تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۴  ، 
شناسه خبر : ۳۰۷۴۶۶
پایگاه بصیرت / دكتر احمد جزايري

(روزنامه مردم‌سالاري ـ 1396/04/07 ـ شماره 4349 ـ صفحه 8)

سال 1982 در تاریخ شبه جزیره عربستان و حتی به نوعی جهان عرب، سالی مهم و بسیار تاثیرگذار تلقی می‌‌شود.

در این سال «فهدبن عبدالعزیز» که از سال 1975 به عنوان ولیعهد «خالدبن عبدالعزیز» منصوب شده بود، با درگذشت وی، به عنوان پنجمین پادشاه عربستان منصوب شد. این رویداد از چند منظر قابل تامل و بررسی است.

نخست آنکه «فهد»بعنوان بزرگترین فرزند گروه «سدیری» که شامل هفت برادر می‌ شدند، به سلطنت رسید، گروه «هفت سدیری» یا «سدیری ها» فرزندان هجدهمین همسر ملک عبدالعزیز بنیانگذار عربستان سعودی هستند که از قضا محبوبترین همسران نیز به شمار می‌آمد.

«حصه» دختر «احمد السدیری» و همسر ملک عبدالعزیز دارای هفت فرزند پسر و هفت فرزند دختر بود که هفت برادری که از این مادر متولد شدند، بعدها نیرومندترین گروه سیاسی عربستان سعودی به عنوان «سدیری ها» معروف شدند. «فهد» بعنوان بزرگترین برادر این گروه در سال 1982 پس از طی مسیر 20 ساله توانست به پادشاهی برسد و همزمان با این مهم ، به عنوان سر سلسله سیاسی «سدیری ها» فصل نوینی را در تاریخ این کشور رقم زند.

در سال 1962 ، هنگامی‌ که «فیصل بن عبدالعزیز» برای برکناری و تائید عدم کفایت پادشاه آن زمان یعنی «سعود» تلاشهای مستمری را پیگیری و انجام می‌داد، «فهد» به عنوان همراه «فیصل» با اوبیعت کرد و سرانجام پس از طی مناقشات بسیار و اخذ تائیدیه از خاندان سلطنتی در سال 1964 ، «سعود» برکنار و «فیصل» به عنوان پادشاه سوم منصوب شد. پیش از این «فیصل» نخست وزیر «فهد» را به عنوان وزیر کشور منصوب کرده بود، شاهزاده سلطان را به عنوان وزیر دفاع و شاهزاده سلمان را به عنوان حاکم ریاض منصوب کرد. بدین ترتیب سه برادر از گروه «سدیری» در همراهی با عزل «سعود» توانستند به رده بالای مدیریت عربستان دست یافته و دو پست مهم یعنی وزارت کشور و دفاع را از آن خود کنند. از این سال «سدیری ها» با رهبری «فهد» توانستند علیرغم حضور دیگر دسته‌ها و گروههای سلطنتی که میل وافری به تجارت و اقتصاد از خود نشان می‌‌دادند، به سیاست روی آورده و وارد کارزار قدرت و سیاست عربستان سعودی شدند.

در طول یازده سال پادشاهی «ملک فیصل» ، همکاری نزدیک «سدیریها» با پادشاه باعث شد تا علاوه بر ایجاد محبوبیت به محکم کردن پایه های قدرت خویش همت گمارند، بطوریکه پس از مرگ «فیصل» در سال 1975 با روی کار آمدن «خالدبن عبدالعزیز» به عنوان پادشاه ، «فهد» در سمت ولیعهد عربستان منصوب شد تا یک پله به قدرت نزدیک‌تر شده و «گروه سدیری ها» به آرزوی دیرینه خود یعنی دست یابی به سلطنت دست یابند. سرانجام در سال 1982 وپس از مرگ «خالد» ، برادر ناتنی دیگر یعنی «فهد» توانست بر تخت سلطنت تکیه زده و بدین ترتیب علاوه بر مدرنیزه کردن این شبه جزیره از کنار پول نفت، به مدت 23 و تا سال 2005 میلادی عربستان سعودی حکمرانی کند. اما از منظر دیگر همزمان با سلطنت «فهد» و افزایش قیمت نفت، عربستان سعودی توانست در صحنه بین‌المللی ورود تاثیر گذارتری داشته باشد و بر خلاف سلف خود با غرب و اسرائیل روابط دوستانه ای برقرار کند.

