نخستین مطلبی که از قیام امام حسین(ع) به ذهن متبادر میشود، حرکت اصلاحگرایانه دولت حسینبنعلی(ع) است؛ به گونهای که میتوان گفت اصلاح و ارشاد اسلامی بخش اصلی دولت حسینی است. در سال 61 هجری، آن مسئله فرهنگی که با برنامهها و تکالیف حکومت اسلامی زاویه گرفته بود، فاصله گرفتن مردم از سیره نبوی و علوی بود. با توجه به قیام امام حسین(ع) در آن روزگار و در جهت احیای فرهنگ نبوی و علوی میتوان برداشت کرد که دولت اسلامی نمیتواند از پرداختن به امور فرهنگی و ارشادی مردم شانه خالی کند.
با وجود این، گروهی تحت تأثیر رسانههای دشمن و ناآگاهی معتقدند، حاکمیت نسبت به مسائل فرهنگی و اخلاقی و اجتماعیات مردم هیچ وظیفهای ندارد. برخی حتی پا را فراتر گذاشتهاند و میگویند حکومت مأموریتی در باب هدایتگری و ارشاد مردم ندارد. این افراد معتقدند مردم خودجوش به امور دینی خود توجه میکنند و به حاکمان نیازی ندارند تا آنان را موعظه و ارشاد کند. آنها میگویند اصلاحات فرهنگی و تربیتی جامعه به وسیله خود جامعه صورت میگیرد و ورود مسئولان حکومتی در این موضوع نه تنها نتیجهای در بر ندارد؛ بلکه شرایط را سختتر و گرههای فکری را عمیقتر میکند.
اگر این دیدگاه را در کنار دیدگاه دیگری قرار دهیم که سخن از وارد نشدن دولت در امور اقتصادی میگوید (این افراد قائلند ورود دولت در امور اقتصادی به دستوری شدن اقتصاد منجر میشود و هیچگاه کار به سامان نمیرسد) طبق این دیدگاه باید بازار آزاد گذاشته شود تا اقتصاد به صورت خودجوش تصحیح شود و به سامان برسد. حال اگر این دو دیدگاه را جمع کنیم، آیا به پوچی و بیهوده بودن دولت نمیرسیم؟ مطمئناً با جمع این دو نظریه به آنارشیسم سیاسی دست پیدا میکنیم.
بنابراین، اگر حاکمیت هیچ وظیفهای در عرصه فرهنگ و اقتصاد نداشته باشد، وظیفه دولت را در چه چیزی باید دنبال کنیم مگر ظلم بالاتری از اقتصاد و فرهنگ در متن حکومتها میتواند شکل بگیرد؟ آنچه یک حکومت را میتواند فلج کند و از کار بیندازد، فساد فرهنگی و اقتصادی است.
از آنجایی که کشور ایران یک حکومت اسلامی و انقلابی است، لازم است از منظر دینی هم به این قضیه نگاه شود. باید به صراحت گفت این تناقضات محتوایی از منظر اسلام مردود است. اسلام سیاسی بر مبنای کتاب و سنت و دلایل عقلی چنین دیدگاهی را نفی میکند. در اینجا به مناسبت ایام سوگواری امام حسین(ع) به یک دلیل از کلام آن حضرت بسنده میشود. درباره هدف امام حسین(ع) از خروجش و حرکت به سمت کوفه نظریات گوناگونی مطرح است؛ اما نظریه صحیح آن است که آن حضرت بنا به دعوت بزرگان و مردم کوفه برای به دست گرفتن حکومت قیام کرد؛ اما اغلب مردم کوفه وفادار نماندند و در میانه راه نه فقط از خواستهشان اعراض کردند؛ بلکه با آن حضرت جنگیدند و او و یاران با وفایش را به شهادت رساندند. امام حسین(ع) در طول مسیر حرکت از مدینه تا کربلا و حتی در روز عاشورا، در هنگامه نبرد، دوست و دشمن را از هدف قیام و برنامه کاری که در نظر دارد، آگاه کرده است. هیچ کس نبود که نداند اگر امام حسین(ع) قدرت را به دست گیرد، چه کار خواهد کرد. قصد امام از قیام اصلاح امت و امر به معروف و نهی از منکر بود. آنچنان که در وصیت به برادرش محمدبنحنیفه آمده است: «إنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلاَبَطِرًا وَلاَمُفْسِدًا وَلاَظَالِمًا وَإنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاْءصْلاَحِ فِی أُمَّه جَدِّی مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ؛ أُرِیدُ أَنْ ءَامُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ، وَأَسِیرَ بِسِیرَه جَدِّی وَسِیرَه أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع)»؛ من خروج نکردم از برای تفریح و تفرج و نه از برای استکبار و بلندمنشی و نه از برای فساد و خرابی و نه از برای ظلم و ستم و بیدادگری! بلکه خروج من برای اصلاح امت جدم محمد(ص) است. من میخواهم امر به معروف نمایم، و نهی از منکر کنم؛ و به سیره و سنت جدم، و آیین و روش پدرم علیبن ابیطالب(ع) رفتار کنم.»
چنانکه از این وصیتنامه برمیآید، امام حسین(ع) از همان آغاز کار هدف خروجش را اصلاحگرایانه معرفی میکند و اعلام میدارد که میخواهد از فردای بیعت کوفیان با ایشان و برپایی حکومت اسلامی امر به معروف و نهی از منکر کند و به سیره جد و پدرش حکمرانی بورزد. سیره حکمرانی رسول خدا(ص) و امام علی(ع) همه عرصههای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه را شامل میشود.
بنابراین، تردیدی نیست که دولت امام حسین(ع) اصلاحگرانه است و اصلاح و ارشاد اسلامی بخش اصلی دولت حسینی است؛ زیرا مسلمانان از جهت فرهنگی با سیره نبوی و علوی فاصله زیادی گرفته بودند؛ لذا دولت اسلامی نمیتواند از پرداختن به امور فرهنگی و ارشادی مردم شانه خالی کند.