عصر حاضر دنیایی آکنده از تحولات شتابان، پیچیدگیهای بیسابقه و چالشهای پیچیده در عرصههای گوناگون است؛ چرا که جوامع امروزی هر روز با مسائل جدیدی از بحرانهای زیست محیطی و تغییرات اقلیمی گرفته تا تعمیق نابرابریهای اجتماعی و البته تشدید رقابتهای ژئوپلیتیکی مواجه هستند که پاسخگویی به آنها دیگر به آسانی و با تکیه بر روشها و دیدگاههای فرسوده قدیمی ممکن نیست. در چنین وضعیتی، راهبری و هدایت مطلوب جوامع نیازمند بهکارگیری شیوهها و روشهای نوینی است که «حکمرانی» از جمله مهمترین آنهاست!
مفهومشناسی حکمرانی
«حکمرانی» یا Governance، فرآیندی پیچیده و چندوجهی است که به مجموعهای از روابط، نهادها و فرآیندهایی اطلاق میشود که از طریق آنها قدرت توزیع شده و اعمال میشود. دقت کنیم که حکمرانی، مفهومی فراتر از «حکومت» است؛ چرا که حکومت به ساختارهای رسمی قدرت اشاره دارد، اما حکمرانی به نحوه اداره امور عمومی جامعه، تصمیمگیری و اجرای قوانین مربوط میشود.
نوع بهبود یافته یا متعالی حکمرانی، «حکمرانی خوب» یا Good Governance خوانده میشود. حکمرانی خوب، مفهومی است که در دهههای اخیر به منزله یک الگوی مطلوب برای توسعه و مدیریت جوامع مطرح شده است. اگرچه ریشههای این مفهوم را میتوان در اندیشههای سیاسی و فلسفی گذشته یافت، اما شکلگیری آن به منزله یک گفتمان جهانی به اواخر قرن بیستم برمیگردد.
بنا بر تعاریف معتبر موجود، حکمرانی خوب به نوعی از حکمرانی گفته میشود که به صورت مشارکتی، پاسخگو، شفاف، کارآمد و عادلانه باشد و بتواند نیازها و خواستههای تمامی ذینفعان را به طور متوازن برآورده کند. در چنین حکمرانی، شهروندان نقش فعالانهای در تصمیمگیریها دارند و دولت خود را موظف به پاسخگویی به آنها میداند. مشخص است که حکمرانی خوب، پیشنیاز توسعه پایدار، کاهش فقر و نابرابری، تقویت امنیت و ثبات، و ارتقای کیفیت زندگی است، البته دستیابی به این نوع حکمرانی بدون توجه به بسط خردورزی یا اندیشهورزی مورد اشاره رهبر معظم انقلاب در سطوح مختلف حکمرانی ممکن نیست. به عبارت بهتر پیشنیاز دستیابی به حکمرانی خوب، «حکمرانی خردمندانه» یا Wise Governance است؛ زیرا حکمرانی که بر پایه دانش، خرد جمعی و نگاهی آیندهنگر استوار باشد و بتواند با بهرهگیری از ظرفیتهای موجود مادی و معنوی و انسانی یک جامعه، پاسخگوی نیازهای آن جامعه و تحقق اهداف آن، به ویژه توسعه و پیشرفت پایدار باشد، میتواند تجلی یک حکمرانی خوب و مطلوب باشد.
دقت کنیم که تجربه ۴۵ ساله انقلاب اسلامی و حتی تجربیات پیش از آن به خوبی نشان میدهد، هر کجا مسئولان وقت کشور چه در سطوح ملی و چه محلی از ظرفیت کارشناسان متعهد و متخصص و مجموعههای اندیشهورز یا اندیشکدههای تخصصی به خوبی بهره بردهاند، شاهد عبور کم عارضه از چالشها، حل کم هزینه مشکلات و دستیابی مطلوب به اهداف ملی بودهایم.
حکمرانی خردمندانه به واسطه مشارکتدهی نخبگان متعهد و متخصص در فرآیند حکمرانی، آن هم فارغ از اختلاف سلیقههای معمول سیاسی و فرهنگی، به ویژه در زمینههایی، مانند مدیریت منابع طبیعی، مبارزه با فساد، افزایش کارآمدی دولت و تقویت مشارکت مردمی در عرصههای گوناگون، نقش حیاتی و تأثیرگذار ایفا میکند. همچنین، این نوع حکمرانی محیطی مساعد برای توسعه نوآوری و رشد اقتصادی در گوشه و کنار کشور ما ایجاد میکند. همانگونه که مشخص است، حکمرانی خردمندانه، به ایجاد جامعهای عادلانهتر، مسالمتآمیزتر و پایدارتر میانجامد که در آن همه افراد از حقوق و فرصتهای برابر برخوردار هستند؛ لذا احساس نابرابری و تبعیض در چنین جامعهای کمتر احساس میشود.
