صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۹  ، 
کد خبر : ۲۹۵۳۸۳

یادداشت روزنامه های 3مهر1395

کرایه از که می‌خواهید؟!

حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:
حکایت کرده‌اند در گذشته‌های دور، شخصی را که مبالغ فراوانی از این و آن وام گرفته و حاضر به پس دادن نبود، نزد قاضی بردند و قاضی بعد از شنیدن شکایت شاکیان و مشاهده دست‌نوشته‌های مکتوب متهم که از اعتراف به دریافت وام‌ها حکایت می‌کرد، دستور داد او را وارونه بر الاغی سوار کرده و در همه شهر بگردانند و جار بزنند که این شخص «مال مردم‌خوار»  و بدعهد است تا همگان هوشیار باشند و کسی به او قرضی ندهد و یا نزد وی چیزی به امانت نگذارد. حکم قاضی اجرا شد و در پایان روز، صاحب الاغ بعد از آن که شخص مال مردم‌خوار و بدعهد را مقابل خانه‌اش پیاده کرد، از وی کرایه الاغ را درخواست کرد و طرف پوزخندی زد و گفت؛  «مرد حسابی! خودت از صبح تا حالا در همه شهر مرا گردانیده و با صدای بلند جار زده‌ای که؛ ایهاالناس! بدانید و آگاه باشید این شخص مال مردم‌خوار و بدعهد است و کسی به او وام ندهد و با وی معامله‌ای نکند که هرگز صاحب آنچه داده است نخواهد بود» آن وقت از من کرایه ‌الاغت را مطالبه می‌کنی؟ خودت شاهد بودی که من طلب آنان را که از من سند و دستنوشته مکتوب داشتند، نداده‌ام، چه رسد به کرایه الاغ تو...!

دیروز، رئیس‌جمهور محترم کشورمان در بازگشت از سفر نیویورک و در جمع خبرنگاران با اشاره به بدعهدی آمریکا در اجرای تعهدات برجامی خود، ابراز خوشنودی کرد که آمریکا قول داده است روند اقدامات خود را اصلاح کند. ایشان گفت؛ «اگر یکی از هفت کشوری که در برجام نقش داشته‌اند
- ایران و 5+1 - تخلفی انجام دهند و اهمال  و تاخیری داشته باشند به او تذکر داده می‌شود و اگر موثر نبود، در سطح مدیران کل جلسه‌ای گذاشته می‌شود و در نهایت در سطح وزرا این جلسه گذاشته می‌شود» و توضیح داد که «در نیویورک در سطح وزرا و در سطح مدیران کل دو جلسه برگزار شد و در جلسه وزرا، همه با قاطعیت به آمریکا گفتند این مواردی که شما انجام می‌دهید با برجام منطبق نیست و باید کار خود را اصلاح کنید و آمریکا هم قول داد روند را اصلاح کند»!
آقای روحانی توضیح نداد، وقتی آمریکا از اجرای تعهدات مکتوب خود در برجام که به گفته ایشان «یک معاهده بین‌المللی است»  سر باز می‌زند و هر روز بهانه تازه‌ای می‌تراشد، چگونه انتظار دارند به قول شفاهی خود عمل کند؟!

 بیش از 7 ماه از تاریخ اجرایی شدن برجام می‌گذرد و آمریکا در مقابل امتیازات نقدی که از ایران اسلامی دریافت کرده است، فقط یک مشت وعده نسیه داده است که تاکنون تقریباً به هیچ یک از وعده‌های خود عمل نکرده است. تحریم‌ها همچنان باقی است، روابط بانکی بسته است، دارایی‌های مسدود شده ایران بازنگشته است، هرازچندگاه، تحریم جدیدی به تحریم‌های قبلی افزوده شده و بخشی از دارایی‌های کشورمان را نیز به بهانه‌های واهی مصادره کرده‌اند و... آیا در این حالت می‌توان به آنچه جناب روحانی با عنوان «قول آمریکا برای اصلاح روند» از آن یاد کرده است، امیدوار بود؟! «اصلاح روند»! یک واژه کشدار! برای فرار از تعهداتی است که آمریکا مطابق متن صریح برجام برعهده دارد. البته با کمال تأسف و ضمن پوزش از رئیس جمهور محترم باید گفت؛ فقط چند ساعت بعد از نطق آقای روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل، خانم سحر نوروززاده، سخنگوی فارسی‌زبان و ایرانی تبار جدید وزارت خارجه آمریکا که پیش از این عضو پنتاگون و یکی از اعضای تیم امنیتی اوباما بوده است، در پاسخ به پرسش صدای آمریکا گفت؛ «باید تأکید کنم که آمریکا همه تعهدات برجامی خود را انجام داده است»! و این، با آن «قولی» که آقای روحانی در نشست خبری خود از آن خبر داده‌اند در تناقض آشکار است.

رئیس جمهور محترم در کنفرانس خبری خود با اشاره به جلسه مشترک وزرای خارجه ایران و 5+1 و قولی که آمریکا برای اصلاح روند اجرایی برجام داده است، می‌گوید؛ «این موضوع مهمی است که در اولین جلسه مشترکی که تشکیل می‌شود، 6 کشور موضع واحد دارند، یعنی همان موضعی که ایران داشت، موضعی بود که آن 6 کشور داشتند بنابراین از این نظر یک توفیق بود که ما در برجام هم باید از فضای آن استفاده کنیم و هم اگر تخلفی ببینیم با قاطعیت با آن برخورد کنیم و خود ما هم همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند، تعهداتمان را انجام دهیم تا زمانی که طرف مقابل به تعهدات خودش عمل می‌کند».
کاش دولت محترم گزارشی از آنچه در جلسه مشترک  با وزرای خارجه 6 کشور طرف مقابل ایران گذشته است، ارائه می‌داد تا قضاوت درباره آن با دقت بیشتری صورت پذیرد. چرا که تاکنون کشورهای اروپایی عضو 5+1  به این علت که از مجازات‌ها و جریمه‌های سنگین آمریکا وحشت دارند، به تعهدات برجامی خود عمل نکرده‌اند.

اما آقای روحانی می‌فرمایند همه آن کشورها به آمریکا اعتراض داشته‌اند که چرا به تعهداتش عمل نکرده است. بنابراین وقتی سخنگوی وزارت خارجه  آمریکا رسما اعلام می‌کند که «آمریکا به همه تعهدات برجامی خود عمل کرده است»! اولین و کمترین انتظار از کشورهای یاد شده آن است که در مقابل اظهارات سخنگوی وزارت خارجه آمریکا موضع گرفته و به او اعتراض کنند که چرا برخلاف آنچه در جلسه مشترک وزرای خارجه ایران و 5+1  گذشته است و همگی در آن - به قول آقای روحانی - موضع مشترکی داشته‌اند، موضع گرفته است؟ مگر نه اینکه تمامی آنها به آمریکا درباره تعلل و کوتاهی این کشور در اجرای تعهدات برجامی اعتراض داشته‌اند؟!  خب!  حالا که وزارت خارجه آمریکا ادعا می‌کند کشور متبوعش به همه تعهدات برجامی خود عمل کرده است، باید این اظهارنظر را با قولی که آمریکا برای اصلاح روند اجرای تعهداتش داده است، در تناقض دانسته و به آن اعتراض کنند. ولی چنین نکرده‌اند. چرا...؟! آیا از سکوت آنان نمی‌توان به یکی از این دو نتیجه رسید که؛ اساسا قولی در میان نبوده و جناب روحانی با خوشبینی خویش که امروزه دیگر قابل توجیه نیست به ماجرا نگاه کرده‌اند؟!  و یا اگر قولی در میان بوده است، مانند بقیه قول و قرارهای آمریکا پوچ و توخالی از آب درآمده است؟! مثلا فرانسه طی نزدیک به 8 ماه گذشته کدام  اعتراض خشک و خالی را به آمریکا داشته است؟ و...؟!

