تاریخ انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۹  ، 
شناسه خبر : ۳۰۵۵۱۴
اختلاف‌افکنی با حلقه‌های سستی به نام بازگشت احمدی‌نژاد
پایگاه بصیرت / رضا بردستانی

(روزنامه آفتاب يزد – 1395/01/21 – شماره 4583 – صفحه 3)

نخستین گامی که در خرداد 1392 برداشته شد، در اسفند1394 به سرانجامی نیک منتهی و منجر به سرانجامی که بذر امید و نشاط و آرامش در دل ها کاشت، شد. شکست سخت و تلخ و سنگین ائتلاف بزرگ اصولگرایان در انتخابات هفتم اسفند که خیلی ها را دچار شوک کرد ـ خاصه در تهران بزرگ ـ آنچنان تلخ و تاثیرگذار بود که حتی خوش باور ترین نیروهای معطوف به چپ و دیرباورترین نیروهای معطوف به راست نیز چنین نتایجی را پیش بینی نکرده بودند تا جایی که باهنر نماینده فعلی

مجلس و کنارگرفته از رقابت های هفتم اسفند در جایی می گوید:«شکست را محتمل می دانستیم اما نه شکست 30 به صفر را!». در چرایی این شکست هم تئوریسین های چپ و راست و اعتدالی، دلایل عدیده آوردند اما حرف نهایی را فاطمه رهبر زد:«عملکرد دولت محمود احمدی نژاد و صداهای بلند مجلس نهم!...»

اگرچه در بدو امر و در همان هفته ابتدایی بازگشایی مجدد مجلس در فروردین 1395 برخی از آن جمعه شکوهمند و نشاط آفرین، تحت عناوینی چون«جمعه سیاه» و«جمعه تلخ!»یادکردند اما غفلت از تبعات این شکست! که در قالب پروژه های چند لایه و در قالب انتقام گیری از گروه پیروز صورت خواهد گرفت، قطعا عواقب ناگواری در کوتاه مدت برای نحله سیاسی پیروز و در بلند مدت برای تمامی

گروه های سیاسی در پی خواهد داشت. در این نوشتار و در خلاصه نوشته ای مختصر، به ایجاد مربعی که جامعه را دچار بیم و تشتت خواهد کرد اشاراتی خواهیم کرد.

ضلع نخست: گرم نگاه داشتن موضوعات حاشیه‌ای توافق هسته‌ای

تاریخ تولد دلواپسی و زمان ظهور و بروز دلواپسان به نوعی با آغاز دور جدید توافقات هسته ای، بعد از به روی کار آمدن دولت تدبیر و امید با مدیریت دکتر حسن روحانی، گره خورده است! به تعبیری ساده‌تر، دلواپسی یعنی مخالفت با هر نوع توافق هسته‌ای! فارغ از آن که این توافق عزتمندانه و پیروزمندانه باشد یا خدای ناکرده شکست خورده و بی ثمر.

اگرچه دلواپسی ها، گام به گام تیم مذاکره‌کننده را تنها نگذاشت و با بهره‌گیری از آتش تهیه شده رسانه‌های همسو از جمله بخش‌هایی از رسانه ملی، از هیچ کوششی برای به حاشیه راندن این تلاش ها فروگذار نکرد اما در نهایت و با تصویب هوشمندانه برجام و نهایی شدن توافقات هستی در لوزان، این تیم با به راه انداختن انواع گردهمایی ها و همنشینی‌ها کوشید تا مجلس را برای یک دوره سخت تجهیز کند و اما مردم با فرارسیدن هنگامه انتخاب نیروهای تازه نفس برای مجلس دهم،

