صبح صادق >>  تاریخ >> صفحه تاریخ
تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱۴۰۳ - ۰۱:۰۱  ، 
شناسه خبر : ۳۶۸۲۷۶
پایگاه بصیرت / مهدی سعیدی/ گروه تاریخ

پیوند امام (ره) و مردم پیوندی ممتاز و ناگسستنی بود که خشم دشمنان نهضت اسلامی ملت ایران را به همراه داشت. همین اعتماد ماندگار و روزافزون که در اعماق وجود ملت ایران ریشه داشت، موجب شد دشمنان و مخالفان حضرت امام (ره) پیوند امام و ملت را عوام‌فریبی و پوپولیسم بنامند. این خط از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی وجود داشت و آنان که نمی‌توانستند پایگاه اجتماعی قدرتمندی جمع کنند و قلوب ملت را در اختیار بگیرند و اعتماد اکثریت را کسب کنند، ناجوانمردانه در مقام اتهام برآمده و پیوند امام (ره) و ملت را محصول فریب افکار عمومی دانستند که از فرآیندی احساسی و غیرعقلانی حاصل آمده است! 

در همین راستا، نشریه «کار» متعلق به سازمان فدائیان خلق (شاخه اقلیت) با عصبانیت تمام در توصیف رفتار انتخابات مردم می‌نویسد: «در انتخابات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی، مهم‎ترین تقلب بدون صندوقی که انجام شد، در درجه اول استفاده عوام‌فریبانه از جاذبه عمومی امام (ره) بود و در درجه بعد استفاده از عدم آشنایی مردم به ضوابط دموکراتیک یک انتخاب آزاد.» 

«جنبش مسلمان مبارز» نیز مردم را متهم کرده و مدعی می‌شود: «مردم شناخت درستی از نیرو‌های انقلابی پیشتاز ندارند و ناچار تابع عوامل ذی‌نفوذ پیشین هستند.» سرآخر «غلام‌عباس توسلی» از اعضای نهضت آزادی ضمن نقد ملت، اعتراف کرد: «توده بی‌سواد یا کم‌سواد روستایی، روشنفکران را که به خاطر دموکراسی، مردم‌سالاری، قانون اساسی، جامعه مدنی و حق شهروندی به میدان آمده بودند، درک نمی‌کردند. این توده احساس مذهبی داشت و به‌خاطر همین احساس به دعوت روحانیت به میدان آمد.» 

«ناصر کاتوزیان» نامزد جریان لیبرال که در تدوین پیش‌نویس نقش داشت و در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی رأی نیاورد، در اعتراض به نتایج انتخابات گفت: «مبنای گزینش مردم حکم دل است نه داوری عقل. مردم به معتمدان رهبر انقلاب رأی دادند، نه یک حزب. نمی‌شود ظرف چند ماه مردم به یک حزب این‌قدر معتقد شوند، ولی چرا به گونه‌ای تبلیغ شد که مردم تصور کنند معتمدان رهبر انقلاب همین گروهند؟» 

محبوبیت حضرت امام (ره) حقیقت آشکاری بود که کسی نمی‌تواند منکر آن شود. «محمدعلی همایون کاتوزیان» نویسنده ملی‌گرا و از مخالفان نظام اسلامی بر این باور است که «بزرگ‏‎ترین راز موفقیت اسلام‎گرایان محبوبیت و مشروعیت خود خمینی بود.» 

جریان‌های واگرا و مخالف نهضت اسلامی ملت ایران که همواره از خفقان و اختناق دم می‌زدند و تلاش داشتند نظام نوپای اسلامی را به دیکتاتوری و پایبند نبودن به حقوق مخالفان متهم کنند، وقتی می‌دیدند ملت واکنشی به این ادعا‌های دروغ نشان نداده و پیوند آنان با امام و خط امام کمرنگ نمی‌شود، ملت را به ناآگاهی و نظام را به مردم‎فریبی متهم می‌کردند. بنابراین، در همان روز‌های ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی که هرج و مرج ناشی از ضعف دولت مرکزی و شرایط انقلابی، حیات حکومت انقلابی نوپای ملت ایران را تهدید می‌کند و تأمین ثبات و امنیت و استقرار حاکمیت مهم‎ترین اولویت جامعه است، اینان وقیحانه اینگونه ملت را به ناآگاهی متهم کرده و چنین نوشتند: «اگر انحصارطلبان بتوانند با استفاده از ناآگاهی برخی از مردم و سوءاستفاده از احساسات ملی و مذهبی آنها گرایش‌های انحصارطلبانه و برتری‌جویانه را رشد دهند، چه بسا در ایجاد نوعی اختناق فاشیستی موفق شوند. به گواه تاریخ جواب تاریخ، فاشیسم، صهیونیسم و هرگونه گرایش نژادپرستانه یا سلطه‌جویانه بر ناآگاهی و سوءاستفاده از احساسات ملی و مذهبی توده‌ها تکیه دارد.» 

