صبح صادق >>  خرد >> گزارش
تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱۴۰۲ - ۱۴:۳۴  ، 
شناسه خبر : ۳۵۴۷۶۰
پایگاه بصیرت / مصطفی قربانی/ گروه خرد
طرح دوباره ادعاهای بی‌اساس درباره تمامیت ارضی ایران در بیانیه پایانی نشست اعراب با روسیه در مراکش، اگرچه با واکنش مقامات کشورمان مواجه شد، اما بار دیگر، از واقعیت مهم و تعیین‌کننده‌ای در نظام روابط بین‌الملل و مسائل روابط خارجی ایران پرده برداشت. در واقع، این موضوع، حاوی درس‌ها و گزاره‌های نهفته متعددی است که در تلاش برای رمزگشایی آن می‌توان با اتکا به واقعیت‌های 200 سال اخیر روابط خارجی ایران، به نتایج مهمی رسید.
 
روابط خارجی 200 سال اخیر ایران
با صراحت باید اعتراف کرد، تاریخ روابط خارجی 200 ساله ایران آکنده از خلف‌وعده‌ها و پشت‌پازدن‌ها به ایران از سوی قدرت‌های سلطه‌گر، آن هم در بزنگاه‌ها و دقایق حساس بوده است که عمده دلایل آن در دو واقعیت مهم ریشه دارد؛ اول نداشتن ‌واقع‌بینی ایرانیان درباره ماهیت نظام و روابط بین‌الملل و دوم، ناتوانی آنان در تلاش برای کسب ابزار قدرت در این برهه و جستن آن در لوای روابط با سایر کشورها. درواقع، ایرانیان در 200 سال اخیر، به روابط خارجی به منزله متغیر مستقلی در اداره کشور خود نگریسته‌اند. این در حالی است که در صحنه واقعیت، خلاف این رقم خورده است. 
به بیان دیگر، باید گفت ایرانیان در برهه مذکور، به طرف‌های مقابل خود به صورت صفر و صدی نگریسته و همواره یا در غالب موارد، تمام گزینه‌های خود را در گرو روابط با کشورهای دیگر خلاصه کرده‌اند و در این زمینه، با بی‌توجهی یا کم‌توجهی به احتمالات پیرامون رفتار طرف مقابل، در لحظات حساس و بزنگاه‌ها متحیر مانده‌اند. بهترین شاهد مثال در این زمینه، روابط دوستانه و انعقاد پیمان‌های فینکنشتاین و مجمل و مفصل با فرانسه و انگلیس در دوره قاجار بود. هدف عمده ایران از این پیمان‌ها آن بود که با اتکا به این کشورها، در صورت وقوع جنگ با روسیه، تهاجم این کشور را دفع کند. این در حالی بود که با تهاجم روس‌ها به ایران، شاهد بی‌عملی این دو قدرت اروپایی بودیم. 
تداوم این نوع نگاه به روابط خارجی را در برهه‌های بعدی می‌توان در طرح‌ریزی توسعه کشور با اتکا به قدرت‌های خارجی دید که با دل بستن به بیگانگان، تمام راه‌حل را منوط به روابط با آنها کرده‌اند. در حالی که همواره واقعیت خلاف تصور رقم خورده است؛ یعنی بیگانگان نه تنها کمکی به توسعه ایران نکرده‌اند، بلکه در مواقع تعیین‌کننده نیز از صحنه کشور گریخته‌اند. در این زمینه می‌توان به فرار شرکت‌های خارجی پس از اعمال تحریم‌های فلج‌کننده آمریکا علیه ایران اشاره کرد. 
در همین راستا و با همین قالب تحلیلی، اکنون در ایران تصور می‌شود که تغییر نظام بین‌الملل یا افول قدرت هژمون در نظام بین‌الملل، یکسره برای ایران فرصت است و خرسند از این تغییر، باید به استقبال آن رفت. غافل از اینکه وقوع این تغییر در برهه پس از جنگ جهانی دوم، تنها به تغییر محور نفوذ خارجی در ایران از انگلیس به آمریکا منجر شد. 
 