به خیلی از حاضران اعتماد مجدد ننمودند و چهره هایی نزدیک به اعتدال، اصلاح طلب و مورد اقبال میانه روها را برای «ورود به بهارستان» دهم برگزیدند. این در حالی بود که این جابه جایی استراتژیک ذره ای از دغدغه های دلواپس گرایانه دلواپسان نکاست و آنان فارغ از شکست سنگین و سهمگینی که در انتخابات خورده بودند، با استفاده از تریبون های سابق و با همان ادبیات، کوشیدند تا با نشان دادن ناکارآمدی توافقات، انفعالی نشان دادن مواضع ایران در هنگامه مذاکرات و شکست خورده نشان دادن ایران در مذاکرات، اولا اجازه خوشحالی بیش از حد به تیم اجرایی دولت در زمینه مذاکرات ندهند و ثانیا مردم را از بروز انواع چالش ها و حاشیه ها بی نصیب نگذارند. این گرم نگاه داشتن موضوعات حاشیه ای مذاکرات هسته ای از لحظه پایان رای گیری به طرز تامل برانگیزی شدت گرفت.

ضلع دوم: نقدی غیرمنصفانه به نام ایجاد فضای دو قطبی!

بسیاری از نظریه پردازان نزدیک به جناح راست؛ پیش از برگزاری، در خلال برگزاری و حتی پس از برگزاری انتخابات هفتم اسفند، دولت روحانی و نزدیکان وی را به تلاش برای دو قطبی کردن انتخابات و نیز فضای سیاسی جامعه متهم کردند و این در حالی بود که انتخابات مجلس دهم و خبرگان رهبری در متنوع ترین شکل از منظر نحله های سیاسی برگزار شد و این اساسا با تلاش برای ساختن یک فضای دو قطبی منافات و تضاد دارد! و این در حالی است که برخلاف اشاعه دهندگان این نظریه ناقص، گنگ و نامفهوم! این بخش هایی از اصولگرایان و انشعابات آنان بودند که تلاش کردند تا با ترکیبی از اصولگرایان، پایداری، یکتا و حتی چهره هایی با مهر پیدا و پررنگ تفکرات احمدی نژادی! و تحت لوای ائتلاف فراگیر اصولگرایان، کوشش کنند تا به فرموده سخنگوی آن ائتلاف ـ حداد عادل ـ مجلس دهم مجلسی اصولگرا باشد که ذات این خواسته و تلاش یعنی چندین تفکر در برابر یک تفکر و این مصداق بارزی از دو قطبی کردن فضای جامعه است از منظر سیاسی و تلاش های منجر به شکست و پیروزی یک تفکر تام و تمام سیاسی! اگر منتقدانی که دولت حسن روحانی و نزدیکان وی را محکوم به این مسئله می کنند که تمام کوشش ها برای دو قطبی کردن جامعه سیاسی ـ اجتماعی بوده است چرا از سردمداران ائتلاف بزرگ و فراگیر اصولگرایان در هنگامه برگزاری انواع نشست ها، همایش ها و گردهمایی این سوال را مطرح نکردند که چرا اجازه نمی دهید اصولگرایان با پرچم اصولگرایان؟ پایداری با پرچم پایداری و یکتا و احمدی نژادی ها با پرچم خودشان قدم در میدان بگذارند؟! به راستی بیم شکست سهمگین تری داشتند یا بیم از پرده برون افتادن برخی چهره ها و شعاردهندگان اردوی دلواپسی؟! اگرچه در معنای عام، این دو قطبی شدن چندان هم بد نیست اما ناجوانمردانه تاختن به کسانی که اندک سهمی نیز در تلاش برای دو قطبی کردن جامعه سیاسی ـ اجتماعی فعلی ایران اسلامی نداشته‌اند، نمی‌تواند چندان خوشایند باشد اما نکته حائز اهمیت آن است که رسانه ای کردن چنین انتقادی، دنباله همان ایجاد فضای تشتت آمیزی است که بسیاری از ناکارآمدی های یک جناح خاص و برخی چهره های شناخته شده آن را به حاشیه رانده و اذهان به چالش های فرعی و دست چندم فراخوانده شوند! کمتر فایده این به حاشیه رانده شدن، پررنگ تر جلوه دادن شرایطی است که دولت را در مسیر خدمت رسانی دچار دست اندازهایی متعدد اما بی اثر خواهد کرد که نتیجه اندک آن، کاشتن از سرعت و شتاب حرکت به سوی پیشرفت و سازندگی است.

