(روزنامه جمهوري اسلامي - 1396/04/17 - شماره 10913 - صفحه 6)
"فرید زکریا" استاد روابط بینالملل معتقد است: استفاده از زور و نیروی نظامی در خاورمیانه، بدون بهره گیری از فرایندهای دیپلماتیک و سیاسی و تعاملی، محکوم به شکست است و حتی میتواند پیامدهای بیثباتکنندهتری به همراه داشته باشد.
این استاد دانشگاه در تحلیلی که در واشنگتن پست منتشر کرد میافزاید: به نظر میرسد یک گردش گسترده و پرپیامد در سیاست خارجی آمریکا به جریان افتاده است. بیان سادهاش این است که آمریکا وارد دهه دیگری از جنگ در خاورمیانه بزرگ میشود و این دهه از منازعه حتی ممکن است ناپایدارکنندهتر از دهه پیش از آن هم باشد.
وی میافزاید: «دونالد ترامپ» در دوران کارزارهای انتخاباتی علاقمندی خود به شدت عمل در خاورمیانه را نشان داده بود و اکنون که در کاخ سفید در محاصره صفی از ژنرال هاست، به نظر میرسد که خوی دیرینهاش شدت گرفته است. دولت آمریکا عملیات نظامیاش در سراسر خاورمیانه بزرگ را شدت داده و از افغانستان تا سومالی نیروهای بیشتر، بمبارانهای بیشتر و ماموریتهای بیشتری انجام میگیرد.
فرید زکریا در ادامه این پرسش را مطرح میکند که آیا دولت ترامپ راهبرد کلانی را در قبال تحولات خاورمیانه دنبال میکند؟
این پژوهشگر تاکید میکند؛ نیروهای آمریکایی در جنگ علیه دولت اسلامی، حملات گستردهای را سامان دادهاند که منجر به افزایش مرگ غیرنظامیان در سوریه و عراق شده است. این هفته هم با سرنگونی یک جنگده سوری، واشنگتن در مسیر رویارویی با روسیه قرار گرفت و به احتمال زیاد زمینههای بروز خصومت میان واشنگتن و مسکو فراهم شود. از همه بدتر معلوم نیست که دست به گریبان شدن با بشار اسد، چگونه میتواند به یگانه هدف اعلام شده آمریکا یعنی شکست داعش کمک کند.
به نظر نویسنده، منطق میگوید که هرچه دولت اسد تضعیف شود، گروههای تروریستی و از جمله داعش نیرومندتر میشوند. دولت آمریکا حتی درباره چنین منطقی نیز دچار تناقض شده است. چراکه از یک سو، به ارتش سوریه حمله کرده اما درگیر جنگ با دولت اسد نیست و سرنگون کردن جنگنده سوری را با منطق "دفاع جمعی" تفسیر میکند. کافی است چند مورد دیگر از این دفاع جمعی رخ دهد تا نیروهای رزمی آمریکا خود را درگیر در نبردهای زمینی در سوریه ببینند.
زکریا در ادامه به تحلیل وضعیت نیروهای آمربکایی در افغانستان میپردازد. وی میافزاید: دونالد ترامپ جزییات استقرار چهار هزار نفری نیروی رزمی را به «جیمز ماتیس» وزیر دفاع آمریکا واگذار کرده است. اما حتی در چشم انداز، آمریکا با محدودیتهایی روبه رو است.
برای نمونه، افسران نظامی میتوانند به شما بگویند که آیا میتوانند یک تپه را تسخیر کنند یا نه. اما آیا تسخیر این بلندی، به سود راهبرد کلانتر آمریکا هست؟ آیا میتوان آن را با هزینهای معقول حفظ کرد؟ آیا این ماموریت، ما را از منافع بزرگتر آمریکا در جهان باز نمیدارد؟ اینها پرسشهایی است که فرمانده کل قوا باید به آنها پاسخگو باشد.
زکریا با ارائه آمارهایی از هزینههای نظامی آمریکا در افغانستان معتقد است؛ اکنون شانزده سال است که نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان مستقر هستند. چندین بار نیروی نظامی به این کشور فرستاده است و تقریبا یک تریلیون دلار هم در آن کشور هزینه کرده است. سال گذشته میلادی، کمک مالی آمریکا به افغانستان برابر با چهل درصد از کل تولید ناخالص داخلی این کشور بود. با همه اینها، وزیر دفاع آمریکا تاکید میکند که آمریکا "در مسیر پیروزی" نیست.
پژوهشگر روابط بین الملل در ادامه این پرسش را مطرح میکند که اکنون فرستادن یک نیروی نظامی چهار هزار نفره دیگر چه کاری را انجام خواهد که یک نیروی 130 هزار نفره نتوانست انجام دهد؟
نویسنده در بخش دیگری به موضع یمن پرداخته و معتقد است، در یمن، آمریکا به شکل فعالتری درگیر کشمکشی است که چندان ربطی با پیشبرد جنگ علیه تروریسم ندارد. با تازهترین فروش جنگ افزاری به عربستان، واشنگتن بیشتر از پیش به تقویت جنگ نیابتی سعودی علیه ایران میپردازد؛ جنگی که این دولت را در اتحادی عملی با القاعده در یمن قرار میدهد.
به نظر نویسنده هرچقدر «محمدبن سلمان» ولیعهد تازه سعودی بر این منازعه پافشاری کند، جنگ یمن بسیار بدتر از آنچه انتظار میرفت، پیش رفته و به یک فاجعه انسانی منجر خواهد شد.
طبق گزارش سازمان «یونیسف»، هر 10 دقیقه یک کودک در یمن به خاطر عوامل قابل پیشگیری میمیرد و این فقیرترین کشور عربی به سرزمین بیثباتی تبدیل شده که گروههای تروریستی برای دهههای آینده در آن به رقابت خواهند پرداخت.
به نظر این استاد پژوهشگر، تقریبا در هر وضعیتی که نیروهای نظامی آمریکا در آن درگیر هستند، راه حلها بیشتر سیاسیاند تا نظامی. چنین روندی بویژه در کشورهایی چون سوریه و افغانستان صدق میکند که در آن قدرتهای مهم منطقهای با منافعی عمده، مواضعی را در اختیار گرفته و نفوذ خود را گسترش میدهند. نیروی نظامی، بدون یک راهبرد یا فرایندهای دیپلماتیک و سیاسی و تعاملی، محکوم به شکست است و حتی پیامدهای ناخواستهای هم به دنبال خواهد داشت. پس به شانزده سال گذشته نگاه کنید.
نویسنده در پایان تاکید میکند، پس از شانزده سال جنگ پیوسته، صدها هزار کشته، تریلیونها دلار هزینه و بیثباتی مزمن در منطقه خاورمیانه، باید پیش از بمباران بعدی، کسی در واشنگتن این پرسش را مطرح کند که: چه اتفاقی درحال رخ دادن است؟
http://jomhourieslami.net/?newsid=139853
ش.د9602835