«ملک فیصل» که در سال 1973 به بهانه حمایت کشورهای غربی و در راس آن ایالات متحده از اسرائیل در مناقشه این کشور با هر تحریم نفتی را علیه اروپا و آمریکا عملیاتی کرد ، به نوعی بحرانی را برای این کشورها به ارمغان آورد که باعث تغییر ساختاری در سیاستها و در نتیجه امنیت انرژی کشورهای غربی شد. اما «فهد» در اجلاس سران عرب در «فاس» مراکش ، طرح شناسایی اسرائیل را مطرح کرد و با فشارهایی که به اتحادیه عرب وارد کرد توانست این طرح را تصویب کند ودر نتیجه در کمتر از دو دهه چرخشی کاملاً متفاوت در روابط بین کشورهای منطقه و جهان داشته باشد، چرخشی که از قضا حمایت غرب را در پی داشت و بدین ترتیب درکنار سلطنت 23 ساله این پادشاه «سدیریها» به قدرت بلامنازغ عربستان تبدیل شدند.

عبدالله و بدعتی ناشیانه

سلطنت «فهد» با تمام فراز و نشیبها ، به عنوان دوران گذار در عربستان سعودی تلقی می‌شود. از زمان شکل گیری «عربستان سعودی» تحت فرمان «عبدالعزیز» در سال 1932 تا پادشاهی فهد، این کشور تحت فرهنگ قبیله‌‌ای و بدوی از دنیای بیرون از خود عقب مانده بود و علیرغم کشف نفت در سال 1938 در این کشور، اما روند «مدرنیته» شدن در عربستان به نسبت کند و به آرامی‌ پیش می‌رفت. عبدالعزیز از سال 1902و فتح ریاض تا سال 1932 که بر کل شبه جزیره عربستان مسلط شد جنگهای بسیاری را از سر گذراند و بلافاصله پس از تکیه زدن بر سلطنت، نام جدیدی که برگرفته از خاندانش بود را انتخاب کرده و «عربستان سعودی» را برگزید و تا پایان عمرش یعنی 1953 تلاش بی وقفه ای در جهت اتحاد قبیله‌ها و طوایف مختلف کرد و توانست اتحادی را تحت نام «عربستان سعودی»ایجاد کند، اما اختلافهای پس از او بین فرزندانش و به ویژه «فیصل» و «سعود» که منجر به کودتایی بی جنگ شد، روند حرکت و توسعه را با تاخیر مواجهه کرد و این مهم با افزایش نسبی قیمت نفت از دهه هشتاد و چرخش قابل ملاحظه و متفاوت «فهد» نسبت به غرب و کشورهای منطقه، با شتاب بیشتری انجام شد ، پس از آن بود که «عربستان سعودی» مراحل رشد و توسعه را آهسته و پیوسته طی نمود و برای ورود به دنیایی جدید کاملاً اعلام آمادگی نمود. در واقع این حرکت تدریجی به سوی نوسازی و توسعه را«فهد» تا حد زیادی مدیون نگرشهای ولیعهدخود یعنی «عبدالله بن عبدالعزیز» برادر ناتنی خود بود. «عبدالله» با شروع کودتای نرم در سال 1962 با قرار گرفتن درکنار «سدیری ها» به عنوان «فرمانده گارد ملی» یکی از سه راس مثلث قدرت درکنار «وزارت دفاع» و «وزیر کشور» قرار گرفت و تا زمان تکیه زدن بر تخت سلطنت آن را حفظ کرد.

