(روزنامه ايران ـ 1396/03/21 ـ شماره 6516 ـ صفحه 10)
* رقابتها و انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم را چگونه دیدید؟
** نخستین نکته قابل تقدیر و توجه، استقبال گسترده مردم از انتخابات و آمدن پای صندوق رأی بود؛ به طوری که هم رهبر ما بسیار خرسند شد و هم دشمن ما بسیار متعجب. این حضور برای دولت ما، منشأ تقویت بود و جایگاه نظام را ارتقا بخشید. خوشبختانه بعد از انتخابات هم با «جرزنی سیاسی» رو به رو نبودیم تا این دستاورد بزرگ را مخدوش کند. از همینجا به رهبری و به ملت برای این انتخابات پرشور تبریک میگویم؛ به رئیسجمهوری منتخب نیز که برای بار دوم با رأی مردم این مسئولیت رابه دوش میگیرند نیز تبریک گفته و آرزوی توفیق دارم. انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم از این منظر خوب بود؛ البته ما در این انتخابات با پدیدههایی هم روبهرو شدیم که خوشایند نبود. یکی از پدیدهها رعایت نشدن اخلاق انتخاباتی، عدالت و انصاف بود که ضرورت مناظرات انتخاباتی در کشور ماست. متأسفانه در این دوره بعضی از کاندیداها، فضایی به وجود آوردند که شایسته نظام جمهوری اسلامی نبود و ای کاش این مناظرات، به گونه ای ساماندهی میشد که نامزدها پاسخگوی سؤالات میبودند نه اینکه به همدیگر حمله کنند و بتازند و ادبیاتی را به کار ببرند که برای مردم ما شگفتیآور بود.
* در مصاحبه پیشینمان با شما در بهمن سال گذشته که هنوز نام آقای رئیسی در رسانهها مطرح نشده بود،سه معیار برای نامزد مطلوب اصولگرایان برشمردید. اینکه هیچ نسبت و علقهای با دولت آقای احمدینژاد نداشته باشد تا کارنامه دولت نهم و دهم روی سرش آوار نشود؛ادبیاتش، آرای خاکستری حامی روحانی را تحریک نکند و دست آخر اینکه بتواند آرای غیر اصولگرایان را هم جذب کند. علی الظاهر تمرکز روی آقای رئیسی در همین راستا بود اما در میانه راه، امور مطابق پیشبینی پیش نرفت. چنانکه آقای رئیسی در روز ثبتنام در حلقه مدیران احمدی نژاد به ستاد انتخابات کشور رفت و اعضای ارشد دولت قبلی ریاست و مسئولیت ستادهای اصلی او را به عهده گرفتند. از طرف دیگر ادبیات نامزدهای اصولگرا بخصوص آقای قالیباف در تحریک آرای خاکستری آقای روحانی مؤثر بود. چرا این گونه شد؟
** اینکه شخص آقای رئیسی پیوندی با آقای احمدی نژاد نداشت، نکته مثبت ، بسیار روشن و برجسته ای است و اینکه حامیان آقای احمدینژاد، اطراف جناب آقای رئیسی را گرفتند، جای مناقشه دارد. به نظر من اصل این مسأله جای بررسی دارد چون جناب آقای رئیسی تیمی نداشت تا بخواهد آن تیم را به کار بگیرد؛ سرلشکر بیلشکر بود. بنابراین، آغوششان به روی کسانی که میآیند باز بود.
خوشبختانه اطرافیان خاص احمدینژاد، اطراف آقای رئیسی نبود ولی وزرای سابق آقای احمدی نژاد و کسانی که از آقای احمدی نژاد حمایت میکردند، حضور داشتند. این یک واقعیت است. رقیب توانست با برجسته کردن حضور وزرای احمدی نژاد، آنچه را که مربوط به آقای احمدی نژاد بود بر سر آقای رئیسی آوار کند که البته مقتضای انصاف نبود چرا که آقای رئیسی شخصیت مستقلی بود که قابل مقایسه با آقای احمدینژاد نبود.
