صبح صادق >>  خرد >> گزارش
تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱۴۰۲ - ۱۵:۲۶  ، 
شناسه خبر : ۳۵۳۳۲۶
پایگاه بصیرت / مصطفی قربانی/ گروه خرد
در هر انتخاباتی، به تبع مسائل و چالش‌های زندگی روزمره شهروندان، طبیعی است که یک یا چند مسئله به کانون منازعه و رقابت گفتمانی‌ـ جریانی در انتخابات تبدیل شود و جریان‌های گوناگون تلاش کنند تا معنا و مقصود موردنظر خود را درباره‌‌ آن مسئله به معنا و مفهوم غالب تبدیل کنند. بنابراین، کانون منازعه در انتخابات را می‌توان مسئله یا مسائلی دانست که جزء مهم‌ترین دغدغه‌ها و مسائل جامعه است و به دلیل برخورداری از شمولیت لازم، جریان‌های سیاسی در موعد انتخابات مجبور به توجه به آن هستند. به بیان دیگر، کانون منازعه در هر دوره‌ای از انتخابات، چیزی جز «مسئله‌ اجتماعی» نیست که جریان‌های سیاسی باید به آن توجه کنند و برای حل و رفع آن، برنامه و راهکارهای عملی و مقبول ارائه کنند.
 
چالش مسئله اجتماعی در ایران
در حالی که مسئله اجتماعی براساس واقعیت‌های موجود و ملموس تعریف و مشخص می‌شود و به طور عمده، مسئله اجتماعی مسئله‌ای است که هم عینیت و عمومیت دارد و هم مطالبه‌ اکثریت جامعه است، اما در ایران همواره برخی افراد و جریان‌ها با بستن چشم خود بر روی واقعیت‌های ملموس جامعه و مردم، خوانش دیگری از مسئله اجتماعی دارند.  به بیان دیگر، در حالی که اقتصاد و مسائل معیشتی مهم‌ترین مسئله اجتماعی کشور است و در ابعاد گوناگون سیاسی نیز مهم‌ترین مسئله‌ کشور، چگونگی حل و رفع مشکلات اقتصادی مردم است، برخی افراد و جریان‌ها به جای توجه به مسائل و دغدغه‌های مردم یا به عبارت دقیق‌تر، ایجاد جذابیت برای خود از ناحیه‌ ارائه دادن برنامه‌ها و وعده‌های دقیق، عملی و کارشناسی، تلاش می‌کنند تا این جذابیت را از راه‌های انحرافی خلق کنند. به طور دقیق‌تر باید گفت، برخی جریان‌ها به جای ارائه‌ برنامه‌های عملی برای حل مشکلات مردم، تلاش می‌کنند تا میان شعارها، برنامه‌ها، سیاست‌ها و راهبردهای نظام با منافع مردم دوگانه‌سازی مخرب ایجاد کنند. هر چند باید توجه داشت که همه مسائل کشور را نمی‌توان اقتصادی تعریف کرد. 
برای نمونه، برخی افراد و جریان‌ها در هر انتخاباتی به جای ارائه برنامه عملی و دقیق برای حل چالش‌های کشور و مشکلات مردم، معمولاً بر مسائلی چون «حذف نظارت استصوابی، متهم کردن شورای نگهبان به داشتن عملکرد جانبدارانه و...» روی می‌آورند؛ موضوعی که در روزهای اخیر باتوجه به ردّصلاحیت برخی نمایندگان فعلی مجلس از سوی هیئت‌های اجرایی، کم و بیش از سوی برخی فعالان سیاسی مطرح شد. 
نکته مهم در این میان، همانگونه که در بالا اشاره شد، ضعف جدی این قبیل فضاسازی‌ها از توجه به مسئله اجتماعی کشور و مردم است. به راستی حزب یا جریانی که اینگونه خوانش و درکی از مسائل اجتماعی کشور دارد و تصور می‌کند با طرح این قبیل برنامه‌ها، شعارها و مواضع می‌تواند در انتخابات مورد استقبال مردم قرار گیرد، چرا ناتوان از دیدن و چشم دوختن به مسائل اقتصادی‌ـ معیشتی مردم یا به تعبیر دقیق‌تر، چالش‌های زندگی روزمره مردم است؟ آیا این قبیل احزاب و افراد نمی‌بینند که بخش زیادی از مردم در مشکلات اقتصادی غوطه‌ور هستند و حتی بابت تأمین برخی ضروریات مانند اجاره مسکن و... دچار چالش جدی هستند. به راستی اتخاذ مواضعی این چنین برای مردم آب و نان می‌شود و گره از مشکلات آنها می‌گشاید یا خود مسئله‌ساز هستند؟ 
 
