تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۹  ، 
شناسه خبر : ۳۰۶۴۳۹
نقدی بر مقاله انتقادی «هوشیاری در غیاب بازدارندگی» به قلم محمد درودیان
پایگاه بصیرت / محمدرضا تقی‌زاده / پژوهشگر مسائل دفاع مقدس

(روزنامه ايران – 1396/08/06 – شماره 6629 – صفحه 14)

چنانکه پیش‌بینی می‌شد انتشار مقاله آقای محمد درودیان با عنوان «هوشیاری درغیاب بازدارندگی» در صفحه پایداری «ایران» که آمادگی نیروهای نظامی ارتش درآغاز جنگ را به چالش کشیده بود با عکس‌العمل روبه رو شد و علاقه مندان به تاریخ جنگ را به واکنش واداشت. متن حاضر ضمن تبیین فرآیند تحمیل جنگ گسترده عراق علیه کشورمان و شرایط نیروهای نظامی در بیست ماهه قبل از جنگ، به مفروضات نویسنده مقاله پاسخ گفته است. «ایران» همانگونه که وعده داده است با استقبال از این اقدام و با هدف روشن شدن زوایای ناگفته تاریخ معاصر نسبت به درج آن اقدام می‌کند. با این حال «ایران» پس از انتشار این دو مطلب، ترجیح می‌دهد این مباحثه علمی در فضای مجازی و نه در صفحات روزنامه ادامه پیدا کند.

محورهای بحث آقای محمد درودیان:

1- تجلیل از دفاع و مقاومت ملی - مردمی

2- پیوستگی مسأله غافلگیری با قدرت دفاعی - بازدارندگی

3- ناتوانی در بازدارندگی از حمله و جلوگیری از اشغال

4- دریافت نکردن دستاورد نظامی برای مقابله با تهدیدات آینده

مثال ارتش جمهوری اسلامی ایران در آغاز جنگ تحمیلی عراق، به‌ مانند شناگری قهار است که دست و پای او را بسته‌اند و از او انتظار قهرمانی دارند.

نویسنده از تناقض در استدلال‌های کارشناسان ارتشی در بحث دفاع و اشاره به وضعیت نابسامان ارتش در شروع جنگ، نبود بازدارندگی در صفر مرزی از سوی ارتش، واکنش ارتش در مقابل تجاوز و سد کردن پیشروی سخن می‌گوید، شایان‌ذکر است هیچ‌یک از کارشناسان ارتش قائل به بازدارندگی نبوده و دلایل آن روشن است.

در تعریف بازدارندگی گفته شد: واژه بازدارندگی در مقابل واژه انگلیسی Deterrence اتخاذ شده است.

فرهنگ معین نیز «بازداشتن» را در فارسی به معنی «منع کردن، جلوگیری کردن، توقیف کردن و حبس کردن» معنی می‌کند؛ اما واژه انگلیسی Deterrence، یعنی «پیشگیری (کسی) از انجام عملی به سبب ترس، وحشت، تهدید و ترور» آورده است با مفهوم مذکور، بازدارندگی یک اثر روانی بر دشمن دارد و او را از اندیشه حمله یا شروع به جنگ بازمی‌دارد. این نوع تهدید باید پیامی صریح داشته باشد و آن پیام باید تهدید به رنج و آسیب را انتقال دهد.

معمولاً در بازدارندگی، عمل متقابل یا تلافی‌ جویانه نقش اساسی دارد. این پیام باید طوری باشد که اگر دشمن، جنگ را آغاز کند، بهای بسیار سنگینی را بپردازد. پس بازدارندگی بین دو دولت الف و ب عبارت است از قدرت تهدید از ناحیه الف علیه ب به‌منظور پیشگیری از آغاز جنگ از ناحیه ب، به‌ نحوی‌که در فقدان این قبیل تهدیدات ب بتواند به جنگ مبادرت ورزد. به نظر می‌رسد منظور نویسنده این مقاله که البته این مفاهیم را در محل‌های دیگر نیز با ادبیاتی مشابه طرح کرده است، بازدارندگی متعارف که از طریق سلاح‌های سنتی و غیرهسته‌ای انجام گیرد، باشد؛ حتی در این نوع از بازدارندگی باید کشوری که قصد تهاجم دارد به‌دلیل رعب و وحشت از خسارت هایی که ممکن است گریبان او را بگیرد از این عمل منصرف شود.