رئیس‌جمهور محترم در نشست خبری خود تاکید کرده‌اند اگر تخلفی ببینیم با قاطعیت با آن برخورد خواهیم کرد که باید گفت؛ به گفته خودتان طی بیش از 7 ماه که از اجرایی شدن برجام می‌گذرد، آمریکا در اجرای تعهدات خود کوتاهی کرده است- البته دقیق‌تر آن که به هیچیک از تعهداتش عمل نکرده است - و اکنون هم با صراحت ادعا می‌کند که همه تعهدات برجامی خود را انجام داده‌ است! بنابراین آیا هنوز وقت آن نرسیده که - باز هم به گفته خودتان - با قاطعیت دست به اقدام متقابل بزنید؟!
و اما، متاسفانه و علی‌رغم هشدارهای مکرر دلسوزان، امتیازاتی که به آمریکا داده‌ایم غیرقابل بازگشت و در مواردی به سختی و با صرف هزینه‌های کلان قابل بازگشت خواهد بود. و با روندی که تاکنون  با آن روبرو بوده و از این پس نیز پیش‌روی خواهیم داشت، تنها راه باقی مانده بازگشت به نقطه شروع و بازسازی دوباره تأسیسات گرانبهایی است که مفت و مجانی از دست داده‌ایم. با این امید که دولت محترم درگذر این ماجرای پرپیچ و خم عبرت گرفته و درس آموخته باشد و دیگر روی دیوار آمریکا یادگاری ننویسد.
 
 
مسیر ورود هواپیما همچنان دست انداز دارد!
 
مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:
سرانجام پس از گذشت بیش از 8 ماه از اجرای برجام، خزانه داری آمریکا مجوز فروش هواپیما به ایران را برای 2 شرکت بزرگ ایرباس و بوئینگ صادر کرد. این مجوز از آن جهت اهمیت داشت و مورد رصد محافل خبری و حتی سیاسی بود که این 2 قرارداد بزرگترین قراردادهای پسابرجامی ایران است و طرف مقابل 2 شرکت بزرگ بین‌المللی است. همچنین این مجوز برای ایران که سال‌ها فقط از طرق غیرمستقیم می‌توانست هواپیماهای عمدتا کارکرده و دست دوم را خریداری کند، فرصتی مناسب برای نوسازی ناوگان هوایی کشور است. ناوگانی که با 110 هواپیمای غیرفعال در بین 256 هواپیمای موجود در این ناوگان به فعالیت ادامه می‌دهد. با این حال روند نهایی شدن این مجوز و افق پیش روی آن تا تبدیل شدن مجوز به قرارداد قطعی و نهایی و ورود هواپیماهای جدید، با مسائلی رو به روست که باید واکاوی شود.

1- نباید فراموش کرد که خزانه داری آمریکا عملا با تاخیری 8 ماهه مجوز فروش هواپیما به ایران را صادر کرده است و این تاخیر چنان که از سوی رئیس جمهور در سفر نیویورک نیز عنوان شد یک نمونه از بدعهدی‌های آمریکا محسوب می‌شود که نباید آن را از یاد برد و باید آن را پیگیری کرد. چرا که به نظر می‌رسد نقش آمریکایی‌ها و وزارت خزانه داری این کشور در ماجرای خرید هواپیما، با وجود صدور مجوز تمام نشده باشد. باید توجه داشت که معضل ارتباطات بانکی یکی از اصلی‌ترین بدعهدی‌های آمریکا در اجرای برجام است. این معضل در زمان اجرای قرارداد نیز می‌تواند خود را نشان دهد. به ویژه این که در قرارداد بوئینگ به دلیل آمریکایی بودن این شرکت و تداوم تحریم‌های دلاری، چالش‌هایی بر سر مسئله فاینانس دلاری و نحوه انتقال منابع مذکور وجود دارد. هرچند برای رفع این چالش‌ها راهکارهایی وجود دارد، اما تجربه کلی برجام نشان می‌دهد که آمریکا تا حد امکان سعی می‌کند ایران از نتایج مثبت برجام به صورت کامل و بدون دغدغه بهره مند نشود.

2- بدون تردید یکی از مزایای قراردادهای بزرگ و چند ده میلیارد دلاری نظیر قرارداد بوئینگ و ایرباس می‌تواند سد شکنی این قراردادها بر سر راه فضای روانی باقی مانده از دوران گذشته و تحریم‌های باقی مانده باشد و بخشی از دفاع مدافعان قراردادهای فوق به این موضوع ارتباط دارد، لذا از منظر سیاسی قراردادهای خرید هواپیما مورد اهمیت است، با این حال باید توجه داشت که مهمترین سد پیش روی اجرای برجام به تردید بانک‌های بزرگ خارجی از جمله اروپایی در برقراری ارتباط با ایران باز می‌گردد. در حقیقت آمریکا با استفاده از تحریم دلاری و در کنار آن فهرستی از شخصیت‌های حقیقی و حقوقی ایرانی مشمول تحریم‌های غیر هسته‌ای و طرح این نکته مبهم که نباید تراکنش‌های بانکی موجب بهره گیری اشخاص موجود در لیست سیاه آمریکا شوند، فضایی تردید آمیز پیش روی بانک‌های خارجی برای همکاری با ایران قرار داده است و با توجه به جریمه‌های سنگین آمریکا علیه چند بانک بزرگ اروپایی در دوران تحریم، این تردید با ترس از جریمه همراه شده است. در این میان قراردادهای ایرباس و بوئینگ اگرچه در تغییر فضای مذکور به نفع ایران موثر است، اما همچنان معضل اصلی که ترس بانک‌ها است را نمی‌تواند رفع کند، چرا که آزادسازی فروش هواپیما یک بند صریح و غیرقابل تفسیر از برجام بود که اکنون مقدمات آن محقق شده است، اما فضای تحریم‌های بانکی به دلیل ارتباط آن با تحریم‌های غیرهسته‌ای و باقی مانده از جمله تحریم تراکنش‌های دلاری در عمل به راحتی قابل رفع نیست.