* اما رأس و بخش اصلی بدنه ستادی آقای رئیسی را مدیران ارشد احمدی نژاد تشکیل میدادند؛ چرا بدنه ستادی ایشان را دیگر گروههای اصولگرا مثلاً جامعه روحانیت مبارز تقویت نکرد؟
** من این را ضعف تلقی میکنم چون جامعه روحانیت مبارز به صورت اساسی و اصولی به میدان نیامد تا از آقای رئیسی حمایت کند و فقط بیانیه داد. شاید بشود گفت این نقطه ضعف در آن طرف هم بود و آقای رئیسی هم چنین کمکی از جامعه روحانیت مبارز نطلبید تا جامعه روحانیت بیش از اینها در حمایت از ایشان به میدان بیاید و کمکش کند؛ چه بسا اگر ستاد ایشان در جامعه روحانیت تشکیل میشد، مسأله متفاوت میشد.
* نخستین تشکلی که نام آقای رئیسی را به عنوان نامزد مطرح کرد، «جمنا» بود؛ ارتباط «جمنا» با جامعه روحانیت مبارز هم روشن است. آیتالله موحدی کرمانی دبیر کل جامعه روحانیت مبارز در این مدت نقش فعالی در «جمنا»، همچنین پشتیبانی از آقای رئیسی داشتند...
** این طور هم نیست که ما «جمنا» را بخشی از جامعه روحانیت تلقی کنیم. «جمنا» مورد حمایت جامعه روحانیت قرار داشت ولی معنایش این نبود که جامعه روحانیت یکپارچه به میدان آمده و بخواهد پشت جمنا قرار بگیرد. «جمنا» نیز چنین کمکی را نطلبید و چنین انتظاری هم نداشت.«جمنا» یک تشکل مردمی است که میخواست فراتر از جناح اصولگرا عمل کند. شاید بتوان گفت خود «جمنا» هم به صورت جدی پای کار جناب آقای رئیسی نرفت چرا که به جای یک کاندیدا،دو کاندیدا به میدان آمده بود و حالت صبر و انتظار در «جمنا» وجود داشت.به این هوا که حالا ببینیم دو نامزد میمانند یا یکی به نفع دیگری کنار میکشد، کار به روزهای آخر کشیده شد و فرصتها از دست رفت.
* البته هر دو نامزد توانستند از فرصت تبلیغات بهره ببرند؛ در مصاحبه قبلی گفتید ادبیات نامزد اصولگرایان نباید تحریکآمیز باشد اما به اعتقاد ناظران نحوه بیان، نوع انتقادها و لحن آقای قالیباف در مناظرههای تلویزیونی به گونه ای بود که برخی حامیان روحانی که اتفاقاً منتقد رئیسجمهوری هم بودند را تحریک کرد و پای کار آورد. به عبارتی معتقدند قالیباف با شیوه رفتار و گفتارش در مناظرهها، جلوی آقای روحانی فرش قرمز پهن کرد...
** برداشت من این نیست که نوع موضعگیریهای آقای قالیباف موجب تحریک آنها شده باشد بلکه ادبیات آقای روحانی این اثر را داشت. آقای روحانی بخصوص در روزهای آخر خیلی روی این مسأله تأکید داشتند که اگر به ما رأی ندهید، باید به عقب برگردیم؛ اگر به ما رأی ندهید،جنگ است؛ اگر به ما رأی ندهید، در پیادهرو و خیابان دیوار خواهند کشید. آقای روحانی در این انتخابات دیو و دلبر ساختند و این دیو و دلبر ساختن موجب تحریک آرا شد. گرچه نوع ادبیات آقای قالیباف را هم نمیپسندم، اما تصور نمیکنم آن لحن توانسته باشد چنین تحریکی برای آرای حامی روحانی به وجود بیاورد.
* اعلام شده بود جامعه روحانیت مبارز از تصمیم «جمنا» حمایت خواهد کرد اما قبل از کنارهگیری آقای قالیباف و اعلام نظر «جمنا» جامعه روحانیت مبارز تصمیم خود مبنی بر حمایت از آقای رئیسی را علنی کرد. چه شد قبل از «جمنا» و کنارهگیری قالیباف به این تصمیم رسیده و آن را اعلام کردید؟
** نظر جامعه روحانیت مبارز از اول هم آقای رئیسی بود و اعلام هم کردیم. از همان ابتدا که کاندیداتوری آقای رئیسی قطعی شد، جامعه روحانیت مبارز جلسه گذاشت و رأیگیری کرد و با اکثریت آرا،آقای رئیسی مورد حمایت قرار گرفت و در بیانیهای هم اعلام شد.
