اسفندماه رسید و کمتر از دو هفته تا روز سرنوشتساز برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری باقی مانده است. آخرین تلاشهای احزاب و گروههای سیاسی نیز برای تعیین فهرست انتخاباتی و فعالیت معطوف به رأیآوری و پیروزی در رقابت سیاسی در حال شکلگیری است[...]
اسفندماه رسید و کمتر از دو هفته تا روز سرنوشتساز برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری باقی مانده است. آخرین تلاشهای احزاب و گروههای سیاسی نیز برای تعیین فهرست انتخاباتی و فعالیت معطوف به رأیآوری و پیروزی در رقابت سیاسی در حال شکلگیری است.
در این میان، اوضاع اردوگاه اصلاحطلبان روز به روز آشفتهتر شده است و میان خط تحریم و صندوق رأی، گیر افتادهاند. از یک سو معلوم است که حزب سیاسی نمیتواند از مأموریت ذاتی خودـ که نقشآفرینی در امر مشارکت سیاسی است ـ غافل شود و از دیگر سو اینقدر سیاهنمایی کرده و به سیاستهای خیابانی دل سپرده و پالس منفی به هواداران داده و بر طبل ناامیدی کوفتهاند، که امروز نمیتوانند در جایگاه ارائه لیست قرار گرفته و این سرخوردگان را به شرکت در انتخابات دعوت کنند! از یک سو جبهه اصلاحات رسماً هرگونه تلاش برای معرفی نامزد به نام این جبهه را ممنوع اعلام کرده است و از دیگر سو احزابی همچون کارگزاران سازندگی، اعتماد ملی، ندای ایرانیان، مردمسالاری و اعتدال و توسعه خود را وارد رقابت انتخاباتی کرده و در حال نهایی کردن فهرست نامزدهای مورد حمایت خود هستند.
در لابهلای این دوگانه در فردای راهپیمایی 22 بهمن بود که روزنامه «اعتماد» صفحه اول خود را به بیانیه 110 از چهرههای شناخته شده اصلاحطلب اختصاص داد که در آن خواستار شرکت در انتخابات شده بودند! «روزنهگشایی کنیم»، تیتر جنجالی بود که برای این متن انتخاب شده بود و در آن نویسندگان آورده بودند: «در نظر ما انتخابات در شرایط ساختاری کنونی ایران میدانی است برای دو کار: اولـ مقاومت در برابر پیشروی نیروهای «خالصساز» و واپسگرا و دومـ برداشتن گامی، حتی کوچک رو به جلو در مسیر ساختن تدریجی زمینهها و شرایط تحقق انتخابات آزاد، توسعه فراگیر و پایدار، عدالت، آزادی و سایر کنشهای مؤثر نهادینه شده و جمعی جامعهمحور. در این راه افزایش قدرت متشکل جامعه و افزایش ظرفیت حل مسئله و قدرت زیرساختی نهادهای حکمرانی برای خدمات پایه همگانی از مهمترین این شرایط و لوازم است.»
انتشار این بیانیه ترک عمیقی بود که از فروپاشی دیوار تحریم خبر میداد و از بیاعتباری شورای مرکزی جبهه اصلاحاتـ که این روزها به دست رادیکالهای تحریمی افتاده استـ حکایت میکرد. طبیعی بود که این بیانیه بلافاصله با واکنش تندروهای این جریان مواجه شود و حملات سنگینی که مملو از توهین و فحاشی بود، نصیب نویسندگان بیانیه شود. با مرور در صفحات توئیتر نمونههای متعددی از این توهین و فحاشی را میتوان مشاهده کرد. در این میان، «آذر منصوری» رئیس جبهه اصلاحات هم ساکت ننشست و در واکنش به طرح مباحث جدید درباره مشارکت اصلاحطلبان در انتخابات پس از بیانیه ۱۱۰ نفر بار دیگر توئیت گذشته «جواد امام» سخنگوی جبهه اصلاحات مبنی بر مشارکت نداشتن جبهه اصلاحات در انتخابات را بازنشر کرد که در آن آمده بود: «با توجه به شرایط موجود و به استناد راهبرد انتخاباتی و مصوبه مجمع عمومی مورخ 1402/11/15، جبهه اصلاحات ایران در انتخابات اسفندماه در تهران امکان ارائه لیست ندارد. بدیهی است جبهه اصلاحات استانها بر اساس راهبرد انتخاباتی جبهه تصمیم خواهند گرفت.»
