(روزنامه شرق – 1396/09/02 – شماره 3018 – صفحه 10)
تصویر بهیادماندنی یک واکنش انفعالی؛ وزیر خارجه معمر عربستان سعودی، سراسیمه راهی وین شده بود تا مانع رسیدن ماراتن مذاکرات هستهای ایران و شش قدرت جهانی به خط پایان شود. او با جان کری، وزیر خارجه وقت ایالات متحده، دیدار کرد تا در آستانه توافق تاریخی میان طرفین، به متحدان غربی خود در مورد وضعیت کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس بعد از برجام هشدار دهد و اگر میتواند آخرین تیر ترکش را برای برهمزدن توافق هستهای از چله کمان رها کند. او فکر نمیکرد بسیار زود از سمت همیشگی خود کنار گذاشته شود و در عزلت، جان خود را از دست بدهد. بعد از او اما هیئت حاکمه سعودی، سطح درگیریهاي خود با ایران را افزایش داد. میراث اوباما، تداوم نیافت و دونالد ترامپ، با جهتگیری روشن علیه ایران، به کاخ سفید رفت.
او بهشدت علاقهمند به درگیرشدن اعراب با ایران، به جای دخالت مستقیم ایالات متحده است تا هزینه جنگ را خود علاقهمندان به این جنگ بپردازند. مدتی است موضوع ایران و عربستان هر روز در تیتر نخست تعدادی از جراید و وبسایتهای خبری منطقهای و حتی جهانی خودنمایی میکنند؛ تحلیلگران غربی و شرقی، سطح لحظهای تنشها را بررسی میکنند و با تصاویری از ولیعهد جوان و همهکاره سعودیها، میپرسند در سر «محمد» چه میگذرد؟ آیا قرار است بعد از فرازوفرودهای ششساله حضور داعش در عراق و سوریه و روشنشدن تکلیف جنگ نیابتی این کشور با ایران و نیروهای همپیمان آن، این بار تنشها شکل مستقیم به خود بگیرد؟
کوبیدن سر افعی
تکههای پازل به این شکل چیده شده بود؛ بعد از آزادی جالب توجه سه آمریکایی بازداشتشده در ایران -که انتقادات زیادی را درباره دلایل آغاز و پایان آن به این صورت در پی داشت- اینبار آمریکاست که اعلام میکند ایران قصد ترور عادل الجبیر، سفیر وقت عربستان سعودی در ایالات متحده را داشته است و انگشت اتهام را به سوی نیروی ویژه قدس – یکی از نیروهای پنجگانه سپاه پاسداران- میگیرد. بلافاصله پس از ارائه این «کد»، وزیر خارجه و مقامات عربستان در بحبوحه بیماری پادشاه و ولیعهد خود، به شدت نسبت به آن واکنش نشان داده و خواستار برخورد جدی با ایران میشوند. طرفه اینکه متولیان شبهجزیره تاریخی اعراب، دلیلی برای بررسی دیدگاههای نفیکننده این اتهام هم نمیبینند و بلافاصله پس از اعلام نهادهای مربوطه در ایالات متحده، سخنان تهدیدآمیز و «یارگیری» برای مواجهه با آنچه تهدید روزافزون ایران مینامند را عملیاتی میکنند. دامنه موضعگیریها هم آنطور که پیشبینی میشد، طیف گستردهای را دربر گرفت. برخی از تهدید نظامی سخن میگفتند، جان مککین جمهوریخواه، باراک اوباما رقیب دموکرات خود در انتخابات ٢٠٠٨ ریاستجمهوری آمریکا را به اهمال در برخورد با ایران و عدم حمایت از معترضان داخلی متهم کرد.