3- از همان روز نخست خبر توافق ایران و ایرباس در اواخر سال گذشته، برخی تردیدها درباره ضرورت این توافق و اولویت داشتن آن مطرح بود. تردیدی نیست که ایران در حال حاضر شرایط مطلوبی در صنعت هوایی ندارد و بخش قابل توجهی از ناوگان هوایی کشور فرسوده و حتی بخشی زمینگیر و از رده خارج است. با این حال منتقدان معتقدند که سایر بخش‌های حمل و نقل از جمله جاده و ریل نیز با مشکلات اساسی مواجه است و اولویت فراوانی برای توسعه دارد. آمار 18 هزار نفری کشته شدگان سالانه حوادث جاده‌ای و تاثیر رشد خطوط ریلی در توسعه ترانزیت و حمل و نقل ایمن مسافر، موید این بحث است. مشخص شدن اولویت نوسازی ناوگان هوایی در برابر سایر اولویت‌ها مطالبه رهبر انقلاب نیز بوده است، به گونه‌ای که ایشان، در ماه مبارک رمضان امسال در دیدار مسئولان نظام، در این باره فرمودند: «فرض کنید ناوگان هوایی ما نوسازی بشود؛ خب، خیلی کار مهم و لازمی است امّا اولویت است؟ آیا این اولویت کشور است؟ فرض کنیم مثلاً 300 هواپیما بخریم؛ این معلوم نیست اولویت باشد. این باید بررسی بشود؛ من نظر کارشناسی نمی‌دهم، من تذکّر می‌دهم برای اینکه کار کارشناسی بشود؛ من تذکّر می‌دهم که اولویت‌ها باید رعایت بشود.»

از سوی دیگر بحث انتقال فناوری نیز به عنوان یک نکته مهم مغفول در این قرارداد، مورد انتقاد برخی منتقدان است. به ویژه از این جهت که صنعت هواپیمایی بر خلاف سال‌های پیش صنعتی محصور در قدرت‌های بزرگ نظیر آمریکا و اروپا نیست و کشورهایی نظیر برزیل نیز توانسته‌اند توسط شرکت امبرائر به فناوری و توان تولید هواپیماهای مسافربری دست یابند. اضافه بر این که هم اکنون برخی شرکت‌ها در داخل تلاش‌های جدی را طی سال‌های گذشته در راستای تولید هواپیمای ملی آغاز کرده اند. حتی در این میان ساخت 4 هواپیمای مسافربری 150 نفره با هزینه 2 میلیارد دلار به عنوان یکی از پیچیده‌ترین طرح‌های فناوری ایران با محوریت دانشگاه صنعتی امیرکبیر و دانشگاه صنعتی اصفهان در دست اجراست که باید ببینیم با ورود گسترده هواپیماهای خارجی آیا مجالی برای توسعه این طرح‌ها باقی می‌ماند؟ رهبر انقلاب نیز در این باره در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی در اولین روز سال جاری فرمودند: «ما بالاخره تجارت خارجی داریم، واردات داریم، به یک چیزهایی احتیاج داریم که از خارج وارد کنیم، مجبوریم اینها را بخریم، اشکالی هم ندارد، لکن توجّه کنیم که این خریدهای ما، قدرت تولید داخلی ما را تضعیف نکند. فرض بفرمایید ما می‌خواهیم مثلاً هواپیما وارد بکنیم یا خریداری بکنیم؛ به ما گفته می‌شود -خود مسئولین دولتی می‌گویند- که اگر چنانچه فلان درصد از این قیمت را ما در صنایع داخلی هواپیما سرمایه‌گذاری کنیم، بیشتر از آنکه از خارج بخریم استفاده خواهیم کرد و تولید داخلی هم رشد پیدا می‌کند.»

در هر صورت ورود بیش از 200 هواپیما طی سال‌های آینده اگرچه منافع ملموسی برای کشور به دنبال خواهد داشت و قطعا بر روند فعالیت صنعت هوایی کشور، کاهش خروج ارز از طریق ایرلاین‌های خارجی، ایمنی ناوگان داخلی و دسترسی بیش از پیش مردم به خدمات هواپیمایی با کیفیت تاثیر گذار است اما تعهد چندین میلیارد دلاری این قراردادها در کنار عدم انتقال فناوری و تداوم وابستگی صنعت استراتژیک هواپیمایی کشور به خارج، روی دیگر سکه خرید هواپیماهای خارجی است. این واقعیت نشان می‌دهد که پشت سر قراردادهای خرید هواپیما به نوعی ذوق زدگی دیده می‌شود. ذوق زدگی که ممکن است منجر به نادیده گرفتن واقعیت‌ها شود. آن هم در شرایطی که براساس گفته سخنگوی ایرباس، آمریکایی‌ها فعلا برای فروش 17 فروند هواپیما به ایرباس مجوز داده‌اند و این تاخیر 8 ماهه و مجوزهای گام به گام و تدریجی نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها آن چه را که طبق توافق باید به آن عمل کنند با منت و به قیمت شکستن غرور طرف مقابل اجرایی می‌کنند.

 
 این صندلی‌ها مهم نیستند...

حسین علوی در وطن امروز نوشت:
 1- اگر اصلاح‌طلبان، خرد و درشت، ماجرای سخیف صندلی‌های صحن عمومی سازمان ملل را در موعد حضور رئیس‌جمهور سابق در سازمان ملل مطرح کردند، این دلیل نمی‌شود تا اکنون ما در زمانی که دولت آنها دچار این بلیه شده، همان مسیر را در پیش بگیریم. ما معتقدیم وضعیت صندلی‌های صحن عمومی سازمان ملل، شاخصی برای نشان دادن میزان عزت یا ذلت، نفوذ یا انزوای دولت‌ها در محافل بین‌المللی نیست. سیاست یک عرصه واقعی با گزاره‌های واقعی است و اساسا با دنیای لایک‌ها متفاوت است. ما عملکرد آقای روحانی در استفاده از فرصت حضور در سازمان ملل را در ماهیت نطق او در مقر عمومی، دیدارهای او با نمایندگان دیگر کشور‌ها و میزان آورده‌های او در این دیدارها می‌سنجیم، نه با پیش کشیدن مباحث سخیف و ادباری مانند صندلی‌های خالی.

2- صندلی‌های خالی صحن عمومی سازمان ملل در زمان سخنرانی آقای روحانی البته یک فرصت مغتنم و میمون است برای طرح این سوال: چرا سیاست در ایران دچار این بلیه‌های سخیف شده است؟ زمانش را همه می‌دانیم. ماجرای سخیف «صندلی‌های خالی» نخستین بار توسط کدام طیف سیاسی و رسانه‌های آن مطرح شد؟ چه کسانی صندلی‌های خالی صحن عمومی سازمان ملل را نشانه و مترادف بی‌کلاسی و انزوای دولت و رئیس‌جمهور وقت ایران در مجامع جهانی می‌دانستند؟ حالا همان‌ها در قبال صندلی‌های خالی صحن عمومی سازمان ملل در هنگام سخنرانی آقای روحانی چه پاسخی دارند؟ آیا اکنون نیز این صندلی‌های خالی نشان‌دهنده بی‌کلاسی دولت روحانی و انزوای این دولت در محافل بین‌المللی است؟

