تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۷:۵۹  ، 
شناسه خبر : ۳۰۱۵۹۱
پایگاه بصیرت / فريبرز مسعودي

(روزنامه وقايع اتفاقيه – 1396/02/25 – شماره 405 – صفحه 9)

به گمان بسياري از صاحب‌نظران اقتصادي و سياسي بحث درباره جهاني‌شدن (Globalization) يا به تعبيري جهاني‌سازي، موضوعيت خود را از دست داده و آن را مترادف با دهکده جهاني يا ارتباطات گسترده مالي، پولي، تکنولوژيک و تجاري بين کشورهاي پنج قاره جهان مي‌دانند اما آيا به‌راستي اين هم آن چيزي است که ما از جهاني‌سازي عايدمان مي‌شود يا جهاني‌سازي و تأثيرات آن بر شئون زندگي انسان‌ها در ابعاد اقتصادي، سياسي، فرهنگي، زيست‌محيطي، اقليت‌هاي قومي و نژادي و در يک کلام تمدن بشري همچنان يک چالش پراهميت براي انديشمندان و سياستمداران کشورها اعم از کشورهاي صنعتي و در حال توسعه است؟ آيا جهاني‌شدن همان اهميت و مخاطراتي را که براي کشورهاي پيراموني دارد براي کشورهاي مرکزي هم دارد؟ آيا واقعا رشد و توسعه و آينده جامعه‌هايي همچون جامعه کشور ما با جهاني‌شدن گره خورده! آيا بايد با اين پديده به رويارويي پرداخت يا آگاهانه و از ديدگاه يک فرصت با اين گفتمان روبه‌رو شد؟ جهاني‌سازي، يک تقدير و اجبار است يا يک انتخاب؟

مفهوم و تاريخچه جهاني‌شدن

مفهوم جهاني‌شدن، گستره‌ پردامنه‌اي از روندهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي را در بر مي‌گيرد. جهاني‌سازي، امروز به يکي از واژگان کليدي بحث‌هاي سياسي و آکادميک بدل شده است. در بحث‌هاي مردم‌پسند، مفهوم جهاني‌سازي اغلب به وجوهي همچون به دنبال‌کردن سياست‌هاي ليبرال کلاسيک يا بازار آزاد در عالم اقتصاد، تکثير فناوري‌هاي جديد اطلاعاتي يا انقلاب اينترنتي و انگاره‌هايي از اين دست فروکاسته مي‌شود اما نظريه‌پردازان مفاهيم دقيق‌تري از جهاني‌سازي را ارائه کرده‌اند. اگرچه اختلاف‌نظرهاي عمده به‌شدت در بحث مداوم جهاني‌سازي همچنان باقي است.

بي‌شک، خوانندگان تعبير مک لوهان را درباره جهاني‌سازي شنيده يا خوانده‌اند؛ اين نظريه‌پرداز کانادايي دهه 60 ميلادي، مضمون دهکده جهاني را بر پايه فناوري ارتباطات مطرح کرد. روزگاري پيش‌تر هاينريش هاينه، شاعر آلماني حسي را بيان مي‌کند که به قول ويليام شورمان، بيان شاعرانه فشردگي زمان و مکان را تداعي مي‌کند:

«فضا به دست راه‌آهن به قتل مي‌رسد. احساس مي‌کنم انگار کوه و جنگل‌هاي همه کشورها جز حاشيه‌اي بر پاريس نبودند. حتي اکنون مي‌توانم رايحه درختان زيرفون آلمان را احساس کنم؛ امواج درياي شمال پشت در خانه‌ام در خروش هستند.»