برخی کشورهای عربی و اتحادیههای آنها، خود را وارد ماجرا کردند، اتحادیه اروپا هم مانند همیشه دستبهکار شد و در کنار متحد آن سوی آتلانتیک خود یعنی ایالات متحده، تحریمهای تازه عليه ایران و مقامات آن وضع کرد. طرح دعوی در شورای امنیت هم یکی دیگر از ابزارهای ذینفعان این موضوع است که کارشناسان، خواستار توجه ایران به تحرکات این حوزه شدهاند. دولت دیوید کامرون در بریتانیا، دارایی پنج ایرانی را که نام دو متهم ترور سفیر عربستان هم در آنها دیده میشود، مسدود میکند، ایالات متحده و رسانههای مطرح جهان، موج تحلیلها پیرامون دلایل ترور سفیر عربستان را روی آنتن میفرستند و در خروجی خبرگزاریها قرار میدهند و محاکمه این دو ایرانی که به گفته مقامات ایالات متحده، به قصد خود اعتراف کردهاند، آغاز میشود.
در سوی مقابل، جمهوری اسلامی چه از سوی کانالهای دیپلماتیک و چه در سخنرانیهای مسئولان عالیرتبه نظام، به شدت این غائله را رد کرده و آن را یک «سناریوی ناشیانه هالیوودی» میخواند. تا اینجای کار همهچیز برای طرفهای درگیر با ایران، خوب پیش رفته است؛ عربستان و ایالات متحده -در شرایطی که درگیر مسائل جدی داخلی خود هستند- در حوزه سیاست خارجی بار دیگر فضای تازهای را علیه ایران دامن زدهاند که بسیاری از مدیران شناختهشده سابق نظام، آن را متفاوت از سایر اقدامات تنشآمیز سالهای اخیر ارزیابی کردهاند و بهعنوان نمونه، آیتالله هاشمیرفسنجانی آن را یک توطئه خطرناک نامید. در همان روزها ماجرای «ارباب سیار» تقریبا از سوی همه کارشناسان مستقل، مسئلهای «فراموضوعی» ارزیابی شد که فارغ از میزان صحت و سقم آن، باید بر زوایای پنهان و اهداف مدنظر طرفهای درگیرشده، تمرکز و ماهیت آن را «لایهبرداری» کرد. اسناد ویکیلیکس در آن زمان، یک نام آشنا را نشان میداد؛ عادل الجبیر که جانشین سفیر باسابقه و چهره متنفذ سیاست عربستان یعنی «شاهزاده بندربن سلطان» در ایالات متحده شده بود، سال ٢٠٠٨، حامل پیام عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه عربستان برای مسئولان کاخ سفید بود که در آن، جمله مشهور «باید سر افعی قطع شود»، بازتاب گستردهای یافت. منظور آنها از سر افعی، ایران بود و این به معنای علاقهمندی عربستان به دخالت دوباره نظامی ایالات متحده در خاورمیانه این بار برای ازبینبردن نظام حاکم در ایران بود.
درعینحال این مسئله چه با درخواست عربستان و چه پیش از آن، از سوی مقامات ایران هم تأیید شد و حتی محسن رضایی یکی از کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری سال ٢٠٠٩ در ایران، در مناظره با محمود احمدینژاد به آن اشاره و او را به غفلت از این امر متهم کرد که به گفته این فرمانده سابق سپاه، با تدابیر صورتگرفته و دستور آمادهباش و رزمایش به نیروهای مسلح ایران جهت دفع حملات قریبالوقوع ایالات متحده همراه شد. طرفه اینکه نه آمریکا و نه سعودیها این اسناد را تکذیب نکردند و در نهایت گستاخی، خواستار حفاظت بیشتر ایالات متحده از اسناد محرمانه شدند.
