صبح صادق >>  صفحه آخر >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۳  ، 
شناسه خبر : ۳۶۲۲۸۱

آقا جان! سال‌ها می‌گذرد و من همچون گلی که در ویرانه جوانه زده باشد، به انتظار آمدنت هستم. پس اگر دیدی میان ویرانه‌های خانه‌ای، گل سرخی قد کشیده است، هرگز تعجب نکن: ما اینطور دوام آورده‌ایم.
«دوستت دارم» و این جمله‌ای است که هیچ گاه به زمان گذشته نخواهم نوشت. دوست داشتن تو به وسعت حیات آدمی نیست، دوست داشتنت به قدر روح آدمی است همیشه هست؛ در تنهایی، در حیات، در ممات.
غروب جمعه که می‌شود شبیه پرنده عاشقی هستم که هیچ قفسی نمی‌تواند به بندم بکشد و هیچ مرزی نمی‌تواند سد راهم باشد. من به سوی تو می‌گریزم، همچون پرنده‌ای که غروب به سوی لانه‌‌اش می‌گریزد.