3- سیاست «استحمار طرفداران» یکی از ساده‌ترین شیوه‌ها برای سوار شدن بر گرده توده طرفدار است. طرفداران هرچه بیشتر نفهمند، برای سواری مستعدترند. برای این کار تنها کافی است تربیت سیاسی آنها مبتنی بر برخی مبانی سطحی و سخیف باشد تا در زمان لازم برای باوراندن مطالبات سیاسی خود به این توده‌های طرفدار، نیازی به ادله محکم نباشد. نمونه بارز این سوءاستفاده سیاسی در جریان فتنه 88 و به خیابان آمدن جماعتی که «نمی‌دانستند چه شده است» دیده شد. اصلاح‌طلبان میوه تربیت یک توده طرفدار سطحی طی سال‌های 84 تا 88 را در فتنه 88 و آشوب‌های خیابانی چیدند. در بررسی‌های مربوط به فتنه 88، این موضوع یعنی تربیت سخیف و سطحی سیاسی یک توده خیابانی طرفدار به عنوان یک عامل کلیدی در وقوع فتنه مطرح است. توده‌ای که به صورت ناگهانی وارد سیاست شده و به صورت اورژانسی تربیت شدند تا در خیابان امتحان خود را پس دهند. توده‌ای که آموزش آنها با مطالبی مثل همین «صندلی‌های خالی» شروع شد و فردای انتخابات ریاست جمهوری 92 با شعار «پاقدم روحانی/ رفتیم جام‌جهانی» استعداد شگرف‌شان را در دریافت دقیق دوره‌های آموزشی خود به منصه ظهور گذاشتند.

4- اصلاح‌طلبان به جای آنکه به فکر چاره‌ای برای این توده خطرناک باشند، حالا به مرور خود نیز در حال تبدیل شدن به این جماعت هستند. شاید این جماعت بی‌اطلاع و سطحی حالا دارای چنان قدرتی شده‌اند که جریان اصلاحات ناگزیر از فرمانبری آنها شده است. فرزندان رام کلاس «ندانستن سهم مردم است» حالا شاید تبدیل به اژدهایی هفت سر شده‌اند که اگر غذای‌شان دیر شود، ممکن است اولیای خود را ببلعند! تیترهای «غیرواقعی» و «تخیلی» و همچنین برخی اظهارات و استدلال‌های شگفت‌انگیز لیدرهای اصلاحات شاهدی بر این بلیه است. بلیه‌ای که حالا هزینه‌اش را دولت حسن روحانی باید بدهد. شکل‌گیری دولت روحانی البته مدیون این بی‌کلاس‌های مدعی اصلاح‌طلبی است اما ماه عسل آقای روحانی با این جماعت مدت‌هاست به پایان رسیده است. با توجه به مختصات ذهنی و رفتاری این جماعت، اگر چاره‌ای برای درمان آنها نشود، قطعا دردسرهای بزرگی برای آقایان در راه است.
 
 

غربي‌ها آبرومندانه از غرب آسيا خارج شوند

دكتر يدالله جواني در جوان نوشت:
مقامات كشورهاي غربي و در رأس آنها امريكايي‌ها، بايد براي خروج آبرومندانه از منطقه راهبردي غرب آسيا (خاورميانه) و به ويژه از خليج فارس، شجاعانه تصميم‌گيري و اقدام نمايند. اتخاذ چنين تصميمي كه آسان هم نخواهد بود، نشان از واقع‌بيني و دورانديشي تصميم‌سازان و تصميم‌گيران آن خواهد داشت. بديهي است كه در غياب تصميم‌گيران شجاع براي خروج در آينده نه‌چندان دور، بيگانگان با يك آبروي كاملاً از دست رفته و در اوج ذلت و خواري و با پرداخت هزينه‌هاي سنگين مجبور به ترك اين منطقه خواهند شد.
واقعيت آن است كه جهان بر سر يك پيچ مهم تاريخي قرار گرفته و يكي از الزامات قطعي عبور از اين پيچ، وقوع تحولات عظيم تمدني در منطقه راهبردي غرب آسياست. ملت‌هاي منطقه غرب آسيا به بركت انقلاب اسلامي و به بركت الهام‌بخشي، ايستادگي، خودباوري، عزت‌طلبي و عدالت‌خواهي نظام جمهوري اسلامي و ملت ايران، هم‌اكنون بيدار شده و مصمم به ايجاد دگرگوني در وضعيت منطقه و كشورهاي خود هستند.

اگر غربي‌ها روند تحولات اين منطقه را خوب نفهمند و تا فرصت باقي است، داوطلبانه و شجاعانه به زياده‌خواهي‌ها، ستمگري‌ها، جنايات و غارتگري‌هاي خود در اين منطقه پايان ندهند، مطمئن باشند كه ملت‌هاي اين منطقه به خاطر تمامي ظلم‌هايي كه طي چند صدسال گذشته انجام داده‌اند، انتقام سختي از آنان خواهند گرفت. سردمداران حكومت‌هاي غربي و خصوصاً دول استعمارگري چون امريكا، انگليس و فرانسه بدانند كه ملت‌هاي منطقه براساس يك سنت الهي در چنين مسيري به حركت درآمده‌اند. سردمداران رژيم صهيونيستي و حاميان اين رژيم كودك‌كش بدانند، زمان انتقام از تمامي ظلم‌ها و جناياتي كه صهيونيست‌ها طي هفت دهه گذشته مرتكب شده‌اند، در حال فرا رسيدن است. آري، آنچه در آينده اين منطقه رخ خواهد داد و بلايي كه در اين منطقه بر سر استعمارگران غربي خواهد آمد، نتيجه چيزي است كه خود آنان در چندصد سال گذشته، بذر آن را پاشيده‌اند.
تمامي ملت‌هاي منطقه بر سر غربي‌ها، آن‌گونه فرود خواهند آمد كه 38 سال پيش ملت شجاع، مؤمن و انقلابي ايران بر سر امريكايي‌ها فرود آمد.