«گارد ملی» با درایت عبدالله قدرتمند شد و در شرایط فعلی تنه به «وزارت دفاع» زده و به رقابت با آن می‌پردازد، بطوریکه پس از رسیدن به سلطنت «متعب» فرزند خود را به فرماندهی آن گمارد تا قدرت همچنان در دستان پادشاه باشد. «عبدالله» گرچه از سال 2005 و پس از مرگ فهد رسماً پادشاه عربستان شد، اما به واقع از ده سال پیش از آن یعنی 1995 با سکته مغزی «فهد» زمام امور را در درست گرفت. عبدالله از خانواده « شمری ها» یعنی جناح دوم عربستان سعودی بود و مادرش ، «فهده»به قبیله بسیار بزرگ و با نفوذ شمال عربستان تعلق داشت که همین امر باعث مشروعیت بخشیدن به قدرت «عبدالله» به عنوان ولیعهد وپس از آن پادشاه عربستان شد، و از این رو بود که در هر شرایطی مناسبات خود با «قبیله ها» و روسای آن را زنده نگاه می‌داشت. اما علیرغم چنین نفوذ و قدرتی ، «عبدالله» در زمان ولیعهدی و پس از آن پادشاهی در میان «سدیری ها» به نوعی منگنه شده بود بطوریکه سه ولیعهد در زمان خود را از این خانواده انتخاب کرد. «سلطان»، «نایف» که پیش از پادشاهی و دیدن تاج و تخت از دنیا رفتند و «سلمان» در سن 76 سالگی به عنوان ولیعهد و در نهایت پادشاه هفتم انتخاب شد. اما اتفاق مهمی‌ که در زمان عبدالله روی داد و نسبت خاندان سعود را به نوعی تغییر داد و بدعت بوجود آورد، انتخاب ولیعهد با روشی کاملاً جدید و از روی خودکامگی بود که در نهایت سرنوشت این کشور را تحت تاثیر قرار داد. براساس وصیت «عبدالعزیز» ، همواره برادر بزرگتر ولیعهد خواهد بود مگر آنکه وی رسماً «استنکاف» کند و امتناع ورزد در اینصورت برادرهای بعدی به ترتیب درنوبت ولیعهدی قرار خواهند گرفت. اما «عبدالله» با ایجاد «هیئت بیعت» اولین ولیعهد خود را برگزید و «سلطان بن عبدالعزیز» بعنوان اولین ولیعهد او انتخاب شد و پس از مرگ وی به همین روش «نایف» را ولیعهد کرد، اما در نهایت و پس از مرگ «نایف» در سال 2012، «سلمان» را بدون مشورت با هیئت مذکور انتخاب و به ولیعهدی منصوب کرد. بدعت و روشی که برای «سلمان» این فرصت را ایجاد کرد تاعلیرغم وصیت عبدالعزیز بنیانگذار عربستان «محمد» پسر خود برروش و شیوه ای کاملاً متفاوت آینده کشور و فرمانروایی آن را رقم زند. «عبدالله» علیرغم تلاشهای بسیار زیادی که برای توسعه عربستان سعودی انجام داد و حتی در سال 2013 اولین وزیر زن را به هیاٌت دولت معرفی کرد و بیش از 30 زن را در «هیئت مشورتی» منصوب کرد، اما به واقع با طرح بدعتی کاملاً مغایر با اصول خاندان خویش، آتشی را بر افروخت که تنها دو سال پس از مرگ وی برای منطقه خاور میانه و حتی متحدان نزدیک عربی این کشور بسیار گران تمام شد.