همراه این سند، سند دیگری هم در ویکیلیکس افشا شد که مقامات سعودی و چند کشور عربی همپیمان آمریکا در منطقه، از اوباما خواسته بودند مانع پیروزی یکی از کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری سال ٨٨ در ایران شود؛ اما نه تکذیبنشدن این اقدامات سؤالبرانگیز اعراب، نه موضعگیریهای پیاپی سعود الفصیل، وزیر خارجه وقت سعودی، درباره ناکارآمدبودن تحریمها و لزوم در پیش گرفتهشدن اقدامات «عاجل» بر ضد ایران، نه واکنشهای گاهوبیگاه شورای همکاری خلیج فارس با محوریت عربستان درباره برنامه هستهای ایران هیچکدام نتوانست سکانداران دیپلماسی در دولتهای نهم و دهم را به تغییر رویکرد برای خروج از «گوشه رینگ» و تغییر تاکتیک، مجاب کند. سیاست خارجی که منتقدان آن فقط اصلاحطلبان و نخبگان دانشگاهی نیستند و موازیکاری و ناپختگیهای آن، انتقاد مسئولان عالیرتبه و راست سنتی را هم در پی داشته است. آنها خود در دوران جنگ و حتی دولت سازندگی، عهدهدار رتقوفتق امور سیاست خارجی بودهاند و با وجود جنگ و دوران تحریم، اگرچه در پارهای موارد اشتباهاتی را به ثبت رساندند، اما کارشناسان، عملکرد آنها را غیرقابل مقایسه با دوران احمدینژاد میدانند.
ماجرا دامنهدار است
دیپلماسی ایران بعد از انقلاب، ادوار مختلفی را پشتسر گذاشته است. پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به روابط شاه با دیکتاتورهای عرب، موج نخست موضعگیریها علیه نظام تازه بر سر کار آمده در ایران را در پی داشت؛ البته رفتارهای جاهلانه اعراب، پیش از انقلاب نیز سابقه داشته و در پارهای موارد، تیرگی در روابط را در پی داشته است؛ برای نمونه ابوطالب یزدی، جوانی ایرانی بود که در سال ۱۳۲۲ در حین انجام طواف در مسجدالحرام دچار حالت تهوع شده و بهجای انتقال به بیمارستان و آغاز درمان، مأموران سعودی او را دستگیر کردند و به اتهام قصد آلودهکردن خانه خدا، در دادگاه محاکمه و گردن زدند. این اقدام دولت عربستان که بیشباهت به رفتار عصر جاهلیت نبود، واکنشهایی جدی در ایران، عراق و سایر بلاد اسلامی به همراه داشت و موجب تعلیق روابط دیپلماتیک ایران و عربستان و امتناع ایران از فرستادن حجاج برای مدت چهار سال شد.
در این میان، پس از پیروزی انقلاب، ماهیت یک نظام انقلابی در میان کشورهای عربی که سالها بود رنگ تغییر و خیزش مردمی را به خود ندیده بودند، شعارهای تغییرخواهانه در سیاست خارجی که نفی استعمار و پادشاهی را در متن خود داشت، تغییرات در دستگاه دیپلماسی و رویکارآمدن چهرههای جوانی که اگرچه دارای نبوغ و تحصیلات عالیه در دانشگاههای معتبر بودند، اما از تجربه «حین خدمت» که اصلیترین داشته یک دیپلمات نامیده میشود برخوردار نبودند، همگی باعث ایجاد تفاوتهایی با فضای سیاست خارجی پیش از انقلاب شد که البته در آن مقطع هم ژاندرمی ایران در منطقه با حمایت آمریکا، حسادت عربی را تحریک میکرد. غرب و حتی شوروی نیز نسبت به نظام نوپای جمهوری اسلامی، احساس مثبتی نداشتند. شعارهای نفیکننده شرق و غرب، هر دو اردوگاه ادارهکننده جهان را به چالش کشید. اشغال سفارت آمریکا از سوی دانشجویان ایرانی و قطع رابطه با این کشور، آغاز جنگ تحمیلی و زرنگی دیکتاتور سابق عراق در تبدیل آن به یک منازعه تمامعیار عربی- عجمی، همگی سطح تقابل را افزایش میداد، اما ویژگیهای جهان دوقطبی نیز فضا را با امروز متفاوت کرده بود.
ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی هرکدام از ترس غلتیدن یک کشور دارای موقعیت مناسب به دامان دیگری، در مقابل ایران با احتیاط عمل میکردند. بهطورکلی از نظر تاریخی میتوان روابط ایران و عربستان را در چهار دوره قبل از انقلاب اسلامی، بعد از انقلاب اسلامی تا پایان جنگ تحمیلی، از پایان جنگ تحمیلی تا حوادث ١١ سپتامبر و از ١١ سپتامبر تاکنون تقسیم کرد. شرایط جهانی، منطقهای و عوامل تأثیرگذار در خود کشورها در حوزه سیاسی و اقتصادی، بهعنوان مؤلفههای اثرگذار در این روابط ارزیابی شدهاند. همین عوامل سبب شده گاهی، رفتار مسالمتجویانه و رقابتساز در کسب رهبری منطقهای پیش از انقلاب تا رفتارهای پرهزینه در سالهای پس از انقلاب که نقطه اوج آن در سال ١٣٦٦ و کشتار حجاج ایرانی خود را نشان داد، متغیر باشد. روابط مسالمتآمیز روبهگسترش در دوران سازندگی و تعامل همسویی منطقهای در دولت اصلاحات بهویژه پس از حوادث ١١ سپتامبر و موضعگیری دولت وقت ایران در قبال این واقعه تروریستی، این باور را در میان ناظران ایجاد کرده که نوع سیاست خارجی، جایگاه ایران در جهان و همچنین فضای سیاسی داخل ایران، بهشدت از سوی سران سعودی در حال رصدشدن است و عقبنشینی یا تهاجم خود را بر مبنای آن تنظیم میکنند.
سقوط صدام در پس لشکرکشی آمریکا به عراق در دوران اصلاحات، نمونهای از همسویی سیاست خارجی دو کشور بود و مواضع دو کشور خروج اسرائیل از لبنان و نقشآفرینی حزبالله، جنگ ٣٣روزه و ٢٢روزه در لبنان و فلسطین، حوادث بعد از انتخابات ریاستجمهوری در ایران و موج ناگهانی بهار عربی، از جمله بزنگاههای دیگر روابط دو کشور قلمداد شده است. پدیده داعش و ماجرای ارتباط میان این گروههای تندرو با علمای وهابی و حتی دولت سعودی، از جمله سرفصلهای تنش میان عربستان با کشورهای منطقه است و حمله به یمن که برخی آن را دستپخت شاهزاده جوان هیئت حاکمه جدید سعودیها میدانند، تنشی تازه در این محیط به شمار میرود. برخی مقامات عربستان سعودی از افزایش نفوذ ایران در منطقه نگران هستند و نفوذ تهران را خطری برای قدرت پادشاهی اعراب در منطقه میدانند که عموما بهدلیل تأثیرپذیری از عقاید وهابی و ضدشیعی ارزیابی شده است.
دیپلماسی برای همه
دوران سازندگی و اصلاحات، تلاش دو کشور برای بازسازی روابط خوانده میشود؛ دورانی که بهویژه در سالهای ٧٦ تا ٨٤ و با درپیشگرفتهشدن سیاست تنشزدایی و گفتمانِ جهانیِ گفتوگوی تمدنها ازسوی رئیسجمهوری دوران اصلاحات، شرایط دیپلماسی ایران، تفاوتی جدی با ادوار پیش از آن دارد؛ اتفاقی که از سال ٨٤ تا ٩٢، بهشکل قبل ادامه نیافت. تصور گذشته این بود که باتوجه به مساحت کم، جمعیت ناچیز و مؤلفههای تاریخی، اعراب هیچگاه امکان عرضاندام در برابر مردم ایران را نداشتهاند، اما در ادواری که دیپلماسی ایران از اوج فاصله میگیرد، آنها نیز از این خلأ برای اعمال فشار بر ایران استفاده میکنند.
