صفحه نخست >>  عمومی >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۳ آبان ۱۴۰۴ - ۲۱:۴۹  ، 
شناسه خبر : ۳۸۳۶۴۱
خبری از ارسال موشک‌های جنجالی به کی‌یف نیست
وضعیت اوکراین بیش از هر زمان دیگری به شکنندگی نزدیک شده است. خطوط مقدم نبرد در حال فرسایش هستند و ذخایر مهمات و سامانه‌های پدافندی رو به اتمام است.
پایگاه بصیرت / حنیف غفاری

جنگ اوکراین، این نزاع دنباله دار در قلب اروپا، از روز‌های نخستین با تعهدات واشنگتن به حمایت همه‌جانبه گره خورده بود. ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، با اتکا به این حمایت‌ها، توانست ماشین جنگی کشورش را در مواجهه با روسیه فعال نگه دارد. اما اکنون، در میانه مسیر، این حمایت‌ها تحت‌الشعاع تعلیق‌های طولانی‌مدت و بازی‌های پیچیده داخلی آمریکا قرار گرفته است. این روند، نه تنها لجستیک نظامی اوکراین را مختل کرده، بلکه مهم‌تر از آن، ضربه‌ای مهلک بر اعتماد کی‌یف به وعده‌های متحدان غربی آن و در راس آنها آمریکا وارد ساخته است. در این برهه حساس، وضعیت اوکراین بیش از هر زمان دیگری به شکنندگی نزدیک شده است. خطوط مقدم نبرد در حال فرسایش هستند و ذخایر مهمات و سامانه‌های پدافندی رو به اتمام است. در چنین شرایطی، نگاه زلنسکی و فرماندهان او به سمت واشنگتن دوخته شده بود، جایی که انتظار رسیدن کمک‌های حیاتی، به‌ویژه آن دسته از سامانه‌های استراتژیکی که می‌توانست موازنه قوا را تغییر دهد، به یک ضرورت بقا تبدیل شده بود. اما این انتظار، در نهایت به انتظاری بیهوده تبدیل شد و این واقعیت تلخ نمایان گشت که در دنیای سیاست خارجی آمریکا، به‌ویژه در دوران نفوذ بازیگران غیرقابل پیش‌بینی مانند دونالد ترامپ، امید به کمک‌های تضمین‌شده، خود بزرگ‌ترین عامل ساده‌لوحی است.

اکنون همگان مشاهده می‌کنند که چگونه ساده‌باوری زلنسکی نسبت به ماهیت سیاست خارجی ترامپ، و همچنین بازی‌های پیچیده پشت پرده لابی‌ها و مذاکرات محرمانه، منجر به خنجری شد که اکنون بر پیکر استراتژی بقای اوکراین نشسته است.

ساده‌لوحی زلنسکی در برابر معامله‌گری ترامپ

ولودیمیر زلنسکی، که از ابتدای جنگ تصویری منسجم از خود به عنوان رهبری مصمم در برابر تجاوز خارجی ارائه داده بود، به نظر می‌رسید که درکی نادرست از فلسفه سیاسی دونالد ترامپ دارد. اوکراین، و به‌طور کلی حامیان اروپایی آن، اصرار داشتند که اتحاد با آمریکا یک رابطه ارزشی است که بر محور لیبرال دموکراسی استوار است. اما سیاست خارجی ترامپ هرگز بر مبنای ارزش‌ها تعریف نشده، بلکه همواره بر پایه معامله‌گری (Transactionalism) بنا شده است.

ترامپ، سیاست خارجی را نه یک تعهد بلندمدت ایدئولوژیک، بلکه مجموعه‌ای از معاملات سود و زیان کوتاه‌مدت می‌بیند. برای او، کمک به اوکراین صرفاً تا زمانی ارزش دارد که این کمک‌ها مستقیماً منافع شخصی یا سیاسی کوتاه‌مدت او و حامیانش را تأمین کند. این ساده‌لوحی در امیدواری به دریافت تسلیحات کلیدی، مانند موشک‌های استراتژیک دوربُرد تاماهاوک (Tomahawk)، به اوج خود رسید. تاماهاوک‌ها، با برد عملیاتی فراتر از ۱۵۰۰ کیلومتر، می‌توانستند عمق دفاعی روسیه و زیرساخت‌های لجستیکی آن را به شدت تهدید کنند و موازنه بازدارندگی را تغییر دهند. زلنسکی بار‌ها بر ضرورت این تسلیحات تأکید کرد، و ظاهراً بر اساس تماس‌ها و وعده‌هایی که در پشت صحنه دریافت کرده بود، انتظار داشت که این تجهیزات به زودی ارسال شوند.

اما این امیدواری، ناشی از یک خطای محاسباتی بنیادین بود: زلنسکی فراموش کرد که "اول آمریکا" در گفتمان ترامپ، یعنی "فقط منافع آمریکا، حتی اگر به بهای تضعیف متحدین باشد." در ذهن ترامپ، حمایت بی‌قید و شرط از اوکراین یک "بدهی" است که آمریکا را تضعیف کرده و متحدین اروپایی را تنبل ساخته است. او از این مسئله به عنوان یک اهرم فشار علیه ناتو و اتحادیه اروپا استفاده می‌کند تا امتیازات بیشتری کسب کند. بنابراین، تعهدات شفاهی و حتی توافقات اولیه در واشنگتن، در برابر اراده فردی مانند ترامپ که سیاست خارجی را ابزاری برای بازی‌های داخلی خود می‌بیند، هیچ ارزشی نداشت. اوکراین به عنوان یک برگ برنده در دست ترامپ در بازی داخلی آمریکا عمل می‌کرد، نه به عنوان یک شریک استراتژیک در مقابله با یک قدرت متخاصم.

