چقدر انسان صاحب برکت بشود، اعتلا پیدا بکند از جهت برکت، بگویند که خاک پای او را ما باید برداریم، یعنی خاک کیمیاست. صحبت کردن درباره امیرالمؤمنین(ع) خیلی سخت است. میدانید که این بزرگوار به نقطهای رسیده است که قالب شعرایی که وارد معرکه شدند، متهم به غلو شدند درباره امیرالمؤمنین(ع) با اینکه دشمنان از دشمنی فضایلش را کتمان کردند و دوستانش از ترس نتوانستند حرف بزنند، ولکن اوصافش «قَد خافِعِین» شرق و غرب را پر کرد. یکی از ادبای خیلی زمان قدیم است. یک شاعری یک جملهای گفته است. گفته است من وقتی وصف میکنم علی(ع) را به من تهمت غلو میزنند، میگویند زیادهروی کردی. میگوید: «فَوَاللهِ ما وَصفي جازَ حَدَّهُ» وصف من از حدش نگذشته است. «ولکِنَّهُ في حُسنِ حَد جاوَزُ الحَداد»، یعنی تقصیر از من نیست، تقصیر از این بزرگوار است. چه اوصافی! یعنی وقتی علامه امینی میگوید من تاریخ را که میخوانم تعبیر از من است، شبه جنونی من را میگیرد که خدایا انسان چقدر بزرگ میشود و وقتی بزرگ شد، چقدر ظلم به او میشود، اول مظلوم آدم میشود، دیگر نمیتوانم خودم را حفظ بکنم و واقعاً هم همینطور است. یعنی انسان آن قدر غصه میگیرد که یک انسانی که این شکلی شخصیت داشته باشد. تعبیرات مختلفی دارد که اسمش را گذاشتند «مدینةُ المَعاجِز» یعنی هر وصفش را دست بگذاری، علی(ع) است. علی(ع) یعنی رو دست ندارد، خدا از اسم خودش اشتقاق کرده است. من علی اعلا هستم، از اسم خودم مشتق کردم اسم تو را گذاشتم «علی». این اشتقاق، اشتقاق لفظی نیست، اشتقاق لفظی اضعفالوجودات است. یعنی سهم دادم، از علو خودم سهم دادم. «ابن ابیالحدید» میگوید: «وَ اَمَّا حِلمُهُ علیه السلام وَ کادَ یَکُونُ مُعجِزَةً»، اشتباه کرده است میگوید حلم او معجزه بود. ما میگوییم همه چیز او معجزه بود. حالا کدام وصف امیرالمؤمنین علی (ع) را بگوییم که بالاترین وصف است. علما وارد شدند، هر کسی حرفی زده است. همه متحیرند که هر طرف را که نگاه بکنی، موج میزند عظمت. بعضیها میگویند بالاترین وصف این است که «عَلیٌ مَعَ الحَقّ وَ حَقُّ مَعَ عَلیٍ». رایت حق را دادی دستش، «مَنحَکُم رأیَتَ الحَقّ». اینکه انسان به درجهای برسد که بشود «رأیتُ الحَقّ»، یعنی «الحَقُّ رَضیتُمُوه وَ الباطِلُ مَا اَستَخطُمُوه»؛ یعنی حق آن است که شما راضی هستید، باطل آن است که شما ناراضی هستید. بعضیها میگویند: نه، بالاترین وصفش این است که «عَلیٌ مَعَ القُرآنُ وَ القُرآنُ مَعَ عَلیٍ». چرا اینها را عکس کرده است، نگفته است «عَلیٌ مَعَ الحَقّ» عکس کرده است. اسراری دارد که وارد بشویم از اصل بحث میمانیم. یعنی مدار عبارت است از قرآنی که امیرالمؤمنین(ع) تجسم و وجود عینی قرآن است. غیر قرآن در او ندارد، یعنی در وجودش جای خالی وجود ندارد که باطل بیاید آنجا بنشیند. ببینید اتصال روحی با قرآن چگونه بوده است.... حالا ما از همه اینها رد میشویم. یک عده گفتند نه، بالاترین وصف او این نیست. بالاترین وصف او این است که «اَنفُسَنا وَ اَنفُسِکُم»، علی جان پیغمبر(ص) است. یعنی خودش گفت هر چه میبینم میبینی، هر چه میشنوم میشنوی، فقط پیغمبر نیستی، فقط این را استثنا کرد؛ یعنی تمام اوصاف روی پیغمبر(ص) در این شخصیت محقق شده است.