(روزنامه مردمسالاري – 1396/04/13– شماره 4354 – صحفه 7)
** ادامه این چالش میان ایران و عربستان میتواند اصطکاک موجود میان این دو کشور را از ساحت یک مساله منطقهای با پیامدهای بینالمللی به ساحت یک بحران منطقهای با نتایج بینالمللی سوق دهد. به بیان سادهتر با وجود افزایش اصطکاکهای موجود میان ایران و عربستان و با توجه به وجود یک دولت معتدل در تهران و نگاه همگرایانه تهران به جامعه بینالمللی در چارچوب دکترین تعامل سازنده موثر و حل و فصل مسایل میان ایران و نظام بینالملل در قالب 1+5، تبدیل این چالش به یک مساله قابل حل، قدرت بخشیدن به نظم منطقهای موجود و مستقر بر تواناییهای منطقهای وجود دارد.
این در حالیست که با گذار این چالش از وضعیت کنونی و افزایش سطوح درگیری میان ایران و عربستان، این چالش قابلیت تبدیل شدن به یک بحران را پیدا کرده است و به جای آن که پیامدهای مثبتی را در وضعیت منطقهای برای کشورهای منطقه فراهم آورد، نتایج معناداری را برای کشورهای فرامنطقهای و پیامدهای بسیار سختی را برای کشورهای منطقه به ویژه تهران و ریاض به وجود خواهد آورد. از این رو منطق حاکم بر این جریان ایجاب میکند که هر دو کنشگر موجود منطقهای یعنی ریاض و تهران به جای تلاش برای تبدیل این چالش بسیار وسیع به یک بحران، تلاش کنند که از این چالش به عنوان یک فرصت برای تبدیل شدن به یک مساله اساسی در جهت حل و فصل آن کوشیده و زمینههای هدر رفتن قدرت و توان خود را در این اصطکاک هزینهآور برای هر دو کشور از بین ببرند.
بر این اساس برای این امر هنوز فرصت باقیست اما بر مبنای سیگنالهای موجود و تغییر و تحولاتی که در ساختار کنشگران قدرت در عربستان به وجود آمده است، مسالهای مانند قطر و مطرح شدن آن در چارچوب سناریوی شاهماهی سرخ منطقه خلیجفارس، مسایلی که هم اکنون در ارتباط با سوریه و یمن شاهد هستیم، همچنین بر اساس ادبیاتی که بازیگران موجود در ساختار قدرت عربستان به کار میبرند و نوع برخوردی که در بعضی جناحهای افراطی در تهران دیده میشود، تا حدودی این زمینه را برای نگرانی بیشتر در ارتباط با آینده پیش میکشد. تنها وضعیتی که میتوان در چارچوب آن موجبات ایجاد یک فضای مثبت در جهت حل مساله را دید، تشکیل دولت جدید و تلاش در جهت حل و فصل مسایل منطقهای و بینالمللی در چارچوب یک سیاست خارجی تعاملگرای فعال و موثر براساس گفتمان سلام در درون و صلح در حوزه منطقهای و بینالمللی است.
* اشاره کردید که این تنش قابلیت تبدیل به بحرانی را دارد که آثار آن نه تنها منطقهای و برای دو کشور است که امکان دارد در بعد فرامنطقهای نیز آثاری داشته باشد. چقدر این احتمال وجود دارد که این منازعه از کنترل خارج شود و چقدر احتمال دارد راه حلی که ارائه دادید عملی شود و اصلاً چقدر زمینههای عملی شدن آن راهکار وجود دارد؟
** این چالش، قابلیتهای فراوانی برای تبدیل شدن به بحران را داراست. روی کار آمدن محمد بن سلمان در عربستان با ادبیاتی که او در ارتباط با ایران به کار میبرد نشاندهنده انتقال تنش گفتمانی میان ایران و غرب در چارچوب رو در رویی اسلام انقلابی با لیبرالیسم غربی به اسلام انقلابی در تهران و اسلام سنتی در عربستان است. بر این اساس آمریکاییها و کشورهای فرامنطقهای پس از ورود به منطقه خاورمیانه در چارچوب یک تلاش معنادار و هدفمند رسانهای و عملیاتی سعی کردهاند که منازعات گفتمانی میان این منطقه و غرب را به منازعات درون منطقهای گفتمانی تبدیل کنند.