جواب این اتهامات را نه از زبان شاگردان و یاران امام (ره)، بلکه از زبان کسی می‌دهیم که از مخالفان و منتقدان خط ایشان به حساب می‌آمد و از نزدیک با او همکاری داشت. «مهندس بازرگان» در گفت‎وگو با «اوریانا فالاچی» روزنامه‌نگار ایتالیایی که آن روز‌ها در روزنامه «گوریردولاسرا» قلم می‌زد، در نقد اتهام دیکتاتوری و فاشیستی بودن مرام حضرت امام (ره) می‌گوید: «امام نمی‌خواهد دیکتاتور باشد. او حتی نمی‌خواهد افکارش را به دیگران تحمیل کند. من این سخن را به عنوان کسی می‌گویم که بار‌ها و بار‌ها مورد انتقاد شدید شورای انقلاب قرار گرفته است. شما نمی‌توانید ایشان را با موسولینی، ناپلئون و یا دوگل مقایسه کنید. اگرچه می‌توانم بفهمم که خارجی‌ها از این مقایسه چه نظری درباره ایشان دارند، ولی در هر حال صحبت از فاشیسم مطلقا خطاست. امام خمینی در مقام مقایسه به منزله سرپرست خانواده است و این رهبر اسلامی به هیچ وجه دارای جاه‌طلبی سیاسی نیست. این نکته را در مغزتان جای دهید که امام خمینی خود را نوعی پدر و به منزله سرپرست یک خانواده تلقی می‌کند. او می‌خواهد هرکس سهمی در اداره و حکومت این خانواده داشته باشد، اما در عین حال خوب است بدانید که این پدر به تنهایی فرمان می‌راند. او از یک سو مردی است قاطع و از طرف دیگر یک نابغه.»
مردمی‌ترین رهبر تاریخ ملت ایران در حالی به مردم‎فریبی و عدم اعتقاد واقعی به مردم متهم می‌شود که طراحان چنین توهم‌هایی خود بیگانگانی با مردم بودند که هیچ گاه نتوانستند در میان ملت محبوبیت کسب کنند. بی‌توجهی ملت به مطالبات و خواسته‌های آنان و اعتماد نکردن به ایشان در پای صندوق‌های رأی حکایت از آن داشت که این مدعیان خلق با گرایش‌های ایدئولوژیک رنگارنگ چپ و راست، اعتباری در میان مردم ندارند و همین مسئله بود که خشم آنان را نسبت به حضرت امام (ره) و یاران و همراهان ایشان صد چندان کرده بود.

در صدر این گروه‌های پر مدعا، «گروهک‌های چپ» قرار داشتند که همگی اسامی پرطمطراق خلق و توده و ... را یدک می‌کشیدند؛ اما با ملت ایران و دنیایی که در ذهن آنان وجود داشت، بیگانه بودند. «مازیار بهروز» استادیار دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو در ایالات متحده آمریکا و نویسنده کتاب «شورشیان آرمان‌خواه» در شرح این واقعیت می‌گوید: «معتقد هستم که چپ ایران مآلا نتوانست جامعه ایران را خوب بشناسد و از طریق ارتباط با مردم ایران، یک زبان و یک فرهنگ لغت را ایجاد کند که بتواند با مردم ایران به‌خصوص با کارگران و دهقانان که خودش را نماینده آنها می‌دانست صحبت کند. همچنین نتوانست به دغدغه‌ها، مشکلات و مسائل مردم به درستی پی ببرد. به تعبیری نتوانست بفهمد مشکل توده مردم چیست.»