(روزنامه اعتماد - 1396/09/23 - شماره 3975 - صفحه 4)
پس از سالها جنگ داخلي، سوريه اكنون تبديل به كشوري شده كه در ويرانهها قرار گرفته است. هزاران نفر طي هفت سال جان خود را از دست دادند و ميليونها نفر نيز خانههاي خود را براي نجات جانشان ترك كردهاند. اما كماكان جنگ در مناطق وسيعي از اين كشور ادامه دارد. هرچند ديگر به مانند سالهاي اوليه شروع جنگ داخلي در سوريه مبارزه ميان چندين و چند گروه در جريان نيست و پيچيدگي در ميدان نبرد نيز به حدي نيست كه هر لحظه ممكن باشد اتفاقي در صحنه نبرد رخ دهد، اما اكنون تكليف در ميدان بسيار روشنتر از گذشته شده است. در حال حاضر اگر بخواهيم به صحنه نبرد در سوريه نگاه كنيم شرايط روشنتر از گذشته است. دولت سوريه به همراه نيروهاي همپيمان خود توانست آخرين شهر در اختيار داعش را از دست اين گروه خارج كند. لازم به ذكر است كه نيروهاي دولتي سوري با پشتيباني نيروهاي ايراني، حزبالله لبنان و ارتش روسيه توانستند در طول ماههاي گذشته دستاوردهاي قابل توجهي كسب كنند.
آنها در طول چند ماه توانستند داعش را از پالميرا خارج كنند و به سمت ديرالزور و ساير مكانهاي مهمي كه داعش در آنها حضور داشت پيشروي كنند و اكنون عملا هيچ شهري در كنترل داعش نمانده است. در سال ٢٠١٦ نيز دولت سوريه موفق شد با پس گرفتن استان حلب يكي از اصليترين مناطق تحت اختيار معارضان را بازپس بگيرد و آنها را بهشدت تضعيف كند تا ديگر خطري از سوي آنها به طور جدي متوجه دولت سوريه نباشد. از طرف ديگر مبارزان كرد سوري در شمال سوريه دستاوردهاي قابل توجهي را كسب كردند. آنها عملا يك چهارم از خاك سوريه را طي يكسال گذشته در اختيار گرفتهاند و نقش عمدهاي را در شكست داعش ايفا كردند.
در اين ميان حتي ارتش تركيه نيز در شمال سوريه وارد عمل شد تا در مرحله اول جلوي پيشروي كردهاي سوري به سمت مرزهاي تركيه را بگيرد و در گام بعدي راه ارتباطي داعش با مرز تركيه را مسدود كند. اما نكته اصلي اينجاست كه هنوز دولت سوريه كنترل كامل سوريه را در اختيار ندارد، هرچند كه ميزان حاكميت دولت در حال حاضر قابل مقايسه با سالهاي ٢٠١٣و ٢٠١٤نيست. حال اين سوال مطرح ميشود كه سراسر سرزمين سوريه در اختيار چه گروههايي قرار دارد و چگونه تقسيم شده است.
نيروهاي حامي دولت سوريه
با گذشت حدود هفت سال از جنگ داخلي سوريه اكنون ميتوان گفت كه حدود نيمي از خاك سوريه در اختيار دولت مركزي قرار دارد و اين جنگ در حالي به سمت مراحل حساس و سرنوشتساز خود پيش ميرود كه بشار اسد، رييسجمهور سوريه قصد دارد تا كنترل خود بر سراسر كشور را حاكم كند. اما گروههاي مختلفي هستند كه كماكان نميخواهند اين اتفاق رخ دهد و سعي ميكنند در اين مسير سنگاندازي كنند. در حال حاضر دولت توانسته به خصوص در طول چند ماه گذشته كنترل بخشهاي گستردهاي از خاك سوريه را به دست گيرد. از جمله آن ميتوان به مناطقي مانند پالميرا اشاره كرد كه دولت توانست كنترل اين بخش تاريخي و استراتژيك سوريه را به دست گيرد. پس از اين نبرد به سمت استان ديرالزور رفت تا داعش را به طول كامل از خاك سوريه خارج كند. ارتش سوريه به همراه متحدان خود يعني حزبالله، ايران و روسيه توانست جنگي سرنوشت ساز را در شرق سوريه و مناطق هم مرز با عراق انجام دهد و عملا آخرين پايگاهي كه داعش در سوريه داشت را نيز از بين ببرد.