جدال سدیری‌ها

پس از انتصاب «سلمان» بعنوان ولیعهد عربستان اظهار نظرهای ضد و نقیضی به این انتصاب شد از غیرشرعی و غیرعرفی و غیرقانونی بودن آن صحبتهای بسیاری شد اما آنچه که باعث شد مخالفان این تصمیم بر مخالفت خود پافشاری کنند، بیماری و آلزایمر «سلمان» بود بطوریکه در جلسات رسمی‌ و گاه بین‌المللی حواس مناسبی را برای ادای جملات مناسب نداشته و حتی در ملاقات با هیاًتی از لیبی اعلام کرد سلام مرا به برادرم «قذافی» برسانید ومخالفان عنوان کردند که وقتی ولیعهد از اتفاقات و حوادث بین‌المللی اطلاع کافی را ندارد چطور می‌تواند اقتصاد 800 میلیارد دلاری را در آینده اداره کند. کار تا جایی پیش رفت که طرح کودتایی مانند آنچه در سال 1964 روی داده بود را برای برکناری وی و انتصاب برادر تنی اویعنی «احمد بن عبدالعزیز» که از معترضان جریان حاکم بود را طرح کردند اما سرانجام در سال 2015 و پس از مرگ «عبدالله» ، «سلمان» بیمار بر تخت تکیه زد و عنوان هفتمی‌ن پادشاه را به خود اختصاص داد. در همان روز اول «سلمان» ، کودتایی نرم را آغاز کرد و تقریباً تمامی‌ مناصب مهم را به اطرافیان خود اختصاص داد و «محمد بن سلمان» فرزند 29 ساله خود را به عنوان «وزیر دفاع» و «جانشین ولیعهد» منصوب کرد. ائتلاف عربی در جنگ یمن برکناری بسیار از سیاستمداران با نفوذ و در نهایت ایجاد فضای باز برای فرزند خود محمد باعث شد تا کارشناسان داخلی و خارجی همگی آغاز فروپاشی «آل سعود» با نزدیک به 8 دهه را کلید زده تصور کنند.«سلمان» به راستی با انتصاب فرزند خود در مقامی‌ پس از خود و گماردن«عبدالعزیز بن سعود بن نایف» جوان 34 ساله و بدون تجربه به عنوان وزیر کشور جدید و به جای ولیعهد معزول که وزارت کشور را نیز تحت فرمان خود داشت، عملاً قدرت را به نسل سوم و بسیار کم تجربه منتقل کرد. از یک سو نسلی که در اداره امور کشور کمترین تجربه را داشته و از سوی دیگر مخالفان جدی و خاندان سلطنتی که بعید است انتقال قدرت را از «عرض» خاندان، به «طول» را در دراز مدت بپذیرند وبرای اولین بار پس از عبدالعزیز قرار است نه «برادر» ، بلکه «فرزند» بر تخت تکیه زند، ریسک بزرگی بود که بیشتر نتیجه نگاه «سلمان» و فرزندش به خارج از خاندان و عربستان بود تا به قدرت ملی. سفرهای «محمد بن سلمان»ودیدار با سران کشورهای تراز اول چون «ترامپ» ، «پوتین» و «ترزامی» ودعوت از «ترامپ» و «می‌« به عربستان ، انعقاد قراردادهای می‌لیاردی و در نهایت سفر قریب الوقوع «سلمان» به روسیه و آمریکا ، همگی نشان از بیعت پادشاه عربستان و فرزندش با قدرتهای بزرگ جهان است تا خانواده، از «فهد» به عنوان فرمانده «سدیری ها» تا «سلمان» اتفاقات بزرگی رخ داده است به نظر می‌‌رسد که «سدیری ها» در نهایت به خود نیز رحم نکرده و درخشش تخت سلطنت و قدرت باعث شد تا وصیت پدر و بنیانگذار عربستان ابطر باقی ماند.

