روحیابی و تلخیص: امیر فیروزی راد
نیاز جهانی به انرژی، مصالح امنیتی آمریکا را با مشکل روبهرو ساخته است
ایران به گروه چینی سینوپک اجازه داد که میدان نفتی یادآوران را توسعه دهد و سالانه ده میلیون تن گاز مایع طبیعی از ایران دریافت کند.
ژاپن نیز اوایل 2004 یک قرارداد 3 میلیارد دلاری برای توسعه میدان نفتی آزادگان با ایران بست، که فشارهای آمریکا نیز نتوانست جلوی بستن این قرارداد را بگیرد. البته ژاپن اعلام کرد که یک تبصره فرار در این قرارداد گنجانده؛ که در صورت تخطی ایران از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای، قرارداد را لغو کند. این قراردادها نشان میدهد که نیاز جهانی به انرژی، چگونه مصالح امنیتی آمریکا را با مشکل روبهرو ساخته است، زیرا آمریکا از همپیمانان خود درخواست کرده بود با استفاده از اهرمهای اقتصادی برای توقف این برنامه به ایران که برنامه هستهای غیرمجازی دارد، فشار بیاورند.
منبع: وال استریت ژورنال، 1 نوامبر
2004 (11 آبان 1383)
نویسنده: مت پاتینجر
تلاش محافظهکاران برای براندازی!
مایکل روبین، حدوداً چهل ساله و چهرهای تازه وارد میان محافظهکاران است، در حالی که نقش مهمی در این محافل دارد. او زمانی مسئول امور عراق و ایران در اداره طرحهای ویژه پنتاگون بود و زمانی نیز مشاور حاکمیت موقت ائتلاف در عراق این دکتر فارغالتحصیل از دانشگاه یبل، هماکنون با موسسه امریکن اینترپرایز و اخیراً با فصلنامه میدل ایست کوارترلی، متعلق به دانیل پوپ پژوهشگر جنجال برانگیز خاورمیانه، همکاری میکند.
در ماه ژوئن، وی در مقاله فصلنامه (Ripon Forum) پیشنهاد کرد که دولت آمریکا مشکل خود را با ایران حل نماید. او مینویسد: ما در سالهای 1953 و 1979 از حکومت غیرمردمی ایران در برابر مردم و دموکراسی خواهی حمایت کردیم و نباید این اشتباه را برای بار سوم تکرار کنیم. یعنی رئیس جمهوری باید تماسهایش را با دولت ایران به امید تشویق یک جنبش دموکراسیخواهی و اصلاحطلبی قطع نماید و تغییر رژیم در ایران را به سیاست رسمی دولت تبدیل کند. این گونه صراحت بیان میان محافظهکاران جدید سابقه طولانی دارد. 20 سال پیش در زمان ریگان نیز در مورد شوروی این شیوه بیان وجود داشت. مایل لدین محافظهکار جدید و مخالف سرسخت نظام ایران- در مجله نشنال ریویو نوشت: اگر توانستیم شوروی را با خیزش درصد کمی از مردم سرنگون کنیم، در مورد ایران نیز خواهیم توانست."
افشای ارائه اسرار برنامههای آمریکا در مورد ایران توسط فرانکلین به کمیته اسراییلی آیپاک (AIPAC) جاسوسی به نفع اسراییل نبوده، بلکه تلاشی برای آگاه ساختن و جلب حمایت اسراییل در مورد نحوه برخورد با ایران بوده است. آبپاک سالهاست که به جمهوریخواهان آمریکا و حزب لیکود گرایش پیدا کرده است. میگویند در زمان کلینتون این کمیته اندکی تضعیف شده ولی از سال 2001 چنان قدرتمند شده که حتی در مقابله با قطعنامهای در کنگره (در مورد اقدامات نظامی اسراییل که حمایت دولت بوش را هم همراه داشت) وارد عمل شده و آن را تعدیل کند. آیپاک کنفرانس سالانه خود را در سال 2002 با حضور 50 سناتور، 90 نماینده مجلس نمایندگان و بیش از ده مقام بلند پایه دولت برگزار کرد و امسال نیز بوش و تام دیلی رهبر اکثریت مجلس نمایندگان و شماری از مقامهای وزارت خارجه و دفاع در آن شرکت داشتند.
