تاریخ انتشار : ۱۵ تير ۱۳۹۶ - ۰۷:۲۹  ، 
شناسه خبر : ۳۰۲۶۲۷

(روزنامه اعتماد ـ 1396/03/17 ـ شماره 3824 ـ صفحه 6)

محمد شايگان/ فعال صنفي و مدني

بي‌گمان اتفاقات مهم و تاريخي هر كشور و ملتي نبايد مورد فراموشي قرار گيرد چراكه هر رويدادي در عرصه‌هاي مختلف از جهات متفاوتي به عنوان تجربه مشترك سرمايه و درس عبرتي براي آيندگان است لذا جا دارد كه از زواياي مختلف هر رويداد توسط صاحب‌نظران و تحليلگران مورد كندوكاو قرار گيرد تا آنچه به عنوان تجربه ثبت مي‌شود با واقعيت مربوطه بسيار نزديك باشد چرا كه در غير اين‌صورت تاريخ‌سازي‌هايي كه ممكن است صورت گيرد، آيندگان را به خطا خواهد برد. همان‌گونه كه ما هم به دليل برداشت‌هاي اشتباه از تاريخ بارها دچار تكرار بي‌حاصل اشتباهات گذشته شده‌ايم به همين منظور اينجانب به عنوان يك فعال فرهنگي و كنشگر صنفي و سياسي گزارش تحليلي از آنچه در 29 ارديبهشت اتفاق افتاد ارايه مي‌دهم و اميدوارم با اين تحليل به ثبت واقعيت‌هاي اين رويداد تاريخي كمك كرده باشم و اين تحليل را در معرض نقد و نظر مخاطبان صفحه مدرسه «اعتماد» قرار مي‌دهم تا با نقدها و نظرهاي خود به نزديك‌تر شدن با واقعيت‌هاي آن رويداد مهم ياري رسانند.

چالش فقر نمادهاي مدني

بي‌گمان جامعه در حال گذار ايران كنوني با چالش‌ها و بحران‌هاي عميق و متعددي روبه‌روست كه شايد منشأ و فصل مشترك آنها، فقدان و فقر بنيادها و نهادهاي مدني موثر و كارآمد باشد... نهادهايي كه بستر و چارچوب قوام و دوام و انسجام و مشاركت جمعي و آگاهانه يك ملت را، در راستاي دستيابي به جامعه‌اي خردمند، آزاد، قانونمند، روادار، شفاف، مسوول، خود نظاره‌گر، خود انتقادگر و خود اصلاحگر...، و مألا نيل به يك جامعه توسعه يافته (همه‌جانبه، بومي و درون‌زا) فراهم مي‌سازد و ضامن بقا و استمرار آن است...

يكي از جنبه‌ها و جلوه‌هاي بارز چنين جامعه‌اي پيدايش و گسترش احزاب، سازمان‌ها و كانون‌هاي صنفي / مدني با هدف تعقيب و تحقق آرمان‌هاي عمومي و پيگري مطالبات جمعي است...بدون چنين شالوده و پس زمينه‌اي، هر كنش جمعي مستلزم هزينه فراوان و دستاورد اندك خواهد بود...

ضرورت تثبيت مدنيت و جامعه توانمند

فراموش نكنيم كه دموكراسي محصول تعادل و توازن قوا ميان حكومت و جامعه است. بدون جامعه مدني منسجم و قدرتمند، آرزوي نيل به دموكراسي و حكمراني خوب با حاكمان و حاكميتي شفاف، نظارت پذير و پاسخگو و...، سرابي بيش نيست و اين مستلزم برپايي نهادهاي متعدد و احزاب و سازمان‌هاي سياسي/ اجتماعي متكثر است. در غياب چنين ساز و كاري و در يك جامعه توده‌اي و اتميزه، قدرت مسلط ماهيتي لوياتاني (به تعبير هابز) پيدا مي‌كند و هيچ قدرتي جز خود را بر نمي‌تابد و سركوب مي‌كند. از اين رو، پيش شرط‌گذار مسالمت‌آميز و غيرخشونت‌آميز به دموكراسي واقعي و پايدار، تاسيس و تقويت و تثبيت نهادهاي مدني و فرهنگ سازي متناسب و متلازم با آن است...انتخابات 29 ارديبهشت 96 نشان داد كه جامعه توده‌اي، استبداد خورده و اتميزه ما، گرچه با تاخير و تاني، اما به تدريج در حال طي كردن مراحل و منازل تكوين نهادها و زيرساخت‌هاي فرهنگي/ رفتاري يك جامعه مدني و دموكراتيك است...