* درباره آقای قالیباف صحبتی نشد؟
** خیر.
* چرا مطرح نشد؟
** چون جناب آقای رئیسی را برای کاندیداتوری ریاست جمهوری،«اصلح» تشخیص داده بودیم.
* یک هفته مانده به برگزاری انتخابات، این گزاره مطرح شد که با هدف کشاندن انتخابات به دور دوم، هر دو نامزد اصولگرا یعنی قالیباف و رئیسی در میدان بمانند اما در نهایت این گونه نشد. چرا؟
** این یک احتمال بود که روزهای آخر تضعیف شد. نظرسنجیها نشان میداد آرای آقای روحانی رو به رشد است و در مقابل رشد آرای قالیباف ابتدا متوقف شد و سپس رو به کاهش رفت و جمع آرای رئیسی و قالیباف از 50 درصد آرا حکایت نداشت. این در حالی بود که نظرسنجیهای قبلی این طور نشان میداد که ترکیب آرای رئیسی و قالیباف 54 درصد است و ترکیب آرای آقای روحانی و جهانگیری 46 درصد. ولی بعد از مناظره سوم و بعد از اینکه سفرهای انتخاباتی روحانی افزایش پیدا کرد و شور انتخاباتی بالا رفت، نظرسنجیها بالارفتن آرای آقای روحانی را نشان میداد. بر این اساس اگر آقای قالیباف هم میماند، لزوماً انتخابات به دور دوم کشیده نمیشد.
* آقای حسین مرعشی در گفتو گوی اخیرشان با روزنامه ایران، ورود اصولگرایان به میدان رقابت با حسن روحانی را اشتباه استراتژیک این جریان تلقی کردند. به اعتقاد ایشان رقابت با رئیسجمهوری مستقر خیلی دشوار است، آن هم وقتی که یک جریان سیاسی مانند اصلاحطلبان از وی حمایت میکند. بنابراین بهتر بود اصولگرایان بیانیه کوتاهی میدادند مبنی بر اینکه «به آقای روحانی نقد داریم اما با او رقابت نمیکنیم». آن موقع ممکن بود آرای آقای روحانی به 24 میلیون نرسد.
** من این سخن را قبول ندارم؛ موقعیت آقای روحانی قبل از اینکه وارد تبلیغات انتخاباتی بشود، تضعیف شده بود. اگر تحلیل قبلی من خاطرتان باشد این بود که ایشان نمیتواند در دور اول بالای 50 درصد رأی بیاورد. علتش هم این بود که ایشان شعارهایی داده بودند که مطلوب اصلاحطلبان بود و عملی نشده بود؛ آقای روحانی نتوانست باوجود اجرایی شدن برجام ،مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم را حل کند.همه علائم حکایت از این داشت که آقای روحانی اگر چه رئیسجمهوری مستقر است و رئیسجمهوری مستقر دست بالاتر را دارد، اما جایگاهش ضعیف شده بود. این سخن آقای مرعشی درست است که رئیسجمهوری مستقر از جایگاه برتری در انتخابات برخوردار است چرا که دولتی دارد که - خلاف قانون- کمکش میکند؛ ظرفیتهای تبلیغاتی و رسانه ای دارد و این ظرفیتها به کمکش میآید که آمدند.
ولی من معتقدم اینها به تنهایى نتوانست آرای آقای روحانی را تا روزهای آخر بالا ببرد. آنچه رأی روحانی را بالا برد مناظره سوم به بعد بود. موج، آنجا ایجاد شد و آن هم به اعتقاد بنده در اثر همان فضای دیو و دلبر ساختن بود که جناب آقای روحانی در سخنرانی هایش بسیار روی آن تکیه کرد و به اعتقاد بنده، خارج از چارچوب اخلاق و انصاف هم رفتار کرد.حتی همه اشکالات و انتقادهاى مخالفان اصل نظام جمهوری اسلامی و برخی مسائل مربوط به اعدامها را روی سر آقای رئیسی آوار و این طور وانمود کرد که اگر ما نباشیم چنین و چنان میشود. فضا را برای عده قابل توجهی از مردم به گونهای رقم زد که آنها را ترس برداشت. با این دیو و دلبر ساختن توانست آرای خود را بالا ببرد، نه صرفاً با اینکه یک دولت مستقر است و این دولت مستقر ظرفیت و تواناییهای قابل توجهی دارد.