با پايان داعش در سوريه نيروهاي اين گروه تروريستي عملا ديگر هيچ شهري را در خاك سوريه در اختيار ندارند و در بيابانها و روستاهاي مختلف پراكنده شدند تا بتوانند به حيات خود ادامه دهند. از همين رو ميتوان گفت كه دولت سوريه توانست روياي تروريستهاي داعش براي ساختن دولتي جديد و تغيير مرزها را از بين ببرد و با شكست دادن آنها در البوكمال سوريه و رسيدن دو نيروي عراقي و سوري در مرز دو كشور عملا داعش موجوديت خود را از دست بدهد. اما شرايط و نقشه سوريه نشان ميدهد كه جنگ براي كنترل كامل مناطق مختلف ادامه دارد. چرا كه هنوز دولت سوريه بخشهايي از شمال شرق، شمال، مركز و حتي جنوب سوريه را تحت كنترل خود ندارد و بايد ديد قدم بعدي آنها در اين مسير چيست. اما گروههاي حامي دولت سوريه به چهار بخش عمده تقسيم ميشوند كه به شرح زير است:
ارتش و نيروهاي مردمي سوريه- ارتش و نيروهاي مسلح سوريه براي دههها است كه يك منبع حياتي در راستاي كنترل خانواده اسد بر سوريه به شمار ميآيند. اما در طول جنگ داخلي سوريه و به خصوص سالهاي اول بحران بهشدت تضعيف شد. چرا كه ارتش سوريه براي جنگهاي شهري و چريكي آموزش نديده بود و در برابر شورشها و اعتراضهاي مردمي كه ابتدا در سوريه كليد خورد به شكل غيرحرفهاي عمل كرد و زماني كه شبهنظاميان و تروريستها در سوريه مسلح شدند با يك چالش جدي مواجه شد چراكه اين ارتش براي جنگهاي كلاسيك آموزش ديده بود نه جنگهاي شهري و خياباني كه به مراتب شيوه آن با جنگ كلاسيك متفاوت است. اما در نهايت با حمايت روسيه و ايران ارتش اين كشور آموزشهاي جديدي را دريافت كرد و با حمايت هوايي روسيه توانست نيروي خود را بازسازي كند تا قدم به قدم سرزمينهايي را كه در طول ساليان از دست داده بود مجدد در دست گيرد و پس از سالها در دسامبر ٢٠١٦ توانستند يك پيروزي بزرگ را در شرق حلب به دست آورند و كنترل بزرگترين استان سوريه را در اختيار بگيرند.
به گزارش شوراي روابط خارجي امريكا مدارج ردهبالاي ارتش سوريه در اختيار علويان قرار دارد و دو سوم ارتش سوريه را سنيهاي اين كشور تشكيل ميدهند. سربازي در سوريه اجباري است و مردان موظف به حضور در نبرد و ايستگاههاي بازرسي دولتي هستند و در طول ساليان اخير نيز تعداد زيادي از مردم به صورت داوطلبانه وارد كمك و همراهي با ارتش سوريه شدند. با اين وجود اسد متعهد شده است تا اقتدار دولت را به سراسر سوريه بازگرداند. برخي تحليلگران بر اين باورند كه اگرچه بخش زيادي از كشور در اختيار ارتش قرار گرفته است اما در اين بين حكمرانان محلي نيز قدرت بسيار بالايي به دست آوردهاند تا مناطق تحت پوشش خود را كنترل كنند.
طبق آمار بينالمللي برآورد ميشود كه ارتش سوريه در حال حاضر متشكل از ٢٥هزار نفر است. اين در حالي است كه پيش از آغاز بحران و جنگ داخلي در سوريه مجموعه كارمندان و نيروهاي تحت پوشش ارتش به حدود ٢٢٠هزار نفر ميرسيد كه اين تعداد در طول ٧سال جنگ داخلي فرسايشي در سوريه بهشدت كاهش پيدا كرده است كه تعدادي از نيروها يا كشته شد يا از خدمت فرار كردهاند و در طرف مقابل نيروهاي مردمي جايگزين آنها شدند.