ضلع سوم: مانور عجیب و پردامنه تبلیغاتی ـ رسانه‌ای بر تمامی اخبار «برجام»!

از میان تمامی مباحث مذاکرات هسته ای، به جرات می توان گفت که هیچ‌کدام به اندازه «برجام»، خاصیت خبرسازی و چالش افکنی نداشت! از جمله آنکه کمیته‌ای موسوم به بررسی «برجام» در مجلس شورای اسلامی و تحت ریاست زاکانی و همراهی همفکران زاکانی! عملا به میدانی برای انواع تسویه‌حساب‌های سیاسی مبدل شد و اما با تصویب پرحاشیه و بحث برانگیز «برجام» در مجلس نهم، این چالش های پردامنه و گسترده از«برجام» به«پسابرجام»منتقل شد. یکی از داغ ترین مباحثی که در چهاردهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تمامی ابعاد ذهنی و فکری جامعه را به خود معطوف و مشغول داشته است بی شک مفید و موثر بودن یا بالعکس مضر و بی تاثیر بودن برجامی است که در بهارستان به تصویب رسید. این بحث ها و مجموعه تحلیل های تمام ناشدنی که هر آن، بنیان های ذهنی جامعه را هدف قرار می دهد را می توان یکی از تخریبی ترین و در عین حال فرسایشی ترین مباحثی دانست که خلاصی از آن تقریبا غیرممکن است و این غیر ممکن بودن از آن جهت بیشتر نمود و عینیت پیدا می کند که برجام و پسابرجام به خودی خود می تواند آبشخور بسیاری از تحلیل ها و بررسی هایی باشد که اساسا به اصل موضوع هیچ ارتباط ماهوی و ظاهری نداشته باشد!

برجام و پسابرجام از جمله چالش هایی است که اگر توسط دولت و بزرگان نظام مهار نشود کم کم به یکی از ژرف ترین نقاط اختلافی و نیز عمیق ترین شکاف ایجاد شده بین نیروهای انقلاب مبدل خواهد شد، زیرا این مبحث در عین حالی که ساده و قابل تعمیم به همه امور اجتماعی است، در عین حال مبحثی فنی و متصل به منافع ملی و تمامیت ارضی ماست. در این فقره اخیر اگرچه غربی ها و خاصه آمریکایی ها سکوت اختیارکرده اند اما بی شک تمامی تحرکات و تحلیل هایی که شامل برجام و پسابرجام خواهد شد را رصد خواهند کرد و بر اساس آن طرح های تقابلی خود را طراحی خواهند کرد. دلواپسان اگرچه با ورود به مسئله«برجام» به اصطلاح زیر دو خم حریف را مال خود کرده اند اما برخی تحلیل ها و لجاجت های نشان داده شده در این مسیر خاص می تواند به پاشنه آشیل جمهوری اسلامی ایران در درازمدت و دیگر مذاکرات پیش روی مبدل شود. خلاصه کلام که با برجام سیاسی و حزبی برخورد کردن عین بدسلیقگی و غفلت است.

اشاعه اخبار مختلف با موضوع سوئیفت بانکی، تنها یکی از آن دست اخباری است که از دل حاشیه ای به نام برجام و پسابرجام برآمده است، اخباری اغوا کننده که حتی شهرام جزایری را نیز به اظهارنظر پیرامون سوئیفت وادار کرده است و این یعنی اخبار پیرامونی برجام و حواشی ریز و درشت ن چندان نیز کم اهمیت و جذاب نمی تواند باشد که اگر کم اهمیت و جذاب بود امثال شهرام جزایری پیرامون آن نظر نمی دادند!

ضلع چهارم: تبلیغات زودهنگام ریاست جمهوری و میدان‌داری مهره سوخته‌ای به نام احمدی‌نژاد!

