(روزنامه كيهان – 1396/09/02 – شماره 21776 – صفحه 8)
دادگاه فدرال عراق دوشنبه گذشته رسما همهپرسی سوم مهر منطقه خودمختار کردستان را باطل اعلام کرده است. این رای پس از مذاکرات فشرده روزهای اخیر میان سران بغداد و اربیل، صادر شده و مقامات کردستان متعهد شدهاند که بدان پایبند باشند.
اکنون که این التهاب چند ماهه فرو خوابید و در این میان، فشارهای زیادی به مردم استانهای شمالی عراق وارد شد، یکبار دیگر به عقب برمیگردیم و میخواهیم بدانیم که اصولا چرا این همهپرسی یکباره مطرح شده و «مسعود بارزانی» تنها معمار آن، به چه دلیل تا آخر، مقابل همه انتقادات و اعتراضات ایستاده و همهپرسی را در همان روزی که قول داده بود(سوم مهر)، برگزار کرده است.
زمینههای اختلاف با بغداد
لشکرکشی آمریکا در سال 2003 به کشور عراق، هرچند برای ملت عراق فاجعهبار بوده و پیامدهای ناگواری داشته، ولی برای کردهای شمال، خوشیمن بوده است؛ کردهای شمال عراق حدود 100 سال برای جدایی جنگیده بودند ولی نه تنها هیچ شانسی نداشتهاند، بلکه از جانب حاکمان بغداد، خصوصا «صدام»، ستمهای زیادی را تحمل کردهاند. به عنوان مثال، رژیم صدام در سال 1987 طی عملیاتی علیه کردهای شمال، که به «انفال» معروف است، 180 هزار شهروند کرد را کشته و 3000 روستای منطقه کردستان عراق را نیز نابود کرده است.
در سال 1365 نیز جنگندههای ارتش صدام با بمباران شیمیایی شهر «حلبچه»، حدود 5000 غیرنظامی بیگناه را کشتهاند.
هرچند همه این جنایات با حمایت آمریکا و اروپا انجام شده است، ولی کلا غربیها نمیخواستند دستشان در این ماجراها رو شود.
در ماجرای اشغال کویت توسط ارتش عراق، رژیم صدام مقابل غرب ایستاد. «عملیات صحرا» که «جرج بوش» رئیسجمهور وقت آمریکا به همراه متحدان این کشور، در سال 1991 علیه صدام راه انداخت، شکست سنگینی به ارتش عراق وارد کرد. اما کاخ سفید به دلایلی که جای گفتنش اینجا نیست، نخواست صدام سقوط کند.
اتفاق دیگری که در این زمان افتاد، این بود که آمریکا و ناتو در نقش دوستان کردهای شمال عراق ظاهر شدند. این حمایت سبب شد که «مسعود بارزانی» که از سال 1979 ریاست حزب «دموکرات کردستان عراق» را برعهده داشت، در سال 1991 کنترل کردستان عراق را به دست بگیرد و ایجاد منطقه پرواز ممنوع توسط غربیها در شمال عراق، کمک بزرگی به تداوم حکومت بارزانی کرده بود.
حملات فرد جنایتکاری مثل صدام به مناطق کردنشین شمال عراق، باعث شد که اصولا کردهای شمال کینه زیادی را نسبت به حکومت مرکزی، به دل بگیرند.
این زمینههای روانی و سیاسی ادامه داشت، تا اینکه در سال 2003 «جرج بوش» پسر به همراه متحدانش، به عراق لشکر کشید. این لشکرکشی به همراه همدلی زیادی که شیعیان تازه به قدرت رسیده نسبت به کردها داشتهاند، زمینهساز شکلگیری دولت خودمختار در منطقه کردستان عراق شد. علاوه بر آن، امتیازات بیسابقهای به کردها داده شد که مهمترین آنها، اعطای پست ریاست جمهوری عراق به کردها و اعطای استان نفتخیز «کرکوک» به آنها بود.