انتخابات و تقويت جمهوريت نظام

قريب چهار دهه شاهد كشمكش دراز آهنگ نظري و عملي در باب تقدم «اسلاميت» نظام بر «جمهوريت» آن و يا بر عكس، و تعابيري چون «حكومت اسلامي» يا «جمهوري اسلامي» و نيز تلقي نقش و منزلت مردم به عنوان «ناصر» يا «ناصب» و...، بوده‌اند. از اين رو بيش و پيش از پيروزي يك فرد يا جناح خاص، رهاورد اين انتخابات پيشروي و تقويت «جمهوريت» نظام بود، كه در صورت اذعان و باور به رجحان «اصلاح» بر «انقلاب»، رهاورد اندكي نيست و اهتمام در حفظ و گسترش آن وظيفه تك‌تك ماست...به بيان ديگر، دستاورد بزرگ‌تر اين كارزار انتخاباتي، ميوه بزرگ و ذيقيمت ديگري بود: ظهور قراين و علايم رشد و بالندگي و زايندگي سرمايه اجتماعي (به مثابه برترين سرمايه و دستمايه هر كشور و هر ملتي) و بارقه‌هاي حيات و قوام بنيان‌هاي يك جامعه مدني خردمند و مسوول... سرمايه‌اي سترگ و كمياب كه در صورت صيانت، پرورش، تغذيه و تداوم، مي‌تواند موتور رشد و حركت و اعتلاي جامعه در مراحل بعدي در راستاي نيل به توسعه همه‌جانبه، پايدار و درونزا، و حل و فصل خردمندانه ابرچالش‌هاي متعدد ايران كنوني باشد...

به حاشيه رفتن تحجر و قشري‌گري

در واقع، در فرآيند كنش‌هاي جمعي، كه يكي از مهم‌ترين جلوه‌هاي آن انتخابات است...، ناگزير و ناگريز، فضاهاي عمومي باز مي‌شود و سقف كوتاه جامعه ارتفاع مي‌گيرد...؛ در چنين شرايطي، خواسته و ناخواسته، فضاي تنگ جامعه فراخ مي‌شود...، و در خلال تبليغات، مباحثات و مناظره‌هاي انتخاباتي و افشاگري‌هاي مترتب بر آنها، گوش‌ها و چشم‌ها گشوده مي‌گردد... رداهاي تنگ و محجور جزميت و قشري نگري، حداقل موقتا به حاشيه رانده مي‌شود... ترك بر مي‌دارد، و در صورت تداوم، چه بسا فرو ريزد...

گام برداشتن به سوي جامعه باز و پرسشگر

و در چنين چرخه‌اي است كه نهال آزادي، آگاهي و مدنيت، در پرتو تهييج و تشجيع افكار عمومي با خروج از محبس عزلت و انزوا و با سر برآوردن از زير صخره ستبر تحجر و تعصب و خشونت، مجال تنفس و بالندگي و ساقه بستن مي‌يابد و آحاد مردم و كوشندگان، با عبور تدريجي از وضعيت اتميزه و ارباب/ رعيتي و گام برداشتن به سوي جامعه‌اي باز و پرسشگر با حاكمان و حاكميتي شفاف، مسوول و پاسخگو، به هدف غايي خود كه همانا آرزوي تاسيس جامعه مدني باشد، نزديك مي‌شوند...