طبق گزارش موسسه بينالمللي مطالعات استراتژيك (IISS) واقع در لندن، نيروي هوايي سوريه در حال حاضر قويترين بخش نظامي ارتش اين كشور است كه داراي بيش از ٢٦٠ جنگنده و هليكوپتر است كه به اين نيروها در برابر تروريستها و شورشيان برتري ويژهاي داده است. در حال حاضر پس از شكست داعش، ارتش سوريه براي تثبيت موقعيت دولت در مناطق مختلف با شورشيان در شمال و جنوب غرب مبارزه ميكند و همچنين چالش عمده اين گروه با كردهايي است كه اكنون بخش زيادي از خاك سوريه را در اختيار دارند.
حزبالله- نيروهاي حزبالله لبنان نقش عمدهاي را در حمايت از دولت قانوني سوريه ايفا كردند و با اعزام مشاوران و نيروهاي نخبه نظامي در جنگ با تروريستها شركت كردند. طبق برآوردها در سال ٢٠١٦حزبالله حدود چهارهزارو هشتصد نيروي آموزش ديده در سوريه داشت كه به عنوان نيروهاي تعيينكننده در نبردهاي حساس سوريه وارد شدند. به خصوص در نبرد شهرهاي زبداني و مدائن در نزديكي دمشق كه در اختيار شورشيان قرار داشت و تامين آب دمشق را نيز مختل كرده بود نقش محوري ايفا كردند و اين مناطق را تحت كنترل گرفتند و از طرفي اجازه ندادند كه تروريستها و شورشيان در مرز با لبنان حضور پيدا كنند و بسياري از تحليلگران معتقدند كه حزبالله در نبردها و مكانهاي استراتژيك حضور پيدا ميكند كه از جمله آن ميتوان به نبرد البوكمال اشاره كرد. نيروهاي حزبالله در سال ٢٠١٣اجازه ندادند مخالفان و شورشيان عليه دولت قانوني سوريه بر مرزهاي سوريه با لبنان تسلط پيدا كنند تا راه ارتباطي دولت سوريه با دريا قطع نشود.
ايران- شايد جمهوري اسلامي ايران را بتوان نزديكترين متحد دولت سوريه در خاورميانه دانست. از طرفي در طول ساليان پس از انقلاب در ايران نيز سوريه همواره به عنوان يكي از اصليترين متحدان ايران در جهان عرب به حساب ميآمد كه با تغيير دولت اسد به شكلي كه برخي كشورهاي منطقه ميخواستند ممكن بود رويكرد اين كشور نسبت به ايران را تغيير دهد.
ايران به درخواست بشار اسد و دولت قانوني سوريه نيروهاي خود را به شكل مستشاري وارد خاك سوريه كرد تا به دولت اين كشور براي مقابله با مخالفان و تروريستها كمك كند و عملا حمايتهاي ايران بود كه در ماهها و سالهاي اوليه بحران كه تروريستها و مخالفان خود را به دروازههاي دمشق رسانده بودند نتوانند به موفقيت دست پيدا كنند چرا كه عربستان سعودي و تعدادي از كشورهاي منطقه در حال حمايت مستقيم از تروريستها و شورشيان در خاك سوريه بودند تا دولت بشار اسد را سرنگون كنند اما در نهايت اين اتفاق رخ نداد. به خصوص نيروهاي ايراني ابتدا در غرب سوريه مستقر شدند و با حمايت از ارتش و آموزش نيروهاي مردمي يك بار ديگر توانستند نيروهاي امنيتي سوري را بازسازي كنند. از طرفي در مناطق غربي سوريه مخالفان و تروريستها به طور مستقيم موجوديت دولت سوريه را تهديد ميكردند و نياز بود كه ابتدا دولت بتواند كنترل كامل خود بر پايتخت و اطراف آن را به دست آورد.
