رفتار دیجیتال انبوه کاربران، یک «دماسنج» دقیق و آنی برای سنجش دمای روانی جامعه، سطح اضطراب، کانونهای توجه و میزان اعتماد عمومی است.
در طی سالیان اخیر و در پی گسترش جنگهای ترکیبی، میدان رویارویی از مرزهای جغرافیایی فراتر رفته و به عرصههای شناختی، اطلاعاتی و اقتصادی تسری یافته است. در این الگوی نوین، پیروزی صرفاً در انهدام توان نظامی دشمن خلاصه نمیشود، بلکه تسخیر اذهان، مدیریت روایتها و فرسایش اراده ملی جامعه هدف، به اهدافی همتراز با اهداف نظامی تبدیل شدهاند. درک پویاییهای افکار عمومی و رصد تغییرات رفتاری جامعه در شرایط بحران، یکی از پیچیدهترین و در عین حال حیاتیترین مؤلفههای حکمرانی راهبردی و پدافند غیرعامل است. تاکنون، تحلیلها در این حوزه عمدتاً بر مبنای شهود، پیمایشهای زمانبر یا دادههای کیفی استوار بوده است، اما بهتازگی، انتشار گزارشی دادهمحور توسط پلتفرم تبلیغات
حکمرانی موفق، حکمرانی دادهمحور و هوشمند است. تسلط بر تحلیل اکوسیستم دیجیتال داخلی، دیگر یک انتخاب نیست، بلکه جزء لاینفک پدافند غیرعامل، صیانت از منافع ملی و تضمین ثبات و امنیت کشورمان در برابر طوفانهای پیچیده آینده خواهد بود.
دیجیتال «یکتانت» تحت عنوان «گزارش تأثیرات جنگ بر تبلیغات دیجیتال»، فرصتی مفید برای واکاوی تجربی و دقیق این پدیده فراهم آورده است. این گزارش که برآمده از تحلیل کلاندادههای بیش از ۵۳۰۰ وبسایت و هزاران اپلیکیشن در بازه جنگ تحمیلی ۱۲ روزه است، فراتر از یک تحلیل تجاری، به مثابه یک «آزمایشگاه راهبردی» عمل میکند. این دادهها نهتنها تصویری دقیق از واکنش آنی اقتصاد دیجیتال به یک شوک امنیتی ارائه میدهند، بلکه همچون یک «نوار قلب اجتماعی» یا یک «لرزهنگار روانی»، نبض جامعه، اولویتها، نگرانیها و تغییرات ذائقه محتوایی کاربران را در لحظات بحرانی به نمایش میگذارند. در این نوشتار به این موضوع خواهیم پرداخت که این سیگنالهای دیجیتال، چه درسهای مفید و راهبردی برای سیاستگذاری رسانهای، مدیریت افکار عمومی، تابآوری اقتصادی و در نهایت، صیانت از امنیت شناختی کشورمان در مواجهه با تنشهای احتمالی آینده در بر دارند؟
تغییر ذائقه محتوایی ایرانیان در شرایط جنگ
نخستین و برجستهترین یافته گزارش، تغییر شدید و آنی در الگوی مصرف محتوای کاربران ایرانی است که میتوان آن را تغییر شناختی جامعه در مواجهه با تهدید نامید. در دوره جنگ، ترافیک وبسایتهای حوزههایی چون «موسیقی» (کاهش ۷۱ درصدی)، «سبک زندگی و سرگرمی» (کاهش ۴۱ درصدی) و «ورزشی» (کاهش ۲۱ درصدی) با سقوطی عمودی مواجه میشود. این پدیده، بازتاب دیجیتال «هرم نیازهای مازلو» در شرایط اضطرار است؛ نیازهای عالیتر و ثانویه مانند سرگرمی، تفریح و خودشکوفایی، به سرعت جای خود را به نیازهای بنیادین یعنی «امنیت» و «کسب اطلاعات برای بقا» میدهد. شهروندان در مواجهه با عدم قطعیت، بهطور غریزی به دنبال اطلاعاتی هستند که به آنها در فهم وضعیت، ارزیابی تهدید و اتخاذ تصمیمات درست کمک کند. این هجوم به سمت محتوای «ویدئویی» (رشد ۳۷ درصدی) و «خبری-سیاسی» (رشد ۳۵ درصدی)، یک شمشیر دولبه برای دستگاه حکمرانی است. از یکسو، این عطش اطلاعاتی یک فرصت طلایی برای ارتباط مستقیم، اطلاعرسانی بهموقع، اعتمادسازی و مدیریت
تحلیل کلاندادههای بیش از ۵۳۰۰ وبسایت و هزاران اپلیکیشن در بازه جنگ تحمیلی ۱۲ روزه است، فراتر از یک تحلیل تجاری، به مثابه یک «آزمایشگاه راهبردی» عمل میکند.