نه بزرگ مردم در 29 ارديبهشت

در انتخابات روز 29 ارديبهشت، جامعه راي‌دهندگان ايراني با ايجاد بهت و حيرت و برانگيختن حس اعجاب و تحسين در ميان تحليلگران و ناظران داخلي و خارجي، بسيار هوشمندانه‌تر، مسوولانه‌تر و فراتر از انتظارات معمول ظاهر شدند و با وجود همه تنگناهاي مادي و فشارهاي جسمي و روحي با حضور ميليوني و چند ساعته در صفوف فشرده و طاقت‌فرساي روز راي‌گيري به وعده‌هاي چرب و شيرين رقبا «نه» گفتند و دورنماي آزادي توام با مشقت را بر وعده زندگي مشكوك به اسارت ترجيح دادند...؛ آنها يكپارچه «نه» بزرگي گفتند: نه به خشونت‌ورزي، ماجراجويي و افراطي‌گري. نه به روش و منش اقتدارگرايي و انحصار طلبي، نه بزرگ به وعده، به رشوه، به پول‌پاشي و صدقه...، نفي و طرد تحقير، و تحميق توده‌ها و مهار هيولاي ويرانگر پوپوليسم نقابدار...؛ نه بزرگي كه تنها اختصاص به طبقه متوسط و شهرنشين و تحصيل كرده نداشت بلكه با اجماعي باور نكردني و ستودني، روستاييان، محرومان و حاشيه‌نشينان هم مدافع و منادي آن شدند و به طرزي باور نكردني در خلال آن ما شاهد رشد و بالندگي بذر عقلانيت و دورانديشي ملت و شكوفايي نهال مدنيت بوديم....

شخصيت منحصر‌به فرد روحاني

در واقع پس از افزون بر چند ماه هراس و دلهره و در ميان موج سنگيني از بيم و اميد، خطر پوپوليسم ويرانگر، همچون صاعقه يا شهاب سنگي آسماني از سر ايران گذشت، ... شايد شانس ما در اين انتخابات اين بود كه نه قاليباف و رييسي، احمدي‌نژاد بودند و نه روحاني ملاحظه‌كاري هاشمي را داشت (بلكه با گذران عمر سياسي خود در مراتب و لايه‌هاي مختلف امنيتي/ سياسي جمهوري اسلامي، آداب رقابت و مواجهه با ايشان را به خوبي فرا گرفته بود و بهتر از هر كس ديگري مي‌دانست كه براي نجات خويش چاره‌اي جز حمله و كسب پيروزي ندارد)...، و نه جامعه مار گزيده ايران همچون گذشته مات و مبهوت و مردد و منفعل و بي تفاوت بود...، و نه فضا، فضاي ايام ماضي بود (به ويژه در پرتو پيدايش و گسترش فضاي مجازي و شبكه‌هاي اجتماعي مبتني بر تلگرام و خروج انحصار رسانه‌اي از چنگ رقيب)....

جناح راست در دام تئوري‌ها

چنين مي‌نمايد كه جناح موسوم به راست‌سنتي، با فريز شدن و درجا زدن در پندار، گفتار، رفتار و ادبيات سياسي/ ايدئولوژيك دهه اول انقلاب و سپردن زمام خود به دست عناصر تندرو، ماجراجو و پرخاشگر و پافشاري لجوجانه بر مالكيت انحصاري اسلام و انقلاب و كشور...، و ناتوان از بازسازي خود و توليد ليدرها و گفتمان منطبق با روح زمانه، ديگر شانس و اميد چنداني براي جلب اعتماد و جذب آراي قشر تحصيلكرده و طبقه متوسط و جامعه شهري ندارد...، اين جماعت با وجود شكست‌هاي سنگين و پياپي در وزن‌كشي‌هاي انتخاباتي، با خيره سري مثال‌زدني برخاسته از اتكا بر رانت ثروت و قدرت، ضمن انكار و كتمان واقعيات و تحولات جاري در متن جامعه، همچنان با لحني طلبكارانه و پرخاشجويانه و قيم مآبانه، خود را معادل و مترادف با اسلام و انقلاب و ملت فرا مي‌نمايد و در صورت عدم طرد و مهار، همزمان با افول و زوال خويش، مشغول هدم و دفن اسلام و انقلاب و دستاوردها و ميراث ناشي از آن است...، و احمدي‌نژاد به ايشان آموخت كه تنها اميد و سرمايه و پايگاه و پناهگاه‌شان، بايد همان توده‌هاي محروم و مستاصل و حاشيه‌نشينان مستغرق در فقر و جهل و رويا باشد...؛

