(روزنامه جوان – 1396/03/10 – شماره 5104 – صفحه 10)
يكي از مسائلي كه گاهي محل اختلاف ميان مطالعهكنندگان وضعيت اجتماعي و ديني است، تشريح ميزان توفيق غرب در دستيابي به نتايج مطلوب خود از پروژه سكولارسازي ايران است. متن زير برگرفته و تلخيص شده بخشي از سخنراني حجتالاسلام والمسلمين دكتر رضا غلامي رئيس مركز پژوهشهاي علوم انساني صدرا در هفته گذشته پيرامون همين مسئله است كه توسط پايگاه علوم انساني طليعه، منتشر شده است.
غربيها براي اثبات موفقيت خود به مواردي استناد ميكنند از قبيل:
- كاهش گرايشات ديني در بين مردم به ويژه نسل جديد چه در عرصه عبادات جمعي و چه در عرضه ظواهر و نمادها، و در نقطه مقابل، افزايش گرايشات اومانيستي در بين مردم
- كاهش مشاركت سياسي مردم
- تقليل اعتبار حكومت اسلامي در دو عرصه مشروعيت و كارآمدي
- كاهش اعتبار حوزه و روحانيت در ايران
- افزايش ميل اتصال به غرب و معادلات و قواعد جهاني ( غربي)
- افزايش گرايش به سبك زندگي غربي به ويژه در ميان نسل جديد
- ريزشهاي چشمگير از جريان انقلابي به ويژه در بين مديران كشور
در نقطه مقابل مدعيات غربيها، ما معتقديم هرچند عمليات سكولارسازي با طول و عرض و عمق منحصربهفردي كه داشته، اثرات مخربي به جاي گذاشته و نگرانيهايي را نيز بهوجود آورده است لكن سرجمع، اين عمليات موفق نبوده است چراكه به عكس مدعيات غربيها، ما طي دو دهه اخير، هم در ايران و هم در نقاط نفوذ ايران در جهان با روند رو به رشد اسلام انقلابي و به نوعي فرار از سكولاريزاسيون روبهرو بودهايم؛ براي نمونه در ايران:
اولاً؛ هيچيك از بررسيهاي منصفانه ميداني، كاهش گرايشات ديني در ميان مردم ما را تأييد نميكند. اين يك سخن بياساس است كه در خوشبينانهترين وجه، ناشي از سطحينگري و عدم فهم ريشههاي عميق دينگرايي و نقش برجسته انقلاب اسلامي در تقويت آن در ايران است. ما حتي در عرصه دينداري شواهدي داريم كه نشان ميدهد گرايش نسلهاي جديد به اسلام، آن هم اسلام انقلابي، رو به افزايش است. از شكلگيري پيادهروي عظيم و اعجابآور اربعين، تا افزايش كاملاً محسوس هيئتها و تكايا در محرم و صفر و تا رونق عبادات خاص و سنگيني مانند اعتكاف و ... همين اعتكاف را ملاحظه كنيد، در سال جاري 700 هزار نفر در مساجد معتكف شدهاند كه بخش مهمي از اين جمعيت جوان و عليالخصوص دانشجو هستند در حالي كه اعتكاف هيچوقت قبل از انقلاب عبادتي فراگير نبوده است. از طرف ديگر، اينكه گفته شود مردم ما طي سالهاي اخير با دور شدن از دين و معارف ديني به سمت گرايشات اومانيستي در حركت بودهاند، يك سخن كاملاً بياساس است.
ممكن است در بين بخشي از نخبگان شاهد اين قبيل گرايشات باشيم كه پيش از انقلاب هم بوديم لكن در بين عامه مردم، برعكس، با نوعي استقبال از مفاهيمي كه به دنبال جاري كردن احكام اسلامي در فرايند پيشرفت كشور ميباشد، هستيم. من فراموش نميكنم، در سالهاي نخستي كه رهبر معظم انقلاب از لزوم دستيابي به الگوي اسلامي ايراني پيشرفت سخن به ميان آوردند، مردم چقدر استقبال كردند يا همين الان، وقتي از ضرورت علوم انساني اسلامي بحثي به ميان ميآيد، عموم مردم با همان برداشت اوليهاي كه از علوم انساني اسلامي دارند، از آن دفاع ميكنند. من خودم اين را در ميادين گوناگون به كرات تجربه كردهام. ثانياً؛ در عرصه مشاركت سياسي، اينكه در دو دهه اخير، حتي مشاركت در انتخابات، در مواردي، بيش از ميزان مشاركت در دهه 60 بوده است، غير قابل ترديد است. نمونه بارز آن همين مشاركت ۷۷ درصدي مردم در انتخابات اخير رياست جمهوري است كه قريب به دو برابر ميزان مشاركت فرانسويها در انتخابات رياست جمهوري خودشان در هفتههاي گذشته بود.
