تاریخ انتشار : ۲۳ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۸  ، 
شناسه خبر : ۳۰۰۲۹۷
پایگاه بصیرت / دکتر حامد حاجي‌حيدري- hajiheidari@PhiloSociology.ir

(روزنامه رسالت ـ 1395/11/17 ـ شماره 8868 ـ صفحه 1)

قضيه:

وقتي «ترزا مي» همراه با «دونالد ترامپ»، در مصاحبه مطبوعاتي شرکت کرد، يک نحوي از تکرار تاريخ، جلب نظر مي‌نمود؛ اين که چقدر اين دو، به زوج ياغي و آشوبگر دهه 1980، يعني «مارگارت تاچر» و «رونالد ريگان» شبيه هستند. گويا تاريخ تکرار شده است. سنخي از نو محافظه‌کاري سبک‌سر که به قول خودشان «سگ‌هاي وحشي» را در اطراف مي‌پراکنند، تا از آشفته‌بازار جهان تغذيه کنند. و از قضا از اين بابت هم تکرار تاريخ هستند که هر دو، بيش از حد، ضد ايران موضع مي‌گيرند. حال، سؤال اين است که آيا ما هم به همان اندازه که آن‌ها ياغي هستند، انقلابي و کوبنده هستيم، تا مانند نوبه قبل، آن‌ها را سر جايشان بنشانيم، طوري که در تاريخ بنويسند؟ بله؛ پاسخ من اين است که حتي بيشتر. بله؛ حتي بيشتر!

خوب که تأمل کنيم و بويژه به آهنگ انتخابات‌هاي اخير دقت نماييم،يک چيز از لا به لاي بزرگترين سرشماري عقايد سياسي، رنگ و بوي خود را به ذهن تحليلگر الهام مي‌کند. اين که وقتي در مقياس ملي به آراء بنگريم، نحوي مقاومت ملي بالغ خودنمايي مي‌کند. درست که در انتخابات 92، بالاخره گزينه اي پيروز شد، ولي در آن شرايط و با آن فشار افليج کننده تحريم‌ها، حمايت 49/5 درصدي رأي دهندگان از گزينه‌هاي متفرق مقاومت، نشان از ثقل فرهنگي شگرف مقاومت دارد.

ازاين گذشته، جنس اين 49/5 درصد مقاوم هم مهم است. دو انتخابات قبل‌تر، يعني انتخابات 88 و 84، به خوبي، روند پايدار حرکت جوانان در مسير مقاومت را نشان مي‌دهد. در واقع، هر چند که پس از انتخابات 92، نخبگان سياسي، نگاه بدبينانه به استمرار خط انقلاب را موافق واقع‌بيني تصور کردند، ولي واقع ماجرا اين نبود. واقع اين بود که سالمنداني بريدند، ولي جواناني در حال ظهور بودند که در سال 84 به بالندگي رسيدند. اين جوانان اعتراضي به گروه عقلاي بريده داشتند که آن هم تکرار تاريخ بريدگان بود. بريدگان از سوي جوانان به همان چيزهايي متهم شدند که خود بريدگان در جواني معترض بدان‌ها بودند. جوانان 84، خواستار مبارزه با فساد، حذف خويشاوند سالاري، توقف سيطره بوروکراسي بر مشيت تاريخي مردم، و رفع تبعيض ميان تهران و غير تهران بودند، و همچنان هستند. انتخابات 92 وقفه‌اي در کار دشوار آن‌ها بود، اما انتخابات پارلماني، مجدداً رنگ و بوي مقاومت آن‌ها را در ترکيب کلي مجلس مقابل ترکيب رأي تهران نشان داد. و باور من اين است که انتخابات 96، پس از آزمون ناموفق خط سازش، صحنه استمرار تاريخ انقلابي ما خواهد بود.

کاوش در قضيه

تمايل به حفظ وضع موجود، ميلي بازدارنده و اغلب غير عقلاني است که در تمام انسان‌ها وجود دارد؛ ميل به نگه داشتن همه امور به همان شکلي که هستند و اجتناب از هر نوع تغيير شرايط. مي‌گوييم اين ميل بازدارنده و اغلب غيرعقلاني است، زيرا، در بسياري از مواقع، حفظ وضع موجود و تغيير ندادن آن اصلاً به نفع کشور نيست و غيرعقلاني خواهد بود؛ گاهي، حتي، مخالفان تغيير نيز ضررهاي اين رويکرد را مي‌دانند و با وجود اين حقيقت، از تغييرات اساسي اجتناب مي‌ورزند. اين ويژگي به طور خاص با روح انقلابي‌گري در تناقض است، زيرا، ميل به «تغيير منطقي» گام اول در انقلابي‌گري است. شايد به همين دليل مشاهده مي‌شود که دانشگاه‌ها، مراکز مطالعات راهبردي، مطبوعات، احزاب و حلقه‌هاي فکري ديگر ايده‌هاي اصولي زيادي توليد مي‌کنند، اما، «انقلابيون بريده» از کاربست آن‌ها، و خصوصاً موارد خلاقانه‌تر ناتوان هستند. «انقلابيون بريده»، اغلب، بين دو گزينه پيشرفت تدريجي و تغيير منطقي، مورد اول را انتخاب مي‌کنند و اين تا حد زيادي نه به خاطر عدم کفايت آن‌ها در تصميم‌سازي، بلکه به دليل اين گرايش غريزي به حفظ وضع موجود است.

