سید نصرالله ابراهیمی
ب- جهانی شدن و فضای حاکم بر آن
جهانی شدن را می توان گسترش تشابهات، پیوندها و ارتباطات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی میان مردم جهان و کمرنگ شدن تاثیر قلمروهای سیاسی و قید و بندهای ممنوعه در آنها تعریف کرد. جهانی شدن برایندی غیر ارادی از یک رشته طرح های ارادی و از پیش تعیین شده برای یکپارچگی جهان در زمینه های مختلف فرهنگ، محیط زیست، اقتصاد و سیاست است.
جهانی شدن به عنوان یک پدیده ریشه دار در جوامع انسانی از گذشته های دور، که به شکل گیری فضای واحد و همگون جهانی در همه پدیده ها و متغیرهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی- فرهنگی رخ می دهد یک فرایند واقعی رو به تکامل است که امروزه تمامی جوامع بشری و حکومت ها را هدف قرار داده است.
جهانی شدن از اواسط سده بیستم در ابعاد زیر، شتابی ناگهانی پیداکرده است که موجب تحولات و تغییرات گسترده گردیده و هر روز شتاب بیش از پیش به خود می گیرد:
جهانی شدن در ابعاد سیاسی، با فروپاشی کمونیسم و ابرقدرت شرق و تکمیل پیوستگی آن به اردوگاه سرمایه داری و تغییر نظام دو قطبی قدیم به نظم نوین جهانی به رهبری غرب و آمریکا و حضور بازیگران غیر دولتی در صحنه روابط بین الملل، که تعهدات دولت ملی را بر دوش ندارند و در عین حال با رفتار خود قادر به تاثیرگذاری بر کل نظام و تعاملات جهانی هستند، در حال تکامل تدریجی بوده و در این راستا با بی رحمی تمام درصدد برداشتن هر گونه مانعی از سر راه و حذف هر نوع رقیبی می باشند.
ـ جهانی شدن در ابعاد اقتصادی با ظهور فن آوری های نوین در عرصه ارتباطات و انتقال اطلاعات، وقوع تحولات در فرایندهای اجتماعی دیگری مانند فراصنعتی شدن و فرانوگرایی، ظهور شرکت های چند ملیتی و جهانی شدن تولید کالاها و خدمات، افزایش روند سرمایه گذاری های خارجی و تداوم روندهای کلان خارج از حیطه دولت ها، و در نهایت پیوندهای غیر قابل انفکاک در بازارهای مالی جهانی و شبکه های گردش کالا و سرمایه، درصدد یکسان سازی اقتصاد جهانی بوده و تجارت جهانی واحد را ایجاد می کند.
ـ جهانی شدن در ابعاد فرهنگی و اجتماعی با گسترش و پیچیدگی موضوعاتی؛ مانند مهاجرت، ناسیونالیسم، مسائل فرهنگی قومی و دینی، حقوق بشر و تروریسم بین المللی، یکی شدن تقاضاهای سیاسی و فرهنگی در جهت دموکراسی و لیبرالیسم فرهنگی، یکی شدن ذائقه های مردم جهان در نتیجه گسترش رستوران های زنجیره ای مک دونالد، پیتزا و کوکاکولا، حاکمیت مدگرایی در طرز پوشش ها و رفتارهای اجتماعی، ارتباطات گسترده ملل دنیا و شکل گیری احزاب و سازمان های اجتماعی درون و برون سرزمینی و در نهایت یکی شدن منابع خبری و اطلاعاتی بر اثر گسترش شبکه های ماهواره ای و اینترنت، در صدد ساختارسازی فرهنگی و اجتماعی واحد و اعمال سلیقه های یکسان فرهنگی و اجتماعی بر جوامع بشری می باشد.
از یک طرف، جهانی شدن اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، به همراه گسترش اطلاعات وارتباطات وسیع ماهواره ای و شبکه های رایانه ای و کاهش چشمگیر در بسیاری از هزینه های حمل و نقل و ارتباطاتی؛ افزایش سرعت تولید و انتقال فن آوری های اطلاعاتی وارتباطی، تمایل برخی از کشورها به تهیه استراتژی و تاکتیک های لازم جهت کاهش قدرت آمریکا و در نتیجه کاهش فشار از سوی این کشور به آنها و استفاده از دانش ومهارت های فنی در زمینه های تولیدی و خدماتی با همکاری منطقه ای و بین المللی ممکن است برای کشورهای در حال توسعه ایجاد امتیاز کند و حتی امکان بیداری سیاسی میان کشورهای در حال توسعه، به ویژه امت اسلامی، در مقابله با استعمار و ظلم و سلطه طلبی قدرت های بزرگ جهان را فراهم سازد.