14 ماه زمان اندکی تا شروع انتخابات ریاست جمهوری 1396 یا دوره دوازدهم دولت های پس از انقلاب نیست! اگرچه رحمانی فضلی رسما اعلام کرده است که پروسه انتخابات ریاست جمهوری 96 از مهرماه 1395 آغاز خواهد شد اما شروع زودهنگام مباحث انتخابات ریاست جمهوری، آن هم 14 ماه پیش از تاریخ رسمی برگزاری، معانی متعددی می تواند در پی داشته باشد. در چرایی انتخاب مهره سوخته‌ای به نام احمدی نژاد که حتی«تایید صلاحیت وی توسط شورای محترم نگهبان» نیز در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و به راه انداختن کارناوالی از شوخی های تند سیاسی توسط شکست خوردگانی که دست بر قضا به دلیل حمایت از همفکران احمدی نژاد دچار بی اعتمادی مردم در هفتم اسفند شده اند، جداگانه مباحثی را مطرح خواهیم کرد و اما انتخاب چهره ای پوپولیست به نام احمدی نژاد نشان می دهد که جناح شکست خورده در انتخابات مجلس دهم اگرچه از درس های آن انتخابات بهره ای حتی اندک نیز نبرده اند اما هوش سیاه آنان چنین فرمان داده است تا آرامش و تمرکز جامعه با میدان داری شخصی که معروف به دارا بودن ادبیاتی خاص است بر هم زده شود و در سایه این بر هم خوردن تمرکز و آرامش؛ مهره های در سایه رشد داده شوند.

از سویی دیگر، به راه افتادن موج زود هنگام انتخابات ریاست جمهوری به خودی خود می تواند دولت فعلی را به رفتارهای تقابلی متمایل سازد و این به منزله درگیر شدن بخش یا بخش هایی از نیروهای دولت در امر انتخابات و ایجاد زمینه ای برای انتقادات شدید جناح مخالف دولت خواهد بود. از فردای گرم شدن تنور مباحث انتخابات ریاست جمهوری و با پرده برداری از محمود احمدی نژاد، موجی از واکنش ها به عرصه رسانه‌های دیداری و نوشتاری روانه شد، اما نکته حائز اهمیت، تنوع تحلیل هایی است که ارائه می‌شود.

از تحلیل هایی که مدعی هستند احمدی نژاد به جای کاندیداتوری باید پاسخگو باشد تا اعتقادی که راسخ و محکم می گوید احمدی نژاد تایید صلاحیت نمی شود اما و برخلاف برخی تحلیل‌ها که ظهور پدیده ای به نام احمدی نژاد برای انتخابات ریاست جمهوری 96 اصولگرایان را دچار تردید جدی ساخته است و اصلاح طلبان را دچار ترس از آن دست تحلیل های احساسی کرده که هیچ معنا و مفهومی ندارد، زیرا محمود احمدی نژاد برای اصولگرایان مهره ای سوخته و برای اصلاح طلبان مهره‌ای بی ارزش است پس این دو گروه برای مهره ای سوخته و بی ارزش نه دچار تردید خواهند شد و نه دچار ترس بلکه تحرکات احمدی نژاد و همفکران و همراهان او بیشتر به یک تفنن و وقت گذرانی سیاسی ـ اجتماعی شبیه است که چند صباحی عده‌ای را به خود مشغول خواهد داشت و اما در سایه این بازی های رسانه ای کم اثر و با دیدن یک تحلیل خطرناک که می‌کوشد دوران ریاست جمهوری روحانی را چهارساله و یک دوره ای قلمداد کند از آن دست تحلیل‌هایی است که پشت پرده تمامی اضلاع این مربع تشتت را عیان می سازد؛ چهار ضلعی تشتتی که می‌کوشد دولت را به سردرگمی و خودزنی مجبور و مجاب نماید.

http://aftabeyazd.ir/?newsid=31271

ش.د9504885