(روزنامه مردمسالاري – 1395/09/01 – شماره 4188 – صفحه 1)
به علت روابط متقابلی که ابنای بشر دارند، هر نوع تحولی میتواند در این روابط تاثیر بگذارد به ویژه آن که به علت انفجار اطلاعات و عصر فضاهای مجازی، جهان به دهکده کوچکی شبیه شده است و آن تاثیر متقابل هم حتمی و قطعی و بسیار سریع خواهد بود. بنابراین هشیاری و آمادگی خاصی را میطلبد تا گرفتار مواضع انفعالی و خنثی نباشیم و از فرصتهای به دست آمده، بهترین نتایج را عاید خود کنیم.بعد از انتخابات جنجالی و بیسابقه آمریکا و روی کار آمدن «پوپولیستی» به نام «ترامپ» اگر اندیشههایش در محدوده آمریکا میماند و عوارض آن به دیگر جوامع منتقل نمیشد و نشود، جای نگرانی چندانی نداشت و میتوانستیم امری عادی تلقی کنیم. اما چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه خوشمان بیاید یا نیاید، از حیث پیشرفتهای علمی، اقتصادی و نظامی و سیاسی بر جهان کنونی سیطره دارد؛ واقعیتی که قابل انکار نیست. از طرفی، هیچ کشوری نمیتواند در به روی خود ببندد و به سی خود باشد.
به همین سبب این گزینش مردم آمریکا در اروپا به ویژه و در مناطق دیگر نیز از جمله ما، تاثیر خود را خواهد داشت و از همین حالا باید نتایج غیرمنتظرهای را در سال آینده از انتخابات فرانسه و آلمان و هلند و... پیشبینی کرد و در همین راستاست که نخست وزیر انگلیس میگوید: «جهان تغییر کرده و باید به این تغییرات پاسخ بدهیم».
تا اینجای کار میتوان اوضاع را رصد کرد و تمهیداتی اندیشید اما اگر « ترامپ » به صورت «ترامپیسم» و در جایگاه یک تفکر آن هم از نوع غیرعقلانی در اذهان ریشه بدواند، آن گاه جوامع به شدت دو قطبی خواهند شد و فراتر از آن، حس ملیگرایی و به اصطلاح فرنگیها «ناسیوسیالیسم» از نوع افراطی و دیوانهوارش از همان نوعی که گاهی در شرق مثل «میانمار» و در غرب به مانند «آلمان» بروز و ظهور میکند، عرصه را بر زندگی و هویت مهاجران و دو ملیتیها به شدت تنگ خواهد کرد و زمینه ای فراهم میکند تا جوانان این گروه در پی اثبات هویت خویش، دست به اعمالی بزنند که هم اکنون داعش بدان مبادرت میکند و از قضا از غرب و وابستگان شرقی غرب هم حمایت میشود. از سوی دیگر، بازگشت به وطن اصلی هم مهاجران را به سبب محیطی که در آن انس گرفتهاند با هموطنان مقیم کشور خود دچار تناقض خواهد کرد.
نکته در اینجاست که «ترامپ» با وعدهها و خط و نشانهای ضد مهاجرت خود، قادر به ترک مواضع خویش نیست چرا که 67 درصد آرایی که در انتخابش به صندوقها ریخته شده، ضدمهاجرت است. بریتانیا نیز همچو وضعی دارد و در «برگزیت» 52 درصد به خروج مهاجران رای دادهاند. در دیگر کشورهای اروپایی هم، مهاجران را مزاحم فرهنگ خود میدانند و آنها را عامل ناهنجاریهای فرهنگی و اجتماعی میشمارند و از چالشهای آتی بیم دارند. در اینجا باید گفت که تنگ گرفتن و ایجاد محدودیت و حتی اخراج مهاجران از اروپا با جمعیت پیر و رشد منفی نفوس، آینده اقتصادی غرب را تیره خواهد کرد.
آمریکا هم چنین است و از دست دادن مغزهای مفت و مجانی جهان سوم که عامل مهم برتری او در زمینههای مختلف بر جهان شدهاند، به شدت زیانمندش خواهد کرد و کفه جهان سوم را اگر با درایت و سنجیده عمل کند از این حیث، سنگین خواهد نمود و راههای تازهای پیش پایش میگذارد. به خصوص این که از گفتهها و سخنان دوره تبلیغات ترامپ میتوان چنین استنباط کرد که « آمریکاییگرایی» بیش از «جهانیگرایی» برای او اولویت دارد. موضوع قابل تاملی که هم خوب است و هم بد. چون با پا پس کشیدن آمریکا و عدم مداخله در امور دیگران و عدم توجه به منافع جهانی خود اگر چه از محاسن مینماید ولی خطرناک است از آن جهت، که میدان برای جولان چین و روسیه، مساعد خواهد شد، خطری که بیخ گوش ماست و پیشینه تاریخی هم به ما هشدار میدهد که هشیار و با تدبیر باشیم و به چاه آنها نیفتیم.
و اما در این فضای پیش آمده اگر درست عمل کنیم میتواند از جهات مختلف، نتایج نیکویی برای ما داشته باشد. نخست این که تدبیری بیندیشیم و از راه صحیحی وارد شویم که دیگران از حقوق مسلم ما سخن بگویند مثل کاری که اتحادیه اروپا درباره حقوق مسلم ما در برجام از خود نشان داد و تدبیر دستگاه سیاستگذاری ما را به رخ کشید و اثبات کرد که اگر امور سیاسی از مجاری درست پی گرفته شود، تضمین و تامین مصالح و منافع ماست. مورد دیگر آن است که اگر مغزها و نخبگان را نیازاریم و نرهانیم و فضای مساعد را به تناسب نبوغ و تخصصشان فراهم آوریم، با اوضاع دوقطبی آمریکا میلی به مهاجرت نخواهند داشت و چراغ خود را در خانه خویش، روشن نگاه خواهند داشت و هویت خود را در زادگاه خود، احراز خواهند نمود و هرگز این احساس به آنها دست نمی دهد که در خاک بیگانه مردمی بیریشهاند.
و سوم آن که چه خواهد شد اگر با فرهنگ تسامح و تساهل و مروت و مدارای نژاده ایرانی، فرزندان دلبندمان را با آن سرمایههای انسانی، علمی، مدیریتی و اقتصادی، با آغوش باز به کشور بازگردانیم و با عملکرد و سعه صدر خودمان به آنان این نوید را بدهیم که ایران عزیز و همیشه جاوید، کعبه آمال و سرزمین موعود ماست، سرزمین افتخارآمیزی که خاکش سجدهگاه دین و ایمان و ملیت ما خواهد بود. خاک شریفی که نیاکان ما را در سینه خود فشرده و آیندگان ما را نیز به ارجمندی پاس خواهد داشت پس چرا آباد و آزاد و سربلندش نکنیم و آن را متعلق به همه ندانیم.
http://www.mardomsalari.net/4188/page/1/2236/
ش.د9504897