ملت ايران با انقلاب خود، دهها هزار مستشار امريكايي را از ايران بيرون ريخت و سفارت رژيم كودك‌كش صهيونيسم را به فلسطيني‌ها داد. ملت ايران در اين 38 سال، نشان داد كه مي‌توان با استعانت از خداوند سبحان در برابر قدرتمندترين قدرت‌هاي شيطاني ايستاد و راه عزت و سربلندي و رفتن به سمت قله‌هاي پيشرفت و افتخار را طي كرد. مردم منطقه امروز در حال الگوبرداري از حركت ملت ايران هستند. اين از اقتضائات حتمي و قطعي يك منطقه است؛ زيرا، منطقه يك محدوده جغرافيايي است كه داراي اشتراكات تاريخي، فرهنگي، اقتصادي و امنيتي بوده و تغيير و تحول در هر بخش آن بر ديگر بخش‌ها تأثير خواهد گذاشت. اكنون ملت‌هاي غرب آسيا كه منطقه‌اي است بين مديترانه و خليج فارس، به خود آمده و با غلبه بر خواب‌ها و غفلت‌هاي تاريخي چندصد سال گذشته در مسير همگرايي براي ايجاد تحولي بزرگ و سرنوشت‌ساز به حركت درآمده‌اند. به طور قطع نظم آينده جهان و مختصات زندگي بشر در هزاره سوم، از تحولات امروزين غرب آسيا(خاورميانه) سرچشمه مي‌گيرد. اين تأثيرگذاري و تأثيرپذيري، داراي ابعاد انساني و ژئوپلتيكي است و هيچ نيرويي نمي‌تواند اين حركت تحولي تعالي‌بخش را متوقف كند. غرب آسيا سه قاره مهم آسيا، اروپا و آفريقا را به يكديگر پيوند مي‌دهد. چندين آبراه مهم همانند خليج فارس، درياي عمان، درياي عرب، درياي سرخ و مديترانه در اين منطقه است. وجود تنگه‌هاي استراتژيك مانند تنگه هرمز، جبل‌الطارق، بسفر، داردانل و باب‌المندب و كانال سوئز باعث شده گردش اقتصادي دنيا به اين تنگه‌ها وابسته باشد. در اين منطقه، جمعيتي بيش از 400 ميليون با تركيب جمعيتي جوان زندگي مي‌كنند. غرب آسيا مظهر و جايگاه پيدايش سه دين مهم اسلام، مسيحيت و يهوديت است. اكنون 93 درصد مردم اين منطقه مسلمان هستند و اسلام سياسي و انقلابي در ميان آنان در حال احيا شدن است. غرب آسيا محل اصلي ذخایر نفت و گاز است و به همين دليل اقتصاد جهان از نظر انرژي به اين منطقه وابسته است. خليج فارس نقطه كانوني منطقه و از نظر علم ژئوپلتيك به عنوان هارتلند(قلب زمين) شناخته مي‌شود. همين ويژگي‌هاي منطقه غرب آسيا، سبب شده قدرت‌هاي سلطه‌گر پا به اين منطقه نهاده و كشورها و ملت‌هاي اين منطقه را براي يك دوره طولاني تحت سلطه خود قرار دهند.

ورود غربي‌ها به اين منطقه، ورودي غاصبانه، ظالمانه و به همراه سركوب و كشتار بود. غربي‌هايي كه امروز دم از حقوق بشر مي‌زنند، با سركوب هر يك از ملت‌هاي اين منطقه، سرنوشت آنان را به دست گرفتند. در خليج فارس به عنوان نقطه كانوني منطقه، اولين ورود غربي‌ها در سال 1506 ميلادي، براي پرتغالي‌ها به ثبت رسيده است. پرتغالي‌ها در اين سال با فرماندهي شخصي به نام «آلفونس دالبوكرك» همراه با كشتي‌هاي جنگي به جزيره هرمز يورش بردند و بعد از آن، ديگر جزاير را اشغال كردند و در سواحل مسقط، با گلوله‌باران شهر و سركوب مردمي كه دست به مقاومت زده بودند، به كشتار بزرگ دست زده و شهر را غارت كردند. آري اين اولين ورود غربي‌ها به منطقه خليج فارس است كه با كشتار منطقه و سركوب آنان همراه است. در ادامه چنين ورود ظالمانه‌اي، هلندي‌ها، فرانسوي‌ها، آلماني‌ها، انگليسي‌ها و سپس امريكايي‌ها به منطقه ورود پيدا مي‌كنند. در طول اين چندصد سال، هزينه رقابت‌هاي سنگين قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي را در اين منطقه راهبردي، ملت‌هاي منطقه پرداخته‌اند. انگليسي‌ها در اين منطقه بيشترين جنايات را بر مبناي سياست تفرقه بينداز و حكومت كن، در حق ملت‌هاي منطقه روا داشتند و اكنون آنچه در كشورهاي منطقه چون سوريه، عراق و يمن مشاهده مي‌شود ادامه همان سياست‌هاي شيطاني پيشين است اما اكنون شرايط تغيير كرده و مهم‌ترين كشور اين منطقه به لحاظ ژئوپلتيكي يعني ايران، با انقلاب اسلامي از چنگال غرب و امريكا خارج شده است.

غربي‌ها از زمان پيروزي انقلاب اسلامي تا به امروز، تمام تلاش خود را براي نابودي جمهوري اسلامي به كار گرفتند؛ لكن امروز جمهوري اسلامي به يك قدرت الهام‌بخش و تعيين‌كننده در اين منطقه راهبردي تبديل شده است. اكنون منطقه راهبردي غرب آسيا، صحنه رويارويي دو جريان با دو هويت متفاوت است. يك هويت ريشه در اسلام سياسي و انقلابي و آموزه‌هاي انقلاب اسلامي و هويت ديگر، ريشه در سياست‌هاي دول استعماري غرب دارد. جمهوري اسلامي و امريكا، پرچمدار اين دو هويت در صحنه نبرد غرب آسيا هستند. تحليل ميداني اين صحنه نبرد با تمركز بر: تحليل جنگ هشت ساله و رژيم بعث عراق به نمايندگي از نظام سلطه عليه ملت ايران، تحليل اشغال افغانستان و عراق از سوي امريكا، تحليل جنگ‌هاي 33 روزه رژيم صهيونيستي عليه حزب‌الله و 22 روزه، هشت روزه و 51 روزه عليه غزه قهرمان، تحليل جنگ‌هاي نيابتي غرب در سوريه و عراق با ابزار گروهك‌هاي تكفيري و تروريستي و همچنين تحليل جنگ يمن، همگي نشان مي‌‌دهد كه جبهه مردم پايه با محوريت جمهوري اسلامي، در حال غلبه بر جبهه مستكبرين است.

اكنون جمهوري اسلامي با برخورداري از قدرت بازدارندگي نظامي، تمام‌قد در برابر مداخله‌گران در منطقه ايستاده و از ملت‌هاي منطقه در برابر قدرت‌هاي شيطاني و عوامل منطقه‌اي آنان حمايت مي‌كند. تحليل نيروهاي عظيم اجتماعي سامان‌يافته با رويكرد اسلام سياسي و انقلابي با عناويني چون حزب‌الله در لبنان، قوات وطني در سوريه، حشدالشعبي در عراق و انصارالله در يمن، نشان مي‌دهد كه آينده منطقه را كدامين هويت رقم مي‌زند. آري اين تحولات عظيم در منطقه غرب آسيا، به بركت انقلاب اسلامي رخ داده و اينك، جمهوري اسلامي به عنوان راهبردي‌ترين كشور منطقه با توانايي و قدرت بالاي ائتلاف‌سازي در منطقه مقاومتي را در برابر شبكه استكبار و صهيونيسم پديد آورده كه آينده روشني را براي ملت‌ها نويد مي‌دهد. در اين آينده روشن، بيگانه ظالم و ستمگر در منطقه جايي نخواهد داشت. ملت‌هاي منطقه همگي، از امريكايي‌ها، صهيونيست‌ها، انگليسي‌ها و هر دولت با سابقه استعمارگري در اين منطقه متنفر هستند. در چنين شرايطي اگر دولت‌هاي غربي و خصوصاً امريكايي‌ها، آبرومندانه براي خروج نيروهاي نظامي خود از منطقه برنامه‌ريزي كنند، بهتر از آن خواهد بود كه روزي با يك نبرد خونين، جنازه‌هاي اين نيروها را در اوج خفت و خواري ببرند. البته اگر فرض اخير رخ دهد، جز خود كس ديگري را ملامت نكنند؛ زيرا آنچه رخ خواهد داد تاوان تمامي ظلم‌ها و جناياتي است كه طي 500 سال گذشته و خصوصاً در دهه‌هاي اخير در حق ملت‌هاي مظلوم منطقه روا داشته‌اند.
 