از طرفي ايران در سالهايي كه حتي خود در شرايط تحريمي قرار داشت به دولت سوريه كمك كرد تا از لحاظ اقتصادي خود را سرپا نگه دارد. با اين وجود سير ورود نيروهاي ايراني به سوريه در اوايل به صورت مشاوران نظامي و آموزشي بود كه رفته رفته نيروهاي سپاه قدس و نيروهاي مدافع حرم ايران نيز به دليل گسترش تروريستها و داعش در سوريه به اين كشور اعزام شدند. طبق برآوردهاي موسسه IISS در سال ٢٠١٦ حدود ٢هزار نيروي ايراني در خاك سوريه حضور داشت. ايران نقش عمدهاي را در بيرون راندن داعش از خاك سوريه ايفا كرد و فرماندهي عمليات البوكمال سوريه براي از بين بردن داعش را نيز سردار سليماني فرمانده سپاه قدس ايران شخصا به عهده داشت.
روسيه- اگر بخواهيم روابط روسيه و سوريه را در طول هفت سال بحران بررسي كنيم به دو بخش عمده تقسيم ميشود. از سال ٢٠١١ تا ٢٠١٥ را ميتوان گفت كه مسكو بزرگترين حامي ديپلماتيك دولت سوريه به حساب ميآمد و اجازه نداد زماني كه دولتهاي مختلف قصد سرنگوني و محكوم كردن دولت اسد بدون مشاهده شرايط ميداني در سوريه را داشتند، روسيه جلوي اين كشورها را در شوراي امنيت گرفت. اما در ماه دسامبر ٢٠١٥ شرايط به شكل متفاوتي پيش رفت. در ٣٠ سپتامبر ٢٠١٥ روسيه رسما براي حمايت از دولت اسد وارد سوريه شد تا صحنه نبرد در سوريه به طور كامل تغيير كند. به خصوص روسيه هنگام ورود در جنگ سوريه تمركز حملات هوايي خود را بيشتر بر غرب و شمال سوريه قرار داد تا حاشيه امني براي دولت مركزي ايجاد كند و هدف اصلي نيز بازپسگيري حلب بود.
با بازپسگيري حلب در دسامبر ٢٠١٦ پس از يك محاصره طولاني و بمباران شديد عليه مخالفان و تروريستها و تضعيف شديد آنها، روسيه يك پروسه ديپلماتيك را در آستانه قزاقستان آغاز كرد تا يك آتش بس در سوريه براي حل و فصل بحران ايجاد كند و مناطق كاهش تنش طراحي شده در مذاكرات ميان ايران، تركيه و روسيه تاكنون موفقيتآميز عمل كرده است. منافع روسيه در سوريه شامل حفاظت از پايگاههاي نظامي در ساحل مديترانه است. بندر طرطوس كه كشتيهاي دريايي روسي و زيردرياييهاي اتمي در اين منطقه مستقر هستند كه براي روسيه دسترسي آزاد به درياي مديترانه را ايجاد كرده است. هدف روسيه از حضور در سوريه اين است كه نميخواهد منافع مسكو در اين منطقه تهديد شود و نميخواهد اتفاقي كه در ليبي رخ داد يك بار ديگر در سوريه تكرار شود از همين رو با قدرت در كنار سوريه ايستاده تا اجازه ندهد ليبي ديگر در سوريه تكرار شود.
نيروهاي مردمي شيعه- مشاوران نظامي ايران و نيروهاي حزبالله لبنان از سوي ساير نيروهاي شيعه از برخي كشورها كه به صورت داوطلبانه به سوريه آمدند نيز حمايت شدند. اين افراد عمدتا از كشورهايي مانند افغانستان، عراق و پاكستان بودند. برخي عراقيها به صورت داوطلبانه براي از بين بردن داعش به خاك سوريه آمدند و نيروهاي افغاني كه به جنگ با تروريستها آمدند عمدتا مهاجراني بودند كه مدتها است در ايران زندگي ميكنند كه به صورت داوطلبانه به جنگ با داعش رفتند. هدف اصلي اين افراد دفاع از زيارتگاههاي مقدس شيعيان است كه در طول ساليان گذشته تروريستها و شورشيان قصد داشتند به اين مناطق مورد احترام شيعيان آسيب وارد كنند و اين نگراني بود كه با سقوط دولت اسد اين مراكز نيز از بين برود.
به طور مثال حرم حضرت زينب(س) در دمشق جنوبي بهشدت زير حملات تروريستها قرار گرفت. از طرفي ديگر به دليل تلفات بسيار زياد و تضعيف نيروهاي دولتي سوريه اين نيروهاي شبه نظامي به صورت داوطلبانه به سوريه اعزام شدند تا اجازه ندهند شورشيان و تروريستها به دمشق برسند. طبق برآوردهايي كه شوراي روابط خارجي امريكا انجام داده تعداد آنها به ٢٥هزار نفر ميرسد. آنها در جنگهاي زميني مخصوصا در نبرد حلب نقشي حياتي را ايفا كردند.