فعالانه روایتها فراهم میآورد. از سوی دیگر، این پدیده یک آسیبپذیری بزرگ نیز ایجاد میکند. اگر این نیاز اطلاعاتی توسط منابع داخلی معتبر، چابک و قانعکننده تأمین نگردد، «خلأ اطلاعاتی» ایجادشده بهسرعت توسط رسانههای معاند، شبکههای شایعهپراکن و عملیاتهای روانی دشمن پر خواهد شد. این خلأ میتواند به اضطراب اجتماعی، بیاعتمادی به نهادهای رسمی و فرسایش سرمایه اجتماعی دامن بزند. رشد خیرهکننده مصرف محتوای ویدئویی نیز این پیام راهبردی را به همراه دارد که در عصر بحران، ارتباط بصری و مبتنی بر تصویر، به دلیل قدرت تأثیرگذاری احساسی و سهولت درک، به مؤثرترین و پذیرفتهشدهترین قالب برای انتقال پیام تبدیل میشود و سیاستگذاری رسانهای باید این اولویتبخشی به محتوای ویدئویی را در مرکز راهبردهای خود قرار دهد.
اقتصاد دیجیتال زیر آتش
واکنش اولیه اقتصاد دیجیتال به بحران، واکنشی انقباضی و مبتنی بر ترس است. دادههای گزارش نشان میدهد که با شروع بحران، بودجههای تبلیغاتی کسبوکارها تا ۷۹ درصد کاهش مییابد و تعداد کمپینهای فعال نیز افتی ۳۷ درصدی را تجربه میکند. این واکنش، بیانگر غلبه شدید عدم قطعیت بر فضای اقتصادی و رویکرد محافظهکارانه بنگاهها برای حفظ نقدینگی است. اما تحلیل عمیقتر دادهها، فرصتهای راهبردی مهمی را در دل این تهدید آشکار میسازد. کاهش شدید تقاضا برای فضای تبلیغاتی، به افت قابلتوجه ۴۶ درصدی «هزینه به ازای هر کلیک» (CPC) منجر میشود. این به آن معناست که بازیگران هوشمند و تابآور، اعم از کسبوکارهای خصوصی یا نهادهای عمومی، میتوانند در میانه بحران، با هزینهای بسیار
افزایش ۲۸ درصدی نمایش تبلیغات در اپلیکیشنها، بهویژه بازیهای موبایلی (رشد ۴۱ درصدی) است. این داده نشان میدهد که شهروندان، بهویژه نسل جوان، در شرایط جنگی برای فرار از اضطراب و یافتن سرگرمیهای دمدستی، به فضای اپلیکیشنها و بازیها پناه میبرند. این پدیده را میتوان نوعی «پیله دیجیتالی» یا «Digital Cocooning» نامید.