بازدارندگی مقوله‌ای کشوری و در سطح ملی است و مفهوم آن این است: «بازدارندگی حالتی است که یک واحد سیاسی با به‌ کارگیری مؤلفه‌های شش‌گانه قدرت (وضعیت جغرافیایی، سیاسی، اجتماعی- فرهنگی، اقتصادی و نظامی) از خود به نمایش می‌گذارد تا دشمن را از به‌ کارگیری قدرت نظامی (زور) منصرف گرداند.» بنابراین، تنها ارتش نمی‌تواند متولی بازدارندگی باشد. اگرچه بازدارندگی در رفتار نظامی ارتش و نیروهای مسلح تجلی پیدا می‌کند، اما پرواضح است که ارتش به‌ دلیل شرایط پس از وقوع انقلاب اسلامی از حالت بازدارندگی در برابر عراق خارج‌شده بود؛ یعنی پس‌ازاینکه ارتش در مقابل انقلاب اسلامی منفعل شد و ضمن عدم‌حمایت از رژیم گذشته، حالت بی‌طرفی اتخاذ کرد و همراهی بسیاری از ارتشیان با مردم در انقلاب، باعث شد انقلاب پیروز شود؛ به‌عبارت‌دیگر، انقلاب اسلامی و انقلابیون ارتش، ابتدا ارتش شاهنشاهی را بی‌خاصیت کردند و سپس انقلاب را به پیروزی رساندند که چاره‌ای هم غیرازاین نبود؛ اما پس‌ازاینکه حضرت امام راحل عظیم‌الشأن تصمیم به استفاده و به‌کارگیری ارتش برای مقابله با ضدانقلاب و دشمن متجاوز گرفت، بازسازی ارتش شروع شد. بازسازی یعنی بازگرداندن انضباط، شخصیت و پرستیژی که با وقوع انقلاب ازدست‌رفته بود تا بتواند به پیروزی برسد؛ بنابراین، طبیعتاً زمانی برای این کار لازم بود. از طرف دیگر، آیا سایر مبانی قدرت در بازدارندگی، مثل انسجام سیاسی و اجتماعی ملت، توان اقتصادی و... همه پای‌کار آمده بودند؟

چنانچه به‌دقت به حوادث بیست ماه اول انقلاب نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که نه‌فقط ارتش که سایر مؤلفه‌های ضامن بازدارندگی نیز از انجام‌وظیفه بازدارندگی ناتوان بوده‌اند. همچنین در این زمان، هیچ دستور یا فرمانی از مقامات مافوق نظام جمهوری اسلامی ایران برای حضور درصحنه دفاع و مقابله با تهدیدات عراق یا حداقل انجام یک رزمایش و ابراز وجود در مقابل تهدیدات فوق دیده نمی‌شود؛ بنابراین، با مطالعه شرایط سیاسی پس از انقلاب و بررسی رفتار مسئولان، احزاب و گروه‌های سیاسی فعال کشور در ماه‌های اولیه پس از انقلاب به گزاره‌های زیر می‌رسیم:

- نبود باور ملی، بویژه در سطح مسئولان به تهدید نظامی عراق.

- انسجام نداشتن در سطح مدیریت کلان، تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر کشور.

- وجود اختلافات سیاسی و نبود انسجام در نیروهای دفاعی.

- تضعیف ارتش به‌ دلیل حضور در حکومت‌نظامی در قبل از انقلاب و براثر نابسامانی‌های پس از انقلاب.

- حضور ارتش در آرام‌سازی مناطق آشوب‌زده و مبارزه با ضدانقلاب.

با این شرایط و وضعیتی که بر ساختار اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نیروهای نظامی و ارتش پس از پیروزی انقلاب مستولی بوده چنین انتظاری بسیار رؤیایی به نظر می‌رسد پس منظور نویسنده که در لابلای مطالبش ذکرکرده نگه‌داشتن دشمن در صفر مرزی است. کاش نویسنده نظامی نبود، تصور کنید با نیرویی یک‌دهم نیروی دشمن با اوصافی که نویسنده به آن اشاره کرد بخواهیم جلوی سه سپاه قدرتمند دشمن را در صفر مرزی بگیریم، با فرض هوشیاری از وقوع محتمل و حتی قطعی حمله دشمن، در شرایطی که فرمانده نیروی زمینی اختیار جابه‌جا کردن حتی یک گردان را به‌زحمت دارد، می‌توان در صفر مرزی دشمن را متوقف کرد؟

درگیری در کردستان و تجزیه نیروهای نظامی و سایر موارد را به این سناریو اضافه کنید، آن گاه در این موازنه قدرت نظامی که برتری محسوس با ارتش بعث عراق بوده است آیا می‌توان از نگاه‌ داشتن وی در صفر مرزی گفت.