موضعگیریهای چند سال اخیر اعراب، بهویژه عربستان، امارات و بحرین ریشه در این اتفاق دارد. بااینحال، جنگ سرد میان دو کشور در ادوار مختلف تداوم داشته است. ایران درجایگاه بزرگترین کشور منطقه، با جمعیت ٨٠ میلیونی مسلمان خود، ذخایر استراتژیک، موقعیت ژئوپلیتیک و پیشینه تمدنی، در معادلات منطقهای و جهانی قابل نادیدهگرفتن نیست و عربستان، خود را دروازه اعراب و پذیرنده مسلمانان جهان در ایام حج میداند و نفت و روابط حسنه با غرب را دلیل برتریجویی میپندارد. کارشناسان سیاست خارجی، قدرتگرفتن داخلی، لزوم توجه به روندهای دموکراتیک در داخل ایران برای افزایش چانهزنی غرب برای انفعال اعراب و همچنین افزایش ضریب وحدت ملی و استفاده از همه ظرفیتهای اثرگذار بر روابط منطقهای را مجموعهای از راهبردها در این حوزه میدانند.
شاید بههمیندلیل است که استفاده از ظرفیتهای چهرههایی چون مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی و رئیس دولت اصلاحات که حتی پس از پایان دوران ریاستجمهوری خود، چهرههایی اثرگذار بر اعراب، بهویژه عربستان شناخته میشدند، بارها ازسوی صاحبنظران پیشنهاد شده است. رئیس وقت مجمع تشخیص مصلحتنظام، در پیامی که برای درگذشت ولیعهد عربستان، بعد از ماجرای ادعای طرح ترور سفیر عربستان مطرح شد، آورده بود: «امیدوارم با تقویت وحدت اسلامی در میان مسلمانان، توطئه ایجاد تفرقه بین کشورهای مسلمان، بهویژه دو کشور ایران و عربستان خنثی شود». روند تحولات منطقه و تغییر هیئت حاکمه سعودی اما روابط دو کشور را به یکی از تعیین کنندهترین مقاطع خود رسانده است که حتی کشورهای منطقه و غرب را نگران افزایش سطح تنشها کرده است.
روزشمار
١- ١٣٠٧: روابط ایران و عربستان بعد از تأسیس حکومت سعودی برقرار شد، ولی سفارت ایران در ریاض در ١٣٠٩ دایر شد. مناسبات دو کشور بهدلیل تفاوت نگرش ایدئولوژیک دو دولت، چندان مستحکم نبود. سفارت ایران در عربستان بهدست سفیر اکرودیته ایران در مصر اداره میشد.
٢- ٨ تیر ١٣١١: امیرفیصل، ولیعهد وقت عربستان، در رأس هیئتی از مقامات بلندپایه این کشور برای دیداری هشتروزه وارد تهران شد و مورد استقبال رضاشاه قرار گرفت. ششمین سال پادشاهی او، مقارن با چهارمین سال آغاز روابط سیاسی رسمی ریاض و تهران بوده است.
٣- ١٣٢٢: درگیریهای خونین بین شیعیان و مقامات عربستان و اتباع ایرانی و سعودی درگرفت. همچنین یک حاجی ایرانی بهنام «ابوطالب یزدی» در ملأعام، گردن زده شد. این شرایط روابط دو کشور را تیره كرد.
٤- ١٣٢٢: دولت ایران در یادداشتی به وزارت خارجه عربستان به این اقدام رژیم سعودی اعتراض کرد، اما دولت ریاض اقدام خود را مطابق با قوانین شرع دانست. سفارت ایران نیز که پاسخ دولت را غیرمنطقی میدید، تأکید کرد تا وقتی که جان و حیثیت ایرانیان در عربستان محفوظ نباشد و دولت عربستان عذرخواهی نکند، ایران در سیاست خود نسبتبه عربستان تجدیدنظر نخواهد کرد. دولت سعودی نیز در پاسخ فقط درباره آینده تضمینهایی داد. دولت ایران هم این تضمینها را نپذیرفت و روابط سیاسی خود را با عربستان قطع کرد.