و از طرف دیگر، جهانی شدن ممکن است باعث از میان رفتن و کمرنگ شدن بسیاری از ارزش ها، معیارها، فرهنگ ها و انگیزه های ملی در مواجهه با آثار جهانی سازی، یکجانبه گرایی و مداخله گری غیرمشروع آمریکا درجهان در ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و اجتماعی، پرداختن به جنگ های روانی و تبلیغی علیه کشورهایی چون جمهوری اسلامی ایران گردد، که با مظاهر جهانی سازی به شکل غربی آن مخالفت می کنند تا آن که آنها را از مواضع ارزشی خود در سطح بین المللی عقب برانند و بالاخره شکل دهی افکار عمومی، از طریق هدایت رسانه های گروهی (اخبار و اطلاعات و تحلیل) توسط استکبار جهانی و صهیونیسم بین الملل خبری می باشد.
ج- تعامل ایران با جامعه بین المللی
جامعه بین المللی یا نظام جهانی (به ویژه پس از تعمیق فرایند جهانی شدن)، وابستگی متقابل پیچیده ای را تجربه می کند.
بر این اساس هر کشوری متناسب با جایگاه و موقعیتی که از آن برخوردار است، باید میزانی از سود و منفعت متقابل را در تعامل دو یا چند جانبه تجربه کند.
بدیهی است در این فرایند، بر اساس اصل حقوق بین المللی همزیستی مسالمت آمیز، سود نسبی به جای سود مطلق معیار یک تعامل منطقی بین المللی قرار گرفته و اصول کلی حقوقی بین المللی از تحکیم منافع یک جانبه یک طرف بر طرف دیگر در یک تعامل بین المللی جلوگیری کند.
البته تاکید بر مفهوم همکاری متقابل، همزیستی مسالمت آمیز واعمال اصل سود نسبی الزاما به معنای فقدان رقابت و حتی چالش در سطح نظام بین المللی نیست.
واقعیت آن است که دولت ها پیوسته به دنبال افزایش قدرت خود هستند و گاهی در این مسیر ساختارهای حاکم بر جامعه بین المللی و منطق تعامل بر اساس اصل حاکمیت تساوی کشورها را مخدوش ساخته و به راحتی اصول کلی حقوق بین الملل را در اقدامات یکجانبه خود نقض می کنند.
مفهوم وابستگی متقابل در تعامل منطقی، فقط در اصل سود نسبی ظهور نمی کند، بلکه در نقطه مقابل، اصل نگرانی های مشترک را نیز شامل می گردد.
توضیح آن که، همچنانکه ممکن است در تعامل منطقی بین المللی کشورها از یکدیگر بر اساس اصل نسبیت منتفع گردند، نگرانی های ناشی از چنین تعاملی نیز بایستی به صورت مشترک درک شده وراه حل های جمعی برای آن اتخاذ گردد.
موضوعاتی نظیر فقر، محرومیت، بیماری های واگیردار و مسری مهلک، تروریسم و توسل به خشونت، نقض حقوق بشر، جنگ ها و خونریزی ها، همگی بایستی بر اساس اصل نگرانی مشترک مورد توجه جامعه بین المللی قرار گیرد و اراده مشترک آن ها به حل و فصل این مشکلات و آفات بپردازد.
اما متاسفانه واقعیت در این نقطه نیز غیر از تئوری پردازی های عقلانی و منطقی است، بدین گونه که امروزه جامعه بین الملل در برابر نگرانی های مشترک، رفتارهای همسو و هماهنگ و یکسان را مشاهده نمی کند. به عنوان مثال، مساله گسترش سلاح های کشتار جمعی و یا مساله تروریسم در حال حاضر محورهای اصلی نگرانی مشترک در نظام بین المللی به شمار می روند، اما همانند مفهوم سود نسبی نگرانی مشترک دولت ها، نگرانی یکسانی نیست و متناسب با جایگاه و موقعیت کشورها، نگرانی های آن ها نیز دارای شدت وضعف است.
در هر حال، نکته قابل تامل در هر دو محور اعمال اصل نسبی ونگرانی مشترک این است که قدرت های بزرگ و به ویژه قدرت هژمون نقش موثر و نافذی در تعیین میزان سود و یا طرح نگرانی مشترک برعهده دارند.
نظام تشویق و تنبیه، که از سوی قدرت برتر (آمریکا) با همکاری قدرت های بزرگ (و در برخی موارد با مساعدت سازوکار مشروعیت بخش نهادهای بین المللی) دنبال می شود، تداوم این روند را تضمین می کند