در جواب به این واکنشها بود که برخی از نویسندگان آن نامه بار دیگر دست به قلم شده و تریبونی را برای اظهار نظر یافتند و از منطق «روزنهگشایی» دفاع کردند و مخالف خود را به چالش کشیدند. برای نمونه، «الیاس حضرتی» سردبیر روزنامه «اعتماد» در روز چهارشنبه 25 بهمن 1402 در نقد انحصارگرایان از تکثر سخن گفت و چنین نوشت: «اصلاحطلبی طیف وسیعی از جامعه ایرانی را دربر میگیرد. اینگونه نیست که یک فرد، یک حزب یا جریان خاصی در آن مدخلیت تام و تمام داشته باشد و سایرین را از ورود به آن منع کند. اصلاحات در واقع یک طیف فکری است که در درون آن از گذشته تا به امروز گفتمانهای گوناگونی شکل گرفته و برای گسترش گفتمان اصلاحات تلاش کردهاند. لذا اختلافنظرهای اخیر، برای من موضوع حاد و غیرمترقبهای نبوده و نیست. از قدیم هم در اردوگاه اصلاحطلبی در بزنگاههای گوناگون اختلافنظرهای وسیعی وجود داشت.»
اما بدون شک سختترین نقد به این مناقشه را «احمد زیدآبادی» از چهرههای رسانهای شناخته شده این اردوگاه داشت که در یادداشتی چنین اعتراف کرد: «اختلافی که بین اصلاحطلبان بر سر حضور یا عدم حضور در پای صندوقهای رأی در ۱۱ اسفند بروز کرده است، برای جامعه بیمعنا و بیاثر، برای اصولگرایان مایه تفریح و سرگرمی و برای خودشان اسباب نقاری تازه و بیدلیل است. با حضور یا عدم حضور آنها در انتخابات، قرار نیست هیچ اتفاق تعیینکنندهای رخ دهد. بخشی از سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان به دلایل مختلف سوخته و بخشی دیگر به محاق رفته است. سرمایه سوخته را با مواضع رادیکال نمیتوان احیا کرد و سرمایه به محاق رفته نیز از طریق جنجال بر سر انتخابات بسیج نمیشود. به نظرم طیف وسیعی از اصلاحطلبان همچنان فاقد تحلیل منسجم از شرایط داخلی و منطقهای و بینالمللی ایران، فاقد استراتژی معطوف به نتایج بلندمدت و اسیر سیاست روزمرهاند و همین موضوع سبب شده است که هم به نقش سلبی یا ایجابی خود بیش از اندازه واقعی آن بها دهند و هم در دو جهت معکوس، برای خود هزینهتراشی کنند. وقتی زمان، زمان شما نباشد، هرگونه تقلا و بیتابی فقط کار را خرابتر میکند.»
جر و بحثهای سیاسی اصلاحطلبانـ که این روزها از تعریف حداقلی از آنچه هویت اصلاحطلبی خوانده میشود نیز ناتوانندـ همچنان ادامه دارد و تا روز انتخابات و حتی فردای آن تداوم خواهد داشت، اما حقیقت آن است که پارادوکس اصلاحطلبی و تحریم (که عبور از صندوق رأی به شمار میآید) تنها با حاشیهنشین شدن رادیکالها ممکن خواهد بود. لذا باید تلاش کرد تا عقلای قوم بر سرنوشت این اردوگاه مسلط شوند و اصلاحطلبان روی آرامش و ثبات و عقلانیت را ببینند.