قبل از این اشاره داشتهام که مسایل ایران و آمریکا یک مساله اتمیزه شده است که در هسته اولیه و مرکزی پروتونی آن یک نوع بحران واژگانی وجود دارد. در هسته میانی آن نیز شاهد یک بحران گفتمانی و در هسته بیرونی آن هم شاهد یک بحران سیاسی هستیم. این سه لایه از بحرانهای تو در توی واژگانی و گفتمانی و سیاسی قبلاً در بین ایران و نظام غرب -با سرکردگی ایالات متحده آمریکا- مطرح بود و هزینههای آن را بیش از آن که کشورهای منطقه تقبل کنند، کشورهای فرادستی و فرامنطقهای تقبل میکردند. اکنون با گذار از این حرکتهای هدفمند در چند سال اخیر، درگیریهای موجود نیابتی در یمن و از طرف آن و مهمتر در سوریه موجب شده است که این منازعات به سطح منطقهای منتقل شود.
به گونهای که امروز این بحران مفهومیو بحران گفتمانی و لایه بیرونی آن یعنی بحران سیاسی، نه بین ایران و غرب یا ایران و آمریکا یا ایران و نظام بینالملل که در یک وضعیت مدیریت شده بین ایران و عربستان به عنوان دو قطب کنونی جهان اسلام رخ میدهد. بدین ترتیب این مساله، شعارهایی چون وحدت مسلمانان، وحدت شیعه و سنی و وحدت اقوام و قبایل گوناگون را در محاق محدودیت قرار داده است. این موارد را نمیتوان مورد توجه قرار نداد. هزینههای مادی و معنوی این منازعات و درگیریها هم اکنون متوجه کشورهای منطقه و آن چیزی است که از منظر ادبیات دینی برخاسته از اسلام انقلابی تحت عنوان امت اسلامیاز آن یاد میشد. اکنون ما مواجه با هزینهآور شدن این همه تنش و تعارض بین ایران و کشورهای منطقه هستیم؛ به گونهای دلارهای حاصل از فروش نفت دهه گذشته در حال هزینه شدن برای این منازعه بوده است و نه متناسب با توسعه روزافزون منطقه.
* کدام دستان پشت پرده در تلاش برای تبدیل این بحران به تنش و تشدید منازعات درگرفته بین ایران و عربستان هستند؟
** دستان پشت پرده برای مدیریت محیطهای سیاسی همواره وجود دارد و سیاست اساساً به دست پشت پرده برای مدیریت منازعات توجه میکند بنابراین نمیتوان وجود برنامهریزی و سیاستهای متفاوت در جهت مدیریت حوزه عملیات را نادیده گرفت. نکته دیگری که در اینجا وجود دارد، آن است که بیش از آن که این فکتها و نشانگان موجب پیروزی و موفقیت شود، فقدان دانایی موثر در باب عمل و عملیات است که موجب میشود با ناآگاهی و نبود دانایی موثر در حوزه عملیات، بازیگران و کنشگرانی که در حوزه هدف قرار دارند، اشتباهاتی را مرتکب شوند که این اشتباهات موجبات موفقیت آن برنامهها را فراهم میکند.
بر این اساس اینکه دستهای پشت پردهای برای افزایش تنش وجود دارد، امری تا حدود بسیاری پذیرفته شده است و کسی آن را نفی نمیکند چرا که کشورهای جهان حدود دویست بازیگر را تشکیل میدهند که هر کدام به دنبال منافع خود هستند و در عین وحدت نظری با یکدیگر، رقابت عملی نیز بین آنها وجود دارد. هم اکنون ترکیه از یک سو پیوسته و وابسته به آمریکاست و از سوی دیگر از قطری حمایت میکند که در برابر نزدیکترین کنشگر منطقهای یعنی عربستان قرار گرفته است پس باید پذیرفت که در بازی پیچیدهای که هم اکنون شاهد هستیم، هر بازیگری در پس پرده به دنبال برنامهریزی معطوف به منافع و اهداف خود است.
بر این اساس در این بازی پیچیده نمیتوان زمینههای عملیاتی یک برنامه هدفمند را نادیده گرفت؛ باید بدانیم در این وضعیت، آنچه موجب پیروزی و اثر بیشتر این برنامهها میشود، اشتباهات و فقدان آگاهی و دانایی موثر در برابر این برنامهها در حوزه عملیاتی است. به طور نمونه اگر هم اکنون ما شاهد افزایش تعارضات قومی، نژادی و هم چنین فرقهای در منطقه باشیم و ادبیات معطوف به ایجاد تفرقه میان این حوزهها به وجود آید، آیا در نهایت میتوانیم بگوییم که این به نفع سامانه امنیتی منطقه خواهد بود؟ پس هر نوع ادبیات رادیکالیستی معطوف به ایجاد شکاف قومیفرقهای سیاسی و امثال آن هم اکنون زمینهپرور و زمینهساز ایجاد عمق نفوذ برنامهریزیهایی است که در ادبیات سیاسی تحت عنوان برنامهریزیهای پشت پرده از آن یاد میشود.
