تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱۳۹۶ - ۱۱:۱۵  ، 
شناسه خبر : ۳۰۵۰۲۳
پایگاه بصیرت / علي بيگدلي/ كارشناس روابط بين‌الملل

(روزنامه شرق – 1396/05/31 – شماره 2943 – صفحه 9)

شکل‌گيري شرايط جديد خاورميانه به سخنراني باراک اوباما در استراليا در سال ٢٠١٤ برمي‌گردد که در آن، رئيس‌جمهور وقت ايالات متحده از معطوف‌شدن استراتژي جديد اين کشور به شرق دور خبر داد. کاهش اهميت و وزن خاورميانه در سياست خارجي آمريکا، زمينه‌ساز سردي روابط واشنگتن با رياض و متعاقب آن تل‌آويو شد که در تاريخ ايالات متحده بي‌سابقه بود؛ رويکردي که تا پايان حضور اوباما در کاخ سفيد، ادامه داشت. اما با روي‌کار‌آمدن دونالد ترامپ، اين رويکرد دستخوش تغيير شد، زيرا او به‌خوبي فهميده بود هيچ منطقه ديگري به اندازه خاورميانه نمي‌تواند به لحاظ مالي- اقتصادي دستگير ايالات متحده باشد.
بنابراين ترامپ ضمن حفظ اهميت شرق دور، استراتژي بازگشت به خاورميانه را در پيش گرفت. در همين دوران، برخي کشورهاي اتحاديه اروپا نيز دنبال بهره‌مندشدن از بازار خاورميانه و به‌ویژه عربستان سعودي بودند. خانم ترزا مي ‌در مقام نخست‌وزير بريتانيا، در چهار ماه گذشته براي بهره‌مندشدن از بازار خاورميانه، دو بار به عربستان سفر کرد؛ اما بعد از انعقاد قرارداد تسليحاتي ميان رياض و واشنگتن، عملا ديگر جايي نه‌تنها براي بريتانيا بلکه براي فرانسه و آلمان هم باقي نماند. انعقاد قرارداد دست‌ودلبازانه عربستان سعودي با ايالات متحده و بازگشت قدرتمندانه آمريکا به خاورميانه، در عمل اتحاديه اروپا را از خاورميانه عربي دور کرده و موجبات نزديکي اتحاديه اروپا و ايران را فراهم آورد.

از ديگر سو، با وجود حضور ٣٠٠ هزار کادر اداري، نظامي و امنيتي بريتانيايي در دوبي و مناسبات محدود فرانسه و آلمان با کشورهاي عربي خاورميانه، اين منطقه، چندان متحدی استراتژيک براي اروپا محسوب نشده و نمي‌شود. علاوه بر اين، بحث حقوق بشر و ماهيت غيردموکراتيک حکومت‌ها در خاورميانه عربي نیز همواره مانعي بر سر راه کشورهاي اتحاديه اروپا براي گسترش مناسبات با کشورهاي عرب حوزه خليج‌فارس بوده است. در مقابل، ايران به عنوان يک کشور ثروتمند و پرجمعيت که از الگوهاي مصرف مدرن‌تري نسبت به کشورهاي عربي برخوردار است، حکم يک شريک تجاري و سياسي مطلوب‌تر را براي اتحاديه اروپا داراست. به همين خاطر، اروپا بيش از پيش به سمت ايران سوق داده شد. خواست امانوئل مکرون، رئيس‌جمهور فرانسه، از دونالد ترامپ براي معاف‌کردن شرکت‌هاي فرانسوي از تحريم‌هاي جديد ايران نيز در همين راستا معني پيدا مي‌کند. بنابراين آرايش جديد قوا در خاورميانه، با نزديکي واشنگتن و رياض در يک سو و نزديکي اتحاديه اروپا و ايران در سوي ديگر، رقم خورده است.