هوشياري مردم

ناگفته پيداست كه يكي از بزرگ‌ترين شانس‌هاي جناح پيروز انتخابات اين بود كه احمدي‌نژاد با دستبرد و صدمه سنگين به پايگاه و پتانسيل فوق و به دنبال آن، آگاهي جمعي نسبت به نتايج و عواقب تلخ و زيانبار وعده‌هاي وي، كار ادامه‌دهندگان راه او را دشوارتر ساخته بود، ضمن اينكه فرجام شوم سياست‌هاي همپالگي‌هاي پوپوليست وي در عرصه جهاني (به ويژه در ونزوئلا) نيز مشدد و مُمد اين هوشياري آكنده از هراس شد...؛

تكنولوژي ابزار عوام‌فريبان براي فريب حاشيه‌نشينان

در حقيقت، نظام دموكراسي و فرآيند انتخابات، همچون هر پديده ديگري و به‌مثابه يك چالش سهمگين و پيچيده، متضمن هم تهديد و هم فرصت است...، از جمله تهديدهاي سرشته در متن و بطن نظام‌هاي انتخاباتي و دموكراتيك، آفت عوام‌فريبي و پديده پوپوليسم اغواگر است، از اين رو رقيب اصلي دموكراسي نه دسپوتيسم (استبداد) بلكه پوپوليسم (عوام‌فريبي) به شمار مي‌آيد، ... پس تصادفي نيست كه هر روز بيش از پيش، صحنه سياسي دموكراسي‌ها به تسخير شومن‌هاي سياسي در آمده و به عرصه تاخت و تاز و خودنمايي بازيگران و عوام فريبان حرفه‌اي تبديل مي‌شود، كه در صورت عدم مهار توسط نهادهاي قدرتمند، پس از ربايش آرا و استيلا بر كرسي قدرت، با به سخره گرفتن و غارت آرمان‌ها و اميدهاي يك نسل و يك عصر و نابودي توان و امكانات يك جامعه، در نهايت سرزميني سوخته و ويران از خود بر جاي مي‌نهند كه تا نسل‌ها بعد بايد تاوان آن را بدهند...؛ در واقع پوپوليست‌ها در مقام يك شومن حرفه‌اي، با بهره‌گيري ماهرانه از تكنولوژي ارتباطي و امپراتوري تبليغاتي حاميان خود و استفاده ابزاري از مشكلات و محروميت‌هاي اقشار فرودست و حاشيه نشين و تضادهاي اجتماعي/ طبقاتي مستتر در بطن هر جامعه و سوار شدن بر موج احساسات و آرزوهاي توده‌هاي سرخورده و حاشيه‌نشينان فراموش شده و دامن زدن به شور به جاي شعور و قالب كردن سراب وعده و شعار به جاي برنامه و كارنامه و... در قامت و رداي قهرمان و ناجي و سوپرمن ظاهر شده و پس از تكيه زدن بر اريكه قدرت، در نهايت دستاوردي جز تاراج و تباه ساختن سرمايه انساني يك كشور (اعتقاد، اعتماد، انسجام و اميد يك ملت)، ندارند....