اينكه مردم در بعضي مسائل، برداشتهاي متعددي دارند و لزوماً همه كساني كه پاي صندوقهاي رأي ميآيند، با همه سياستهاي نظام موافق نيستند، يك حرف است، و اينكه حضور در انتخابات با وجود تبليغات منفي دشمنان، رأي به كلان جمهوري اسلامي است، حرف ديگري است. دقت بفرماييد كه حتي در انتخابات مجلس خبرگان كه كارويژه آن، يك امر صددرصد اسلامي است، هم سطح مشاركت مردم نه تنها نسبت به قبل كاهش نداشته، بلكه افزايش هم پيدا كرده است.
ثالثاً؛ حكومت اسلامي نه تنها مشروعيت و كارآمدي خود را در منظر اكثريت نسبي مردم از دست نداده بلكه توانسته مشروعيت و كارآمدي حكومت اسلامي را تبديل به سطحي از باور عمومي بكند. هر چند ميدانيم كه در عرصه كارآمدي خصوصاً در برخي دولتها، چالشهايي وجود دارد لكن مردم ميدانند كه اين ناكارآمدي مربوط به افراد است نه مكتب اسلام.
در عين حال، ملاحظه بفرماييد، بحث امنيت منحصربهفرد ايران، بحث رشد چشمگير زيرساختها، بحث رشد نسبي رفاه و سطح زندگي مردم، هم در مقايسه با پيش از انقلاب و هم در مقايسه با كشورهايي كه در اين 40 سال اخير، نوكري براي غرب و به ويژه امريكا را ادامه دادهاند، بحث رشد چشمگير علمي و فناوري، و از همه مهم تر، بحث قدرت فزاينده ايران در تغيير معادلات جهاني، چيزي نيست كه از شاكله ذهني مردم ما نسبت به حكومت اسلامي بيرون رفته باشد.
رابعاً؛ حوزه و روحانيت با وجود 40 سال تخريب ناجوانمردانه، نه تنها اعتبار و وجاهت خود را از دست نداده بلكه هنوز در خيلي از نگرشسنجيها جزو بالاترين عناصري است كه مردم به آن اظهار اعتماد ميكنند. ضمن اينكه بعد از ۳۹ سال كه از عمر انقلاب سپري شده، همچنان روحانيون جزو اولين انتخابهاي مردم در عرصههاي سياسي به شمار ميروند.
خامساً؛ طبق مطالعات ميداني، گرايش مردم ما به استقلال و همچنين نفي سلطه، اگر نگوييم از قبل به مراتب بيشتر شده است، بلكه افزايش هم پيدا كرده است. براي نمونه، عكسالعملهاي شديد مردم به مداخلات سلطهگرايانه در كشور قابل ملاحظه است. اين عكسالعملها مخصوص قشر خاصي مانند قشر مذهبيتر نيست بلكه شامل همه مردم ايران ميشود.
سادساً؛ در سبك زندگي، هر چند گرايش بخشي از مردم، آن هم به صورت تحميلي به سبك زندگي غربي قابل انكار نيست، لكن مهم اين است كه توجه كنيم، ايرانيها با مقاومت در برابر سلطهگري غرب، به دنبال نوسازي سبك زندگي خود متناسب با شرايط نوظهور بر محور دين و سنتهاي ديني و عرفي خود هستند و نه پذيرش دربست سبك زندگي ديگران.
سابعاً؛ هرچند ريزش در بين مديران كشور از بطن جريان اصيل انقلاب بوده، هست و خواهد بود، اما مهم اين است كه سرجمع، ريزشها از رويشها بيشتر نبوده و جريان انقلاب توانسته با مسئله ريزشها به نحو واقعبينانه مواجهه داشته باشد. خب، در عرصه جهاني و بينالمللي هم حرف بسيار است. امروز خود غربيها به صراحت اذعان دارند كه در برابر آثار انقلاب اسلامي به انفعال كشيده شدهاند.
در نقطه مقابل، جمهوري اسلامي ايران با يك هزارم امكانات غرب، بيشترين لطمات را به حركت جهانيسازي غرب وارد كرده و عملاً بخشي از معادلات سلطهگرايانه غرب را خنثي كرده است. با وجود اين واقعيت، من معتقدم كه نه تنها نبايد مبارزه همهجانبه با غرب و جريان سلطه ضعيف شود، بلكه بايد براي تضعيف غرب و پايان دادن به نفوذ شيطاني آن، يك سلسله عمليات فكري و فرهنگي جديد در دستور كار قرار گيرد.
http://www.javanonline.ir/fa/news/854562
ش.د9600711