(روزنامه وطن امروز – 1396/09/07 – شماره 2315 – صفحه 15)
در سال 680 میلادی، کمتر از 50 سال پس از وفات حضرت محمد(ص)، یک ارتش بیش از 30 هزار نفری توسط یزید بنمعاویه، خلیفه اموی برای نبرد با یک گروه کوچک 72 نفری به رهبری امام حسین( ع) که مشروعیت خلافت اموی را زیر سوال برده بود به کربلا اعزام شد. در نتیجه این نبرد که در کربلا اتفاق افتاد، امام حسین(ع) و یارانش همگی شهید شدند. پس از جنگ، خویشاوندان و فرزندان امام حسین(ع) که از اهلبیت پیامبر بودند در دمشق، پایتخت خلافت امویان زندانی شدند. این رویداد مهم در تاریخ صدر اسلام منجر به تثبیت و تحکیم هویت سیاسی شیعیان علی(ع) شد. وارث کنونی یزید، محمد بنسلمان، ولیعهد بیپروای عربستان است که او نیز مانند یزید 33 سال دارد. در حال حاضر به نظر میرسد او مبارزهای را برای از بین بردن نقش شیعیان در خاورمیانه- به همان شکلی که یزید در سال 680 میلادی انجام داد- آغاز کرده است.
با توجه به تعادل نیروها در منطقه، بویژه بین عربستان سعودی و ایران، ریاض حزبالله لبنان را اولین هدف خود انتخاب کرده است. به نظر میرسد، بنسلمان قصد دارد با تکرار داستان کربلا- مانند یزید که به جنگ با یک گروه کوچک به رهبری حسین بن علی رفت- به جنگ با حزبالله به عنوان یک گروه کوچک و نیرومند شیعه برود و آن را نابود کند. بازداشت سعد حریری، نخستوزیر لبنان و اجبار به استعفا از سوی وی نخستین شلیک این نبرد است. جرم اصلی حریری از دیدگاه سعودیها این بود که او برخلاف خواست ریاض، حزبالله را به عنوان بخشی از حکومت وحدت ملی لبنان معرفی کرد. علاوه بر این، محروم کردن حزبالله از سهم داشتن در حکومت، لبنان را با توجه به قدرت نظامی حزبالله به محیطی غیرقابل کنترل تبدیل میکرد. حزبالله از سوی رژیم سعودی به عنوان بازیگر نیابتی دشمن اصلیاش یعنی ایران که در حال رقابت با آن برای تسلط بر خلیجفارس است، دیده میشود. هدف بنسلمان آن است که ایران را وادار کند تا هژمونی عربستان در خلیجفارس را بپذیرد. همانطور که حسین بن علی(ع) از پذیرش مشروعیت حکومت اموی امتناع و یزید نیز تلاش کرد که وی را به پذیرش مشروعیت حکومت خود وادار کند.
امروز حکومت وهابی عربستان نیز معتقد است، مشروعیت حکومتش- تا زمانی که کشور ایران یک مدل حکومت اسلامی را ارائه میدهد که هژمونی آلسعود بر خلیجفارس و جهان اسلام را با چالش مواجه میکند- در خطر است. بنابراین آنچه در قرن هفتم میلادی در صدر اسلام اتفاق افتاد، اکنون نیز از سوی عربستان در حال جریان است. با این حال، یک تفاوت عمده وجود دارد. عربستان مانند صدر اسلام با یک گروه کوچک شیعه مواجه نیست، بلکه با ایرانی مواجه است که ظرفیتهای تسلیحاتی و نظامی بالقوه زیادی دارد. بهرغم اینکه گفته میشود، عربستان هماکنون یکپنجم ذخایر نفت جهان را دارد و ممکن است در کوتاهمدت اقداماتی برای محدود کردن ایران انجام دهد، تلاشهای اخیرش برای نفوذ در منطقه با شکست مواجه شده است.
