صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۳ تير ۱۴۰۴ - ۰۸:۲۱  ، 
شناسه خبر : ۳۷۷۹۳۶
آمریکا در هر فضای پرتنش، چرخش نرم و لحنی محتاطانه را پی می‌گیرد. در ظاهر، این تغییر لحن می‌تواند نشانه‌ای از تمایل به کاهش تنش‌ها تلقی شود، اما در بطن ماجرا، روندی تکراری و آشنا در جریان است که طی بیش از چهار سال گذشته به الگویی ثابت در سیاست‌ورزی آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران بدل شده است؛ الگویی که می‌توان آن را «مدل دوگانه تهدید-تطمیع» نامید.
پایگاه بصیرت / احسان بهاری
در سال‌های اخیر هر بار که آمریکا علیه امنیت و منافع ملی کشور عزیزمان ایران قدمی برداشته یک سیاست تکراری را در دستور کار قرار داده است و با این سناریوی تکراری سعی کرده است تا ورق را به سود خود بازگرداند. آمریکا در هر فضای پرتنش، چرخش نرم و لحنی محتاطانه را پی می‌گیرد. در ظاهر، این تغییر لحن می‌تواند نشانه‌ای از تمایل به کاهش تنش‌ها تلقی شود، اما در بطن ماجرا، روندی تکراری و آشنا در جریان است که طی بیش از چهار سال گذشته به الگویی ثابت در سیاست‌ورزی آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران بدل شده است؛ الگویی که می‌توان آن را «مدل دوگانه تهدید-تطمیع» نامید؛ مدلی که در آن آمریکا و متحدانش اقدامات خصمانه‌ای را طراحی و اجرا می‌کنند و بلافاصله پس از آن، با ارسال پیام‌های علنی و غیرعلنی، می‌کوشند تا از تبعات واکنش متقابل ایران جلوگیری کنند.
این سیاست نه‌تنها تازگی ندارد، بلکه به شکل واضحی تکرار شده و هدف آن تثبیت نوعی از «معادلات یک‌طرفه» است؛ معادلاتی که در آن، دشمن می‌تواند هر زمان که بخواهد اقدام کند و پس از آن، صرفاً با چند پیام دیپلماتیک یا رسانه‌ای، فضا را مدیریت کرده و خود را از هزینه‌های آن رها سازد. در ماجرای اخیر هم، این الگو به روشنی قابل مشاهده است. پس از حملات هوایی رژیم صهیونیستی در تاریخ ۲۳ خرداد که با چراغ سبز ضمنی و حمایت اطلاعاتی آمریکا صورت گرفت، واشینگتن با ارسال پیام مدعی شد که هیچ دخالتی در ماجرا نداشته است. اما تنها چند روز بعد، حمله مستقیم آمریکایی‌ها خودنمایی کرد؛ و باز هم بلافاصله، همان روند آشنای ارسال پیام، ارائه پیشنهادات ظاهراً سازنده، و ادعای نداشتن برنامه برای تداوم درگیری، تکرار شد.
درک این الگو برای جمهوری اسلامی حیاتی است، چرا که ادامه رفتارهای واکنشی و مبتنی بر اعتماد به تغییرات لحنی طرف مقابل، تنها به نهادینه شدن این مدل خواهد انجامید. باید به این نکته توجه داشت که دشمن در حال آزمون و خطا نیست، بلکه دقیقاً در حال تحمیل قواعدی است که در آن دست خود را برای اقدامات بعدی باز بگذارد. پذیرش این مدل، در نهایت به انفعال و از دست رفتن ابتکار عمل منتهی خواهد شد.
اکنون زمان آن فرا رسیده که سیاست‌گذاری امنیتی و دیپلماتیک کشور، از موضع تدافعی خارج شده و به شکل فعالانه‌ای به طراحی مدل‌های جدیدی بپردازد که قواعد آن توسط ایران تعیین شود. در این طراحی جدید، اصل بر آن است که هرگونه اقدام خصمانه‌ای، با پاسخ متقارن و حتی فراتر از آن مواجه شود؛ پاسخی که نه‌تنها تهدید را خنثی کند، بلکه هزینه اقدام اولیه را به شدت افزایش دهد. تنها در این صورت است که طرف مقابل ناچار به بازنگری در معادلات خود خواهد شد.
بازی در زمین طراحی‌شده توسط دشمن، با قواعدی که او تعیین کرده، بازی‌ای بازنده است. نباید اجازه داد که حمله، پیام، و سپس بازگشت به وضعیت اولیه به روندی طبیعی تبدیل شود. این روند باید در نقطه‌ای متوقف شود؛ نه با واکنش هیجانی، بلکه با راهبردی دقیق، مداوم و ساختارشکنانه. این جنگ، جنگ مدل‌ها و معادلات است. اگر طرف مقابل موفق شود معادلات خودش را به ما تحمیل کند، حتی بدون شلیک یک گلوله دیگر نیز می‌تواند به اهداف راهبردی‌اش برسد. اما اگر ما بتوانیم معادلات او را منهدم و معادلات خود را تحمیل کنیم، آنگاه ورق برمی‌گردد.
در شرایطی که دشمن تلاش می‌کند با زبان دیپلماسی، اقدامات میدانی‌اش را توجیه یا بی‌هزینه کند، ضروری است که سیاست‌سازان ایرانی با دقتی مضاعف، از بازی در چنین چارچوبی پرهیز کنند. پیام‌های پشت‌پرده و علنی نباید فریب‌دهنده باشند؛ آنچه اهمیت دارد، تطابق گفتار با رفتار طرف مقابل است، نه لحن پیام‌ها. بازی واقعی در صحنه عمل شکل می‌گیرد، نه در پیام‌رسانی‌های پشت‌پرده. و اکنون زمان آن است که قواعد بازی، به نفع منافع ایران بازتعریف شود.