دورانی که میشد روی قواعد حقوق بینالملل یا رویههای دیپلماتیک سنتی حساب کرد، به پایان رسیده است و ما با جهانی روبرو هستیم که در آن قدرت عریان و بدهبستانهای آنی حرف اول را میزند
جهان در آستانه ورود به سال ۲۰۲۶ میلادی، نه در وضعیت سکون، بلکه در میانه یک دگردیسی تاریخی و بنیادین قرار دارد. اگر سال ۲۰۲۵ را آنگونه که بسیاری از اندیشکدههای غربی توصیف کردهاند، نقطه پایان نظم لیبرال کلاسیک بدانیم، سال ۲۰۲۶ سالی خواهد بود که در آن سیمای نظم نوین و مختصات ژئوپلیتیک قرن بیستویکم وضوح بیشتری مییابد. تحولات پرشتابی که با بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید و تغییر ریل سیاستگذاری در ایالات متحده آمریکا آغاز شد و با جنگ 12 روزه ایران و رژیم صهیونیستی، از مرحله شوک اولیه عبور کرده و در حال نهادینه شدن در قالب رویههای جدید بینالمللی است. برای جمهوری اسلامی ایران، به عنوان یک بازیگر لنگرگاهی در غرب آسیا که همواره در کانون تقاطعات راهبردی قرار داشته است، درک دقیق ماهیت این گذار حیاتی است. در چنین شرایطی مسئله اصلی اینجاست که در جهانی که نهادهای چندجانبهگرا ماند سازمان ملل متحد تضعیف شده و منطق معاملهگری جایگزین تعهدات ارزشی شده است، منافع ملی کشورمان چگونه باید بازتعریف و صیانت شود؟ نگارنده به نوبه خود و در این نوشتار با واکاوی روندهای سال ۲۰۲۵ و نگاهی به افق ۲۰۲۶ به این موضوع خواهد پرداخت که کشورمان برای عبور موفق از این پیچ تاریخی چرا نیازمند گذار از «واکنشگری» به «کنشگری هوشمند» مبتنی بر شناخت دقیق شکافهای درونی غرب و فرصتهای نوظهور در شرق است تا در سایه این شناخت امکان حفاظت و تامین منافع ملی کشورمان به شکل حداکثری و مطلوب ممکن گردد.
پایان عصر دیپلماسی سنتی!
با نگاهی به اتاقهای فکر غربی شاهدیم که اغلب متفکران فعال در این اندیشکدهها سال ۲۰۲۵ را نقطه عطفی در فروپاشی هنجارهای دیپلماتیک چنددههای مینامند. دولت ترامپ در ایالات متحده آمریکا با اتخاذ رویکردی که میتوان آن را «تخریب خلاق» یا در تعبیری بدبینانهتر رویکرد مافیایی نامید، ساختار نهادهای بینالمللی را هدف قرار داد. کاهش بودجههای سازمان ملل، حمله به استقلال نهادی مانند فدرال رزرو و استفاده ابزاری از تعرفههای تجاری، تنها بخشی از این پازل بود. برای سیاستگذاران کشورمان، این تحول یک پیام روشن دارد و آن اینکه دورانی که میشد بر روی قواعد حقوق بینالملل یا رویههای دیپلماتیک سنتی حساب کرد، به پایان رسیده است و ما با جهانی روبرو هستیم که در آن قدرت عریان و بدهبستانهای آنی حرف اول را میزند و دیگر با دیپلماسی سنتی دستگاه سیاست خارجی تامین منافع ملی ممکن نیست. این فضا، اگرچه بیثبات و پرخطر به نظر میرسد، اما برای بازیگرانی نظیر کشورمان که سالهاست تحت فشار تحریمهای ناعادلانه، زیست در شرایط سخت را آموختهاند، حاوی فرصتهای بیبدیلی است. وقتی آمریکا متحدان سنتی خود را با منطق پول میسنجد، شکافهایی ایجاد میشود که دیپلماسی خلاق ایرانی میتواند در آن نفوذ کند.
غرب آسیا؛ از آتشبس شکننده تا صلح اجباری
یکی از مهمترین متغیرهای سال ۲۰۲۶، وضعیت امنیتی غرب آسیا خواهد بود. شواهد میدانی و تحلیلهای راهبردی نشان میدهد که رویکرد دولت ترامپ در سال ۲۰۲۵، ترکیبی متناقض از فشار حداکثری و تلاش برای دستاوردهای نمایشی بوده است. آتشبس در غزه، که بیشتر محصول بنبست نظامی رژیم صهیونیستی و نیاز رئیسجمهور آمریکا به یک دستاورد برای دریافت «جایزه صلح نوبل» بود، فضایی جدید را رقم زده است. پیشبینی میشود در سال ۲۰۲۶، فشار واشنگتن برای خروج آبرومندانه نتانیاهو از قدرت و جلوگیری از شعلهور شدن مجدد جنگ تمامعیار افزایش یابد. این رویکرد نه از سر
سال ۲۰۲۶ زمان بهرهبرداری دیپلماتیک از دستاوردهای میدانی است؛ جایی که باید «قدرت بازدارندگی» به «منافع اقتصادی و سیاسی پایدار» ترجمه شود.
