(روزنامه جوان ـ 1396/07/16 ـ شماره 5206 ـ صفحه 8)
دو: تلويزيون را باز كنيد و ببينيد چه غوغايي است. چه مسابقهاي درگرفته بين شركتها و مؤسسات و صاحبان اپليكيشن و چه پولپاشيهايي كه انجام نميشود. يكي هر شب 50 ميليون جايزه ميدهد، ديگري 500 ميليون و ديگري صحبت از يك ميليارد تومان پول براي يك نفر ميكند. فرق نميكند شما چه برنامهاي را ميبينيد. داريد برنامه آشپزي نگاه ميكنيد يا يك مسابقه ورزشي، يك برنامه طنز تلويزيوني ميبينيد يا يك برنامه سرگرميمحور. تلويزيون را خاموش كنيد و برويد بيرون و در بزرگراهها چرخي بزنيد تا اين قرعهكشيها، جوايز و پولپاشيها را اين بار روي بيلبوردها ببينيد كه چه غوغايي است و همان شركتها دارند چه رؤياهايي را براي شما ترسيم ميكنند. واقعاً اين روزها چه خبر است؟
سه: آدم گاهي دچار اين سؤال ميشود كه امسال، سال اقتصاد مقاومتي و توليد ملي است يا سال قرعهكشي و پولپاشي؟ شايد ما معناي سال و شعار آن را بد فهميدهايم. شايد اساساً توليد ملي يعني همين قرعهكشي و پولپاشي! اما پرسش اين است كه اگر واقعاً اقتصاد و توليد معناي روشن و قابل فهمي دارند آدمها در فضاي توليد ملي بايد دعوت به توليد و كار شوند يا دعوت به خيالبافي، رؤيابافي و حسرت؟ بانكها را نگاه كنيد كه در بيلبوردها و تبليغات محيطي و رسانهها چه ميكنند و چه جايزههايي را براي مشتريان خود انتخاب كردهاند، بلكه سهم بيشتري از نقدينگي را جذب كنند. فقط مجموع يك رقم از جايزههاي يكي از بانكها براي مشتريان خود 10 ميليارد تومان است، يعني اعطاي 100 جايزه 100 ميليون توماني به مشتريها.
زندگي يعني قرعه، شانس و رانت!
نشستهام پاي تلويزيون و به تماس تلفني مجري برنامه قرعهكشي با كسي كه برنده 50 ميليون تومان پول بيزبان شده نگاه ميكنم. مجري قيافه سوپرمنها و نجاتدهندهها را به خود گرفته و حسابي اين صحنهها را از پيش با خود تمرين كرده كه چطور ميخواهد حالا يك هموطن را ذوقمرگ كند. از آن سوي خط مدام اين صدا به گوش ميرسد: نه! تو رو خدا! واقعاً جدي ميگيد؟ شوخي ميكنيد؟ شوخي نكن! شوخيه... و از اين طرف لبخند مليح و رضايتبخش مجري را ميبينيم كه او را دلداري ميدهد و ميگويد نه! طوري هم ميگويد كه انگار ميخواهد بگويد باور كن ما داريم زندگي تو را نجات ميدهيم. ميگويد باور كنيد كه واقعي است و همكاران ما با شما تماس ميگيرند و راهنمايي ميكنند كه چطور جايزهتان را تحويل بگيريد.
تصوير را در همين جا كات و تصور كنيد شما توان سرك كشيدن به خانههاي تكتك ايرانيهايي كه اين قرعهكشي را ديدهاند، داريد. فرض كنيد از 80 ميليون ايراني 20 ميليون ايراني اين تصويرها را ديدهاند. در اين 20 ميليون ايراني، ميليونها جوان، نوجوان، كودك، مرد ميانسال، زن جوان، ميانسال، بازنشسته و غيره وجود دارد. در اين 20 ميليون نفر ميليونها كارمند، كارگر و كاسب وجود دارد. آدمهايي هستند كه مستمري 700 هزار توماني در ماه ميگيرند و وقتي اين قرعهكشي را ميبينند آه ميكشند و ميگويند 50 ميليون يعني 70 ماه مستمري من، يعني شش سال مستمري مرا يك جا به اين فرد دادند. يكي ديگر محاسبات ديگري ميكند، يكي ديگر ميگويد حالا ما بنشينيم و مدام براي يك ميليون و 500 هزار تومان جان بكنيم و عرق بريزيم و آن همه راه از خانه تا كارخانه برويم و با صد نفر درگير بشويم كه چه، شندرغاز پول آخر ماه كف دست ما بگذارند. چقدر اين حسها با ديدن اين تصاوير زنده ميشود. حس بدبخت و بداقبال بودن كه اگر ما هم خوشبخت، خوششانس و خوشاقبال بوديم ما هم جزو برندگان اين پولها ميشديم و تكاني به زندگيمان ميداديم. چند نفر از تماشاگران اين حرفها را با خود واگويه ميكنند؟ يكي ديگر ميگويد زندگي يعني شانس و موفقيت يعني اقبال. مگر همين آقايي كه الان به تماس تلفن جواب ميداد باورش ميشد كه برنده شده است؟ او در خانه نشسته و دارد كار خودش را ميكند كه يكهو تماس ميگيرند و به او ميگويند كه پرنده اقبال و هماي سعادت روي شانههاي تو نشسته است. اينها تصويرهايي است كه جوانان كشور كه بايد حاملان فرهنگ توليد و كارآفريني باشند ميبينند و با خود ميگويند زندگي يعني همين قرعه و شانس و بقيهاش دروغ است. اصلاً دروغ است كسي بتواند با كار كردن، عرق ريختن و پشتكار به جايي برسد چون آدمهايي كه به جايي در زندگيشان رسيدهاند يا رانت و رابطه و پارتي داشتهاند يا مثل همين آدمها اقبال و شانس داشتهاند.