ارتش با کمتر از 50درصد توان رزمی خویش به دفاع سامان داده و این هنر ارتش است که در شرایط بحران از خود واکنشی نشان دهد که به نتایج سودمند بینجامد. اصلاً تناقضی وجود ندارد شناگر دست‌ وپا بسته مقام کسب نکرده و ارتش بازدارندگی نداشته اما با موفقیت به ساماندهی وضعیت خود پرداخته است.

ارتش برخوردار از ساختاری است که گرچه سازمان محور است و نیاز به تجهیزات دارد اما دانش‌محور است و نظامیان آن با طی دوره‌های مختلف به درکی از نظامی‌گری می‌رسند که فهم آن برای بسیاری ازجمله نویسنده این مقاله دشوار است. حضور استادان و تئوریسین‌های نظامی ارتش در جای‌ جای صحنه نبرد در طراحی عملیات‌های بزرگ و هدایت جنگ و شکست راهبرد دشمن در پیروزی سریع و کوتاه کاملاً مشهود است. ارتش عراق در پیشروی و تهاجم خود با بهره‌‌گیری از قدرت زرهی و مکانیزه خود اقدام کرده و مقابله با چنین نیرویی متکی بر قدرت زرهی، فقط ارتش به‌عنوان تنها نیروی منسجم یارای مقابله برای کند کردن و سپس متوقف کردن پیشروی دشمن وجود داشته است.

به نظرمی رسد شاید فرضیه‌ای در ذهن نویسنده نقش پیدا می‌کرد که اگر نیروی مردمی و سپاه به‌ دوراز اجتهاد عملیاتی، ارتش را یاری می‌دادند آیا سرانجام مناسب‌تری در پایان جنگ متصور نبود؟ و کسب تجارب ناموفق با صرف نیروی انسانی بسیار را که خسارت جبران‌ناپذیری بود دیگر شاهد نبودیم. قطعاً نتایج چنین فرضیه‌ای برای نویسنده از دستاوردهای مهمی برخوردار می‌شد که در مقابل تهدیدات آینده موجب بازدارندگی در صفر مرزی می‌شد!

شما می‌گویید ساختار نظامی را از ساختار سیاسی جدا تحلیل کنیم با توجه به سطح راهبردی بازدارندگی اولاً این مطلب خبط بزرگی است ثانیاً دخالت ساختار سیاسی در امور ساختار نظامی را چگونه تفسیر کنیم؟ بماند که در جریان جنگ تحمیلی این سیاسی گری حاکم بر جبهه‌ها آن‌چنان زیاد وباورنشدنی است که درازدست دادن«فاو» در شکلی جبران‌ناپذیر خود را نشان می‌دهد، دخالت در انجام عملیات‌ها و تغییر مسیر هدایت میادین نبرد و کشاندن جنگ به بن‌بست، تجارب عبرت‌آموز جنگ است. اگر نویسنده به‌دنبال یافتن نظریه دفاعی مبتنی بر آموزه‌های جنگ است باید در نادیده گرفتن نقش ارتش، ابتدا خود پیش‌قدم شود چون برخلاف آنچه ایشان از آن در سایر نوشتار خود به باور عمومی در دفاع یاد می‌کند، این باور عمومی نیز خود جای سؤال دارد که یافته کدام محقق و پژوهشگری است، آنچه در کسب آرا و نظریات مختلف مردمی دریافت می‌شود خلاف ادعاهای نویسنده محترم است و مردم اتفاقاً در این بخش از حقایق جنگ که مقابله با تهاجم و پیشروی دشمن است عملکرد ارتش را قبول داشته و رضایتمندی دارند.

ارتش جمهوری اسلامی ایران ضمن درگیر شدن در مناطق بحرانی کشور و ریشه‌ یابی تهدید پشت پرده، به دخالت کشور عراق در این بحران‌ها پی برد و در همین راستا با توجه به مأموریت ذاتی خود، تلاش می‌کرد غافلگیر نشود و با وجود تضعیف سیستم اطلاعاتی پس از انقلاب، بعد از دریافت قرائن و شواهد معدودی در سال 1358 دال بر تحرک ارتش عراق، طرح عملیاتی ابوذر را برای پیشگیری از غافلگیری و آمادگی نیروهایش که دچار صدمات فاحشی شده بود صادر کرد. اینکه به‌زعم و طعنه نویسنده محترم می‌توان هوشیاری از وقوع حمله دشمن داشت ولی اقدامی نکرد، نیاز به بررسی بیشتر از سوی ایشان در اسناد و مدارک جنگ است.