درانقلابي نبودن، «هراس از بي‌ثباتي» عامل مهمي است. انقلابيوني که پا به سن مي‌گذارند، به سازمان و تشکيلات حاصل از رنج‌هاي انقلاب عشق مي‌ورزند، و از اين رو، رفته رفته، معاني منطقي انقلاب را با پايداري در ساز و برگ و تشکيلات طاق مي‌زنند. اين قانون آهنين، انقلاب را به رکود و سردي مي‌کشاند. در مقابل، «انقلابيون جوان» از تغيير اساسي هراس ندارند، و از اين بابت است که «انقلابي جوان» ضرورت هر اجتماعي است، چرا که زمانه‌اي همچون روزگار ما، تغييرات اساسي سياست را بر وفق دگرگوني‌هاي اجتماعي و تکنيکي ايجاب مي‌کند. سياست اگر مدام مهياي پذيرش تغييرات اساسي نباشد، سازگاري خود را با زمانه از کف خواهد داد. پس، در روزگار ما خصوصاً، نيروي انقلابي عنصر ضروري سياست به شمار مي‌رود.

براي ايجاد هر نوعي از انقلابي‌گري، ابتدا بايد به وضع موجود نچسبيد و آمادگي اين را داشت که اگر منطق ايجاب کرد، هر سطح از تغييري را پذيرا شد. بر عکس، «انقلابيون بريده» که به «ثبات» علاقه‌مند هستند، با يک ايده انقلابي روبه رو مي‌شوند، شتابان و هراسان آن را رد مي‌کنند، نه به اين خاطر که ايرادي در منطق آن ايده وجود دارد، بلکه از اين جهت که اين ايده زياده تغيير مي‌آفريند، و اين مي‌تواند بي‌ثباتي ايجاد کند که «انقلابيون سالمند» از برخورد با امواج آن هراس دارد. اما اگر واقعاً مي‌خواهيم رفته رفته نابود نشويم، بايد با اين تغييرات اساسي کنار بياييم.

چه بايد کرد؟

دردنيايي که با اين شتاب دگرگون مي‌شود، «انقلابيون جوان» بايد در صدد باشند که انقلابي‌گري حقيقي را در صف نيروهاي سياسي کشور خود راه بيندازند؛ براي اين منظور و براي فائق آمدن بر هراس‌هاي کهنسالان مسيرهايي را مي‌توان پيشنهاد کرد:

نکته اول: بهايجاديک معيار ثابت براي ارزيابي «شرايط» و «ايده‌هاي واکنش به شرايط» فکر کنيد. بايد بپرسيد و توضيح دهيد که آيا آن‌چه ايده‌ها مي‌خواهند با وضع موجود فاصله زيادي دارد؟ معيار بايد طوري طراحي شود که علاوه بر «آري يا نه» به ايده‌ها امتياز دهد تا مقايسه آن‌ها معنادار شود و مردم و سياستمداران بتوانند مقايسه بهتري به دست آورند.

نکته دوم: براي ترس کساني که از دگرگوني شرايط هراسان هستند پاسخ‌هايي دلگرم‌کننده ارائه دهيد. به عنوان مثال بگوييد: «اگر چه به ظاهر به نظر مي‌رسد اين ايده موجب اختلالاتي درون کشور شود، اما، در حقيقت، اين تغييرات آن قدرها هم بزرگ و پر هزينه نيست، و پس از اجراي آن‌ها، همه مي‌توانند همانند قبل به مسير زندگي خود ادامه ‌دهند». آرام کردن شرايط و از آن مهم‌تر، ارائه چشم‌اندازي تسهيل شده از آينده خيلي اهميت دارد.

نکته سوم: پافشاري نکنيد؛ از «منطق تيشه» استفاده کنيد. «منطق تيشه»، گوياي يک روند رفت و برگشتي است. اگر فرهاد، تيشه را بر سنگ فشار مي‌داد، سال‌هاي سال هم مي‌گذشت، سنگي گشوده نمي‌شد. ولي او تواني وارد مي‌کرد، سپس رها مي‌نمود، دوباره خيز بر مي‌داشت و ضربه مي‌زد، سپس رها مي‌کرد... . با پافشاري و اعمال فشار بي‌وقفه، معمولاً ديوارهاي سخت تغيير باز نمي‌شوند. بايد رفت و برگشت.

نکته چهارم: طراحي مسيرهاي آزمايشي تغيير، شگرد بعدي است. پياده کردن آزمايشي ايده‌ها، هم هراس‌ها را تسکين مي‌دهد، و هم روند تغيير را پخته‌تر مي‌سازد. ايده‌هاي خود را پيش از شروع، به طور آزمايشي پياده‌سازي کنيد، تا دست کم، از اختلالات غير ضروري جلوگيري به عمل آيد و تا حد ممکن مشکل کمتري براي مردم ايجاد نمايد.

نکته آخر: ازتمايل به وضع موجود در خودتان نيز غافل نمانيد. شما نيز مانند ديگران در معرض خطر علاقه‌مندي غير منطقي به ثبات هستيد. اطمينان حاصل کنيد که ايده‌اي را به خاطر سختي آن رد نمي‌کنيد. اينجا به تعهد اخلاقي سفت و سخت خود بايد ايمان پيدا کنيد. شما هم به معيارهاي استوار براي سنجش درست و نادرست احتياج داريد و هم به مهذب بودن اخلاقي در جهت رام کردن نفس در مسير حق. اين استواري اخلاقي و ايماني است که مرد انقلابي را انقلابي نگه مي‌دارد (توأم با اقتباس‌هاي آزاد از جفري باومگارتن).

http://www.resalat-news.com/Fa/?code=251103

ش.د9504283