 
 غلبه اعتدال بر افراط

سیدرضا صالحی امیری در ایران نوشت:
سخنرانی رئیس جمهوری کشورمان در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد همچنان که انتظار می‌رفت، حائز نکات پر اهمیتی پیرامون وضعیت کنونی جهان بویژه منطقه پرالتهاب خاورمیانه بود.  دکتر روحانی به نمایندگی از کشوری سخن گفت که در شرایط ملتهب و پرآشوب منطقه، ثبات، امنیت و آرامش آن زبانزد همه کشورها و مورد توجه قدرت‌های جهانی است. نگاهی به وضعیت کشورهای پیرامون و همسایگان ایران بیانگر این واقعیت است که استراتژی دولت یازدهم در عرصه دیپلماسی بین‌المللی موفق بوده و همین الگو می‌تواند به کمک حل سایر مشکلات نیز بیاید. چنان که رویکردها، سیاست‌ها و اقدامات نادرست مداخله‌گران فرامنطقه‌ای، زمینه‌ساز گسترش ناامنی در سراسر جهان شده است. در عراق علاوه بر جولان نیروهای داعش و امریکایی‌ها، سایر قدرت‌های فرامنطقه‌ای هم در پی تأمین منافع خود هستند. در این میان عربستان سعودی هم تحرکاتی را در خاک عراق دنبال می‌کند. هزینه همه این مداخلات را مردم مظلومی می‌پردازند که هنوز از فشار ناشی از سال‌های استبدادی حکومت صدام خارج نشده‌اند. این وضعیت بی تردید نشأت گرفته از بی ثباتی ساختار سیاسی در عراق است که باعث بروز و ظهور تروریسم و جولانگاه کشمکش قدرت‌های خارجی گشته است.

در سوی دیگر سوریه به کانون اصلی رقابت دو قدرت بزرگ یعنی امریکا و غرب از یک‌جانب و روس‌ها و همپیمانانش از جانب دیگر تبدیل شده است. بیش از 12 میلیون آواره و مهاجر و قریب به یک میلیون کشته و مجروح و از بین رفتن زیرساخت‌های کشور و ویرانی و خرابی شهرها، سوریه را به بزرگ‌ترین قربانگاه بشریت بعد از جنگ جهانی دوم تبدیل کرده است.

وضعیت لبنان و فلسطین کماکان در شرایط متزلزل و ناامنی است و تهاجمات وحشیانه اسرائیل  همچنان درد بزرگ و معضل جهان اسلام است. لیبی در اثر بی کفایتی نظام‌های غربی نتوانسته به یک نظام سیاسی جدید دست یابد و اوباما از آن به عنوان بزرگ‌ترین اشتباه خود یاد کرده است. امروز لیبی کانون جولان تروریسم است.

سیاست‌های کودکانه عربستان سعودی و تهاجم ددمنشانه به یمن در حالی صورت می‌گیرد که دبیرکل سازمان ملل تحت تأثیر دلارهای نفتی، کوچک‌ترین حمایتی از کودکان مظلوم و مردم بی پناه یمن نکرده و از معرفی عربستان به عنوان جنایتکار جنگی سر باز زد. امروز مهم‌ترین مانع تحقق امنیت در منطقه بخشی از دولت‌های مرتجع عربی و در رأس آنها عربستان است. در بحرین جمعیتی محدود با حمایت خارجی و دست بردن به سلاح بر اکثریت شیعی این کشور که خواستار شکل‌گیری نظام مردمی هستند، فشار می آورند.

در پس همه این ناامنی‌ها ردپای افزون‌خواهی قدرت‌های فرامنطقه‌ای و مداخله در امور کشورها به چشم می‌خورد. آقای روحانی از تریبون سازمان ملل بخوبی در ترسیم این وضعیت گفت: «امنیت در شرایطی به‌صورت یک مسأله جهانی درآمده که در این سال‌ها، عمده تلاش قدرت‌های بزرگ جهانی، استفاده از شیوه‌های مختلف سرکوب و مداخلات نظامی، به بهانه رفع نگرانی از ناامنی شهروندان‌شان بوده است. پدیده تروریسم بدون مرز و خشن و افراطی را شاید بتوان نتیجه استراتژی‌های امنیتی قدرت‌های بزرگ طی 15 سال گذشته دانست.کار بدانجا کشید که تروریست‌ها در سرزمین‌های شام، عراق و لیبی، ادعای تشکیل حکومت کردند و اندوه‌بارتر آنکه نیات پلید خود را پشت ادبیات دینی پنهان نموده و با ترویج آموزه‌های افراطی و تکفیری، دین رحمت و محبت را به ابزاری برای خشونت و وحشت تبدیل نمودند.»
دکتر روحانی در تحلیل شرایط منطقه‌ای امروز بدرستی گفت:  «درس بزرگی که از تحلیل این روند باید آموخت، این است که تأمین امنیت در یک نقطه جهان به قیمت ناامن کردن نقاط دیگر، نه تنها ممکن نیست بلکه به ناامنی بیشتر نیز دامن می‌زند.»

در چنین شرایطی ایران اسلامی با هدایت داهیانه رهبر معظم انقلاب، استراتژی هوشمندانه دولت دکتر روحانی و تکیه بر نیروی مقتدر نظامی، کشوری امن و باثبات است که از گزند خشونت و تروریسم به دور است. آنچه توانسته ما را در شرایط کنونی منطقه از خطرات افراطی‌گری مصون نگه دارد، رویکرد اعتدالی دولت دکتر روحانی است وگرنه هر نوع سیاست مداخله‌جویانه و تقابل غیر ضرور‌ می‌توانست شرایط متفاوتی را پیش روی ما بگذارد. لازمه تداوم اقتدار ایران در منطقه و تحقق استراتژی امنیت و ثبات پایدار منطقه‌ای، وحدت و انسجام داخلی است.  آنچه مسلم است فضای پر مناقشه منطقه‌ای مطمئناً ظرفیت و انرژی دولت‌ها را از مسائل اصلی جهان اسلام دور خواهد کرد. اگر  فضای روابط بین‌الملل براساس تفاهم و یافتن دغدغه‌های مشترک باشد، آنگاه ثبات و امنیت یک بار دیگر با منطقه آشتی خواهد کرد و دستیابی به چنین وضعیتی با درک درست از شرایط و غلبه عقلانیت بر احساسات و اعتدال بر افراط دور از ذهن نیست؛ چنانکه رئیس جمهوری روحانی نیز در پایان نطق خود در نشست مجمع عمومی سازمان ملل امیدوارانه گفت: «من عمیقاً بر این باورم که اعتدال بر افراط، صلح‌‌طلبی بر خشونت‌گرایی، دانایی بر نادانی و نهایتاً عدالت بر ظلم و بیداد غلبه خواهد کرد. «لینصرنّ‌الله من ینصرُه انَّ‌الله لقوی عزیز.» 
 
