در عصر دانش و فناوری و ارتباطات و ماهواره، اگرچه آسایشی بر جامعه بشری از لحاظ رفع برخی موارد مورد نیاز حاصل شده است؛ اما گسترش نیاز سیریناپذیر انسان به اطلاعات او را به سمتی هدایت کرده است که با ولع تمام میخواهد مخاطب هر نوع رسانه و هر گونه شبکهای که امکان دسترسی به آن وجود دارد، باشد.
حرص و ولع به ثروت و قدرت و امراض و اغراض سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، عواملی هستند که در این عصر تبادل و انفجار اطلاعات موجبات تولید محتوای رسانهای را فراهم میکنند و در این میان برنده آن رسانهای است که بتواند به هر طریق ممکن مخاطب را در اختیار داشته باشد.
برای عملیاتی کردن این شیوه مسخ کردن مخاطب، علاوه بر فضای اینترنتی و شبکههای اجتماعی و مضاف بر شبکههای ماهوارهای؛ تولید محتوای متناسب با ذائقه جامعه مورد نیاز است که آغاز این مرحله برای ایران را میتوان در کلام رهبریـ که در اوایل دهه هفتاد تعابیر تهاجم فرهنگی و بعدها شبیخون فرهنگی و بعدها ناتوی فرهنگی را به کار گرفتندـ جستوجو کرد.
شبکههای ماهوارهای طی سالهای متوالی شاید حدود سی سال با جذابیتهای بصری و با تنوعبخشی به محتویات تولید شده بنا به نیاز گروهها و طیفهای اجتماعی در تغییر ذائقه جامعه گام گذاشتند و نیازهای غیر ضرور فکری و معنوی و مادی و فردی و اجتماعی ایجاد کردند تا به امروزی برسند که با جرئت و جسارت و صراحت بگویند نیاز جامعه چیز دیگری است و جامعه دچار تغییر ذائقه نیز به راحتی آن را بپذیرد.
بعد از طی فرآیند تغییر ذائقه، وقت بهرهبرداری از آن گروهها و هدایت طیفهای دچار تغییر در ذائقه میرسد. اما چگونه؟ با دروغ! سرلوحه چنین رسانههایی این است که دروغ هر چه بیشتر، بهتر!
با نگاهی به سوابق گفتاری و رفتاری این شبکهها، علل و انگیزههای در پس پرده را هم میتوانیم به راحتی ببینیم که قطعاً یافتن این علل و انگیزهها میتواند در روشن شدن خیلی از موضوعات نیز کمک کند.
در این مسیر رسانههای جریان اصلی با پروپاگاندای رسانهای و اجتماعی در جهان سعی دارند بر باور مردم تأثیر بیشتری بگذارند تا مسخ در ذهن جامعه هدف که عمدتاً قشر جوان و نوجوان هستند، بیشتر صورت بگیرد.