انساندوستی، بلکه ناشی از تمایل کاخ سفید به تمرکز بر رقابت با چین و کاهش هزینههای نظامی در خاورمیانه است. در این میان، کشورمان که تجربه جنگ 12 روزه با رژیم صهیونیستی را پشت سر گذاشته، به عنوان حامی اصلی محور مقاومت، با تثبیت جایگاه خود در معادلات منطقهای، توانسته است نشان دهد که هیچ نظم امنیتی پایداری بدون حضور و رضایت تهران شکل نخواهد گرفت. سال ۲۰۲۶ زمان بهرهبرداری دیپلماتیک از دستاوردهای میدانی است؛ جایی که باید «قدرت بازدارندگی» به «منافع اقتصادی و سیاسی پایدار» ترجمه شود.
شکست جنگ تعرفهها و چرخش جنوب جهانی
در حوزه اقتصاد سیاسی بینالملل، سال ۲۰۲۵ درسهای بزرگی داشت که باید در ۲۰۲۶ توسط کشورمان به کار بسته شود. سیاستهای تعرفهای واشنگتن علیه قدرتهای نوظهوری مانند هند و برزیل به بهانه خرید نفت از روسیه یا مسائل داخلی، عملاً نتیجه معکوس داد و این کشورها را بیش از پیش به مدار اقتصادی چین نزدیک کرد. این پدیده، یک پیروزی راهبردی برای گفتمان «نگاه به شرق» و چندجانبهگرایی غیرغربی است که کشورمان سالها منادی آن بوده است. تحلیلگران اقتصادی در اتاقهای فکر معتبر جهان برآورد میکنند که اگرچه اقتصاد آمریکا در کوتاهمدت به دلیل سیاستهای حمایتگرایانه و هوش مصنوعی رشد حبابی داشته است، اما کسری بودجه و فشارهای تورمی در سال ۲۰۲۶ نمایان خواهد شد. در مقابل، همگرایی کشورهای جنوب جهانی در قالب بریکس و سازمان شانگهای، شتاب بیشتری میگیرد. برای کشورمان، این یعنی فرصت طلایی برای تکمیل کریدورهای ترانزیتی شمال-جنوب و شرق-غرب. انزوای تجاری که غرب به دنبال تحمیل آن بر ایران بود، اکنون با دست خود آمریکا و از طریق بیگانه کردن متحدانش، در حال شکستن است.
اروپا در لبه پرتگاه ناسیونالیسم
تحولات سال ۲۰۲۶ در قاره سبز نیز برای دستگاه دیپلماسی کشورمان حائز اهمیت ویژه است. اروپا در آستانه تغییرات سیاسی گستردهای قرار دارد. نظرسنجیها و روندهای سیاسی در بریتانیا، فرانسه و آلمان نشان میدهد که جریانهای راستگرا و ملیگرا که جرایانات پوپولیست خوانده میشوند، در حال خیزش هستند. احتمال فروپاشی دولت در فرانسه و قدرتگیری احزاب مخالف مهاجرت و مخالف
سال ۲۰۲۶ نه سال آرامش، بلکه سال «تثبیت الگوهای جدید» در نظم جهانی است. جهان پیش رو، جهانی است که در آن اتحادهای ایدئولوژیک رنگ میبازند و ائتلافهای موردی و منفعتمحور جایگزین میشوند.
جنگ اوکراین در آلمان، به معنای تضعیف انسجام اتحادیه اروپا در برابر فشارهای خارجی است. اروپایی که درگیر بحرانهای داخلی و واگرایی سیاسی است، توان کمتری برای اجماعسازی علیه فعالیتهای هستهای یا منطقهای کشورمان خواهد داشت. علاوه بر این، با توجه به رویکرد معاملهگرایانه ترامپ و احتمال رها کردن اوکراین، اروپا با بحران امنیتی بزرگی در مرزهای شرقی خود مواجه خواهد شد که اولویتهای امنیتی آن را تغییر میدهد. این شکاف ترانسآتلانتیک بین اروپا و آمریکا و آشفتگی داخلی اروپا، فضای تنفس و مانور بیشتری را برای پیشبرد منافع ملی ایران فراهم میکند.