نيروهاي مخالف
اگر به مجموعه نيروهاي مخالف دولت سوريه نگاه كنيم ميتوان دريافت كه هيچ انسجامي براي اينكه بتوانند خود را به عنوان يك آلترناتيو معرفي كنند ندارند. آنها تنها توانستند به شيوههاي مختلف مناطق تحت كنترل را اداره كنند اما هيچگاه به صورت يكپارچه عمل نكردند و نكته اصلي اينجاست كه در بين مخالفان نميتوان بين تروريستها و اپوزيسيون تفاوت چنداني قايل شد و اكنون افرادي در حال نمايندگي اپوزيسيون هستند كه همگي در خارج از سوريه قرار دارند و مشخص نيست تا چه حد از پشتوانه مردمي در داخل خاك سوريه برخوردار باشند. نيروهايي كه اكثرا سني هستند و حتي ديگر به مانند سابق از حمايت كشورهاي خارجي نيز برخوردار نيستند.
به طور مثال كشوري مثل ايالات متحده ديگر نميتواند از آنها حمايت كند چرا كه اين اپوزيسيون تبديل به مخلوطي از تروريستها و مخالفان دولت شده كه به آساني نميتوان جداسازي كرد. در يك تقسيمبندي كلي اگر به نقشه نگاهي بيندازيم اكنون در مجموع نيروهاي مخالف دولت مناطق پراكندهاي را تحت كنترل خود دارند. بخشهايي از شمال كه به ادلب خلاصه ميشود و بخشهايي از جنوب كه قسمتي از استان درعا هم مرز با اردن را شامل ميشود. همچنين آنها مناطق كوچكي را در اطراف دمشق كماكان در اختيار دارند كه دورتا دور آنها در اختيار دولت سوريه قرار دارد و عملا در محاصره هستند. اما در حال حاضر مخالفان دولت به چند بخش عمده تقسيم ميشوند كه به شرح زير است:
ارتش آزاد سوريه- شايد بتوان گفت كه ارتش آزاد نخستين گروه نظامي بود كه در سوريه عليه دولت شكل گرفت. هرچند ابتدا اين نيروها توسط افسران و سربازاني كه از ارتش سوريه جدا شدند تشكيل شد، اما با توجه به منابع اندك و شبهنظامياني كه زيرمجموعه آنها قرار گرفت در نهايت نتوانستند موفقيت چنداني كسب كنند. چرا كه زيرشاخههاي آنها به حدي گسترده شد كه زير شاخهها بزرگتر از ارتش آزاد شدند و عملا نتوانستند كاري از پيش ببرند. آنها اكنون داراي سلاحهاي سبك توپخانه از جمله تجهيزات ضد هوايي محدودي هستند كه از حاميان منطقهاي خود دريافت كردند. اما برخي كمكهايي كه براي ارتش آزاد ارسال ميشد به دليل نگراني از انتقال آنها به تروريستها عملا متوقف شد.
اين اقدام نيز به صورت محدود شكل گرفت و عملا واشنگتن نيز تمايلي براي حمايت نظامي و تسليحاتي از آنها نداشت چرا كه اطميناني از آينده تسليحاتي كه در اختيار ميگيرند وجود نداشت. نيروهاي ارتش آزاد عمدتا در جنوب مستقر هستند و تحت حمايت امريكا و اردن قرار دارند. اما نيروهاي ارتش آزاد كه در شمال قرار دارند بهشدت بلاتكليف هستند، برخي از آنها در كنار گروههاي تروريستي جهادي مبارزه ميكنند، برخي مواقع به كمك ارتش تركيه در برابر كردهاي سوريه ميروند و موقعيتي كاملا نامشخص دارند كه عملا نميتوان براي آنها يك جبهه مشخص و معين طراحي كرد.
