رژیم صهیونیستی در راستای تضعیف و مقابله با حزبالله به ترور «ابوعلی طباطبایی» دست زد. این ترور براساس شیوهها و مدلهای قبلی ترور این رژیم صورت گرفت و صهیونیستها هدف اعلامی خود از ترور ابوعلی را مقابله با بازسازی حزبالله عنوان کردند که در نهان این ترور با اهداف دیگری نیز صورت گرفت. در رابطه با ترور ابوعلی، دلایل و اهداف رژیم صهیونیستی و همچنین نوع پاسخ حزبالله به این ترور نکاتی قابل بیان است:
۱ ـ رژیم صهیونیستی مترصد است که با گزاره تهدید معتبر نظامی به دو هدف اخلال در توانمندی و اقدامات گروههای مقاومت و طراحی و اقدام مشترک با همپیمانان به ویژه آمریکا در جهت معتبرسازی تهدیدهای نظامی برسد.
۲ ـ رژیم صهیونیستی در میان اضلاع مقاومت به چند دلیل تمرکز ویژهای بر روی حزبالله دارد:
الفـ حزبالله بعد از ایران مهمترین و قویترین گروه مقاومت در محور مقاومت است.
بـ حزبالله یکی از بیشترین مرزهای مشترک را با سرزمینهای اشغالی فلسطین دارد.
جـ ضربهپذیری حزبالله به افزایش ضربهپذیری سایر گروههای مقاومت و حتی ایران منجر خواهد شد؛
۳ ـ مدل اقدامات و ترورهای رژیم صهیونیستی همچون اقدامات این رژیم بعد از عملیات طوفانالاقصی است که در آن بر ترور هدفمند فرماندهان و پشتیبانان محورها تمرکز دارد. ترور ابوعلی در بیروت نشاندهنده این مسئله است.
۴ ـ رژیم صهیونیستی بارها اعلام کرده که حزبالله در مسیر بازسازی و ارتقای توان قدرت خود حرکت میکند و این مسیر برای این رژیم قابل هضم نیست و دولت لبنان باید طرح خلع سلاح حزبالله را به سرانجام برساند. حتی «تام باراک» دولت لبنان را تهدید کرد که در صورت خلع سلاح نشدن حزبالله، رژیم صهیونیستی به صورت یکجانبه به این اقدام متوسل خواهد شد.
۵ ـ رژیم صهیونیستی به دنبال حفظ فشار نظامی بر حزبالله و ایجاد یک معماری امنیتی پایدار در جنوب لبنان با مشارکتهای منطقهای است. به این معنا که گزاره تهدید معتبر نظامی علیه حزبالله همچنان وجود داشته باشد و با این اقدام لبنان را در تقابل دوگانه دولتـ مقاومت قرار دهد. در واقع، هدف اصلی رژیم صهیونیستی از اقدامات این چنینی و توسعه میدان جنگ، واردکردن لبنان به افزایش دوقطبیهاست.
۶ـ تمرکز رژیم صهیونیستی بر ترور فرماندهان اصلی حزبالله قرار گرفته است. این سناریو مشابه سناریوی جنگ ۶۶ روزه است که رژیم صهیونیستی با ترور فرماندهان اصلی و میدانی و رأس رهبری حزبالله جنگ را آغاز کرد.
۷ ـ هدف رژیم صهیونیستی از این ترورها، جلوگیری از هرگونه پاسخ سریع و دقیق حزبالله در برابر این حملات است، به گونهای که شورای آتلانتیک در این باره نوشت، گزینههای حزبالله محدود است؛ از یک طرف پایگاه اجتماعی آن فریاد میزند و از طرف دیگر چنانچه حزبالله پاسخ ندهد، رژیم صهیونیستی بسیار سخت پاسخ خواهد داد.
۸ ـ در رابطه با نوع واکنشها و اقدامات حزبالله به این ترور باید به دو مسئله توجه جدی داشت. اولین موضوع عدم توجه جدی دولت لبنان به نقض آتشبسها و اقدامات رژیم صهیونیستی است. سیاست حزبالله بر این اصل استوار است که هر نوع اقدام با هماهنگی و مشارکت دولت و ارتش لبنان باشد و مواضع شیخ نعیم قاسم نیز این مسئله را نشان میدهد. دومین مسئله رویکرد کلان حزبالله به هر نوع تقابل و درگیری با رژیم صهیونیستی است. در این رویکرد کلان مسئله اصلی فرسایش رژیم صهیونیستی و در مقابل افزایش توان حزبالله و بازسازی آن است.
در مجموع این مسئله باید مورد توجه قرار گیرد که ترورهای رژیم صهیونیستی به منزله برتری این رژیم در ابعاد میدانی و حوزهای نیست؛ زیرا چنانچه این رژیم به چنین برتری میرسید، نیازی به این همه طرح و ترور نبود؛ بنابراین تبیین این استراتژیها به منزله انجام اقدامات این رژیم یا احیاناً توانایی آن نیست، بلکه تدوین این استراتژیها نشان میدهد، این رژیم تاکنون در راهبردهای خود ناکام مانده که هر بار استراتژی جدیدی را اعلام میکند. همچنین حزبالله درطول یک سال گذشته در مسیر خاصی از پیشرفت و افزایش توان نظامی و دفاعی قرار گرفته و این مسئله به چالش اصلی برای صهیونیستها تبدیل شده است.