کارشناس محور شدن حکمرانی
دقت کنیم که حکمرانی خردمندانه بهمعنای اتخاذ تصمیمات مبتنی بر دانش، تجربه و دوراندیشی است که با در نظر گرفتن منافع عمومی، بهینهسازی منابع و استفاده از ظرفیتهای کارشناسی، به تحقق اهداف ملی کمک میکند. به عبارت دیگر، حکمرانی خردمندانه راهی است که در آن دولتها با بهرهگیری از دانش و تجربیات نخبگان و کارشناسان، تصمیماتی میگیرند که هم منافع بلندمدت جامعه را در نظر دارد و هم از خطاهای کوتاهمدت و مصلحتگرایانه جلوگیری میکند. این مفهوم در بیانات و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب (حفظهالله) نیز به وضوح بیان شده است، جایی که ایشان بر ضرورت استفاده از ظرفیتهای کارشناسی در سیاستگذاریها تأکید کرده و آن را زمینهساز حکمرانی خردمندانه و اندیشهورزانه دانستهاند.
در نخستین دیدار هیئت دولت چهاردهم، رهبر معظم انقلاب با تأکید بر اهمیت رجوع به کارشناسان، از این فرآیند به مثابه یکی از ارکان حکمرانی خردمندانه یاد کردند. ایشان فرمودند: «دولتها وقتی که کار کارشناسی میکنند، حکمرانیشان حکمرانی خردمندانه و اندیشهورزانه خواهد بود، نه حکمرانی محفلی و رفاقتی و توصیهای.» این تأکید بر رویکرد کارشناس محوری در عرصه حکمرانی، نشان از اهمیت استفاده از دانش و تخصص در فرآیند تصمیمگیری دارد، به ویژه در دنیای امروز که پیچیدگیها و عدمقطعیتهای زیادی در حوزههای گوناگون وجود دارد و بدون تخصص و دانش روزآمد دیگر هیچ سیاستمدار کهنهکاری امکان تصمیمگیری مناسب و کم عارضه را ندارد!
عوارض حکمرانی غیر خردمندانه.
اما چرا حکمرانی خردمندانه اهمیت دارد و چرا باید بهسمت پیادهسازی آن حرکت کنیم؟ پاسخ این پرسش در آسیبهایی نهفته است که حکمرانی غیر خردمندانه به کشور تحمیل میکند!
حکمرانی بدون تکیه بر دانش و تجربه مناسب و روزآمد و تنها با تکیه بر برداشتهای رسوب کرده ذهنی چند نفر از دوستان و رفقای سیاسی و محفلی، عموماً به تصمیماتی منجر میشود که یا بر اساس منافع کوتاهمدت و شخصی گرفته میشوند یا ناشی از نداشتن آگاهی کافی از پیچیدگیهای موضوعات هستند. چنین تصمیماتی ممکن است به ایجاد بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی منجر شود که هر یک از آنها به تنهایی هزینههای سنگینی را برای کشور به همراه دارد!
یکی از مثالهای بارز حکمرانی غیر خردمندانه، تصمیمات و سیاستهای کلانی است که بدون توجه به نظرات کارشناسان و نخبگان و گاه از سر لجبازی با جریان سیاسی مخالف گرفته میشود. این تصمیمات ممکن است در کوتاهمدت سودآور یا مردمپسند بهنظر برسند، اما در بلندمدت آثار مخربی بر جای میگذارند. برای نمونه، تصمیماتی که بدون مطالعه و پژوهش کافی در حوزههای اقتصادی و اجتماعی گرفته شده و میشود، ممکن است به بیثباتی اقتصادی و اجتماعی، افزایش تورم، کاهش اشتغال و تولید نارضایتی اجتماعی و حتی وقوع خشونت سیاسی و فرای آن فراهم کردن سودجویی دشمنان کشور منجر شود.