گروههاي جهادي- به گزارش شوراي روابط خارجي امريكا، بخشي از تروريستهاي جهادي سوريه در منطقه ادلب گرد آمدهاند كه عقايد افراطي دارند اما آنها را نميتوان در چارچوب القاعده يا داعش قرار داد. آنها تروريستها و ستيزه جوياني بودند كه ابتدا زير پرچم ارتش آزاد مبارزه ميكردند اما زماني كه در سال ٢٠١٢ متوجه شدند حمايت چنداني از ارتش آزاد صورت نميگيرد و عملا شكست خورده و موفق به جمعآوري منابع و پشتيباني بينالمللي نشده به سمت ستيزهجويان جهادي سوق پيدا كردند. اين گروهها شامل جيشالاسلام و گروه تروريستي مخالف دولت دمشق يعني احرارالشام بودند كه اكنون مناطقي در اطراف دمشق را در اختيار دارند و اكثر تحليلگران اين گروهها را كاملا متاثر از القاعده ميدانند.
برآورد ميشود اين گروهها شامل دهها هزار نفر از جنگجويان ميشوند كه ميتوان گفت بيشترين توانايي را در ميان مخالفان دارند و داراي مخازن سلاح و موشكهاي ضد تانك هستند. آنها عملا در سال ٢٠١٢ ارتش آزاد را كنار زدند و با منابعي كه از قطر، عربستان و تركيه به دست آوردند توانستند بخشهايي از خاك سوريه را اشغال كنند. هرچند آنها عليه دولت اسد مبارزه ميكنند اما عمده قلمرو آنها در شمال سوريه است كه به استانهاي ادلب، حلب، حما، حمص و دمشق محدود ميشوند. آنها اكنون براي ادامه حيات خود با جبهه النصره گروه وابسته به القاعده متحد شدهاند و حتي در مواردي با ارتش آزادي، نيروهاي كرد و حتي داعش درگير شدند.
جبهه النصره- تروريستهاي جبهه النصره كه نيروهاي وابسته به القاعده در سوريه شناخته ميشوند براي فرار از نابودي نام خود را در سال ٢٠١٦ به جبهه فتحالشام تغيير دادند و رهبر آنها ابومحمد الجولاني اعلام كرد كه هيچ گونه ارتباط خارجي ندارد و ارتباط خود با القاعده را قطع كرده است. اقدامي كه در راستاي تلاش براي نزديكي به اپوزيسيون و ورود به پروسه سياسي در سوريه صورت گرفت. اما بيشتر ناظران و تحليلگران شك دارند كه چنين اتفاقي رخ داده باشد و تنها يك اعلام بتواند تمام ارتباط آنها با القاعده را قطع كند. با اين وجود ايالات متحده و روسيه اين گروه را تروريستي ميدانند و حملات هوايي گستردهاي را عليه مواضع آن در خاك سوريه انجام دادند.
با اين حال بسياري معتقدند كه جبهه النصره برخلاف داعش كه بيشتر اعضاي آن را غير سوريها تشكيل ميدهند، اعضاي اين گروه سوري هستند و ميخواهند خود را در چرخه سياسي اين كشور كماكان حفظ كنند. جبهه النصره نيروهاي آموزش ديده و توانمندي هستند. بسياري از اعضاي آن تجربه درگيري با نيروهاي ايالات متحده در عراق را در جريان شورش عليه اشغالگري در اين كشور را داشتند. آنها تاكتيكهاي جنگهاي شهري و خياباني را از جمله بمبگذاري و عملياتهاي انتحاري در تاسيسات نظامي را آموختهاند و آن را در مبارزه با دولت اسد نيز ادامه دادند. طبق گزارش شوراي روابط خارجي امريكا اين گروه تروريستي از پشتيباني برخي كشورهاي حاشيه خليج فارس بهرهمند است و برآورد ميشود كه بيش از هفت هزار عضو دارد. جبهه النصره اكنون در استان ادلب و نزديكي مرز تركيه حضور دارند كه عملا حد فاصل لاذقيه با استان حلب را در اختيار دارند.