کمتر از شرایط عادی، به مخاطبان گستردهتری دسترسی پیدا کنند. این یک فرصت «ضد چرخهای» یا «Counter-cyclical» است. برای مثال، نهادهای دولتی میتوانند پیامهای مربوط به پدافند غیرعامل، آرامسازی روانی جامعه یا اطلاعرسانیهای ضروری را با نرخ تاثیرگذاری بالا و اثربخشی بالا منتشر کنند. نکته جالبتوجه دیگر، افزایش ۲۸ درصدی نمایش تبلیغات در اپلیکیشنها، بهویژه بازیهای موبایلی (رشد ۴۱ درصدی) است. این داده نشان میدهد که شهروندان، بهویژه نسل جوان، در شرایط جنگی برای فرار از اضطراب و یافتن سرگرمیهای دمدستی، به فضای اپلیکیشنها و بازیها پناه میبرند. این پدیده را میتوان نوعی «پیله دیجیتالی» یا «Digital Cocooning» نامید. این بسترها، کانالهایی نادیده گرفتهشده برای ارتباط با بخشهایی از جامعه هستند که شاید بهطور مستقیم پیگیر اخبار سیاسی نباشند اما از لحاظ روانی تحتفشار قرار دارند و میتوان از این کانالها برای ارسال پیامهای غیرمستقیم فرهنگی، اجتماعی و حتی آموزشی استفاده کرد.
ماتریس پایداری
گزارش یکتانت، با هوشمندی کسبوکارها را بر اساس دو شاخص «میزان کاهش هزینه در جنگ» و «سرعت بازیابی پس از جنگ» در یک ماتریس چهاربخشی طبقهبندی کرده است. این ماتریس، فراتر از یک تحلیل بازاریابی، یک «نقشه حرارتی» از تابآوری بخشهای مختلف اقتصاد کشورمان است که میتواند مبنای سیاستگذاریهای دقیق قرار گیرد. در «ناحیه اول» (کاهش اندک، بازیابی سریع)، کسبوکارهایی مانند بانکها، ارز دیجیتال، فروش خودرو و گردشگری قرار دارند. منطق اقتصادی این پایداری روشن است: در شرایط بحران، دغدغههای مالی، حفظ ارزش داراییها در برابر تورم احتمالی (از طریق خودرو یا ارز دیجیتال) و نیازهای اساسی در اولویت قرار میگیرند. این بخشها ستونهای تابآور اقتصاد در کوتاهمدت و شاخصهایی از اولویتهای مردم هستند. در مقابل، «ناحیه چهارم» (کاهش شدید، بازیابی کند) شامل صنایعی چون لوازمخانگی، فروشگاههای آنلاین (خردهفروشی)، تاکسیهای اینترنتی و پوشاک است. اینها بخشهایی از اقتصاد هستند که مستقیماً به قدرت خرید خانوار، فعالیتهای روزمره و هزینههای غیرضروری وابستهاند و بهعنوان شاخصهای پیشنگر رکود اقتصادی و کاهش تحرک اجتماعی عمل میکنند. برای سیاستگذار اقتصادی، این ماتریس میتواند یک ابزار «هشدار سریع» و مبنایی برای طراحی بستههای حمایتی هدفمند و اولویتبندی صنایع برای تخصیص منابع در دوران پسابحران باشد. این دادهها نشان میدهند که کدام بخشها بهطور خودکار به چرخه فعالیت بازمیگردند و کدام بخشها برای احیا نیازمند مداخله و حمایت هستند و این امر از اتلاف منابع جلوگیری میکند.
دماسنج دیجیتال افکار عمومی
فراتر از تحلیلهای رسانهای و اقتصادی، دادههای این گزارش دریچهای به سوی درک «میدان نبرد شناختی» باز میکنند. رفتار دیجیتال انبوه کاربران، یک «دماسنج» دقیق و آنی برای سنجش دمای روانی جامعه، سطح اضطراب، کانونهای توجه و میزان اعتماد عمومی است. دشمن در یک جنگ ترکیبی، دقیقاً همین شاخصها را هدف قرار میدهد. با علم به اینکه جامعه در زمان بحران تشنه اخبار است، دشمن تلاش خواهد کرد با پمپاژ اطلاعات نادرست و شایعات هدفمند، این عطش را با محتوای مسموم سیراب کند. با علم به اینکه بخشهایی از اقتصاد شکنندهتر هستند، تلاش خواهد کرد با ایجاد وحشت اقتصادی، این شکنندگی را تشدید نماید. درک الگوهای رفتاری دیجیتال، اولین گام برای طراحی یک «پدافند شناختی» مؤثر است. این پدافند دیگر نمیتواند منفعلانه و مبتنی بر تکذیب شایعات پس از انتشار باشد؛ بلکه باید پیشدستانه، دادهمحور و مبتنی بر شناخت دقیق مخاطب عمل کند. برای مثال، اگر میدانیم که کاربران به محتوای ویدئویی روی آوردهاند، باید خط مقدم دفاع شناختی ما نیز در همین بستر و با همین قالب تعریف شود. اگر میدانیم که بازیهای موبایلی به پناهگاه روانی بخشی از جامعه تبدیل شدهاند، باید برای حضور هوشمندانه و غیرمستقیم در این فضا نیز برنامهریزی کنیم. این دادهها به ما اجازه میدهند که از یک رویکرد واکنشی به یک رویکرد پیشبینیکننده و پیشگیرانه در مدیریت افکار عمومی حرکت کنیم.