ین شکست را در سوریه میتوان مشاهده کرد؛ جایی که ریاض از معارضان سنی حمایت تسلیحاتی و مالی کرد اما نیروهای بشار اسد توانستند آنها را از بین ببرند. همچنین تلاش عربستان برای محاصره و تحت فشار قرار دادن قطر نیز با شکست مواجه شده است و این کشور مجبور شد به آغوش ایران پناه ببرد. علاوه بر این، بمباران بیرحمانه یمن با هدف خارجکردن گروه شیعه انصارالله از قدرت نیز با شکست مواجه شده است؛ جنگی که باعث ویرانی و آواره شدن یمن و مردم آن شد، بدون آنکه ریاض بتواند از کنترل انصارلله بر بخشهای زیادی از یمن جلوگیری کند. در نهایت اینکه، عربستان بهرغم صرف هزینههای هنگفت قادر به جذب متحدان وفادار بلندمدت در منطقه نیست که بیش از هر چیز به رویکرد ایدئولوژیک این کشور و ابزارهای قدرت نرم آن مربوط میشود.
تلاش عربستانسعودی برای تحکیم ایدئولوژی و از سوی دیگر، ایران میتواند با داشتن سیاست خارجی موفق و با وجود اعمال تحریمهای شدید اقتصادی، به اهداف منطقهای خود دست یابد. اما موفقیت اتحاد ایران و حزبالله بر این واقعیت متکی است که تهران هیچ تلاشی برای تسلط بر تمام تصمیمهای حزبالله ندارد و این جنبش خود یک بازیگر مستقل لبنان است که به دلیل داشتن ایدئولوژیهای یکسان با ایران، در خطی موازی همکاری میکند. در نتیجه سطح اعتماد موجود بین حزبالله و ایران، به طور کیفی در مقایسه با ارتباط ریاض و حامیان منطقهای آن بسیار متفاوت است و دومی نه بر مبنای همگرایی اهداف و پذیرش استقلال و خودمختاری متحدان توسط ریاض، بلکه در مسیری یک طرفه و در ازای حمایت مالی و اطاعت محض از ریاض قرار دارد.
ایران به رغم همه تحریمهای اقتصادی که متحمل شد و تلاش مشترک قدرتهای جهانی برای جلوگیری از نفوذ این بازیگر در منطقه، از سیاست خارجی موفقیتآمیزی در خاورمیانه برخوردار است. این کشور در عراق توانست به حکومت این کشور کمک کند از شر داعش خلاص شود. از سوی دیگر، مانع از سقوط بشار اسد در سوریه شد و در لبنان نیز جایگاه ویژهای را از آن خود کرده است. مهمترین کشور غیرعربی و اهل سنت، یعنی ترکیه نیز در حال حاضر در مقایسه با پیش از بحران قطر، به ایران نزدیکتر شده است. به نظر میرسد عمان هم که در حال حاضر روابط خوبی با تهران دارد و دارای جمعیت 30 تا 40 درصدی شیعه است به همراه کویت، کشور بعدی برای خارج شدن از مدار عربستانسعودی باشد. حملات لفظی اخیر شاهزاده محمد بنسلمان و سخنان تند و تحریکآمیز وی در مقابل تهران، میتواند روند رویارویی ایران و عربستان را با سرعت بیشتری به پیش ببرد.
در چنین شرایطی ریاض مدام سعی در اغوای دونالد ترامپ برای رویارویی نظامی با ایران دارد و همانطور که یکی از تحلیلگران آمریکایی به تازگی اشاره کرده است، «عربستان میخواهد حتی به قیمت کشته شدن آخرین سرباز آمریکایی با تهران بجنگد». نیروهای عربستانسعودی بهرغم تجهیز نظامی مدرن از سوی آمریکا، به احتمال زیاد قادر نخواهند بود با ارتش مستحکم ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مقابله کنند.
آخرین حرکت عربستانسعودی برای رویارویی با ایران، دوستی با اسرائیل (رژیم صهیونیستی) است که خود شکستی دیگر برای ریاض محسوب میشود، چرا که عربستان از سوی دیگر همواره ادعای رهبری جهان اسلام و عرب را داشته است. حال اگر شاهزاده محمد بن سلمان، لفاظیهای تند خود را ادامه دهد، شکستی دیگر برای عربستان رقم خواهد زد و خاورمیانه را در آتشی بزرگتر فرو خواهد برد. در این صورت ممکن است نبرد کربلای دوم بین نیروهای یزید و حسین بن علی(ع) رخ دهد، هر چند احتمال دارد این بار پایان متفاوتی داشته باشد.
http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/2315/15/185012/0
ش.د9603856