* این ادبیات در طرف مقابل هم دیده میشد. مثلاً آقای محسن رضایی در پیامی که در دومین مجمع عمومی «جمنا» قرائت شد، تأکید کرد: «ادامه دولت روحانی، ایران را به سودان دوم تبدیل خواهد کرد».
** کسی گوشش بدهکار این حرفها نبود و در مردم تأثیری نداشت.
* بحث تأثیرگذاری نیست؛ موضوع این است که این ادبیات و به قول شما «دیو و دلبر ساختن» از اردوگاه اصولگرایان شروع شد؛ آقای رئیسی در نخستین بیانیه انتخاباتی خود برای اعلام نامزدی تأکید کرد برای «نجات کشور» آمده است؟
** «نجات اقتصاد کشور»
* در سخنرانیهای بعدی «نجات اقتصاد کشور» مطرح شد؛ در بیانیه رسمی اعلام نامزدی «نجات کشور از بحران ها» مطرح شده بود. اصولگرایان هم چنین کردند اما خب به گفته شما گوش شنوا نداشت.
** اولاً نسبت به سخنان آقای رضایی گفتم گوش شنوا نبود؛ ثانیاً: بحث ما، اظهارات خود کاندیداهاست که مردم به آن توجه میکنند، شخص روحانی بهعنوان کاندیدای انتخابات علیه رقیب خودش به گونهای سخن گفت که او را دیو جلوه داد و خود را دلبر. جناب آقای رئیسی چنین برخوردی با رقیب خود نداشت
* همه تلاش آقای قالیباف این بود از مناظره دوم به بعد هم آقای رئیسی چنین رویکردی داشت...
** اینکه آقای رئیسی بگوید شما نتوانستید مشکلات را حل کنید، دیو ساختن از رقیب نیست؛ بلکه بیان تواناییها و ناتواناییهاست.آقای رئیسی گفت:«شما میگویید نمیتوان یک میلیون شغل ایجاد کرد، من میگویم میتوانم. شما میگویید نمیتوانید فقر را ریشه کن کنید، من میگویم میتوانیم. شما که نمیتوانید بروید کنار تا من که میتوانم به میدان بیایم». این دیو و دلبر ساختن نیست. دیو و دلبر ساختن دقیقاً در بیاناتی است که جناب آقای روحانی به کار بردند و اینگونه القا کردند که اگر رقیبش بیاید جنگ میشود، اعدامها زیاد میشود؛ در پیاده روها دیوار کشیده میشود.
* آقای قالیباف مطرح میکردند که آقای روحانی شما دروغ میگویید؛ شما 4 درصدی هستید...
** اینها قدرت القائات جناب آقای روحانی را نداشتند؛ آقای روحانی بخوبی توانست وضعیت روانی جامعه را به نفع خود تحت تأثیر قرار بدهد.
* ولی روش یکی بود...
** آقای رئیسی اخلاقی عمل کرد و حتماً از روش آقای روحانی تبعیت نکرد.
* بهتر است قضاوت در این باره را به مردم بسپاریم. در ایام انتخابات یکسری شعارهای اقتصادی مطرح میشد؛ از جمله افزایش چندبرابری یارانهها. شما بواسطه حضور در مجلس و دانش اقتصادی همچنین آگاهی از منابع و ظرفیتهای کشور افزایش دو یا سه برابری یارانهها را ممکن و از آن مهمتر درست میدانستید؟
** شعاری که آقای رئیسی داد، افزایش سه برابری کل یارانهها نبود؛ ولی علیه ایشان، این مسأله را که مطرح کردند که آقای رئیسی میخواهد کل یارانهها را سه برابر کند. برای همین هم گفتند اگر کسی بخواهد یارانه را سه برابر کند یا باید قیمت حاملهای انرژی را 5 برابر افزیش دهد یا از بانک مرکزی استقراض کند یا ارز را بالا ببرد که آدرس غلط دادن بود. آقای رئیسی افزایش یارانه سه دهک پایین درآمدی جامعه را هدف قرار داده بود.
* در مناظرهها به وضوح در این باره از آقای رئیسی سؤال کردند...