به طور کلی، تحلیل دادههای رفتار دیجیتال کاربران و کسبوکارها در یک سناریوی جنگی، صرفاً یک تمرین آکادمیک یا تجاری نیست، بلکه یک ضرورت انکارناپذیر برای امنیت ملی در قرن بیست و یکم است. این دادهها، آینهای شفاف از وضعیت روانی-اجتماعی و نبض اقتصادی کشورمان در بزنگاههای تاریخی هستند و میتوانند سنگ بنای سیاستگذاریهای دقیقتر، هوشمندتر و مؤثرتر قرار گیرند. بر این اساس، چند توصیه راهبردی مشخص قابلطرح است.
اگر میدانیم که بازیهای موبایلی به پناهگاه روانی بخشی از جامعه تبدیل شدهاند، باید برای حضور هوشمندانه و غیرمستقیم در این فضا نیز برنامهریزی کنیم. این دادهها به ما اجازه میدهند که از یک رویکرد واکنشی به یک رویکرد پیشبینیکننده و پیشگیرانه در مدیریت افکار عمومی حرکت کنیم.
نخست، تدوین یک راهبرد ملی روایت در شرایط بحران. نظام رسانهای کشورمان باید برای شیفت ناگهانی تقاضای محتوا به سمت اخبار و ویدئو، آمادگی کامل عملیاتی داشته باشد. این آمادگی نهتنها شامل تولید محتوای معتبر، سریع و باکیفیت است، بلکه نیازمند استراتژی توزیع هوشمند و چندلایه برای غلبه بر روایتهای رقیب در تمامی پلتفرمهای دیجیتال است. ایجاد «اتاقهای وضعیت رسانهای» که بهطور آنی دادههای دیجیتال را رصد و تحلیل میکنند، یک الزام است.
دوم، طراحی یک چارچوب تابآوری اقتصادی دادهمحور. سیاستگذاران اقتصادی میتوانند از شاخصهای اقتصاد دیجیتال (مانند هزینه تبلیغات و بودجه کمپینهای صنایع مختلف) بهعنوان دماسنجهای آنی برای سنجش سلامت اقتصاد و طراحی مداخلات هوشمند بهره ببرند. شناسایی صنایع شکننده بر اساس ماتریس تابآوری و طراحی بستههای حمایتی پیشگیرانه برای آنها، میتواند از تعمیق بحران اقتصادی جلوگیری کند.
سوم، توسعه دکترین ملی پدافند شناختی. باید به فرصتهای ارتباطی در دل بحران توجه کرد. هزینه پایین تبلیغات و توجه بالای مخاطبان، فرصتی بینظیر برای نهادهای حاکمیتی و عمومی جهت ترویج پیامهای انسجامبخش، امیدآفرین، آموزشی و تقویتکننده تابآوری ملی با اثربخشی بالا فراهم میآورد. این نیازمند شناخت دقیق فضاهای جدیدی است که شهروندان در آن حضور دارند، از جمله پلتفرمهای سرگرمی که به پناهگاه روانی تبدیل میشوند.
در پایان، باید پذیرفت که در جهان امروز، حکمرانی موفق، حکمرانی دادهمحور و هوشمند است. تسلط بر تحلیل اکوسیستم دیجیتال داخلی، دیگر یک انتخاب نیست، بلکه جزء لاینفک پدافند غیرعامل، صیانت از منافع ملی و تضمین ثبات و امنیت کشورمان در برابر طوفانهای پیچیده آینده خواهد بود.