در تاریخ 59/1/15 شورای عالی دفاع با موضوعیت حمله عراق به جمهوری اسلامی ایران، تشکیل جلسه داد. همین‌قدر که گفته شود اسم و انگیزه جلسه راجع به حمله عراق به ایران اسلامی بوده نشان‌دهنده این است که آقایان چنین اطلاعی هم داشته‌اند. بر اساس همین اطلاعات بود که لشکر 92 زرهی خوزستان نیروهایش را در 59/1/26 به نوار مرزی اعزام کرد. لشکر 81 زرهی کرمانشاه، در مرز غربی استقرار و تیپ 37 زرهی شیراز، در دوم اردیبهشت‌ماه سال 1359 در فکه و گردان 283 سوار زرهی در پیچ انگیزه مستقر شدند، اما چه شد که دستور بازگشت بیش از دوسوم از همین نیروها را به پادگان‌ها دادند؟ بنابراین غافلگیری وجود نداشت، بلکه به دلایل پیش‌گفته امکانات موجود بنا بر مقتضیات زمان و حوادث مترتب بر آن بدین سمت پیش رفته و امکانات مقابله با دشمن بیش از این نبوده است. نویسنده محترم چگونه از نبود اسناد مبنی برارزیابی نکردن قطعیت حمله عراق یاد می‌کند درحالی‌که نخستین دستورالعمل اداره سوم عملیات ستاد مشترک ارتش در ارتباط با بحران مرز غربی و جنوب کشور در 58/8/27 صادر شد ولی همان ساختار سیاسی وقعی به آن ننهاد.

دستور جزء به‌جزء شماره 1 عملیاتی (سماجا) مربوط به طرح عملیاتی ابوذر، در خردادماه 1359 به‌ وسیله نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران تهیه و با اعلام وصول (24-الف ج) به یگان‌های تابعه و ذی‌ربط ارسال شد.

اشتباه دیگر در فرضیه‌سازی از سوی نویسنده، پیوستگی مسأله غافلگیری با قدرت دفاعی - بازدارندگی است. همان‌گونه که گفته شد برداشت نویسنده از مفهوم بازدارندگی برداشتی ناصحیح است که در سطور قبل به آن پرداخته شد اما اینکه چون در صفر مرزی دشمن را سدنکردیم، پس غافلگیر شده‌ایم خبط دیگری از سوی وی است، چینش و استقرار نیروها در بضاعت ممکن، نشان از نادرستی این فرضیه دارد. عبور از صفر مرزی از سوی دشمن به معنای تسلیم شدن در برابر وی نیست، چنانکه جغرافیای مرز ما با عراق که از وسعتی بسیار برخوردار است، این امر یعنی عبور دشمن از مرز با آماده‌‌سازی‌های صورت گرفته از سوی دشمن برای حمله چندان دور از ذهن نباید تصور شود.

لازم است به وضعیت کنونی ارتش اشاره‌ای داشته باشیم که چگونه برای هرگونه تهدیدی خود را آماده می‌کند و با انجام رزمایش‌های مختلف، قدرت و آمادگی رزمی خود را به رخ دشمن می‌کشد. سطح هوشیاری از وقوع حمله قطعی دشمن باید در تمامی سطوح سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، مردمی و نظامی نمود پیدا نماید تا درنهایت به بازدارندگی بینجامد. نکته دیگر آنکه کشاندن مباحث تخصصی در جراید موجب تشویش اذهان عمومی می‌شود، اصلح است این گونه موارد در نشست‌های کارشناسی به بحث گزارده شود تا از نتایج کاربردی آن در سطوح راهبردی و کلان کشور بهره‌ برداری مناسب کرد. جنگ آمیزه‌ای از شکست و پیروزی است و برداشت‌های منطقی و درست از آموزه‌های جنگ قطعاً کشور را در مقابل تهدیدات آینده بیمه خواهد کرد.

برخلاف نظر نویسنده دستاوردهای نظری برای مقابله با تهدیدات آینده هم‌اینک پیش روی ما قرار دارد و مبنای اتخاذ تصمیمات راهبردی و کلان کشور قرارگرفته است، از تغییرات ساختار نظامی در ارتش و سپاه، ساختار پدافند هوایی و تصمیمات راهبردی در حوزه دریایی و هوایی جملگی کشور را برای مقابله با تهدیدات آینده مهیا کرده است.

http://www.iran-newspaper.com/newspaper/BlockPrint/205558

ش.د9603043