تمام گزينه‌هاي تجزيه

با توجه به تحولات اخير ازجمله بحران سوريه و خواست اقلیم کردستان براي همه‌پرسي، تجزيه در دو يا سه کشور خاورميانه گريزناپذير خواهد بود. با وجود مخالفت ايران و ترکيه، ترديد چنداني در عملي‌شدن استقلال اقليم کردستان باقي نخواهد ماند. سوريه نيز وضعيت مشابهي دارد. افزايش ميزان حضور آمريکايي‌ها در سوريه در کنار ايجاد يک همکاري نزديک ميان آمريکا و داعش در مقابله با ايران، احتمال تجزيه سوريه را قوت مي‌بخشد. با توجه به فرسايشي‌شدن بحران سوريه، پيش‌بيني مي‌شود اين بحران تا پيش از پايان سال ٢٠١٧ ميلادي، به پايان برسد. در همين رابطه، عربستان سعودي براي اجرائي‌شدن قرارداد ٣٨١ ميليارددلاري با ايالات متحده، دو پيش‌شرط گذاشته است که يکي از آنها، حل بحران سوريه است.

عربستان که از ابتدا خواهان کناررفتن بشار اسد بود، حالا در يک چرخش ١٨٠‌درجه‌اي، خواهان ماندن اسد در قدرت شده است. در واقع هدف سعودي‌ها و آمريکايي‌ها از نگه‌داشتن بشار اسد، دورکردن او از ايران و در نتيجه متمايل‌شدن اسد به سمت دنياي عرب و آمريکاست که اين مسئله مي‌تواند زمينه را براي تجزيه آرام و تدريجي سوريه فراهم آورد. با اين اوصاف، ما در آينده‌اي نه‌چندان دور، شاهد ايجاد يک سايکس‌- پيکو جديد خواهيم بود که در آن، عراق و سوريه قطع به يقين در شکل قبلي خود ادامه حيات نخواهند داد.

چنين امری حتي ترکيه را نيز تهديد مي‌کند. ترکيه سال‌هاست که با معضل کُردي دست‌به‌گريبان است و به‌تازگی نيز رهبران جنبش کُردي در اين کشور، با محدوديت‌هايي مواجه شده‌اند. در نشست اخير گروه٢٠ در آلمان، آمريکايي‌ها از ترکيه خواستند براي حل معضل کردها که دولت مرکزي آنها را تروريست مي‌داند، به کردها اجازه جدايي دهد. بنابراين زمزمه‌هايي براي جدايي و استقلال کردهاي ترکيه نيز وجود دارد و بعد از استقلال اقليم کردستان در عراق، مي‌توان انتظار تسري و تعميم اين خواست استقلال به ترکيه را نيز داشت. از ديگر سو، نبايد از حمايت‌هاي آمريکا از کردها در شمال سوريه نيز غافل شد. در پرتو چنين تحولاتي و با توجه به اين موضوع که تشکيل يک کشور کُردي از پيش از جنگ جهاني اول مطرح بوده است، حرکت تدريجي و گام‌به‌گام به سوي تشکيل يک کشور کردي در اين منطقه، چندان دور از انتظار نخواهد بود.

در تحليل کلان، اين تلاش و تجزيه براي اتحاديه اروپا و ايالات متحده مي‌تواند حداقل به لحاظ اقتصادي مطلوب باشد. از لحاظ ديپلماسي اقتصادي، هرچه بازارها متنوع‌تر و متکثر باشد، به نفع نظام سرمايه‌داري است. يکي از دلايل شکل‌گيري پيمان سايکس - پيکو در سال ١٩١٦ ميلادي، تجزيه عثماني به ١٥ کشور و متعاقبا ١٥ بازار جديد بود. انتخاب اقليم کردستان براي رقم‌زدن سايکس- پيکوي جديد خاورميانه، به نظر حساب‌شده بوده است. اقليم کردستان که از الگوهاي مصرف نسبتا مدرني برخوردار است، مي‌تواند جايگزين دوبي شده و حکم پايگاهي مستحکم را براي آمريکايي‌ها پيدا کند. از ديگر سو، در زمان بوش پسر نيز صحبت‌هايي درباره خاورميانه بزرگ مطرح شد. منظور از خاورميانه بزرگ، نه به لحاظ جغرافيايي بزرگ بلکه هدايت خاورميانه به سمت الگوي دموکراسي غربي بود. در شرايط کنوني، اقليم کردستان با توجه به فعاليت احزاب سياسي، حاکميت سکولار و ارتقای شاخص‌هاي ليبرالي، از نظر آمريکايي‌ها گزينه مطلوبی براي پيشبرد و تحقق ايده خاورميانه بزرگ است.

http://www.sharghdaily.ir/News/139128

ش.د9602202