حال در این باره که پشت پرده چه بازیگران و کنشگرانی این برنامهریزیها را میکنند، باید بگویم که همه بازیگران و کنشگران، هر کدام در پس پرده در پی برنامهریزیهای اثرگذار در جهت افزایش منابع و منافع خود در حوزه عمل هستند. در اینجاست که بازی، بسیار پیچیده میشود و نمیتوان به تئوری توهم توطئه تکیه کرد اما باید تئوری واقعیت برنامهریزی را در جهت کسب منابع و منافع بیشتر برای همه بازیگران و کنشگران در نظر گرفت و در این بازی پیچیده فراارگانیکی که از حالت شبکهای به فراشبکهای هم رسیده است، وارد شد و با منطق خردورزی سیاسی یعنی تصویرپروری معنادار برای آینده حرکت، نقشه راه مناسبی را طراحی نمود.
* در جامعه این تصور شکل گرفته است که تنشهای ایجاد شده بین ایران و عربستان ممکن است به سمت جنگ و درگیری مستقیم پیش رود، شما به عنوان یک آینده پژوه این مسیر را چگونه میبینید؟
** احتمال جنگ نسبت به گذشته افزایش یافته است. به هر تقدیر باید پذیرفت که تبدیل تنش به سمت بحران بیش از گرایش تنش به سمت مساله قابل حل است. سیگنالهای موجود نشان میدهد که جهتگیریهای رفتاری و کنشی در حوزه تعاملات سیاسی از حالت رقابت به حالت تعارض میل کرده است و این تعارض تا حدود بسیاری کل منطقه را تحتتأثیر خود قرار داده است. بر این اساس باید بگوییم که این استشمام فضای درگیری توسط افکار عمومیدر دو بخش تودهها و نخبگان موجود در جامعه در حوزه منطقهای یک واقعیت گریزناپذیر است اما اگر این نکته را در نظر نگیریم که با وجود تمام این سیگنالها وقوع جنگ یک امر حتمیو گریزناپذیر نیست و میتوان با عقلانیت و خردورزی هدفمند با تکیه بر قدرت هوشیارانه و رفتارها و کنشهای هنرمندانه از این درگیری به ظاهر غیر اجتنابپذیر جلوگیری کرد، این نیز معنای اساسی پیدا میکند. بر این اساس واقعیت آن است که یک؛ امکان بروز درگیری در قالب یک جنگ منطقهای نسبت به گذشته افزایش یافته است.
دو؛ به همان اندازه که این امکان افزایش یافته است، تجربه بسیار گرانبهایی برای جلوگیری از جنگ در حوزه منطقهای و بینالمللی نیز فراسوی بازیگران و کنشگران اصلی منطقه قرار دارد. من بهترین تجربه را تجربه 1+5 در حل و فصل پرونده هستهای ایران و تشکیل کنسرسیومیاز کنشگران و بازیگران موثر در جهت حل و فصل مسایل میان ایران و عربستان و حتی عربستان و ایران با دیگر کشورهای منطقه در جهت حفظ صلح و ثبات و آرامش در منطقه و به تبع آن در نظام بینالملل میدانم. کنسرسیومیاز بازیگران اصلی منطقهای و فرامنطقهای که در کنار هم زمینهپرور ایجاد یک فضای مثبت برای کاهش هزینههای جهانی، دوری از جنگ و پیوستن به یک صلح به نسبت پایدار در منطقه و به تبع آن بهرهبرداری از آن در نظام بینالملل باشم.
* گفتید احتمال جنگ منطقهای بیشتر شده است؛ در صورت تحقق چنین احتمالی چه آرایش سیاسی در منطقه شاهد خواهیم بود؟ آیا کشورهای عربی در برابر ایران صفآرایی خواهند کرد؟ چه ترکیبی از حضور کشورها را پیشبینی میکنید؟
** آرایش سیاسی در منطقه یک آرایش نامتوازن است. آنچه در ارتباط با منطق حرکت مقاومت میبینیم، در رأس آن تهران و در ستون فقرات، سوریه و در دستان و بازوان آن لبنان را شاهد هستیم. در نتیجه عنصر مقاومت هم اکنون بیش از هر چیز باید به این خط ارتباطی بیندیشد؛ در کنار این خط استخوانی مانند عراق را به صورت ستون فقرات استخوان ماهی مقاومت پیوسته میبینیم یا از طرف دیگر شاهد ایجاد فضای مثبت در جهت همگرایی نیمبند ترکیه در چارچوب مسایل منطقهای مانند قطر هستیم. باید بپذیریم که اگر قطر، شاه ماهی قرمز است، ترکیه گاه گاهی به صورت یک اسب چوبین وارد قلعه طرف مقابل میشود اما در نهایت آنچه انجام میپذیرد، بازگشت ترکیه به جناح غربی حمایت در حوزه آرایشی است که میتوانم تحت عنوان جبهه موافقت با سیاست کشورهای فرامنطقهای در منطقه از آن یاد بیاورم.