با این وجود و علیرغم اینکه بغداد و کلا، عراق با مشکلات عدیدهای مثل تروریسم، دست و پنجه نرم میکرد، بارزانی به مرور زمان، امتیازات بیشتری میخواست و برخوردش با بغداد تحکمآمیزتر میشد.
از زمان خروج نیروهای آمریکایی از عراق در سال 2011 به بعد، اختلافات و مذاکرات به طور توامان میان بغداد و اربیل وجود داشته و برخی مواقع این روابط به تیرگی میگراییده است.
در این سالها، سیاست بغداد درقبال درخواستهای اربیل، سیاست تداوم گفتوگو بوده و نوعا مقامات عراقی دربرابر خواستههای مقامات منطقه خودمختار کردستان، مبتنی بر تعامل بوده است.
اما، هرچه که به زمان حاضر نزدیک میشویم، اظهارات مقامات اربیل و خصوصا شخص مسعود بارزانی درباره بغداد، به مرور انتقادیتر میشده است و نهایتا به اینجا رسید که گفتوگو با مقامات بغداد، فایده ندارد و باید کردستان عراق مستقل بشود.
این اظهارات در شرایطی صورت میگرفت که کردستان عراق از استقلال، چیزی کم نداشت؛ نفت کرکوک ازطریق خط لوله به «جیهان» و دریای مدیترانه میرفت، اربیل برای خودش نیروهای تحت فرمان (پیشمرگ) داشت، سرزمینهای زیادی در عراق به کردستان منضم شده بود و غربیها نیز بدون اجازه و هماهنگی با بغداد، به اربیل رفتوآمد داشتهاند و به دولت خودمختار سلاح میفروخته و مستشار نظامی اعزام میکردهاند.
در چنین شرایطی بود که محافل رسانهای اربیل کمکم به نقل از «مسعود بارزانی» و دیگران، مسئله برگزاری همهپرسی را مطرح کردهاند.
همهپرسی
ابتدا که مسعود بارزانی اعلام کرد، همهپرسی 25 سپتامبر (سوم مهر) برگزار میشود، ازطرف کارشناسان و حتی محافل سیاسی، چندان جدی گرفته نشد، و بسیاری میگفتند که بارزانی با علم کردن همهپرسی، به دنبال کسب امتیازات بیشتر از بغداد است. این مسیر تحلیلی حتی شب برگزاری همهپرسی پی گرفته شد. اما همانطور که دیدیم، اتفاق در عالم واقع، همان چیزی نبود که این تحلیلگران پیشبینی میکردهاند؛ بارزانی سر حرفش ایستاد و همهپرسی را برگزار کرد.
توجیه بارزانی
طی ماهها و روزهای منتهی به سوم مهر، درخواستهای زیادی از بارزانی میشد مبنی براینکه همهپرسی برگزار نشود. این درخواستها با انتقادات و گمانهزنیهای زیادی نیز همراه بود و کارشناسان و تحلیلگران، علتهای جورواجوری برای آن، برمیشمردند.
اما، بارزانی دربرابر این اعتراضات و درخواستها، معمولا روی یک چیز، زیاد اصرار داشت و آن، مورد ظلم قرار گرفتن کردها در آینده بود، بدین معنی که اگر آنها امروز مستقل نشوند، ممکن است که در آینده هم مثل گذشته، مورد تعدی و ستم دولت مرکزی عراق واقع شوند.
بارزانی اجحافاتی را که دولت بغداد طی 100 سال اخیر نسبت به مناطق کردستان عراق روا داشته بود را یکی یکی برمیشمرد و نسبت به تکرار این اجحافات بیم میداد.
به عبارت دیگر، او به طور غیرمستقیم و با نوع برخورد خود با مسئله، میگفت که با دولت فعلی عراق چندان مشکلی ندارد. ولی اگر بغداد بخواهد همه امتیازات مورد منازعه را هم به اربیل بدهد، باز هم مشکل کردها حل نخواهد شد، مگر اینکه با استقلال منطقه کردستان عراق موافقت کند.
