تاریخ انتشار : ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۴  ، 
شناسه خبر : ۳۰۱۱۶۳
پایگاه بصیرت / احمد كاظم‌زاده

(روزنامه جوان ـ 1396/02/23 ـ شماره 5088 ـ صفحه 6)

يكي از سؤال‌هاي مهمي كه در ارتباط با رخدادهاي اخير عربستان مطرح مي‌شود اين است كه آيا دولت يا به عبارت مشخص نظام سياسي اين كشور است كه در پشت اين تحولات قرار دارد يا اينكه اين شخص محمد‌بن‌سلمان وزير دفاع و نايب وليعهد است كه به‌نام عربستان اين تحولات را شكل مي‌دهد، در راستاي منافع شخصي خود آن را هدايت مي‌كند و بدين ترتيب كل موجوديت و نظام سياسي عربستان را قرباني منافع شخصي خود مي‌كند؟

هر چند در مواردي از جمله بعد از مرگ ملك عبد‌الله پادشاه فقيد اين كشور جناح سديري كوشيد قدرت را دوباره به خاندان خود بازگرداند كه در اين زمينه همه اعضاي اين جناح به نوعي در اين زمينه منافع مشترك احساس مي‌كردند اما بعد از اينكه قدرت به اين جناح منتقل شد به‌تدريج رقابت‌هاي درون جناحي آغاز شد به گونه‌اي که در خلال دو سال و اندي كه از مرگ ملك عبد‌الله مي‌گذرد رد پاي محمد‌بن‌سلمان را مي‌توان در همه رخدادهاي داخلي و خارجي اين كشور مشاهده كرد كه همگي با هدف رسيدن به كرسي پادشاهي و كنار زدن رقيب درون جناحي خود يعني محمد بن نايف وزير كشور صورت مي‌گيرد. يكي از اين رخدادها كه در عرصه داخلي به عنوان محور تحولات قرار گرفته، طرح موسوم به 2030 است كه محمد‌بن‌سلمان قصد دارد در چارچوب آن با فروش 5 درصد از سهام شركت ملي نفت اين كشور موسوم به آرامكو از محل در آمدهاي آن براي پاسخ به چالش‌هاي اقتصادي استفاده كند اما اكنون اين نگراني در محافل داخلي اين كشور پديد آمده است كه وي با اين كار چوب حراج به سرمايه‌هاي نفتي عربستان خواهد زد و محمد‌بن‌سلمان با سرمايه‌هاي نفتي عربستان همان كاري را خواهد كرد كه با صدور فرمان جنگ به يمن كرد و عربستان را اكنون در وضعيتي قرار داد كه نه راه پيش دارد و نه راه پس.

در واقع صدور فرمان جنگ عليه يمن علاوه بر اينكه تلفات انساني سنگيني بر عربستان وارد كرد باعث شد اين كشور در شرايطي كه پيش از آغاز جنگ نزديك به يك تريليون دلار مازاد ارزي داشت اكنون با كسري بودجه چند صد ميليارددلاري مواجه شود. هدف اعلام نشده محمد‌بن‌سلمان از ارائه طرح توسعه 2030 معطوف كردن توجه افكار عمومي داخلي به دورنماي روشن و اميدواركننده درآينده است تا شايد از انتقادهاي روزافزون به سياست و عملكرد وي به‌خصوص در جنگ يمن دست بردارند و در عين حال با تلاش‌هاي وي براي احراز كرسي پادشاهي همراهي كنند. حتي نشانه‌هايي وجود دارد كه نشان مي‌دهد طرح موسوم به 2030 طرح ابتكاري عربستان و شخص محمد‌بن‌سلمان نيز نبوده است بلكه طرحي امريكايي -اسرائيلي است كه به واسطه آن بتوانند هم برمنابع نفتي عربستان تسلط پيدا كنند و هم اينكه درآمدهاي نفتي اين كشور را به شركت‌هاي تسليحاتي و اقتصادي خود تزريق كنند. در واقع اگر ترامپ حاضر شده است عربستان را به عنوان اولين مقصد سياست خارجي خود انتخاب كند به دليل علاقه خاص خود به عربستان و حتي شخص محمد‌بن‌سلمان نيست بلكه به اين دليل است كه وي حاضر شده است از محل فروش سهام آرامكو جيب شركت‌هاي تسليحاتي امريكايي را پر كند و در عين حال هزينه‌هاي پيمانكاري امريكا را در تأمين امنيت اين كشور بپردازد.