جريان پيروز همگرايي را در دستور كار خود قرار دهد

دور از ذهن نيست كه در ادوار بعدي، پوپوليسم اغواگر و نقابدار، با كوله باري از تجربه، چهره و جايگاه خود را نزد افكار عمومي به گونه‌اي ترميم و بازسازي كند كه ديگر نتوان با توسل به قطبي كردن فضا و دوگانه «اهورايي/ اهريمني» و در آويختن به حربه «رقيب‌هراسي»، از آنها به عنوان «لولو» بهره‌برداري كرد.... از اين رو، اكنون بر دولتمردان و مديران جناح پيروز است كه با پاسداشت اين عزم و اراده ملي/ مدني و غنيمت شمردن اين رفتار مسوولانه و خردمندانه جمعي و ترميم كابينه و تعويض وزيران ناكارآمد و مديران بي‌كفايت و به كارگيري همه مولفه‌ها و ظرفيت‌هاي ملي و فراملي، با ايجاد محيط تعامل و تحمل و گفت‌وگو و تبديل فضاي رقابت به رفاقت و گذار از واگرايي انتخاباتي به همگرايي پساانتخاباتي، و جامه عمل پوشاندن به وعده‌ها و برنامه‌هاي خود، به ويژه اهتمام جدي در زدودن فقر و جهل و تبعيض و فساد از ساحت جامعه، ثابت كنند كه به دور از نگاه ابزاري و بدون مقاصد و اغراض صرفا سياسي- انتخاباتي، به آنچه گفته‌اند باور دارند و پاي مواعيد و ميثاق خود با ملت ايستاده‌اند...، تا ان‌شاءالله در دوره بعد، قاطبه ملت نه با رويكردي منفي و سلبي و از سر هراس و اضطرار و احيانا با توسل به قاعده انتخاب بين بد و بدتر، بلكه با نگرشي مثبت و ايجابي و از سر اعتقاد و اشتياق به سوي صندوق‌هاي راي بشتابند...؛ هشدار كه ملت ايران، با هيچ كس عقد اخوت و انقياد نبسته و به هيچ كس چك سفيد و بدون تاريخ نداده است، پس پيش از آنكه جامعه راي‌دهندگان در انتخابات آتي شما را به پاي ميز محاسبه و محاكمه كشند، خود آستين مراقبه و محاسبه را بالا زنيد....

ضرورت همسويي جريان هاي مدني

اكنون سازمان‌ها، تشكلات و كانون‌هاي مختلف و متعددي در ايران وجود دارند كه هر يك به زعم خويش مشغول نمايندگي خواست و اراده طيفي و جمعي از مطالبه‌گران اجتماعي هستند...، اما، به نظر نمي‌رسد كه قاطبه آنها از توان و انسجام كافي براي پيشبرد اهداف و رسالت تعريف شده برخوردار باشند...، چنين مي‌نمايد كه اجاق‌هاي آنها جدا جدا مي‌سوزد... و با توجه به فعاليت آنها در سرزميني سخت و سنگلاخي، و با عنايت به توان و وزن هسته سخت قدرت و روحيات و روش و منش و سوابق جناح محافظه‌كار، اين نمايندگان و طلايه‌داران جامعه مدني نياز به تعامل، همكاري و همگرايي بيشتري دارند و بايد با در انداختن سرمايه‌هاي اندك و سرگردان خود در مسير و چرخه: «همجويي، همسويي، همجوشي، همپوشي و هم‌افزايي»...، و برپايي منظم جلسات هم انديشي و هماهنگي، دارايي‌هاي پراكنده خود را تجميع و مضاعف كنند و از موازي‌كاري و خنثي كاري و رقابت‌ها و عداوت‌هاي كوته‌بينانه، مخرب و شكننده احتراز جويند... و الا بيم آن مي‌رود كه اجاق‌هاي آنها، جداجدا و يكي يكي رو به سردي و خاموشي نهد...