در هرصورت، علت واکنش قاطع بغداد به همهپرسی را باید در همین مسئله جستوجو کرد؛ مقامات کنونی و قبلی عراق وکسانی مثل «نوری مالکی» نخستوزیر قبلی، «حیدر عبادی»، نخستوزیر فعلی و دیگران، امتیازات زیادی به اربیل داده بودند و دربرابر بسیاری از مسائل فیمابین، از خود فروتنی وگذشت نشان میدادند و زیاد پیگیر ماجرای درآمدهای نفتی استان کرکوک نبودند. اما وقتی که قرار شد همهپرسی برگزار شود، آنها به بارزانی هشدار میدادند که پیامدهای این نافرمانی، سنگین خواهد بود و آنها نیز مثل گذشته، حاتمبخشی نخواهند کرد. این تهدید در روزهای منتهی به سوم مهر، از زبان سران عراقی و حتی «سیدعمار حکیم» رئیس «جریان حکمت ملی» نیز بیان میشده است.
اما، استدلال بازرانی، همان بود که گفته شد و او از آینده کردها، به همه بیم میداد و آنقدر یکدندگی کرد تا اینکه همهپرسی برگزار شد.
علت واقعی برگزاری همهپرسی
درباره علت یا علتهای برگزاری همهپرسی، از همان ماهها قبل از اینکه همهپرسی برگزار شود، اظهارنظرهای مختلف و متفاوتی شده است و این گمانهزنیها هنوز نیز که دو ماه از ماجرا میگذرد، ادامه دارد.
برخی از جریانهای تجزیهطلب کردستان عراق، که هواداران مسعود بارزانی محسوب میشوند، به حرفهای وی استناد میکنند و استقلال را حق کردهای عراق و تنها راه خروج آنها از ظلم مکرر تاریخی میدانند.
البته، در اینجا قرار نیست که درباره صحت و سقم این ادعا، استدلال کنیم و فقط به همین یک جمله بسنده میکنیم که در مسئله قومگرایی، دیوار ادعا، بلند است و این پروسه در هر جایی که کلید بخورد، علاوهبر اینکه خونین خواهد بود، کشورها را کوچک و ذرهای میکند.
اتفاقا بارزانی در کرکوک با همین منطق، ضربه خورد و اعراب و ترکمنهای این شهر مقابل وی ایستادند. لذا، ترسیم مرزها براساس قومیت، اقدامی ارتجاعی است. اما بهر حال، ایده جداییطلبی در منطقه خودمختار، طرفداران خود را دارد.
برخی دیگر از کارشناسان به جای توجه به اظهارات مسعود بارزانی، به خود وی و روحیات، شرایط و موقعیتی که داشته است، توجه میکنند و علت اصرار بارزانی در برگزاری همهپرسی را به این چیزها ربط میدهند.
این گمانهها، ادعای استقلال را از حالت ناب خود درمیآورد و به آن پیرایههای سیاسی و مصلحتی میپوشاند. در اینجا روی این دسته از گمانهها نیز متمرکز میشویم.
روحیات و شرایط بارزانی
بارزانی که از سال 2005 تا آبان ماه گذشته بر سر قدرت بوده، مثل بسیاری از حاکمان دیگر، مشکلاتی داشته است. این مشکلات را میتوان در زیر سه مقوله، جمعبندی کرد؛ نخست، مواجهه بارزانی با رقبای حزبی، دوم، مردم کردستان عراق و سوم، پرونده نفتی.
با توجه به اینکه این سه مقوله به مرور زمان، همدیگر را تقویت کرده و به شکل بحرانی پیچیده و غامض مقابل بارزانی ظاهر شدند و او را دچار چالش کردهاند، در اینجا نیز به شکل توامان مورد توجه قرار میگیرند.