تركيه
تركيه معتقد بود كه اسد به سرعت سرنگون خواهد شد و يك پشتيبان جدي براي مخالفان سوري در سال ٢٠١١ به حساب ميآمد. اگرچه اين كشور كماكان تا حدودي حامي اپوزيسيون باقي مانده اما اكنون اولويت ديگري پيدا كرده تا اجازه ندهد يك حكومت كردي مستقل در شمال سوريه تشكيل شود. زيرا اگرچه نيروهاي كرد سوريه نقش جدي در مبارزه با تروريستهاي داعش و از بين بردن آن ايفا كردند اما عملا منطقه تحت كنترل خود را نيز در سوريه گسترش دادند. تركيه از اين نگران است كه با تشكيل يك منطقه تحت كنترل كردهاي سوري هم مرز با تركيه تبديل به تهديد بزرگ براي تركيه شود.
چرا كه تركيه معتقد است كه كردهاي سوريهYPG با حزب كارگران كردستان تركيه PKK در ارتباط است و اين منطقه ميتواند تبديل به محلي امن براي اين گروه و همچنين تقويت حس تشكيل حكومت كردي در جنوب تركيه شود. هرچند تركيه به امريكا در راستاي محدود كردن كمكهاي خود براي حمايت از كردهاي سوريه هشدار داد اما به دليل اهميت اين نيرو در راستاي مبارزه با داعش نتوانست از استراتژي خود دست بكشد.
در حال حاضر تركيه با ورود به خاك سوريه يك منطقه امن براي خود ايجاد كرده است. ارتش تركيه با اعزام نيروهاي خود بين شهرهاي مرزي جرابلوس و اعزاز در كنار گروههاي مسلح دموكراتيك سوريه يك منطقه را تحت اختيار خود قرار داده است. ايجاد اين منطقه اگرچه موجب آن شد كه جلوي ورود داعش به خاك تركيه گرفته شود اما عملا يك منطقه حايل براي مرز تركيه در كنار نيروهاي كرد سوري ايجاد شد. از طرفي اگرچه تركيه در ماه مارس ٢٠١٧ عمليات خود در خاك سوريه را پايان يافته اعلام كرد اما كماكان نيروهايش درمنطقه مستقر هستند.
ايالات متحده
ايالات متحده چه در دوره اوباما و چه در دوره دونالد ترامپ سياست روشني را در قبال سوريه در پيش نگرفته است. هرچند كه دونالد ترامپ تنها چند روز پس از رياستجمهوري خود يك پايگاه نظامي ارتش سوريه را در خاك اين كشور با موشكهاي كروز مورد حمله قرار داد اما دولت امريكا اعلام كرد كه قصدي براي تغيير رژيم سوريه ندارد بلكه اين اقدام براي جلوگيري از حملات شيميايي درآينده صورت گرفته است. با اين وجود باراك اوباما رييسجمهور سابق ايالات متحده قصد داشت كه بحران سوريه از طريق مذاكره و كنار رفتن اسد به صورت مسالمتآميز بدون تضعيف تماميت ارضي سوريه يا موسسات دولتي اين كشور انجام شود. اما با توجه به بحرانهاي بشر دوستانه در سوريه و گسترش تروريسم در خاك سوريه عملا اين اقدام به حاشيه رانده شد و وتوهاي پي در پي روسيه در شوراي امنيت براي حمايت از دولت قانوني اسد شرايط به طور كامل تغيير كرد و امريكا اقدامات خود را در راستاي يك ماموريت ضد تروريسم محدود كرد.
امريكا از سال ٢٠١٤ ميلادي رهبري ائتلافي را ضدداعش برعهده گرفت كه تروريستها در خاك سوريه مورد هدف قرار گيرند. در ادامه و با پشتيباني زميني از نيروهاي دموكراتيك سوريه (SDF) توانست موفقيتهاي خوبي در مبارزه با داعش كسب كند و اين حمايتها در اواخر دولت اوباما افزايش يافت و در دولت ترامپ ادامه پيدا كرد. دولت اوباما تمايلي به حمايت نيروهاي اپوزيسيون متمركز بر اسد نداشت و بيشتر تمركز خود را بر مبارزه با داعش و با حمايت از نيروهاي كرد و دموكراتيك سوريه قرار داد. در حال حاضر طبق برآوردها گفته ميشود كه ٥٠٣ سرباز امريكايي در سوريه مستقر است اما ممكن است تعداد واقعي آنها بالاتر نيز باشد. طبق گفته پنتاگون ماموريت آنها آموزش، مشاوره و كمك به نيروهاي محلي است اما به طور مستقيم وارد نبرد نميشوند. با اين وجود كمكهاي لجستيكي و تاكتيكي نيروهاي امريكايي در رقه براي كردها و نيروهاي دموكراتيك سوريه بسيار تعيينكننده بود.