پیامدهای بی‌توجهی به مسئله اجتماعی
قائلان به این دیدگاه‌ها و مواضع اگرچه ممکن است تصور کنند که اتخاذ مواضع اپوزیسیونی و تقابلی با نظام برای عده‌ای خاص جذابیت داشته باشد، اما برای مردمی که گرفتار مشکلات اقتصادی هستند، فاقد جذابیت است. بر این اساس، اینگونه اندیشیدن و ارائه‌ راه‌حل برای اداره‌ کشور حاوی پیامدها و آسیب‌های جدی است. شاید بتوان گفت، مهم‌ترین آسیب و پیامد منفی این قبیل نگاه‌ها و فضاسازی‌ها، تقویت ضریب بی‌اعتمادی نسبت به سیاست، سیاسیون و نظام در میان مردمی است که گرفتار مشکلات اقتصادی هستند. در عین حال، ناامیدی‌ها در ارتباط با سیاست و نخبگان سیاسی را نیز تشدید می‌کند. افزون بر این، اینگونه نگاه‌ها، تنزیل منزلت رفیع سیاست به منزله‌ «تدبیرگر امور» نیز به شمار می‌آید؛ زیرا سیاستی که اینگونه بی‌توجه به مسائل اجتماعی مردم باشد، نمی‌تواند در جایگاه تدبیرگری امور تلقی شود. به عبارت دقیق‌تر، آنچه سیاست و سیاستمداران را در جایگاه تدبیرگری امور قرار داده، توانایی آنها در اداره‌ مطلوب جامعه است. در حالی که سیاست، نیرو محرکه‌ خود را از توجه به مسائل واقعی مردم و ارائه‌ راه‌حل‌های درست برای آنها نگیرد، از منزلت متعالی خود تنزل‌یافته تلقی می‌شود.  به لحاظ تأثیر بر حل مشکلات مردم نیز اینگونه فضاسازی‌ها هم به طور جدی آسیب‌زا خواهد بود؛ زیرا همانگونه که تجربه هم ثابت کرده است، برآیند این نوع نگاه چیزی جز هزینه‌سازی برای کشور و مردم و در عین حال، معطل ماندن مطالبات و نیازهای واقعی مردم نیست.  به لحاظ رقم خوردن آینده‌ مطلوب برای کشور، نظام و مردم نیز این قبیل نگاه‌ها قادر به رقم زدن هیچ مطلوبیتی نیست؛ زیرا وقتی بی‌توجه به مسائل و چالش‌های موجود و ناتوان از حل و رفع آنهاست، قادر به تأمین آینده‌‌ مطلوب هم نخواهد بود. 
 
سخن پایانی
با هر زاویه دید و تحلیلی که به انتخابات نگاه کنیم، انتخابات در نهایت باید به تقویت کارآمدی و توفیق در حل مشکلات و مسائل اجتماعی یا همان دغدغه‌ها و مسائل زندگی روزمره مردم منجر شود. بر این اساس، انتخابات در اصل و اساس، میدانی برای ارائه‌ برنامه‌ها و راهکارهای مختلف به منظور پاسخگویی به مسائل اجتماعی مردم است. بنابراین، کانون منازعه در انتخابات باید حول مسائل اجتماعی تعریف شود. از این طریق است که زمینه برای تحقق یکی از مهم‌ترین راهبردهای نظام در انتخابات، یعنی «رقابت» فراهم می‌شود.  درواقع، انتخابات بزنگاه و آزمون بزرگی برای نخبگان و جریان‌های سیاسی است تا با ارائه‌ برنامه‌ها و راهکارهای دقیق‌تر و عملی‌تر، در راستای حل مشکلات و مسائل مردم قدم بردارند تا بیش از پیش موقعیت و جایگاه خود نزد مردم را تثبیت کنند. توجه به این نکته هم ضروری است که همین موضوع، یکی از معیارهای لازم برای اصلح‌گزینی است؛ یعنی برای مردمی که در انتخابات مشارکت می‌کنند، یک معیار برای اصلح‌گزینی، دقت در این موضوع است که کدام کاندیدا بیش از سایرین تلاش کرده تا به مسائل اجتماعی توجه کرده و برای آنها مبتنی بر مقتضیات کشور، راهکار عملی و برنامه برون‌رفت ارائه دهد.