منبع: امریکن پراسپکت، نوامبر 2004 (آبان 1383)
نویسنده: لوراروزن- جیسون وست
آنچه رژیم ایران از همسایگاه خود آموخت
امریکا میبایستی با بررسی هوشمندانه اعمال و اشتباهاتی که در قبال ایران مرتکب شده است، استراتژی درستی را در این باره اتخاذ کند. بویژه با توجه دوباره به رفتارهای 14 سال گذشته با دیگر عضو محور شرارت یعنی عراق، شباهتهای زیادی میان اهداف و روشهای این دو کشور وجود دارد. ایران از تلاشهای عراق برای فریب جامعه بینالمللی در مورد سلاحهای هستهای درسهای خوبی گرفته است. ما نباید فریب آواز خوش تغییر آسان رژیم ایران را بخوریم. در دهه 90 عده زیادی از امریکاییها میگفتند که رژیم صدام در بین مردم عراق فاقد محبوبیت است و حرکت سیاست خارجیمان در جهت مسلح کردن مخالفان رژیم صدام و پس از آن حمایت هوایی از آنها برای سقوط دولت عراق کافی است، ولی پس از آن معلوم شد که به حمله نظامی گسترده نیز نیاز است که باز هم تجربه ثابت کرد که آن هم کافی نبود.
با توجه به الگوی عراق، نتیجه میگیریم که پیش از این که این چند گزینه را هم در مورد ایران از دست بدهیم، باید دست به کار شویم تا با استفاده از این گزینهها روحانیون ایران را به کند کردن برنامه هستهای و یا حتی متوقف کردن کامل آن وادار کنیم. ما باید هماهنگ با همپیمانان خویش، ایران را وادار کنیم که تضمینهای جدی به پشتوانه زیر پا نگذاشتن تعهداتش بدهد و آماده باشیم که در صورت تخطی ایران به طور جدید با آن برخورد کنیم. تصمیم اشتباه این است که در سه یا پنج سال آینده در شورای امنیت جر و بحث کنیم، در حالی که ایران در این فاصله عضو باشگاه هستهای شود.
منبع: نیویورک تایمز، 9 نوامبر 2004 (19 آبان 1383)
نویسنده: کنت پولاک (رئیس دایره پژوهش پیرامون سیاستگذاری در مورد خاورمیانه در انستیتوی پروکینگز)
تغییرات، پس از هستهای شدن ایران
برای جلوگیری از اتمی شدن ایران دو گزینه نظامی و نزدیکی سیاسی وجود دارد و هر کدام هم نقاط ضعف خودشان را دارند.
حمله نظامی به ایران، مردم را دور نظام تحت هدایت روحانیت جمع میکند. آمریکا در بیشتر مواقع با درک نکردن ارزش ناسیونالیسم در سراسر جهان به خود ضربه زده است. حس ملیگرایی در ایران بسیار قدرتمند است. ایرانیان سالیان درازی است که نسبت به بیگانگان و بیشتر از همه به آمریکاییها بدبین هستند.
ایران اولین کشوری بود که در دوران مصدق نفت را ملی کرد، در سال 1973 شاه طرفدار آمریکا، قیمتهای نفت را افزایش داد و ایران تنها کشوری در خاورمیانه است که تغییر رژیم در آن عمدتاً به دلیل حمایت رژیم ساقط شده از آمریکا بوده است. پس، حمله نظامی مورد پسند مردم ایران نخواهد بود. درعین حال بسیاری در ایران معتقدند برخورد مستقیم آمریکا با ایران به نفعشان است. روزی در این رژیم تغییراتی ایجاد خواهد شد، ولی سالها پیش از آن به سلاح هستهای دست خواهد یافت. تحریمها نیز به تنبیه ایران نینجامیده و همه کشورها با ایران دادوستد میکنند. مقامات ایرانی به درستی میگویند که: تحریمهای آمریکا بیشتر باعث منزوی شدن خود آن کشور شده تا ایران در این عده زیادی بین برقراری روابط اقتصادی و بمب اتمی، اولی را انتخاب میکنند. اگر اروپا به همراه پاداشهای تشویقی، واقعاً تحریم را هم درنظر داشته باشد، آنگاه گروه هوادار ارتباط با جهان در این قویتر خواهند شد. اگر اروپا متحد و قدرتمند عمل کند و آمریکا واروپا در کنار هم قرار گیرند (مانند تجربه اخیر در اوکراین) آنگاه موفقیت- جلوگیری از روند هستهای شدن ایران- نزدیک خواهد بود.
در دو سال گذشته، آمریکا و اروپا علیرغم برخوردهای سطحی، دیدگاههای همسانی در مورد دنیای ایدئالشان داشتهاند و اهداف و آرمانهای تاریخی مشترکشان را بیان کنند، هیچ کس یارای مقاومت در باربر قدرتشان را نخواهد داشت.
منبع: آ.ب.ث، 29 نوامبر 2004 (9 آذر 1383)
نویسنده: فرانسیسکو در آندرس
آمریکا و تثبیت عراق، جنگ روانی علیه ایران و فشار نظامی به سوریه
این روزها برخی صاحبنظران سیاسی در امریکا، به دولت خرده میگیرند که چرا به جای عراق به ایران که خطر واقعی در زمینه تروریسم و تکثیر سلاحهای هستهای است، حمله نکرده است.