١٣٢٦: هیئت حسن نیتی از طرف عربستان سعودی بهمنظور تجدید روابط دو کشور وارد ایران شد. در همین سال سفیر ایران در مصر مجددا اکرودیته در عربستان سعودی شد.
١٣٥٧: عربستان در ابتدای پیروزی انقلاب سیاست «احتیاط، سکوت و نظارت» را درپیش گرفت، ولی پس از مدتی هیئتی بلندپایه بهسرپرستی دبیرکل «رابطه العالم اسلامی» را برای تبریک به ایران فرستاد. ملک خالد در نخستین عکسالعمل خود، برپایی حکومت اسلامی را در ایران مقدمه نزدیکی و تفاهم هرچه بیشتر دو کشور خواند. فهد، ولیعهد وقت عربستان، نیز گفت: «برای رهبری انقلاب ایران احترام زیادی قائل هستیم«. اما رویکرد سیاست خارجی ایران در حمایت از جنبشهای آزادیبخش در منطقه و جهان اسلام و همچنین برگزاری نخستین حج توأم با برائت از مشرکان ازسوی حجاج ایرانی، موجب سردی روابط دو کشور شد. مطبوعات و مقامات دو کشور مواضع تندی علیه هم اتخاذ کردند.
١٣٥٨: ترس مقامات سعودی از انقلاب اسلامی بعد از قیام سلفیهای تندرو و اشغال مسجدالحرام در ١٤٠٠ هـ..ق و قیام شیعیان در منطقه «شرقیه« به فاصله کمی از آن، افزایش یافت. برایناساس عربستان خود را برای مقابله با جمهوری اسلامی و «صدور انقلاب» آن، آماده کرد.
١٣٥٩: جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، فرصتی بود تا عربستان با کمکهای اقتصادی، سیاسی، نظامی و تبلیغاتی خود، در کنار عراق قرار بگیرد. مجموع این اقدامات باعث سردی و تیرگی روابط شد و مناسبات دیپلماتیک تا سطح کاردار تنزل یافت.
١٣٦٣: حادثه ربودهشدن یک فروند هواپیمای سعودی و فرود آن در فرودگاه مهرآباد و اقدامات مثبت جمهوری اسلامی ایران در پایاندادن به این حادثه، باعث شد روابط دو کشور تا حدودی بهبود یابد.
١٣٦٤: سفر وزیر خارجه عربستان به ایران و سفر وزیر خارجه وقت ایران (علیاکبر ولایتی) به عربستان با هدف بهبود روابط و حل پارهای از مشکلات فیمابین، مانند حج و جنگ ایران و عراق صورت گرفت، اما نتیجهای در پی نداشت.
١٣٦٥: عربستان برای فشار بر جمهوری اسلامی که هزینههای جنگ را از راه صدور نفت تأمین میکرد، تولید خود را افزایش داد تا قیمت نفت کاهش یابد. این امر به تیرگی مجدد در روابط دو کشور انجامید.
١٣٦٦: تلاش آمریکا برای تشدید سردی روابط با عربستان، با هدایت جریانات منطقهای بر ضد ایران ادامه داشت. شهادت ٤٠٠ نفر از حجاج ایرانی در مراسم حج ١٣٦٦ که اعتراض شدید جمهوری اسلامی را بهدنبال داشت و در نهایت حمله تظاهرکنندگان تهرانی به سفارت عربستان در تهران - ٢٦ مرداد ١٣٦٦ - که کشتهشدن یک دیپلمات سعودی - الغامدی - را بههمراه داشت، تیرگی روابط دو کشور را به اوج خود رساند.