تله‌لابی‌ها و مذاکرات محرمانه

شکست در دریافت تسلیحات حیاتی، تنها نتیجه نفوذ ساده‌لوحانه بر سیاست خارجی معامله‌گرانه نبود؛ این شکست محصول بازی‌های پیچیده داخلی و مذاکرات پنهانی بود که زلنسکی از ماهیت آنها غافل بود. دو نیروی قدرتمند در این میان نقش‌آفرین بودند:

۱. نفوذ لابی‌های سیاسی قدرتمند و نومحافظه‌کاران

جناح نومحافظه‌کاران (Neoconservatives) و برخی از جناح‌های افراطی‌تر حزب جمهوری‌خواه، هرچند در ظاهر خواهان سرنگونی پوتین هستند، اما در عمل رویکردی دوگانه در قبال اوکراین دارند. این گروه‌ها، از یک سو، تضعیف روسیه را یک هدف استراتژیک می‌دانند، اما از سوی دیگر، به‌شدت نسبت به هزینه‌های مالی و خطر درگیری مستقیم با روسیه بدبین هستند. این لابی‌ها، به‌ویژه آنهایی که نگران خروج منابع مالی آمریکا از حوزه‌های مورد علاقه داخلی خود هستند، از تعلیق کمک‌ها به عنوان ابزاری برای اعمال فشار بر دولت فعلی و همچنین تغییر اولویت‌های سیاست خارجی استفاده می‌کنند. آنها می‌خواهند تضمین کنند که کمک‌های نظامی به گونه‌ای هدایت شوند که بیشترین منفعت را برای صنایع دفاعی داخلی آمریکا داشته باشد، نه لزوماً بیشترین کارایی را برای زلنسکی. در این میان، پافشاری ترامپ بر کاهش تعهدات بین‌المللی، این لابی‌ها را جسورتر ساخت تا از تأخیر در ارسال تسلیحات استراتژیک دفاع کنند، با این توجیه که اوکراین باید "سخت‌تر بجنگد" یا اینکه باید از درگیری مستقیم اجتناب شود.

۲. مذاکرات پنهانی با ولادیمیر پوتین: فریب استراتژیک

نکته محوری و شاید مهم‌تر، گزارش‌هایی است که حاکی از مذاکرات محرمانه و پنهانی است که دونالد ترامپ یا مشاوران نزدیک او با نمایندگان ولادیمیر پوتین در جریان بوده است. این مذاکرات، که اغلب در خارج از کانال‌های دیپلماتیک رسمی صورت می‌گیرد، هدفش دستیابی به نوعی "توافق بر سر تقسیم نفوذ" یا حداقل، یک آتش‌بس موقت است که به نفع ترامپ در انتخابات آتی تمام شود. در این سناریو، تعلیق کمک‌ها به زلنسکی نه یک "اشتباه" بلکه یک "ابزار مذاکره" بوده است. ترامپ با نگه داشتن اوکراین در معرض خطر، اهرم فشار خود را بر کی‌یف افزایش می‌دهد تا در نهایت زلنسکی را وادار به پذیرش شرایطی کند که مورد رضایت مسکو باشد (یا حداقل، شرایطی که ترامپ بتواند آن را به عنوان یک "پیروزی دیپلماتیک" به مردم آمریکا معرفی کند).

وقتی وعده ارسال تاماهاوک‌ها به تعلیق درآمد، مشخص شد که این وعده هرگز با نیت اجرا شدن داده نشده بود. این یک "فریب استراتژیک" بود تا زلنسکی را در مرحله‌ای حساس امیدوار نگه دارد و در عین حال، پوتین را برای مذاکره دعوت کند. نتیجه آن شد که زلنسکی در میانه نبرد، بدون سلاح‌های حیاتی باقی ماند و موقعیت اوکراین در مذاکرات احتمالی آینده به شدت تضعیف شد. این نه یک شکست تاکتیکی، بلکه نتیجه پذیرش این فرض غلط بود که یک مهره کوچک می‌تواند بر بازی بزرگ‌تری که توسط بازیگران اصلی هدایت می‌شود، تأثیر بگذارد. تجربه تلخ ولودیمیر زلنسکی و دولت اوکراین در پرونده کمک‌های نظامی آمریکا، به ویژه در سایه نفوذ ترامپ، باید به سندی قطعی در آرشیو روابط بین‌الملل تبدیل شود. این سند گواهی است بر این واقعیت بی‌رحمانه: سیاست خارجی آمریکا، به‌ویژه زمانی که توسط رهبری با رویکرد "معامله‌گرایانه محض" هدایت می‌شود، هیچ تضمین واقعی برای شرکای خود قائل نیست.

هر کشوری در عرصه بین‌المللی که خود را قربانی حفظ منافع استراتژیک آمریکا می‌داند و تمام بقای خود را بر دیوار اعتماد به وعده‌های واشنگتن بنا می‌کند، چیزی جز تباهی و شکست در اهداف استراتژیک در انتظارش نخواهد بود. تاماهاوک‌ها هرگز نرسیدند، اما خنجری که از این بی‌اعتمادی و فریب استراتژیک نشأت گرفت، عمیقاً در قلب امید اوکراین فرو رفت.