با اينکه واژه جهاني‌سازي در سال‌هاي اخير عموميت يافته ولي از آغاز دوران سرمايه‌داري همواره اشاراتي به پديده جهاني‌سازي در آثار انديشمندان ديده شده است. اين اشارات با رشد چشمگير انواع اختراعاتي مانند راه‌آهن، اتومبيل، راديو و سپس تلويزيون و اين اواخر اينترنت جدي‌تر شده اما فقط اختراعات ارتباطي و اطلاعاتي نبوده و نيستند که جهاني‌سازي را عينيت مي‌بخشند بلکه جهاني‌سازي درواقع همزاد سرمايه‌داري است. کارل مارکس، فيلسوف آلماني در سال 1848 جهاني‌سازي را چنين تبيين مي‌کند: ضرورت توليد سرمايه‌داري به ناگزير بورژوازي را «به جاخوش‌کردن در همه‌جا، اقامت در همه‌جا و ارتباط‌برقرارکردن در همه‌جا» وامي‌دارد. نيروي مهيب سرمايه‌داري صنعتي ابتدايي‌ترين منابع فناوري را به نابودي فضا واداشته تا راه را براي «مبادله با همه‌سو و هم- وابستگي جهانشمول ملت‌ها» هموار کنند. روندي که درست برخلاف محلي‌گرايي تنگ‌نظرانه‌اي بود که قرن‌ها بشريت را متوقف کرده بود (مارکس، 1979[1848]: 476) . (ويليام شورمان- ترجمه امير غلامي)

اما با همه اينها بايد اذعان کرد تعريف يگانه و قابل اعتمادي از جهاني‌شدن در دست نيست زيرا همان‌گونه که موافقان به جهاني‌شدن به‌عنوان يک فرصت نگاه مي‌کنند مخالفان از آن به‌عنوان يک تهديد نام مي‌برند. از‌همين‌رو است که مفاهيم و تعاريفي که از جهاني‌شدن در دست بوده کاملا متضاد يکديگر هستند. موافقان جهاني‌شدن از آن به‌عنوان يک فرايند خارج از اراده بشر ياد کرده و آن را مسيري ناگزير براي سعادت و خوشبختي ابناي بشر به حساب مي‌آورند. موافقان، جهاني‌شدن را ايجاد فرصت براي فقرا، شکستن انحصار دولت‌ها، حق سفر، کار و تحصيل آزادانه، تقسيم کار بين‌المللي، رقابت و پيروزي لايقان و شايستگان و نابودي ناشايستگان، امکان مقايسه شهروندان جهاني با يکديگر و اعتراض به حکومت‌هاي ناکارآمد و ضعيف برمي‌شمارند. به اعتقاد موافقان، جهاني‌شدن به معناي اقتصادي آن آزادسازي تجارت بين‌المللي است.

توماس فريدمن معتقد است جهاني‌شدن با خود توسعه، پيشرفت، ثروت، دموکراسي و آزادي به ارمغان مي‌آورد. موافقان مي‌گويند کشورهاي فقير و کمترتوسعه‌يافته با استفاده از امکانات و فناوري‌هاي پيشرفته همچون اينترنت، فرصت‌هاي فراواني را در عرصه بازرگاني و همچنين توسعه سياسي و فرهنگي جوامع و گسترش آموزش‌وپرورش و رشد دموکراسي به چنگ مي‌آورند. آنها جهاني‌سازي را فرايندي برگشت‌ناپذير به‌سوي دموکراسي ارزيابي مي‌کنند اما آيا جهاني‌شدن يا جهاني‌سازي، خارج از اراده دولت‌ها در جريان است؟ گروهي بر اين عقيده هستند که تحت‌تأثير فناوري‌هاي ارتباطي و اطلاعاتي و سياست‌هاي مالي و پولي که در قالب WTO تبلور يافته و به يمن سرعت گردش حيرت‌انگيز پولي و تکنولوژيک، خودکفايي اقتصادي و جزيره‌اي‌عمل‌کردن اقتصاد ناممکن شده و هرگونه فعاليت توليدي، خدماتي، تبليغي و سياست‌هاي اعتباري، حمايتي، مالي و پولي ديگر در مرزهاي ملي منحصر نمي‌شود.

شرکت‌هاي فرامليتي امروز يک محصول را به‌طور همزمان در چند نقطه دنيا توليد و در مناطق مختلفي از جهان توزيع مي‌کنند و با خريد منابع طبيعي مواد اوليه مورد نياز را براي سال‌ها در چنگال خود مي‌گيرند. در چنين فرايندي دولت‌ها نمي‌توانند بدون ملاحظات خارجي و بين‌المللي در چارچوب اقتصاد ملي تصميم‌گيري کنند. دولت‌ها در تعيين نرخ سود بانکي، نرخ بهره وام بانکي، تعرفه تجاري، اخذ ماليات، قراردادهاي مشترک همکاري و... عملا توان خروج از هنجارهاي اقتصادي جهاني و بين‌المللي را ندارند.

http://vaghayedaily.ir/fa/News/64570

ش.د9600248