١٣٦٧: ششم اردیبهشتماه، عربستان اقدام به قطع یکجانبه مناسبات سیاسی با جمهوری اسلامی ایران کرد و این قطع رابطه حدود سه سال به طول انجامید.
١٣٦٨: موضوع پذیرش قطعنامه ٥٩٨ شورای امنیت سازمان ملل از سوی ایران گام مؤثری در تجدید رابطه با عربستان بود. عربستان قبول قطعنامه از سوی ایران را یک اقدام شجاعانه توصیف و از آن استقبال کرد. در این شرایط، جبههگیری مطبوعاتی عربستان علیه جمهوری اسلامی متوقف شد و فهد شخصا اعلام کرد که با ایران اختلافی ندارد که قابلحل نباشد. تهران نیز آمادگی خود را برای شروع مذاکرات مستقیم با ریاض اعلام کرد.
١٣٦٩: رویکارآمدن دولت هاشمیرفسنجانی و تجاوز عراق به کویت و مواضع ایران در این حادثه و درعینحال، نیاز شورای همکاری خلیجفارس به حمایت ایران، باعث شد تا کشورهای حاشیه خلیجفارس، بهویژه عربستان برای تجدید رابطه با جمهوری اسلامی ایران تلاش کنند.
١٣٦٩: اولین دیدار مقامات ایران و عربستان بین وزرای خارجه دو کشور در اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد - شهریور ١٣٦٩ - و دیدار بعدی در ژنو انجام گرفت. در ١٥ اسفند ١٣٦٩ نیز وزرای خارجه دو کشور در مسقط با هم ملاقات کردند. به دنبال این دیدار در ٢٧ اسفند ١٣٦٩ بیانیه مشترکی در زمینه برقراری مجدد روابط سیاسی دو کشور همزمان در تهران و ریاض منتشر شد. سعودالفیصل، وزیر خارجه عربستان، پس از دیدار با علیاکبر ولایتی، وزیر خارجه وقت، در مصاحبهای اعلام کرد، عربستانسعودی و جمهوری اسلامی ایران در حل تمام مشکلات فیمابین به تفاهم رسیدهاند.
١٣٧٠: فروردینماه، سفارتخانههای دو کشور در پایتختهای یکدیگر بازگشایی شدند.
١٣٧١ تا ١٣٧٦: به دوره تنشزدایی و بسترسازی روابط دو کشور معروف است.
١٣٧٦: ورود امیرعبدالله، ولیعهد ملک فهد، به تهران در آذر برای شرکت در اجلاس سران کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی، نقطه اوج روند رو به بهبود مناسبات سیاسی دو کشور در دهه ١٣٧٠ بود. پس از این سفر رفتوآمد بلندپایگان دو کشور به پایتختهای یکدیگر فزونی یافت.
١٣٨٠: آمریکا، اسامه بن لادن سعودیالاصل را متهم به رهبری حادثه ١١ سپتامبر کرد و دولت ریاض مورد سوءظن و تعرض سیاسی آمریکاییها قرار گرفت. در پی این حادثه، بومیگرایی یا منطقهگرایی که در بیش از دو دهه اخیر شعار ایران برای غلبه بر مشکلات منطقه بهشمار میرود، بهتدریج نزد دولتمردان عربستان معنا و مفهوم حقیقی خود را یافت.
٨٤ تا ١٣٩٢: فرازوفرود روابط پس از رویکارآمدن دولت نهم که دیپلماسی را کاملا به حاشیه برد.
٩٢ و ٩٣: تلاش دولت روحانی برای بازسازی رابطه با عربستان.
٩٤: کارشکنی عربستان در مذاکرات هستهای و مانعتراشی برای امضای برجام.
٩٥ تا امروز: افزایش سطح تنشها از سوی سلمان بن عبدالعزیز و فرزندش با ایران.
http://www.sharghdaily.ir/News/146690
ش.د9603701