نقش اندیشکدهها در حکمرانی
«اندیشکدهها» یا Think Tanks یکی از ابزارهای مهم در تحقق حکمرانی خردمندانه هستند. این نهادها با تمرکز بر پژوهشهای کاربردی و میانرشتهای، قادرند دانش لازم را برای حل مسائل پیچیده در اختیار دولتها قرار دهند. اندیشکدهها میتوانند همچون واسطهای بین دانشگاهها و دولتها عمل کنند، به گونهای که نظریات علمی را به راهحلهای عملیاتی و قابل اجرا برای نهادهای اجرایی تبدیل کنند. این نقش واسطهای، بهویژه در جوامعی مانند کشورمان که با چالشهای متعددی در حوزههای مختلف مواجه است، اهمیت ویژهای دارد.
یکی از نمونههای موفق استفاده از اندیشکدهها در فرآیند سیاستگذاری، کشور چین است. در این کشور، اندیشکدهها نقش مهمی در ارائه مشاورههای سیاستی به دولت دارند و بسیاری از تصمیمات مهم دولت بر اساس نظر این نهادها اتخاذ میشود که این امر نشاندهنده اهمیت و تأثیرگذاری اندیشکدهها در حکمرانی خردمندانه است.
کشورمان در سالهای اخیر گامهای مهمی در جهت بهرهگیری از ظرفیتهای کارشناسی و اندیشکدهای برداشته است؛ اما برای تحقق کامل حکمرانی خردمندانه، هنوز چالشهای ساختاری و فرهنگی متعددی بر سر راه قرار دارد. یکی از مهمترین این چالشها، عدم تعامل مؤثر بین نهادهای دولتی و اندیشکدههاست. در نتیجه، تصمیمات سیاستگذاران اغلب فاقد پشتوانه علمی و پژوهشی کافی بوده و به همین دلیل در مسیر اجرا با مشکلات عدیدهای مواجه میشوند و همزمان عوارض سنگینی را نیز به جامعه تحمیل میکنند.
راهکارهای پیادهسازی حکمرانی
بر کمتر فرد آگاهی این واقعیت پوشیده است که ساختارهای حکمرانی موجود در کشورمان نیازمند بازنگری و روزآمدسازی است. برای نمونه، فرآیند گزینش و بهکارگیری مدیران و کارشناسان در بخشهای گوناگون حاکمیت از آموزش و پرورش گرفته تا وزارت کشور و امور خارجه و ... باید به شکل جدی بازبینی شود؛ چرا که در طول دهههای گذشته آنگونه که باید به شایستگیهای علمی و تخصصی افراد در فرآیندهای گزینش توجه نشده است که پیامد این رویکرد کاهش کارایی و کارآمدی برخی دستگاهها و نهادها بوده است!
افزون بر این، برای تحقق حکمرانی خردمندانه، فرآیندهای تصمیمگیری در کشور نیز باید اصلاح شود. این ترمیم باید در چند محور اصلی صورت پذیرد.
نخست، تقویت تعامل بین دولت و اندیشکدههاست. ایجاد سازوکارهای مشخص برای تعامل مستمر بین دولت و اندیشکدهها، از جمله برگزاری نشستهای مشترک، استفاده از نظرات کارشناسان متعهد به نظام و انقلاب، اما دارای تنوع فکری و سلیقهای در حوزههای سیاسی و اجتماعی و حتی فرهنگی در تهیه سیاستها و برنامهها، و حمایت از فعالیتهای پژوهشی اندیشکدهها، گامی مهم در این مسیر است.
دوم، ارتقای نقش کارشناسان و نخبگان در فرآیندهای تصمیمگیری است. ایجاد فرصتهای برابر برای مشارکت کارشناسان و نخبگان در فرآیندهای تصمیمگیری، ایجاد ساختارهای مشورتی متشکل از کارشناسان برجسته و حمایت از فعالیتهای انجمنهای علمی و حرفهای، از جمله اقداماتی است که به این هدف کمک میکند.
سوم، اصلاح نظام انتخاب مدیران و کارشناسان است. ایجاد نظام شفاف و رقابتی برای انتخاب مدیران و کارشناسان بر اساس شایستگیهای علمی و تخصصی، استفاده از آزمونهای تخصصی و مصاحبههای علمی و ایجاد سازوکارهای نظارتی برای ارزیابی عملکرد مدیران، از جمله اقدامات ضروری در این زمینه است.
چهارم، توسعه فرهنگ گفتگو و نقد است. ایجاد فضایی آزاد برای گفتگو و نقد سازنده، تشویق به بیان آزادانه نظرات گوناگون، و پذیرش انتقادات به منزله فرصتی برای بهبود تصمیمات و سیاستها، از دیگر الزامات تحقق حکمرانی خردمندانه است. طرح کرسیهای آزاداندیشی که رهبر معظم انقلاب سالهاست بر آن تاکید میکنند؛ مصداق از این مسئله است.