** شاید آقای رئیسی نتوانست بخوبی موضع خود را روشن کند؛ اتفاقاً گفت من میخواهم آنچه را مجلس مصوب کرده، اجرا کنم. مصوبه مجلس درباره افزایش یارانه دهکهای تحت پوشش حمایتی بود نه بیشتر. آنچه آقای رئیسی وعده کردند هم قانونی شده بود؛ هم ممکن بود؛ هم تحقق پیدا کرده بود. افزایش یارانهها به ترتیبی که شما گفتید بیشتر در صحبتهای احمدینژاد و بقایی بود که میگفتند یارانه را سه یا 5 برابر خواهیم کرد. در ادبیات آقای رئیسی نبود؛ ولی رقیب برای اینکه ایشان را خراب کند، این را به گونهای مطرح کرد که گویا آقای رئیسی میخواهد یارانه همه را افزایش بدهد. سخنی بود که بطلانش خیلی روشن بود.
* آقای رئیسی در مناظرهها وقتی سؤال میشد افزایش چندبرابری یارانهها را از چه منبعی تأمین خواهد کرد، نگفت که منظورش فقط دهکهای پایین جامعه است که الان هم پرداخت میشود. چون اگر منظورشان همین پرداختهایی است که مجلس مصوب کرده و در حال واریز است که اصلاً شعار یا وعده نبود.
** من تصور میکنم خیلی روشن پاسخ داد.
* فقط میگفتند حتماً منابعش دیده شده؛ در مناظره سوم به صراحت از آقای رئیسی در این باره پرسیدند...
** منظورشان منابع دیده شده در قانون نسبت به خانوادههای تحت پوشش حمایتی بود؛ من گمان میکنم بیان ایشان روشن بود.البته شاید به گونهای نبود که پاسخ قوی و قاطعی به القائات نادرست رقبا بدهد. بنده معتقدم که افزایش یارانه همه جمعیت بیمعناست و امکان ندارد و به تعبیر تندش، احمقانه است.ولی افزایش یارانه خانواده کم درآمد جامعه خصوصاً با حذف یارانه خانواده پر درآمد جامعه شدنی و قانونی است.
* آقایان قالیباف، سعید جلیلی، محسن رضایی و علی اکبر ولایتی 4 نامزد اصولگرایان در انتخابات سال 92 در مجموع 16 میلیون رأی کسب کردند. در انتخابات امسال با وجود افزایش 4 میلیونی واجدین آرا همچنین افزایش 5 میلیونی آرای آقای روحانی، مجموع آرای رئیسی و میرسلیم مجموعاً 16 میلیون شد و چند صد هزار نفری از 4 سال پیش هم کمتر. چرا اردوگاه رأی اصولگرایان ثابت ماند؟ 4 سال دیگر همین رأی خواهد بود؟
** اینکه جنابعالی تحلیل میکنید مجموع آرای اصولگرایان 16 میلیون بوده، من الان چنین آماری در اختیار ندارم.آ نچه من دیده بودم آرای جلیلی و قالیباف مشترکاً 10 میلیون بوده و این را مبنای مقایسه میدانستند. اگر این باشد مجموع آرای اصولگرایان سال 92، 10 میلیون بود و الان 16 میلیون شده؛ پس 6 میلیون رشد پیدا کرده است. آنچه مهم است، اینکه در این دوره پراکندگی آرا نداشتیم.
این گام بلندی است و ما را امیدوار میکند تا 4 سال یا 8 سال دیگر گام بلندتری برداریم و 16 میلیون را 21 میلیون بکنیم و مسأله متفاوت شود. بویژه که در دور بعد، با رئیس جمهوری مستقر رو به رو نیستیم تا دولت مستقر، رسانهها، شخصیت و طرحها به کمک وی بیایند. جای ناامیدی نیست. اگر در این دوره اصولگرایان توانستند به وحدت برسند و کاندیدای واحدی داشته باشند پایه مثبتی است که زمینه را برای آینده فراهم میکند. «جمنا» هم در ابتدای تشکیل گفته بود ما این حرکت را که آغاز کردهایم؛ اگر توانستیم در این دوره به نتیجه برسیم، چه بهتر. بنای ما بر این است پایگاه رأی مردمی را حفظ کرده و رشد بدهیم تا جایی که کاندیدای ما بتواند پیروز انتخابات باشد.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/BlockPrint/186685
ش.د9600767