ترويج بختآزمايي و قمار
اينكه ما از كار كردن و توليد كردن براي خوشبختي و رسيدن به موهبات، يك راه دور تصوير كنيم و از قرعه، جايزه و بختآزمايي يك تصوير ميانبر و نزديك، چه تبعات وحشتناكي در جامعه خواهد داشت؟ تأسفبار است در سالي كه به نام سال اقتصاد مقاومتي و توليد ملي نامگذاري شده و رسانه ملي هم مدافع اين گفتمان است عملاً در برنامههاي خود شمشير بر صورت اين ايده ميكشد و آن را زخمي ميكند. چطور ميشود ما در روز روشن هم از يك سو شعار دفاع از توليد ملي و اقتصاد مقاومتي را سر ميدهيم و هم از آن سو پولپاشيها و بختآزماييها را رواج ميدهيم؟ چگونه ميتوان اين دو را كنار هم ديد و جمع بست؟
از سوي ديگر مطابق با آن چيزي كه در فتاواي علما آمده است بختآزمايي حرمت دارد و مسلمان نبايد سرمايه خود را صرف اموري كند كه عملاً بدون تلاش بخواهد به سرمايه و اندوختهاي برسد. اگرچه نميتوان بر آن چيزي كه امروز به عنوان جايزه در رسانههاي عمومي تبليغ ميشود نام قمار گذاشت چون قمار چيزي است كه طرفين پولي را وسط بگذارند و بر اساس قرعه آن پول به يك يا چند نفر برسد و ديگران سهمي از آن پول نداشته باشند اما به واقع اگر اين فضا در كشور ما گسترش پيدا كند به همان آثار و تبعات رواني، ذهني و اجتماعي خواهد رسيد كه ترويج فرهنگ قمار است.
به كار و تلاش جايزه ميدهيم يا...؟
غير از اين است كه اعطاي جايزه و پول آن هم نه يك ميليون و 2 ميليون تومان بلكه 500 ميليون و يك ميليارد تومان بايد نسبتي با تلاش آدمها داشته باشد. جز اين است؟ مثلاً كسي در يك رقابت ورزشي شركت ميكند و به او مدال طلا ميدهند. اينطور نيست كه مثلاً در پايان آن رقابتها بيايند و قرعه بيندازند كه اين جايزه را به چه كسي بدهيم؟! نه! جايزه را به كسي ميدهند كه استحقاق آن جايزه را داشته است و وقتي مدال طلا از گردن يك ورزشكار آويزان ميشود به اين معناست كه مزد تلاشها، استعداد و تمرينهاي طاقتفرسا را به او دادهاند اما آن ورزشكار در واقع سالها براي به دست آوردن آن جايزه عرق ريخته، تمرين كرده و زخمي شده و هزينه كرده است تا به آن افتخار نائل شود و يقيناً اين تصوير براي بسياري از آدمها باورپذير و الهامبخش است كه اگر ميخواهند در زندگي به مقامي، جايزهاي و رتبهاي برسند راهش اين است كه بروند و عرق بريزند و تلاش كنند اما اينكه هر شب تلويزيون نشان دهد يا در خيابانها ببينيم كه اسم جايزه را اينگونه تحريف كردهاند و بدون هيچ مناسبتي يك ميليارد تومان به يك نفر ميدهند چه آثار و تبعات روانياي در جامعه خواهد داشت؟ آيا ما با اين كارها - حتي اگر به قصد فروش توليدات ملي باشد كه نيست - ميتوانيم بگوييم كه فرهنگ كار و تلاش را در جامعه اشاعه دادهايم؟
چه فرهنگي را ترويج ميكنيم؟
چالش جامعه ما اين است كه سالها به خاطر وجود اقتصاد دولتي و اتكاي اقتصاد دولتي به نفت همه ما آدمهايي شدهايم كه درگير توليد محصولات نوآورانه آنهم در استانداردهاي جهاني و قابل قبول در بازارهاي جهاني نيستيم به خاطر اينكه فرهنگ توليد و كار سخت و مولد در اين جامعه نهادينه نشده است. ما اقتصاد تكمحصولي و شكنندهاي داريم كه به راحتي ميتواند تحتالشعاع سياستهاي جهاني قرار گيرد و مثلاً با تحريم خريد نفت عملاً يك جامعه را دچار بحران كند. اين همه به خاطر آن است كه ما در فرهنگمان نتوانستهايم اين تفكر را جا بيندازيم كه همه ما مسئول توليدات خوب، كيفي و استاندارد در همه رشتهها هستيم و بايد از قابليتها و توانمنديهايمان در جهت توليد كالاهايي با ارزش افزوده و نه فروش مواد خام معدني، نفت و... بهره ببريم. اگر اين ضرورتي بزرگ براي كشور ماست كه مؤلفههاي بسياري بر اين امر صحه ميگذارد در آن صورت بايد كدام فرهنگ را در جامعه اشاعه دهيم؟ فرهنگي كه در آن ميگويد آدمها اگر ميخواهند در زندگي به جايي برسند و از موهبتهاي بيشتري در زندگي برخوردار شوند بايد به واسطه تلاش، كوشش و ممارستشان باشد يا نه اين فرهنگ را اشاعه دهيم كه اگر كسي ميخواهد در زندگي به جايي برسد راهي جز رانت، رابطه، قرعه و قمار وجود ندارد؟
تقويت رؤيابافي در رسانه ملي
نكته مهم ديگري كه ميتوان بر روي آن تأمل كرد اين است كه ما با پولپاشيها و قرعهكشيهاي افسارگسيخته و جايزه دادنهاي اين شكلي عملاً آدمها را به لحاظ رواني مهياي خيالبافي و قوانين بازاري مثبتانديشي رؤيامدار ميكنيم. كم نيستند امروز كساني كه خامدستانه ميگويند اگر در زندگيات به هر چيزي فكر كني و عكس او را بر در و ديوار خانهات بچسباني و مدام درباره آن عكس خيالبافي كني كائنات دست به دست هم ميدهند تا تو به آن خواستهات برسي. آيا آنچه كه امروز در اين قرعهكشيها و پولپاشيها ميبينيم همين رؤيابافيهاي بيمارگونه را تقويت نميكند؟ آيا بسياري با خود نخواهند گفت كه من صبح تا شب كوه ميكَنَم و عرق ميريزم و برخورداري من در هر ماه 2 ميليون تومان بيشتر نيست، آن وقت يكي در يك قرعهكشي يك ميليارد تومان برنده ميشود يعني به اندازه 500 ماه حقوق من، يعني پول يك عمر كار كردن من در چند ثانيه ميتواند با يك قرعه به دست آيد.
بازگشت به آموزههاي ديني درباره كار و تلاش
نكته كليدي و مهم اين است كه ما هنوز براي تبيين و جا انداختن شعارهاي سال از مفاهيم و آموزههاي فرهنگي و دينيمان بهرهبرداري نكردهايم و آنچه صورت ميگيرد بيشتر حالت تزئيني و نمايشي دارد.
ما در اين سالها ميتوانستيم گرههاي رفتاريمان را با بهرهگيري از الگوهاي درونديني و درونفرهنگي خودمان حل و فصل كنيم. مثلاً در آيات و روايات ما و سخنان حكمتآميز بزرگان ادب ما سخنان بسياري در ستايش كار كردن، فلسفه كار و تلاش و پرهيز از يك جا نشستن و آرزوانديشي آمده است. روايت معروفي است كه امام صادق (ع ) در تابستان گرم و جلوي آفتاب بيل ميزدند. كسي به ايشان طعنه زد كه چه نيازي است كه در اين وقت روز و در اين هُرم گرما كار كنيد و عرق بريزيد و امام (ع) در پاسخ فرمودند: «كار ميكنم تا نيازمند افرادي مثل تو نباشم». اساساً اگر امروز عزت مسلمانان و جوامع اسلامي در جهان مخدوش شده و قدرتهاي بينالمللي و جهاني ميتوانند جوامع اسلامي و معيشت و اقتصاد آنها را به راحتي كنترل كنند به خاطر اين است كه ما همچنان اقتصاد وابسته به منابع معدني و مواد اوليه و نعمتهاي خدادادي را داريم. فيالمثل نفت ميفروشيم و روزگار ميگذرانيم و به خاطر همين تكمحصولي بودن است كه ديگران به راحتي ميتوانند اقتصاد ما را كنترل كنند، اما اگر در جوامع اسلامي و در ايران هم فرهنگي باب بود كه در آن به كار و ابتكار چه در سطح فرهنگ عمومي و چه در سياستگذاريهاي كلان كشور بهاي بيشتري داده ميشد در اين صورت اقتصاد ما تا اين حد شكننده نبود و جوامع اسلامي با عزتمندي بيشتري زندگي ميكردند. آنچه امروز بيش از هر چيزي نگرانكننده ميباشد اين است كه ما همين فرهنگ رايج استفاده از مواهب خدادادي و منابع زيرزميني و روزميني را معيار قرار بدهيم و بيش از اين تحركي به خرج ندهيم. آيا روزي نخواهد آمد كه ما با از دست دادن اين منابع دچار بحرانهاي بزرگي در آينده شويم؟
ش.د9603572