 
 عاشقی لب مرز

علی ربیعی در شرق نوشت:
معمولا در هفته دفاع مقدس یاد روزهایی که سایه آنها تا عمر داری بر زندگی‌ات سایه می‌افکند و یاد دوستانی که همیشه در جان قلب و ذهن جای دارند، در خاطرات مرور می‌شود. با اینکه فقط سه دهه از آن ایام می‌گذرد، گویی به‌درازای تاریخ از آن فاصله گرفته‌ایم و برخی حوادث آن برای بعضی‌ها به افسانه می‌ماند. نوجواناني که شناسنامه را تغییر می‌دادند، پیرزنانی که همه دارایی‌شان را به جبهه می‌فرستادند، کارگرانی که هفت سال حقوق آنها افزايش نيافت اما سال‌ها در جبهه‌ها حاضر می‌شدند و...؛ هنوز دورانی را به‌ خاطر دارم که جنگ بود و تروریست‌ها (از جنس آدم‌هایی که کور و چشم‌بسته با توهمات فرقه‌ای در خدمت نه یک آرمان...

... بلکه قدرت‌طلبی جریان رجوی بودند) در هر گوشه‌ای کمین کرده بودند. در آن دوران هرکس لباس خاکستری به تن داشت، در خطر ترور قرار مي‌گرفت و ترور می‌شد. هرکس عکس یک شهید یا امام شهیدان را به دیوار داشت (حتی در دکه یک یخ‌فروش در جنوب شهر تهران) ترور می‌شد. حتی کارگری (شهید صفدری کارگر کارخانه جنرال‌موتور) که چند ماه در جبهه بود (فقط به این جرم) وقتی در ماه مبارک رمضان به خانه محقر و کوچكش در محله نواب برگشت، تروریست‌ها در زمان افطار به بهانه دادن آش، به خانه‌ او تهاجم كردند و خانه‌اش به آتش کشیده شد. هر بار هر نشانه و نقشه‌ای در خانه تیمی تروریست‌ها کشف می‌شد، اسباب‌‌‌کشی با اثاثیه‌ای که همه آنها در یک وانت جا می‌شد، شروع می‌شد؛ یادش بخیر هر بار در این اوضاع به خانه می‌رفتم، «نرگس» درک کرده بود که آرام بگوید باز هم باید اسباب‌کشی کنیم؛ (او در ١٥ ماه ١١ بار اسباب‌کشی کرد). باز هم یادش بخیر، سال ٦١ بود که محمد مقدم١ به سپاه تهران آمد و گفت: «صادق، مسئول اطلاعات منطقه سه سپاه شهید شده و تو باید به‌جای او بروی»؛ به منطقه سه رفتم؛ برادر عبدالوهاب، فرمانده منطقه سه بود و اتفاقا آقای درویشی٢ هم آنجا بود. در منطقه سه از منجیل تا ترکمن‌صحرا و آق‌قلا روزها و شب‌هایی پرتلاطم سپری شد تا روح جنگل از خشونت و تروریسم کوری که با توهمات ایدئولوژیک در آنجا پناه گرفته بودند و خون مردم بی‌گناه را می‌ریختند، پاک شود و آرام بگیرد. هنوز زل‌زدن آن گاو با چشم‌های مهربان و زیبایش به جنازه سر‌بریده یک گالش (گاوچران) در مازندران در خاطرم مانده است، گویی او هم بهت‌زده از خشونت و آدم‌کشی برای گالش خود می‌گریست. در این میان دکتر سنجقی٣ در اواسط سال ٦٢ برایم پیغام فرستاد که به منطقه ١١ سپاه قرارگاه حمزه سیدالشهدا بروم. با همه خاطرات جاده‌های پرپیچ‌و خم، از شمال به تهران برگشتم؛ رفتم ١٠ متری سوم جوادیه، منزل مرحوم پدرم، نرگس و حسن و صالح را در خانه پدری گذاشتم. من با بوسیدن پدر و مادرم، خسته سوار ماشین رضا نقدی٤ شدم. (نمی‌دانم چه شد که در این ایام از میان همه آدم‌هایی که آن روز‌ها درکشان کرده بودم، یاد شهید علیرضا هاشمی، بچه یکي از روستاهای قائمشهر افتادم و یاد او بهانه نوشتن این یادداشت شد). در منطقه ١١، من و علیرضا٥ از سمت مریوان به سمت بانه، از مسیر شیلر به سمت حاج عبدل و هرمیدول حرکت کردیم. نزدیک ظهر بود گفتیم زودتر برویم که به غروب و کمین‌های ضدانقلاب نخوریم. علیرضا گفت از کجا مطمئنی به آن طرف می‌رسیم؟ بهتر است نماز واجبمان را بخوانیم که واجب بر ذمه ما نماند. آن‌روز با هم به بانه رسیدیم، شهید هاشمی یکی از بچه‌های اطلاعات سپاه بانه من را به کناری کشید و گفت: «کار خصوصی با تو دارم!» من به خیال اینکه او قصد ترخیص از منطقه را دارد، سر به سرش گذاشته و گفتم از ترخیص خبری نیست. گفت من قصد ماندن دارم، ماندن از نوعی دیگر، جلوی جمع نمی‌خواهم صحبت کنم. با او به محوطه باز رفتم، حس عجیبی در او می‌دیدم؛ سرشار از شرم بود و با سری رو به پایین، گفت: «برادر علی، من عاشق شدم»؛ با خنده گفتم مبارک است، باید چه کار کنم؟ گفت: «باید کمکم کنی»، گفتم کمک مالی می‌خواهی؟ گفت: نه. گفتم: پس چه؟ گفت: من عاشق دختر ماموستا... (نام ماموستا را فراموش کرده‌ام) شده‌ام که امام جماعت یکی از مساجد شهر است. چند بار او را دیده‌ام و دلم پیش اوست؛ اما هم پدر دختر و هم والدین خودم مخالف هستند و می‌ترسم حفاظت اطلاعات نیز مانع شود. من او را می‌خواهم؛ حساسیت‌های فرهنگی و مذهبی مانع بزرگی برایش ایجاد کرده بود، با او در سنندج قرار گذاشتم، در اتاق برادر صادقی٦ با او گفت‌وگو کردم. با تماس‌ها و گفت‌وگو‌های مکرر، حفاظت را متقاعد کردم؛ من و علیرضا با واسطه و مستقیم با خانواده هر دو طرف گفت‌وگو کردیم و بالاخره زمینه‌های وصال حاصل شد. درست حدود یک ماه بعد بود که از مسئول اطلاعات بانه شنیدم، بالاخره پدر و مادر هاشمی برای انجام مراسم عقد به بانه آمده‌اند؛ فامیل‌های محدود هاشمی و اقوام عروس در خانه کوچک دختر، گرد هم آمده بودند؛ داماد، شناسنامه‌اش را در پایگاه سپاه جا گذاشته بود؛ او عجولانه سوار موتور شد تا شناسنامه را به مراسم عقد برساند، حتما در دلش غوغایی به پا بود، در فکر اینکه بالاخره پس از یک سال، محرم دل خود را در کنارش خواهد دید. نمی‌دانم به چه چیزهایی فکر می‌کرد؛ اما آغوش‌ِ شهادت در مسیرش کمین کرده بود، تروریست‌های کومله او را در میانه راه به رگبار بستند. مادر شهید به‌همراه عروسش به شمال برگشت. بعدها شنیدم که این نوعروس در یکی از روستاهای قائمشهر سکنی گزید و درس طلبگی پیشه کرد. آنچه گفته شد داستان و روایتی بود از شهادت و عاشقی، از کنار‌هم‌بودن شیعه و سنی، از پاکی و حیا، از مقاومت در مقابل ناپاکی و ترور، تجاوز و ناجوانمردی؛ ائتلاف شوم همه قدرت‌های بزرگ علیه ملت ایران. نمی‌دانم چرا آن روزها با وجود آنکه نداری بود، ترور بود، سختی بود، زندگی پررنج و خانه‌به‌‌‌دوشی بود؛ اما چشم‌های‌مان از امید به آینده می‌درخشید. ‌ای ‌کاش کاری کنیم که روزهای عاشقی‌مان ادامه داشته باشد.
١. محمد مقدم، برادر بزرگ شهید حسن تهرانی‌مقدم، فرمانده موشکی سپاه
٢. اسدالله درویش‌امیری استاندار فعلی زنجان
٣. فرمانده وقت قرارگاه حمزه و استاد مدیریت دانشگاه درحال‌حاضر
٤. سردار نقدی، فرمانده فعلی سازمان بسیج مستضعفين
٥. علیرضا رشیدیان، استاندار فعلی خراسان ‌رضوی
٦. مهدی صادقی، استاندار فعلی قم