جریانهای مخالف داخلی در اربیل، خصوصا سران حزب «گوران» (تغییر) اصلیترین رقیب حزب حاکم (دموکرات)، مقامات منطقه خودمختار را به فساد و سرکوب مردم و مخالفان متهم میکنند و میگویند که مسعود بارزانی به دنبال سوداهای خود است و به خواستههای مردم توجهی ندارد و حتی معترضان را سرکوب میکند. به عنوان مثال، «شورش حاجی» از رهبران حزب گوران، مرداد گذشته گفته بود، بارزانی و حزبش طی 25 سال گذشته نقش ترمز را برای خواستههای مردم داشتهاند. وی همهپرسی را ابزاری برای فریب مردم دانست و گفت که علم کردن استقلال، به خاطر منافع مردم نیست.
حاجی این را نیز یادآور شد که بارزانی در پرونده خود، سرکوب و قتل مردم کردستان را نیز دارد و با نیروهای سرتاپا مسلح خود، به کسانی که علیه فساد دولتی، فقر و بیکاری، به خیابانها ریخته بودند، حمله کرد و شماری را کشت.
در ارتباط با فساد مالی بارزانی و خانوادهاش، حرف و حدیثهای زیادی گفته میشود و حتی گزارش شده است که 55 پرونده نفتی درباره وی وجود دارد.
دولت بغداد نیز مهر گذشته و زمانی که تصمیم گرفت اداره استان کرکوک را از حکومت اربیل خارج کند، همین مسئله فساد بارزانی و دولتش را مطرح کرده بود.
نتیجهگیری
سران حزب گوران و افرادی مثل «شورش حاجی» بارزانی را به «تلاش برای دائمی کردن حکومت خود» متهم میکنند و میگویند که همهپرسی را نیز باید در همین جهت تحلیل کرد.
اما، به نظر میرسد که این نگرش، چندان درست نباشد، چرا که خود بارزانی بهتر از همه میدانست ظرفیتهای سیاسی برای تداوم حکومتش ته کشیده است و ماندن وی در اریکه قدرت، تنها پس از رایزنیهای گستردهای ممکن شد که در سال 2013 میان احزاب صورت گرفته و نهایتا تداوم ریاست بارزانی بر منطقه خودمختار کردستان عراق، به عنوان «یک دوره اضطراری» پذیرفته شده بود.
پس، با اطمینان نمیتوان روی این نکته انگشت گذاشت که بارزانی صرفا به خاطر تداوم قدرت خویش، همهپرسی را علم کرده است. منصفانهتر این است که گفته شود، مورد فوق، یکی از احتمالها میان گمانههای محتمل دیگر است.
اما، گمانهای که از نگاه این نویسنده، محتملتر مینماید، تلاش بارزانی برای خروج قهرمانانه از عرصه سیاسی است. اگر از این منظر به ماجرا بنگریم، میبینیم که همهپرسی چه بر سر انجام برسد و چه نرسد و در هر صورت، پایانی «برد-برد» برای وی دارد.
بارزانی اگر عرصه سیاسی را در شرایط نبود همهپرسی ترک میکرد، ننگ فساد و سرکوب مردم و بیتوجهی به خواستههای آنها را نیز همیشه با خود به همراه داشت، اما حال که همهپرسی را برگزار کرده، به عنوان یک قهرمان عرصه سیاسی را ترک میکند و این قهرمانی میتواند پوشش خوبی باشد و روی همه عیبهای دوره زمامداریاش کشیده شود.
همهپرسی از نگاه بارزانی، دو پیامد داشت، یا به نتیجه میرسید و یا به شکست میانجامید و همان طور که گفته شد، نفعش به شخص بارزانی میرسید. هرچند در پایان، رنج و سختی این قمار خطرناک، متوجه مردم اربیل و شمال عراق شده است.
اظهارات بارزانی پس از شکست همهپرسی، نیز مؤید این گمانه است؛ بارزانی بدون آنکه نام حزب و یا شخصی را ببرد، «دیگران» را به «خیانت» متهم کرد و گفت که تنها «کوههای» کردستان عراق با وی ثابتقدم ماندهاند. این اظهارات چه معنایی جز قهرمانسازی از خود میتواند داشته باشد.
http://kayhan.ir/fa/news/119415
ش.د9603882