چاره چیست؟
در تلاش برای ارائه راه‌حلی منطقی و مستحکم در پاسخ به وضعیت و سطح تحلیلی که قدمت حدود 200 ساله دارد، باید گفت واقعیت آن است که غفلت اساسی نخبگان و کارگزاران ایرانی در 200 سال اخیر در مسائل روابط خارجی، همانطور که اشاره شد، نقش دادن بیش از اندازه به مسائل این حوزه در اداره کشور و حل مشکلات آن است، بدون آنکه به الزامات و پیش‌نیازهای آن توجه جدی صورت گیرد. 
به طور دقیق‌تر باید گفت، نمی‌توان منکر نقش مهم تعاملات و به طور کلی، روابط خارجی در اداره کشور شد، اما باید تعریف دقیق و درستی از جایگاه آن نیز داشته باشیم. اینکه تاریخ روابط خارجی ایران به طور غالب، کارنامه موفقی ندارد، عوامل متعددی دارد که شاید مهم‌ترین آن، نگاه سطحی و مکانیکی به مسائل این حوزه است. غافل از اینکه کنش‌گری کارآمد در این حوزه، وابسته به میزان قدرت کشور است. حال آنکه در 200 سال اخیر به جای تلاش برای قوی شدن و پیش‌برد روابط خارجی از این ناحیه، در مسیری معکوس گام برداشته شده است؛ به این ترتیب که تلاش شده است تا از ناحیه روابط خارجی، ایران قوی محقق شود. 
بنابراین، مسئله اصلی در روابط خارجی ایران، همانطور که در داخل ایران نیز اصل مسئله همین است، تحقق ایران قوی و افزایش قدرت ایران در نردبان نظام بین‌الملل است. از این‌رو، در یک ارزیابی واقعی باید گفت اتخاذ هر نوع سیاست و پیشبرد هر نوع نگاهی در روابط خارجی کشور، منوط به داشتن این پشتوانه است. به بیان دیگر، باید گفت اگر می‌خواهیم نوسانات رفتاری طرف‌های مقابل در برابر ایران کنترل شود یا اگر می‌خواهیم در آینده نظام بین‌الملل نقش‌آفرین باشیم، راه‌حل آن در تقویت قدرت است؛ زیرا واقعیت آن است که در نظام بین‌الملل، بازیگران ضعیف، آگاهانه یا غیرآگاهانه از سر تمایل یا اجبار، تحمیل‌های بازیگران قدرتمند را می‌پذیرند.
 
سخن پایانی
با توجه به آنچه گفته شد، ماهیت نظام روابط بین‌الملل در حال تغییر نیست؛ در نظام نوین آینده نیز بازیگران قدرتمند و قدرت هژمون جدید، الگوی رفتاری‌شان متفاوت از اکنون نخواهد بود؛ زیرا ویژگی‌های پایدار و ساختاری روابط بین‌الملل به‌ویژه آنارشی تغییری نکرده است. بنابراین، اصل بقا همچنان بر روابط بین‌الملل سایه‌افکن است. بنابراین، در این شرایط نیز مانند گذشته نمی‌توان و نباید به هیچ قدرتی متکی بود. ضرورت اساسی برای ایران در این شرایط، تغییر موقعیت قدرت خود است. درواقع، ایران در 200 سال گذشته در مسائل روابط خارجی، تحمیل‌هایی را پذیرفته است و اکنون که در یک موقعیت تاریخی حساس قرار دارد، باید با کسب ابزارهای قدرت، مانع از تکرار رویدادهای تلخ گذشته و نقش‌آفرینی متناسب با ‌شأن خود در نظم در حال شکل‌گیری بین‌المللی باشد.