 
 بمان استاد دنيا با شما زيباتر است
 
سيد طه هاشمي در اعتماد نوشت:
مهر كه مي‌آيد شور و طراوتي نو سالِ ايراني را فرامي‌گيرد. طراوتي از جنس نوروز. با بازگشايي مدارس و دانشگاه‌ها شور و هيجان و سرخوشي جواني بيشتر به چشم مي‌آيد؛ جامعه از رخوت و گرمازدگي تابستان به در مي‌آيد و برمي‌خيزد، انگار پاييز خود بهار ديگري است. گويي سال ايراني دو مبدا دارد؛ نوروز و مهرگان.

مهر پر از زيبايي است. از واژه‌اش گرفته كه پر از راز و رمز آيين قديم ميترا و سرشار از لطافت و محبت است تا پيشقراولي‌اش در كوكبه «پادشاه فصل‌ها پاييز»، همه پر از زيبايي است. جز اين مهر، ماه پربار دغدغه‌هاي من است. دغدغه من اين سال‌ها پاسداشت مفاخر ايران بوده و هست. مهر ماه فرهنگ ايران‌زمين، ماه ايرج افشار و شفيعي‌كدكني است. مهر ماه عشق و غزل، ماه حسين منزوي و منوچهر آتشي است. ماه تلاقي شعر و رنگ است، ماه سهراب است. مهر ماه آزادي و خردورزي و انديشه، ماه خميني بزرگ و سيدمحمد خاتمي است. مهر ماه شمس و مولانا، ماه عرفان است. با اين همه امروز غرض من تويي كه نامت بر پيشاني مهر خودنمايي مي‌كند، نام مبارك تو. مهر ماه توست. ماه خسرو خوبان، ماه شجريان.

شنيده‌ام كه به جهانت، به سراي اميدت، به ايران بازگشته‌اي.

در صد هزار سال سپهر پياده‌رو
نارد چو تو سوار به ميدان روزگار

دل‌مان برايت تنگ بود. خوش آمدي. برخيز و بخوان استاد، برخيز. بغض‌هاي فروخورده قرون و اعصار خطه خراسان در نواي سحرانگيز تو مي‌شكفد. جوان‌ها با تو عاشق مي‌شوند و پيران با نواي داووديت طي طريق مي‌كنند. باران با صداي تو شوريده‌تر مي‌بارد و فصل‌ها با تو زيباتر مي‌شوند. حتي زمستان با تو زمستان است. نه اخوان كه سعدي و مولانا و حافظ ٥٠ سال است كه وامدار هستند. ادب فارسي وامدار توست. نه من كه ايرانيان نيز شنيدن فارسي را از ناي تو خوش‌تر مي‌دارند. خاطره اصغر فرهادي را كه شنيده‌ايد؛ از رانندگان مراكشي تا كوچه‌هاي باران‌خورده پاريس همه عاشق تواند. عبدالرحمان ترك هم عاشق تو بود.چندي پيش ميزبان دانشجويان برتر دانشگاه‌هاي تركيه بوديم.
 
فرصت‌های انتخابانی جریان انقلابی
 
در سرمقاله روزنامه صبح نو آمده است:
کارزارهای انتخاباتی ماحصل برخورد اهداف سیاسی، با نیازهای اقتصادی در زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی است؛ راز و رمز پیروزی جریان‌های گوناگون در انتخابات گوناگون را در این سه‌گانه باید جست، چرا که فهم روشن از عملکرد مردم در قبال این شعارهاست که ترکیب نهایی صندوق رأی در 2 هفته پایانی موکول به اردیبهشت 96 را  رقم خواهد زد.

تاکنون در هیچ انتخاباتی اهداف سیاسی تغییردهنده صحنه نبوده و با آن‌که اصلاح‌طلب‌های امروز و جریان چپ آن‌روز کوشیدند تا پس از دوم خرداد، توسعه سیاسی را دائرمدار تحول سازند، اما شکست سنگین‌ آنها در سال‌های 82،81، 84 و 88 نشانگر ناکارآمدی اهداف سیاسی است. تمرکز روی نیازهای اقتصادی هم اصول‌گرایان را تاکنون به پیروزی قابل‌توجهی نرسانده، چه اینکه انتخابات 81، 82 و 84 را در پس‌زمینه آرامش‌آفرینی و هم‌گرایی‌بخشی به مردم به‌دست آوردند. مردمی که با نظام سیاسی همراهند و در تمامی گلوگاه‌های 30 و چند ساله اقتصادی نیز فروتنانه تحمل کرده‌اند؛ حتی در این رکود عمیق چند ساله که در دهه‌های اخیر کم‌سابقه بوده‌است. سرّ پیروزی، تمرکز روی زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی است؛ آن‌جایی که اصول‌گرایان حرف چندانی برای گفتن ندارند و اصلاح‌طلبان همچون همیشه داعیه‌های سیاسی دارند، با نقاب فرهنگ به پیروزی می‌رسند و بعد با گردش سیاسی تندروانه‌ای، اقبال عمومی را از دست می‌دهند.  فضاسازی‌های فرهنگی اصلاح‌طلبان در ماه‌های اخیر درباره کنسرت‌ها، فضای مجازی، دوچرخه‌سواری زنان و... را باید بسترسازی برای انتخابات آتی به حساب آورد و رفتارهای غلط نشریاتی چون یالثارات نیز به پای اصول‌گرایان نوشته می‌شود. جریان انقلابی می‌تواند با رفتار عقلانی و برنامه‌ریزی درست، تهدیدهای موجود را به فرصت تبدیل کند.
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات