کتاب ارزشمند «حماسه حسینی»، که مجموعه سخنرانیها و یادداشتهای استاد «مرتضی مطهری» درباره قیام اباعبدالله الحسین (ع (از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۶) است، ضمن اینکه مباحث بسیار مهمی را درباره قیام عاشورا ارائه میکند، نگاه جامعه آن روز به این قیام تاریخساز را نیز بیان میکند؛ نگاههایی که میتوان ردّ پای آنها را در جامعه امروز نیز بهصورتی دیگر جستوجو کرد. در این جهت، از جمله مباحث مهم، بیان و رد تحریفات صورت گرفته پیرامون قیام عاشورا است. البته استاد مطهری تصریح میکند که این مباحث را از کتاب «لؤلؤ و مرجان» نوشته حاج میرزا حسین نوری، اخذ کرده است و برای همین ایشان را فراوان تحسین میکند.
تبیین ماهیت قیام عاشورا
یکی از مباحث مهم کتاب حماسه حسینی استاد مطهری، تبیین ماهیت قیام عاشورا است که تأمل و دقت بسیاری برای ارائه گزارشی واقعی از آن صورت گرفته است. اهتمام و تلاش ستودنی شهید مطهری برای ارائه شرح و تفسیر واقعی از قیام امام حسین (ع) را میتوان حول همان فلسفه اصلی قیام اباعبدالله الحسین (ع) که امربهمعروف و نهیازمنکر است، دانست. این موضوع در زمانه حکومت پهلوی و ضرورت قیام در مقابل حکومت ظالم و اسلامستیز، اقدامی معنادار محسوب میشود. چند نکته محوری تبیین استاد مطهری در این موضوع به شرح ذیل است:
۱- انتخاب آگاهانه و آزادانه
قیام امام حسین (ع) نه یک اقدام انفجاری و از روی احساسات، بلکه اقدامی کاملاً آگاهانه بود. امام حسین (ع) از همان دوران معاویه، رفتارها و عهدشکنیهای خلیفه اموی را طی نامههای مختلف به وی تذکر میداد. رویکرد اباعبدالله الحسین (ع) در این نامهها همواره تأکید بر امربه معروف و نهیازمنکر و ضروری دانستن جهاد با معاویه بود، هرچند امام (ع) تا پایان عمر معاویه، از جهت پایبندی به معاهده صلح امام حسن (ع) با خلیفه اموی، از اقدام علیه حکومت معاویه خودداری کرد. علاوه بر این خطبه اباعبدالله الحسین (ع) به هنگام حج در صحرای منا، و همچنین تبیین ماهیت قیام توسط ایشان برای اصحابشان، همه گویای یک حرکت کاملاً آگاهانه بوده که هدف اصلی آن امر به معروف و نهیازمنکر است.
انتخاب آزادانه وجه دیگری از قیام اباعبدالله (ع) در کنار انتخاب آگاهانه است. امام حسین (ع) در شب عاشورا، بعد از اینکه از همراهی یاران و اهل بیت خود تجلیل کرد، بیعت خود را از آنها برداشت و ایشان را در انتخاب ماندن یا رفتن کاملاً آزاد گذاشت. بزرگی این عمل امام حسین (ع) وقتی بیشتر مشخص میشود که آن را با اقدام «طارق بن زیاد» مقایسه کنیم. طارق بن زیاد وقتی در جنگ با اسپانیا از دریا عبور کرد، کشتیهای لشکریانش را آتش زد تا کسی به فکر بازگشت نباشد و فقط راه جنگ با دشمن را انتخاب کند، اما امام حسین (ع) یارانش را در کمال آزادی انتخاب قرار داد و حتی به آنان اطمینان داد که دشمن هم با آنها کاری ندارد و هر کس میخواهد میتواند بازگردد.
۲- رد تقاضای بیعت با یزید
گام دوم در تبیین قیام اباعبدالله الحسین (ع)، مقدّم دانستن رد تقاضای بیعت با یزید توسط امام (ع) بر موضوع دعوت کوفیان از ایشان است. پیش از این، باید گفت بیعت با یزید، علاوه بر اینکه بیعت با غاصب خلافت و بیعت با یک فرد فاسق بود، معنای بسیار متفاوت دیگری هم داشت؛ بیعت با یزید بهمعنای تأیید موروثی بودن خلافت محسوب میشد، بنابراین با اینکه به شیوههای گوناگون (اعم از زبان تهدید و نرم) سعی داشتند امام حسین (ع) را به بیعت با یزید راضی کنند، ولی ایشان با قاطعیت این دعوت را ردّ کرد. به تعبیر استاد مطهری این موضوع مانند بخش اول جمله «لا اله» است.
۳- دعوت کوفیان و پذیرش رهبری جامعه
موضوع بعدی دعوت مردم کوفه از امام حسین (ع) برای آمدن به کوفه و پذیرش رهبری آن جامعه بود. در این موضوع شهید مطهری تأکید میکند که باید توجه داشت دعوت مردم کوفه از امام حسین (ع)، بعد از رد بیعت با یزید توسط ایشان بود نه قبل از آن؛ یعنی نباید موضوع را اشتباه فهم کرد که، چون امام حسین (ع) دعوت مردم کوفه را دید، بنابراین از بیعت با یزید سر باز زد! به عقیده شهید مطهری، اشتباه نویسنده کتاب «شهید جاوید»، نعمتالله صالحی نجفآبادی، این است که دعوت مردم کوفه از امام حسین (ع) را بهگونهای معرفی میکند که گویی این دعوت عامل اصلی قیام امام حسین (ع) بود، در حالیکه فلسفه اصلی قیام امام (ع) همان است که خود ایشان بیان کردند و آن امربه معروف و نهیازمنکر است. شهید مطهری در توضیح اینکه دعوت مردم کوفه عامل اصلی قیام امام حسین (ع) نبود، چنین استدلال میکند که اگر این دعوت عامل تعیینکننده بود، اباعبدالله الحسین باید بعد از شنیدن خبر سقوط کوفه و شهادت مسلم (ع)، سخن از امربه معروف و نهی از منکر را تعطیل، و با یزید بیعت میکرد، در حالیکه پُرشورترین سخنان امام حسین (ع) بعد از اطلاع از سقوط کوفه صورت گرفته است.
۴- دعوت، فرصت امر به معروف
دعوت مردم کوفه در واقع برای امام (ع) این تکلیف را ایجاد کرد که به آنها پاسخ مثبت دهد و این دقیقا همان چیزی است که امام علی (ع) در خطبه شقشقیه میگوید: «اگر نبود حضور آن جمعیت و تمام شدن حجت با وجود یار و یاور و اگر نبود که خداوند از دانایان پیمان گرفته است که بر سیرى ستمگر و گرسنگى ستمدیده رضایت ندهند، هر آینه مهار شتر خلافت را بر شانهاش مىانداختم.» امام حسین (ع) در حالیکه روحیات مردم کوفه و سُست عهدی آنان را میدانست به دعوتشان پاسخ مثبت داد، تا تکلیف خود را انجام داده باشد و آیندگان به ایشان اعتراض نکنند که چرا این فرصت را از دست داد؛ وگرنه فلسفه و روح حقیقی قیام امام حسین (ع) همان فریضه امربه معروف و نهیازمنکر است، تا جایی که به اعتقاد استاد مطهری، اگر از امام حسین (ع) هم بیعت نمیخواستند، ولی عمل به این فریضه در مقابل حکومت فسقوجور یزید، قیام حسینی را ایجاب میکرد.
این همان موضوعی است که در وصیت امام حسین (ع) به برادرش «محمد حنفیه»، در همان ابتدای راه که از مدینه حرکت کرد، آمده است: «و من از سرِ مستی و طغیان و فسادانگیزی و ستمکاری قیام نکردم، تنها برای اصلاح در امت جدم بهپا خواستم. میخواهم امر به معروف و نهیازمنکر کنم و به روش جدّم و پدرم علیبنابی طالب (علیهالسلام) رفتار نمایم.» سخن نهایی استاد مطهری در این موضوع در این است که اباعبدالله الحسین (ع) فریضه امربهمعروف و نهیازمنکر را رفعت بخشید و جایگاه آن را با خون خود، که همانا خون خداست، بر بلندای تاریخ تثبیت کرد.
بهره سخن؛ ترفیع یک فریضه!
اکنون با آگاهی از این بحث، لازم است از خود بپرسیم، چرا فریضه امربه معروف و نهیازمنکر در زمانه کنونی، در جهان اسلام و جامعه ایرانی به حاشیه رانده شده است؟ و چرا حتی برخی مسئولان و عناصر سیاسی دیندار، با زیر سؤال بردن این فریضه و دفاع از دینداری خصوصی، برای خود اسم و رسمی دستوپا میکنند؟ شاید بهتر باشد قبل از اینکه به پاسخ اعتقادی روی بیاوریم، موضوع را از زاویه عقلی، یعنی از منظر منطق حاکم بر جوامع مورد بررسی قرار دهیم.
فریضه امربه معروف و نهیازمنکر، یک اصل جامعهشناختی بسیار مهمی است که مفروض اصلی آن شناخت دقیق جامعه توسط عاملان به این فریضه است. اگر سخنان امام حسین (ع) درباره ماهیّت جامعه زمان خود و حکومت معاویه و یزید را با دقّت مطالعه کنیم، شناخت عمیق اباعبدالله الحسین (ع) از آن جامعه و حکومت، و اولویتهای پیشرو را به روشنی میبینیم. وقتی این شناخت و آگاهی از جامعه و مسائل اصلی و فرعی و اولویتهای آن وجود داشته باشد، سخن عاملان به فریضه مذکور از خاصیت توجیهکنندگی و اقناعسازی بیشتری برخوردار میشود و نگاه سایرین به این فریضه را اصلاح کرده و امربه معروف و نهیازمنکر را در مقام یک اصل جامعهشناختی مهمی تعریف میکند.