صبح صادق >>  خرد >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۰۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۰  ، 
شناسه خبر : ۳۶۲۸۵۳
پایگاه بصیرت / احسان بهاری/ گروه سیاسی
متون دینی انسان‌ها را به عبرت‌گیری و درس‌آموزی حوادث تاریخی فرا می‌خواند. البته میان درس‌آموزی و عبرت‌گیری تفاوت‌هایی وجود دارد. در درس‌های تاریخی و دینی بیشتر نکات پسندیده و مثبت ارزیابی شده و سپس برای مخاطبان برجسته می‌شود، اما در عبرت‌گیری و پندآموزی هم نکات منفی و هم نکات مثبت و مفید مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد و علل و عوامل حادثه را برای آیندگان کنکاش می‌کند تا مایه عبرت شود.
رهبر معظم انقلاب با یک نگاه تحلیلی و درون‌کاوی به جامعه اسلامی، تغییر فرهنگ مردم و پیروان و یاران پیامبر (ص) را مبنای پیدایش زمینه‌ها و علل اصلی حادثه عاشورا می‌دانند و آن را در چند بخش یادآوری می‌کنند:
 
تشخیص ندادن تکلیف
در حالی که امام حسین(ع) با توجه به عنصر امر به معروف و نهی از منکر، قیام خود را آغاز کرد، برخی بزرگان اسلام و مردم عادی مسائل دیگر را مهم تلقی می‌کردند و از یاری امام‌شان بازماندند. رهبر معظم انقلاب در این باره می‌فرمایند: «آن روز در بین سران و برگزیدگان دنیای اسلام، افراد مؤمن و کسانی که مایل بودند بر طبق وظیفه عمل کنند، بودند و تکلیف را نمی‌فهمیدند، وضعیت زمان را تشخیص نمی‌دادند، دشمن اصلی را نمی‌شناختند، کار اصلی و محوری را با کارهای درجه دو و سه اشتباه می‌کردند و این همیشه یکی از ابتلائات بزرگ دنیای اسلام بوده است.»
دنیاطلبی و فساد
رهبر معظم انقلاب این موضوع را در آن دوران چنین توضیح می‌دهند: «یکی از چیزهایی که عامل اصلی چنین قضیه‌ای شد این بود که رواج دنیاطلبی و فساد و فحشا، غیرت دینی و حساسیت مسئولیت ایمان را گرفت. همان مدینه‌ای که اولین پایگاه تشکیل حکومت اسلامی بود، بعد از اندک مدتی به مرکز بهترین موسیقیدان‌ها و آوازه‌خوان‌ها و معروفترین رقاصه‌ها تبدیل شد تا جایی که وقتی در دربار شام می‌خواستند بهترین مغنیان را خبر کنند، از مدینه آوازه‌خوان و نوازنده می‌آوردند. مدینه مرکز فساد و فحشا شد و آقازاده‌ها و بزرگ‌زاده‌ها و حتی بعضی از جوان‌های وابسته به بیت بنی هاشم نیز دچار فساد و فحشا شدند.»
دوری از یاد خدا و معنویت
رهبر معظم انقلاب با اشاره به آیه 59 سوره مریم یکی از علت‌های انحراف و گمراهی جامعه را که عامل شهادت امام حسین (ع) شد این‌گونه بیان می‌کنند: «ما باید بفهمیم بر سر آن جامعه چه بلایی آمد که سر بریده حسین‌بن‌علی(ع)، آقازاده اول شخص دنیای اسلام و پسر خلیفه مسلمین، پسر علی‌بن‌ابی‌طالب (ع)، در همان شهری که پدر او بر مسند خلافت می‌نشسته است، گردانده بشود و آب از آب تکان نخورد! از همان شهر افرادی به کربلا بیایند او و اصحابش را با لب تشنه به شهادت برسانند و اهل بیت امیرالمؤمنین(ع) را به اسارت بگیرند. در این زمینه حرف زیاد است من یک آیه از قرآن را در پاسخ به این سؤال مطرح می‌کنم. قرآن جواب ما را داده است، آن درد را قرآن به مسلمین معرفی می‌کند. آن آیه این است که می‌فرماید: «فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً؛ پس از آنان جانشینانی به جای ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوس‌ها پیروی کردند و به‌زودی (سزای) گمراهی (خود) را خواهند دید.»