علت ديگر در اين زمينه، همراهي‌اي‌ است كه عربستان و شخص محمد‌بن‌سلمان با رژيم‌صهيونيستي دارد و با توجه به اينكه راستگرايان صهيونيستي نقش اساسي در پيروزي ترامپ داشتند و از اين ديد ترامپ خود را وامدار آنها مي‌داند، لذا به هر ميزاني كه عربستان با سياست‌هاي راستگرايان حاكم بر فلسطين اشغالي همراهي و همگامي نشان مي‌دهد به همان ميزان نزد دولت ترامپ و شخص وي عزيزتر مي‌شود.

عربستان امروز كار را به جايي رسانده كه در مخالفت با سياست‌هاي توسعه‌طلبانه و ضد انساني رژيم‌صهيونيستي در سرزمين‌هاي اشغالي حتي از كشورهاي غربي نيز عقب افتاده است و در مواردي كه اين كشورها در قبال شهرك‌سازي‌ها مخالفت مي‌كنند عربستان به آرامي از كنار آنها مي‌گذرد. از اين‌رو مي‌توان گفت مقوله فلسطين به كلي از سياست‌هاي جهاني و منطقه‌اي عربستان خارج شده است و به‌تدريج جاي آن را رژيم‌صهيونيستي مي‌گيرد و اين در حالي است كه اين رژيم طرح تشكيل دولت خالص يهودي را در دستور كار خود قرار داده است كه در آن تكرار فاجعه سال 1948 در شكلي جديد هدفگذاري شده است.

بر اين اساس انتظاري كه امريكا و شخص ترامپ از نشست‌هاي آتي رياض دارد اين است كه به واسطه عربستان نظر موافق شركت كنندگان در اين نشست را با سياست جديد خود در فلسطين به‌دست آورد كه در آن هيچ الزامي براي تشكيل دولت محدود فلسطيني وجود ندارد و اصل بر اين است كه به هر طريق ممكن تشكيلات خودگردان به پذيرش خواسته‌هاي مورد نظر راستگرايان حاكم بر تل‌آويو سوق داده شوند. در اين ميان هدف عربستان و شخص محمد‌بن‌سلمان اين است كه وانمود كند شركت‌كنندگان در اين نشست با رويكردهاي منطقه‌اي اين كشور از جمله در جنگ يمن موافق هستند. با وجود اينكه عربستان در آغاز جنگ از ائتلافي سخن راند كه در پشت اين كشور قرار دارد اما در عمل عربستان در جنگ يمن تنها مانده است و با امارات كه بيش از همه در اين جنگ مشاركت داشته سر تقسيم غنايم اختلاف پيدا كرده است. هدف ديگر محمد‌بن‌سلمان اين است كه از سفر ترامپ و نشست‌هاي رياض به عنوان ابزاري براي تكميل روند تصاحب قدرت استفاده كند.

بر اين اساس مي‌توان گفت كساني كه حاضر به شركت در مراسم استقبال از ترامپ در رياض و نشست‌هاي جانبي آن باشند به طور خواسته يا ناخواسته دراهداف غيراعلامي آن شريك خواهند بودكه به طور خلاصه مي‌توان به موارد زير اشاره كرد: نخست پايمال كردن خون يمني‌ها به‌خصوص كودكان اين كشور كه هر روز صدها نفر از آنها به دليل قحطي و گرسنگي ناشي از تجاوز نظامي عربستان در انتظار مرگ به سر مي‌برند. دوم مشاركت در اقدامات نظاميگرانه احتمالي كه با مشاركت راستگرايان امريكايي و صهيونيستي و بازهاي سعودي پخت و پز مي‌شود و امكان دارد منطقه را بار ديگر در آستانه جنگ تمام عيار قرار دهد و سوم سپردن پرونده فلسطين و قدس شريف به راستگرايان صهيونيستي تا به هر شكلي كه مايل هستند آن را به نفع خود تمام كنند و بدين ترتيب آب پاكي روي مبارزات چندين دهه فلسطيني‌ها بريزند كه جمع كثيري از آنها هنوز در خارج از فلسطين و در انتظار‌ بازگشت به وطن به سرمي‌برند و در عين حال دست همه بازيگران اسلامي، عربي وحتي غربي را از مسئله فلسطين كوتاه كنند. بر اين اساس فرش قرمزي كه از هم‌اكنون پيش پاي ترامپ پهن شده براي ديگر شركت‌كنندگان دامي محسوب مي‌شود كه بناست از آنها استفاده پوششي و ابزاري شود.

http://www.javanonline.ir/fa/news/851215

ش.د9600161