پروژه اجتماعي و ضرورت انسجام سرمايه اجتماعي

نمي‌دانم آيا از اين پس، همچون موسم انتخابات، ديگر مجال ديدار و گفت‌وگو با دوستان ستادهاي انتخاباتي دست خواهد داد يا آنها پس از اتمام كارشان با ما، با خاموش كردن سيمكارت‌هاي اعتباري خود (كه چه بسا بعضا تنها براي همين ايام تهيه و فعال شده بود)، تا فرا رسيدن انتخاباتي ديگر، دچار غيبت صغري خواهند شد...؛ اما آگاه باشيد كه تكوين جامعه مدني و قوام و دوام نهادهاي اجتماعي و صنفي، نه يك پروژه كوتاه‌مدت انتخاباتي، كه يك پروسه درازمدت اجتماعي است و در فرآيند كنش‌هاي جمعي و دموكراتيك و در خلال فضاهاي انتخاباتي و غليان احساسات و تهييج افكار عمومي است كه آحاد جامعه از پيله فرديت و اتميزه خود خارج مي‌شوند و در پرتو تعامل و انسجام اجتماعي، گام بزرگي به سوي توليد، تكثير و انباشت سرمايه اجتماعي و تكوين و تثبيت جامعه مدني بر داشته مي‌شود...، پس اكنون كه در پرتو سونامي انتخاباتي و تكاپوي سياسي اين سرمايه‌ها و گوهرهاي نفيس (كنشگران اجتماعي) از اعماق راكد و تاريك و ژرفاي خاموش اقيانوس اجتماع سر بر آورده‌اند، بر ماست كه با اغتنام از اين فرصت نادر، وگردآوري، آموزش و سازماندهي آنها در قالب كميته‌هاي تخصصي گوناگون و سوق دادن ايشان به سمت و سوي كنش‌هاي جمعي و مدني آگاهانه، خردمندانه، شناسنامه‌دار، هدفمند و سازمان يافته، از اين سرمايه و دستمايه عظيم و نفيس براي عزيمت به سوي جامعه مطلوب و آرماني خود نهايت بهره را بر‌گيريم...

مراقب غرور پيروزي باشيم

هشيار باشيم كه ساقه نحيف نهال جامعه مدني، براي رشد، تثبيت و شكوفايي خود، نياز به مراقبت، صيانت، آبياري و تغذيه مستمر دارد، اگر اكنون كه سر از خاك برآورده و جوانه زده، كوته نظرانه رهايش كنيم تا انتخابات ديگر، معلوم نيست كه در روز نياز اثر و نشاني از آن بيابيم.

همواره سخن از ضرورت گردش آزادانه اطلاعات و حق دسترسي آحاد جامعه به آن، شفافيت، نظارت، پاسخگويي، گشايش فضاي پرسشگري و نقادي، جايگزيني جامعه «محق» به جاي جامعه «مكلف»، ارتقاي مناسبات ارباب/ رعيتي به شهروند/ مالك... و صحبت از كرامت و حرمت ذاتي انسان‌ها (فارغ از كيش و مرام آنها) و نفي هر گونه رانت و تبعيض و تقدم و تاخر اعتقادي، فرهنگي، سياسي، اجتماعي، قومي، نژادي، اقتصادي، جنسيتي، و...، به ميان مي‌آوردند و ايران را از آن همه ايرانيان مي‌دانستند و مي‌خواستند...، و چه كسي نمي‌داند كه استقرار چنين منظومه و سپهري مستلزم تجديد نظر جدي در رويكرد مضيق امنيتي و ايجاد بستر مناسب قانوني و تمهيدات لازم سياسي/ اجتماعي براي تاسيس و گسترش سازمان‌ها و تشكلات مردم نهاد فرهنگي/ سياسي/ صنفي در حوزه‌هاي گوناگون است و بدون به رسميت شناختن و تن دادن به چنين مكانيسمي، و بهره‌گيري از مديران توانمند و معتقد به چنين ساز و كاري، و برداشتن گام‌هاي استواردر جهت تحقق آن (فراتر از شعار و نمايش و گفتمان درماني)، هيچ دستاورد سياسي/ مدني، عميق و پايدار و ماندگار نخواهد بود...

http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=77082

ش.د9600793