كردهاي سوريه
حزب YPG كه اكثريت كردهاي سوريه را نمايندگي ميكند در طول دوسال گذشته توانسته نقشي تعيينكننده را در مبارزه با داعش ايفا كند. هرچند اين گروه به دليل رابطه با PKK از سوي تركيه گروه تروريستي شناخته ميشود اما اين گروه بخش عمدهاي از نيروهاي دموكراتيك سوريه SDF را تشكيل ميدهد. ايالات متحده نيز YPG را تعيينكنندهترين گروه براي داعش ارزيابي ميكند و در طول دوسال گذشته پشتيباني جدي از اين گروه انجام داده و عملا به اعتراضات بزرگترين متحد خود در منطقه و ناتو يعني تركيه بيتوجه بود. طبق براوردهاي ديدهبان حقوق بشر سوريه اين نيروها حدود پنجاه هزار نفر هستند و اكنون نزديك به ٢٥ درصد از خاك سوريه را در اختيار دارند.
دشمن اصلي آنها بشار اسد نيست، بلكه آنها تنها براي بيرون راندن و شكست داعش در خاك سوريه تلاش كردند. آنها تا مرزهاي تركيه پيشروي كردند اما در نهايت با فشارهاي تركيه مجبور به عقبنشيني شدند. به نظر ميرسد هدف آنها در شرق و شمال شرق سوريه ايجاد يك منطقه خودمختار است تا اينكه بخواهند يك دولت جديد تشكيل دهند. از طرفي ايالات متحده از نيروهاي كرد خواست كه وارد شهر رقه با اكثريت مردم سنينشين شود و آن را از دست داعش خارج كند كه اين موضوع با خشم اعراب اهل سنت محلي و همچنين تركيه مواجه شد. به نظر ميرسد توافقنامهاي بين امريكا و نيروهاي دموكراتيك كرد صورت گرفت كه عناصر كردي پس از بيرون راندن داعش از مناطق عربي و سني از آن خارج شوند.
داعش
داعش كه به عنوان يك شاخه از القاعده در عراق سربرآورد به دنبال ايجاد يك سرزمين فرامرزي در ميان عراق و سوريه رفت و در سال ٢٠١٤ با اشغال موصل اين امر را محقق كرد. اين گروه تروريستي با ادعاي احياي خلافت در اين منطقه هزاران جنگجوي خارجي را از جهان عرب و ساير نقاط جهان به خود جذب كرد و افرادي در چارچوب اين گروه قرار گرفتند كه عمدتا غير محلي بودند. آنها در طول مدت كنترل خود بر مرزهاي عراق و سوريه درآمدهاي كلاني را از فروش نفت با قيمتهاي نازل به دست آوردند.
اما اين گروه كه بخشهاي زيادي از خاك سوريه و عراق را در اختيار داشت قدم به قدم مناطق تحت اختيار خود را از دست داد به گونهاي كه در تحقيقات شركت IHS اين گروه حد فاصل ژانويه ٢٠١٥تا اكتبر ٢٠١٦حدود ٣٠درصد از خاك خود را از دست داد و بين اكتبر ٢٠١٦ تا دسامبر ٢٠١٧ عملا تمام مراكز و شهرهايي را كه در عراق و سوريه در اختيار داشت را از دست داد و عملا تبديل به يك گروه تروريستي پراكنده در بيابانها و روستاهاي عراق و سوريه شد. با اين وجود طبق برآوردي كه برت مك گورگ، نماينده ايالات متحده در ائتلاف ضد داعش در ژوئن ٢٠١٦ارايه داد اين گروه ١٨تا ٢٢هزار نيرو در اختيار داشته است اين در حالي كه نيروهاي اين گروه در سال ٢٠١٤ حدود ٣٣ هزار نفر برآورد ميشد. اما اكنون با شكست اين گروه به طور دقيق مشخص نيست كه چه ميزان از تروريستهاي اين گروه باقي مانده و رهبر اين گروه در چه وضعيتي قرار دارد.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=93008
ش.د9603789