پنجم، تقویت نهادهای مدنی است. حمایت از فعالیتهای سازمانهای مردمنهاد و تقویت نقش آنها در نظارت بر عملکرد دولت و مشارکت در تصمیمگیری، کیفیت حکمرانی را بهبود خواهد بخشید.
برای اجرای این تغییرات میتوان به تشکیل یک شورای عالی حکمرانی متشکل از نمایندگان دولت، مجلس، اندیشکدهها، دانشگاهها و بخش خصوصی دست زد. این شورای عالی میتواند در تدوین سیاستهای کلی حکمرانی و نظارت بر اجرای آنها نقش مؤثری ایفا کند. همچنین، تأسیس مراکز مطالعاتی و پژوهشی در دستگاههای اجرایی، برگزاری دورههای آموزشی تخصصی برای مدیران دولتی، و تسهیل دسترسی به اطلاعات برای عموم ذیل قانون معروف شفافیت اطلاعات، از جمله اقدامات دیگری است که کیفیت حکمرانی را بهبود میبخشد.
جمعبندی
حکمرانی خردمندانه به منزله الگویی نوین در مدیریت ملی و محلی، پاسخی مؤثر برای مقابله با چالشهای پیچیده و متنوعی است که امروز کشورها با آنها روبهرو هستند. در این نوع حکمرانی، تصمیمات نه تنها بر پایه دانش و اطلاعات بهروز اتخاذ میشود، بلکه تجربه و تخصص نیز در فرآیند تصمیمگیری نقشآفرینی میکنند. این رویکرد، نه تنها منافع عمومی را در اولویت قرار میدهد، بلکه با هدایت جامعه به سمت پیشرفت و توسعه پایدار، زمینهساز شکوفایی ظرفیتهای ملی و اجتماعی میشود.
دقت کنیم که یکی از مهمترین نیازهای حکمرانی خردمندانه، بهرهگیری از ظرفیتهای کارشناسی و اندیشکدهها در همه سطوح تصمیمگیری است. این نهادها با برخورداری از دیدگاههای تخصصی و تحلیلهای موشکافانه، به تصمیمگیران کمک میکنند تا با درک صحیح از چالشها و فرصتها، راهکارهای مؤثری را پیشنهاد دهند. استفاده از این ظرفیتها نه تنها به بهبود فرآیندهای تصمیمگیری کمک میکند، بلکه امکان پیشبینی بهتر و دقیقتر آینده را نیز فراهم میآورد.
برای اینکه بتوانیم به اهداف بلندمدت حکمرانی خردمندانه دست یابیم، باید این فرهنگ را در همه سطوح جامعه و نهادهای حکومتی نهادینه کنیم. این امر نیازمند این است که که دانش و تخصص کارشناس و مدیر بهعنوان ارزشهای اصلی در فرآیندهای تصمیمگیری تلقی شوند. افزون بر این، تقویت نهادهای پژوهشی و افزایش تعامل میان آنها و نهادهای حکومتی، به تحقق این هدف کمک شایانی میکند. البته حکمرانی خردمندانه نیازمند آن است که تمامی بخشهای جامعه، از جمله دولت، بخش خصوصی و نهادهای مدنی، بهصورت هماهنگ و همافزا عمل کنند. این هماهنگی و تعامل، زمینهساز ایجاد همافزایی مثبت میان نهادهای گوناگون خواهد شد و به تحقق اهداف ملی کمک خواهد کرد. در چنین ساختاری، ملت نه تنها قادر خواهد بود با چالشهای هرچند بزرگ و پیچیده پیش رو مقابله کند، بلکه میتواند بهسوی آیندهای روشنتر و مطلوبتر که رهبری حکیم انقلاب (حفظهالله) از آن تحت عنوان قله یاد کردند، گام بردارد.
بنابراین، حرکت به سوی حکمرانی خردمندانه نیازمند تلاش و همدلی جمعی یا همان «وفاق ملی» است. با این رویکرد میتوانیم بهسوی آیندهای گام برداریم که در آن همه اعضای جامعه فارغ از رفیق یا غریبه بودن با دولت و جریان حاکم وقت از فرصتهای برابر برای رشد و توسعه برخوردار باشند. این تنها راهی است که میتوانیم با چالشهای پیشرو مقابله کرده و آیندهای روشنتر برای کشورمان رقم بزنیم.