بر این اساس امروز، آرایش جبهه مقاومت در برابر جبهه موافقت در برگیرنده آرایشی است که از یک سو ایران را در مرکز مقاومت نشان میدهد و از سوی دیگر سوریه و لبنان را وابسته به این مرکز ترسیم میکند و کشور منطقهای مانند عراق و کشور فرامنطقهای مانند روسیه را به عنوان بازیگران پیرامونی در جهت کسب امتیازات بیشتر، اطراف خود داراست اما در آن سوی قضایا شاهد رویکردی هستیم که تحت عنوان ناتوی عربی از آن یاد میشود. اگر چه ناتوی عربی نیز در درون خود با تعارضات بسیاری رو به روست اما به واسطه جهتگیری ناسیونالیست عربی فعالی که در میان کشورهای عربی وجود دارد و گرایش اکثریت غالب دولتهای عربی به کشورهای فرامنطقهای و پیوستگی به آنها به عنوان یک ارزش نه یک ضد ارزش، شاهد نوعی همگرایی معنادار در جبهه رو به رو در داخل منطقه و ورود کشورهای فرامنطقهای بیشتر در حمایت از این جهتگیری خواهیم بود.
به هر تقدیر ایالات متحده آمریکا با وجود این که طی گذار از خاورمیانه عربی به نوهارتلند یعنی فلات ایران و سپس به شرق آسیا یا هارتلند اولیاست اما در عین حال نمیخواهد موجب ایجاد اختلال امنیتی در خاورمیانه عربی و رها کردن متحدان سنتی خود چون عربستان شود. بر این اساس باید بگویم که ایالات متحده آمریکا در آن سو و به پیروی از ایالات متحده آمریکا -با وجود چالشهایی میان آمریکا و اروپای متحد در ارتباط با سیاستهای خاورمیانهای آمریکا- در نهایت اروپا نیز به سمت و سوی همگرایی با ایالات متحده آمریکا حرکت کرده و شاهد همگرایی آمریکا، اتحادیه اروپا و کشورهای عربی علیه ایران هستیم که میتواند به عنوان پیشانی اصلی جناح مقاومت در این سو چهرهآرایی کند. بر این اساس آرایش سیاسی کنونی، بیشتر سمتوسوی این معنا و تمایل را دارد، اگر چه همان گونه که در پاسخ پرسش قبلی اشاره کردم، روی کار آمدن مجدد دولت روحانی با جهتگیریهای سیاست خارجی او مبتنی بر دکترین تعامل سازنده موثر و مقتدرانه در ارتباط با اصول و ارزشهای حاکم بر سیاست خارجی تهران، شاهد نوعی هزینهآور شدن بیشتر ایجاد اجماع بینالمللی علیه ایران توسط ایالات متحده آمریکا خواهیم بود.
* اگر دولت اعتدال ایران بخواهد در راستای تنشزدایی میان ایران و عربستان حرکت کند، با توجه به شرایط موجود در منطقه و جهان باید چه کاری انجام دهد؟
** لازمه اصلی موفقیت دولت دوازدهم، حمایت تمام قد نهادهای فرادولتی از دولت در ایران است. دولت در ایران به معنای قوه مجریه است، نه مجموعه حکومت و حاکمیت و مردم و سرزمین بنابراین دولت دوازدهم زمانی میتواند در ابعاد بینالمللی و منطقهای موفق باشد که تمام نهادهای فرادولتی، تمام قد از این دولت حمایت کرده و این دولت در ادامه حل و فصل مساله انرژی هستهای در قالب برجام به ایجاد فضای مثبت برای حل و فصل مسایل منطقهای و بینالمللی تهران در قالب حرکت دیپلماتیک فعال وارد شود.
آن چه هم اکنون دیده میشود، بارقههایی از حرکت دولت در این زمینه در سفرهای اخیر ظریف برای توجیه افکار نخبگان سیاسی حاکم بر کشورهای موثر بینالمللی است. باید این حرکت از سوی نهادهای فرادولتی قاطبه مردم در حوزه افکار عمومیحمایت شود و تیم دیپلماتیک ایران در چارچوب محوریت شیخ دیپلمات و دیپلمات ورزیده بینالمللی ایران، وزیر امور خارجهاش محمد جواد ظریف، حرکتی بسیار شایسته و جهادی را در جهت کاهش سطح هزینههای منطقهای و بینالمللی ایران فراهم کند.
http://www.mardomsalari.net/4354/page/7/16537
ش.د9602654