انتخابات میاندورهای آمریکا
نگاه به سال ۲۰۲۶ بدون در نظر گرفتن تحولات داخلی آمریکا ناقص خواهد بود. نوامبر ۲۰۲۶ موعد برگزاری انتخابات میاندورهای کنگره است. تاریخ سیاسی آمریکا بهجز استثنای سال ۲۰۰۲ نشان داده است که حزب حاکم در انتخابات میاندورهای معمولاً کرسیهای خود را از دست میدهد. اگر دموکراتها بتوانند کنترل مجلس نمایندگان را بازپس گیرند، دولت ترامپ با مانع جدی در پیشبرد اهداف خود مواجه خواهد شد و خطر «شبهاقتدارگرایی» کاهش مییابد. اما نکته مهمتر برای تحلیلگران کشورمان، وضعیت اقتصادی آمریکا در آن زمان است. اگر حباب بازار بورس بترکد یا اثرات تورمی تعرفهها بر زندگی مردم آمریکا ملموس شود، جایگاه جمهوریخواهان متزلزل خواهد شد. این وضعیت عدم قطعیت در واشنگتن، به معنای آن است که هرگونه توافق یا تقابل با این دولت باید با در نظر گرفتن عمر محدود سیاسی و چالشهای داخلی آن تنظیم شود. کشورمان نباید تمام تخممرغهای خود را در سبد تقابل یا تعامل با یک دولت مستقر بگذارد، بلکه باید سناریوهای مختلفی برای دوران پسا-۲۰۲۶ و انتخابات ۲۰۲۸ ایالات متحده داشته باشد.
هوش مصنوعی و اقتصاد دیجیتال
در حالی که آمریکا با سرعتی سرسامآور به دنبال سلطه بر حوزه هوش مصنوعی (AI) و داراییهای رمزارزی است، شکاف دیجیتال در جهان در حال گسترش است. سال ۲۰۲۶ سالی خواهد بود که تأثیرات واقعی هوش مصنوعی بر بهرهوری و البته بر کنترل اجتماعی آشکارتر میشود. کشورمان نمیتواند نسبت به این تحول تکنولوژیک بیتفاوت باشد. استراتژی معاملهگری ترامپ شامل تلاش برای انحصار زنجیرههای تأمین مواد حیاتی (مانند عناصر نادر خاکی) است که برای صنایع هایتک ضروری هستند. ایران با داشتن منابع غنی معدنی و نیروی انسانی متخصص، پتانسیل تبدیل شدن به یکی از گرههای اصلی در زنجیره تأمین جهانی را دارد، مشروط بر اینکه دیپلماسی فناوری را به موازات دیپلماسی سیاسی فعال کند. غفلت از این حوزه در سال ۲۰۲۶ میتواند عقبماندگی راهبردی جبرانناپذیری را رقم بزند.
جمعبندی و توصیههای راهبردی
با مرور آنچه گذشت، مشخص میشود که سال ۲۰۲۶ نه سال آرامش، بلکه سال «تثبیت الگوهای جدید» در نظم جهانی است. جهان پیش رو، جهانی است که در آن اتحادهای ایدئولوژیک رنگ میبازند و ائتلافهای موردی و منفعتمحور جایگزین میشوند. ایالات متحده با وجود قدرت نظامی و اقتصادی، به دلیل سیاستهای انزواگرایانه و تنشزا، در حال از دست دادن «قدرت نرم» و توان اجماعسازی جهانی است. در این چارچوب، جمهوری اسلامی ایران برای حفظ و ارتقای منافع ملی خود، نیازمند اتخاذ رویکردی چندوجهی است:
نخست، بازخوانی هوشمندانه رفتار حریف ضروری است. درک این نکته که دولت کنونی آمریکا به دنبال «معامله» و «نمایش موفقیت» است، میتواند ابزارهایی را در اختیار دستگاه دیپلماسی کشورمان قرار دهد تا با کمترین هزینه، تهدیدات امنیتی را مدیریت کند. استفاده از اهرمهای منطقهای برای مدیریت تنش، بدون اعتماد سادهلوحانه به واشنگتن، باید در دستور کار باشد.
دوم، تنوعبخشی به سبد تعاملات راهبردی باید شتاب گیرد. اکنون که برزیل، هند و سایر قدرتهای میانی از سیاستهای آمریکا سرخورده شدهاند، بهترین زمان برای تقویت پیوندهای بریکس و فعالسازی کریدورهای اقتصادی است. اقتصاد ایران باید خود را در تاروپود اقتصادهای نوظهور چنان تنیده کند که هرگونه تحریم یا فشار یکجانبه، هزینهای گزاف برای اقتصاد جهانی داشته باشد.
سوم و مهمتر از همه، تابآوری درونزا است. انتخابات میاندورهای ۲۰۲۶ آمریکا و شکنندگی اقتصاد غرب نشان میدهد که تکیه بر متغیرهای خارجی برای حل مشکلات اقتصادی خطایی راهبردی است. تجربه سال ۲۰۲۵ ثابت کرد که کشورهایی که اقتصاد و امنیت خود را به نوسانات کاخ سفید گره زدند، بیشترین آسیب را دیدند!
به طور کلی و با عنایت به تمام آنچه بیان شد، کشورمان باید با اعتمادبهنفس ناشی از عبور موفق از بحرانهای سخت، به استقبال سال ۲۰۲۶ برود. ما اکنون نه یک بازیگر منزوی، بلکه قدرتی هستیم که رقبا برای بازگرداندن ثبات به منطقه ناچار به تعامل با آن هستند. هنر سیاستگذاری در سال جدید میلادی، تبدیل این نیاز اجتنابناپذیر دیگران به منافع ملموس ملی خواهد بود؛ سالی که در آن عقلانیت انقلابی و دیپلماسی چابک، ضامن امنیت و توسعه ایران عزیز خواهد بود.