حال باید منتظر ماند و دید آیا جدال مخفی و کودتایی نرم را که در عربستان و اینبار میان «سدیری ها» روی داده، آینده این کشور را به کدام سوی خواهد برد؟ از یاد نبریم که چنین رویدادی درحکومت داری حتی به کشور همسایه، دولت و یار همیشگی یعنی «قطر» هم وفا نکرد و با هیجانی مضاعف این کشور با اتحاد بحرین، امارات و مصر مورد محاصره قرار گرفت و حتی تهدید به جنگ شد. «هیجان» در دو سال گذشته مبنای تصمیم گیری در سیاست خارجی وداخلی عربستان شده است. کشوری که با تجربه وزیر خارجه با سابقه خود یعنی «سعود الفیص» ساختاری نو و محکم را در روابط بین‌الملل ایجاد کرده بود اکنون براساس «هیجان»، تصمیمات یک شبه اتخاذ کرده و بدون شک نتیجه چنین رفتاری بر همگان کاملاً مشخص و محرز است. از سوی دیگر «محمد بن سلمان» با ارائه تفکرات مدرن، نوید یک «عربستان» جدید را برای همشهریان و هم پیمانان خود، داده است. اصلاحات در حوزه بهداشت و درمان و ایجاد صندوق توسعه با سرمایه‌ای نزدیک به 2 تریلیون دلار به منظور نوسازی اقتصادی و صنعت عربستان از مهمترین وعده‌های ولیعهد جدید است. فارغ از آنکه در شرایط فعلی «عربستان سعودی» چه موقعیتی از منظر داخلی و بین‌المللی دارد، آنچه که برای ولیعهد جوان مهم و تا حدی حیاتی به نظر می‌ رسد مشکلاتی است که این کشور در چند سال اخیر به آن دچار شده است.

ورود «نسنجیده» به ائتلاف عربی در جنگ یمن باعث کاهش چشمگیر ارزش «صندوق ارزی» در عربستان شده تا جائیکه صندوق بین‌المللی پول شرایط نامناسبی را تا سال 2020 برای این کشور پیش‌بینی کرده است. کسری بودجه حدود 40 میلیارد دلاری سال 2015 که معادل 5 درصد تولید ناخالص ملی عربستان می‌باشد، هشدار و زنگ خطری است که اقتصاد و صنعت این کشور را مورد هدف قرار می‌دهد. در کنار ضعف اقتصادی که بیشتر به خاطر هزینه های نامربوط در جنگهای ائتلافی عنوان می‌شود، کاهش قیمت نفت بعنوان منبع اصلی در آمد این کشور نبز، بسیار حائز اهمیت است. «محمد بن سلمان» به همین روی نوید اقتصاد بدون نفت را داده که با توجه به اینکه زیرساخت‌های اصولی و اساسی در این کشور وجود ندارد امکان این بلند پروازی حداقل در میان مدت متصور نمی‌شود. اما با وجود مشکلات اقتصادی، آنچه که بیش از پارامترهای دیگر آینده سیاسی عربستان راتحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد، نگرش مدیران ارشد و البته جوان این کشور نسبت به مسائل داخلی و بین‌المللی است.

ولیعهد، وزیر کشور و وزیر امور خارجه به عنوان ارکان تصمیم‌گیری در عربستان سعودی همگی کم تجربه و با هیجان بالای مدیریتی هستند که تصمیمات اشتباه را یکی پس از دیگری در پی خواهد داشت. آخرین تصمیم اشتباه که با مدیریت مستقیم «محمد بن سلمان» اتخاذ شد ، محاصره اقتصادی و دیپلماتیک «قطر» بود که طی دو هفته گذشته تقریباً بی نتیجه ماند و با شروط کاملاً مضحک از سوی مدیریت پرهیجان «عربستان» به برگ برنده‌ای برای «قطر» تبدیل شد. اما شاهزاده های ناراضی و البته پر نفوذ از دیگر مشکلات ولیعهد جدید عربستان است که البته در آینده ای نزدیک تاثیر خود را بر روند تصمیم گیری فعلی در این کشور خواهند گذاشت. فراموش نکنیم که شکستن قواعد خاندان سلطنتی باعث شکننده شدن فضای سیاسی و تصمیم گیری در رده کلان کشور خواهد شد که از قضا فضای موجود در عربستان آمادگی لازم و کافی را برای آن دارد. نسل سوم قدرت در کمترین زمان ممکن به وجود آمد، رشد کرد و قدرت را به دست گرفت از اینرو در فقدان «تجربه» لازم ، «هیجان» جایگزین شده و مناسبات داخلی و بین‌المللی، از اقتصاد گرفته تا صنعت، سیاست و فرهنگ تحت تاثیر این هیجان شکننده خواهند بود. باید منتظر ماند تا سرنوشت و سرانجام این تصمیم را مشاهده کرد.

http://www.mardomsalari.net/4349/page/8/16049

ش.د9603357