ایمان سطحی (عدم استقامت)
رهبر معظم انقلاب در این باره می‌فرمایند: «اگر اسامی کسانی را که از کوفه به امام حسین (ع) نامه نوشتند و دعوت کردند نگاه کنید، اینهایی که نامه نوشتند همه جزو طبقه خواص‌اند؛ طبقۀ زبدگان و برجستگان. نامه‌ها زیاد است. از کوفه صدها صفحه نامه و شاید چندین خورجین یا بسته بزرگ نامه آمد. غالباً بزرگان و اعیان و شخصیت‌های برجسته و نام و نشان‌دارها و همین خواص این نامه را نوشتند؛ منتهی لحن نامه‌ها را نگاه کنید معلوم می‌شود که در بین خواص طرفدار حق چه کسانی جزو آن دسته‌ای هستند که حاضرند دینشان را قربانی دنیاشان بکنند و چه کسانی هستند که حاضرند دنیاشان را قربانی دین بکنند. از خود نامه‌ها می‌شود فهمید و چون کسانی که حاضرند دینشان را قربانی دنیا بکنند بیشترند، نتیجه آن در کوفه شهادت مسلم‌بن‌عقیل می‌شود و بعد هم از همان شهر کوفه‌ای که هجده هزار نفر آمدند با مسلم‌بن‌عقیل بیعت کردند، جمعیتی حدود بیست هزار یا سی هزار یا بیشتر بلند می‌شوند و به جنگ امام حسین (ع) در کربلا می‌آیند.»
تساهل و تسامح خواص
سستی و غفلت‌هایی که از جانب خواص حق و برخی علمای متعهد در دوران امام حسین(ع) پدید آمد، مهم‌ترین عامل غلبه ظاهری بنی‌امیه بر عاشورائیان شد. رهبر معظم انقلاب درباره حادثه کوفه و سستی یاران مسلم‌بن‌عقیل می‌فرمایند: «اگر خواص مسلم را تنها نمی‌گذاشتند، مثلاً صد نفر می‌شدند، این صد نفر اطراف مسلم را می‌گرفتند، به خانه یکی از آنها می‌آمدند و می‌ایستادند، دفاع می‌کردند، مسلم تنها هم که بود وقتی می‌خواستند او را دستگیر کنند چندین ساعت طول کشید. چندین بار حمله کردند، مسلم به‌تنهایی همه سربازان ابن زیاد راـ همان عده‌ای که آمده بودندـ پس زد. اگر صد نفر مرد با او بودند، مگر می‌توانستند او را بگیرند؟! مردم باز هم اطرافشان جمع می‌شدند. پس خواص اینجا کوتاهی کردند که نرفتند اطراف مسلم را بگیرند!... حضرت مسلم با جمعیت زیادی راه افتادند. در تاریخ ابن اثیر نوشته است‌ـ به نظرم سی هزار اطراف حضرت مسلم آمدند، چهار هزار نفر از مردم فقط اطراف او با شمشیر، به نفع مسلم‌بن‌عقیل ایستاده بودند. اینها مربوط به روز نهم ذی‌حجه است. کاری که ابن زیاد کرد یک عده از همین خواص را بین مردم فرستاد که مردم را بترساند، مادرها و پدرها را، تا بگویند با چه کسی می‌جنگید؟ چرا می‌جنگید؟ برگردید پدرتان را در می‌آورند، اینها یزیدند، اینها ابن ‌زیادند، اینها بنی‌امیه‌اند، اینها چه دارند، پول دارند، شمشیر دارند، تازیانه دارند، ولی آنها چیزی ندارند. مردم را ترساندند. به‌مرور همه متفرق شدند! آخر شب‌ـ وقت نماز عشاـ هیچ‌کس همراه حضرت مسلم نبود؛ هیچ کس و ابن زیاد پیغام داد که همه باید برای نماز عشا به مسجد کوفه بیایند، نماز را با من به جماعت بخوانند. تاریخ می‌نویسد: برای نماز عشا پشت سر ابن زیاد، مسجد کوفه پر از جمعیت شد. خوب چرا چنین شد؟! من که نگاه می‌کنم می‌بینم خواص مقصرند؛ همین خواص طرفدار حق مقصرند، بعضی از این خواص طرفدار حق در نهایت بدی عمل کردند.»