آمریکا اکنون در باتلاق عراق فرورفته است و تا زمانی که از آن خارج نشود، نمیتواند آتشی دیگر بیفروزد. آمریکا در حال حاضر قصد دارد ایران را روی صفحه داغ نگه دارد، تا برنامهاش را در عراق تکمیل کند نگه داشتن ایران در وضعیت کنونی- یعنی تهدید به شدت باشد ولی در عین حال کاری در آینده نزدیک انجام ندهند- میتواند دو دلیل داشته باشد:
1- ایران سه تا پنج سال تا بمب هستهای فاصله دارد.
2- ایران مجبور میشود سیاست ملایم و مصلحت گرایانهای در عراق و لبنان داشته باشد.
دارایی نفتی و استقلال نسبی سیاسی ایران، دو دلیل مهم است که امریکا وجود رژیم ایران (با سلاح اتمی یا بدون آن) را تحمل نکند. به همین دلایل و همچنین نفوذ و اثرگذاری ایران در کل کشورهای منطقه وبا توجه به طرح بزرگ آمریکا در خاورمیانه که عملکرد آمریکا در قبال ایران، نه یک جزو کوچک از راهبرد جهانی آمریکا، بلکه شکل دهنده اصلی این راهبرد خواهد بود. پس آتش بسی که ممکن است در آینده نزدیک میان ایران و آمریکا برقرار شود، بیشتر به خاطر شرایط کنونی عراق است و فاصهای میان دو جنگ به شمار میرود.
در مورد سوریه اوضاع متفاوت است؛ سوریه اکنون در محاصره ترکیه، اسراییل و آمریکاست و آمریکا نمیخواهد برای دستیابی به این شکار گلولهای شلیک کند و سعی دارد این کشور را بدون هزینه به جمع هواداران خاورمیانهای خود اضافه کند. سوریه از این جهت نیز اهمیت دارد که؛ آیا در مورد عراق بیطرفی مثبت یعنی به نفع مقاومت را برمیگزیند یا جانبداری مثبت یعنی هواداری از نظام مورد عنایت آمریکا؟
حال تصاحب سوریه چگونه خواهد بود؟ شاید با یک کودتای نظامی و امنیتی، یا شاید با یک جنگ داخلی کوچک، تا یک نخبه امریکایی شده تازه جایگزین شود.
(این مقاله میتواند پیشبینی اتفاقاتی باشد که در سوریه و لبنان اتفاق افتاد؛ ترور رفیق حریری، تظاهرات در لبنان، قطعنامه 1559، استعفای نخستوزیر کرامی، شروع عقبنشینی سوریه و در نهایت روند جدید پیشبینی نشدهای که شاهد آن هستیم.)
منبع: الخلیج، 28 نوامبر 2004 (8 آذر 1383)
نویسنده: سعید محیو
یک توفان تهدید کننده دیگر؟ نقد کتاب معمای ایرانی
کنت پولاک پژوهشگر سیاسی سابق سازمان سیا و شورای امنیت ملی در مورد خلیجفارس بوده است. کتابی که ایشان دو سال پیش نوشت (توفان تهدید کننده) در مدت کوتاهی توجه زیادی را به خود جلب کرد و توانست نظر بسیاری از لیبرالها و غیرلیبرالهای مخالف جنگ با عراق را عوض کند.
وی در کتاب قبلیاش برای شروع جنگ دو پیش شرط گذاشته بود: 1- در هم شکستن القاعده 2- حل منازعه فلسطین و اسراییل. البته پولاک در نهایت این دو شرط را فراموش کرد و در یک برنامه تلویزیونی پربیننده، خواستار حمله فوری به عراق شد، هر چند بعدها بابت این خواسته خود نیز پوزش خواست.
اکنون پولان کتاب معمای ایران را چاپ کرده است که برخلاف کتاب قبلی که نام فرعی آن دلایل لزوم تجاوز به عراق بود، در این کتاب فصلی وجود دارد با عنوان دلایل اساسی برای حمله نکردن به ایران این دلایل شامل؛ جمعیت بیشتر ایران نسبت به عراق(سه برابر)، کوهستانی و غیرقابل عبور بودن ایران، درگیر بودن آمریکا در عراق و ناتوانی در گشایش جبههای جدید، ناتوانی در اجرای نقشه کودتا، زیرا دستگاههای اطلاعاتی- امنیتی ایران نفوذ ناپذیرند، تاسیسات هستهای در کشور پراکندهاند و بمباران آنها با اطلاعات محدود، مشکل است.
وی دو رئیس جمهور آمریکا (کارتر و جورج دبلیو بوش) را به یاد انتقاد میگیرد. جیمی کارتر به خاطر همراهی با شاه در اوج جنبش مردمی ضد رژیم شاه در ایران و بوش پس به خاطر عدم عادیسازی روابط بین آمریکا و ایران در خلال جنگ با حکومت طالبان که ایران بیشترین کمکها را در آن زمان به آمریکا ارائه داد. در عین حال پولاک ایران را در این راستا با ایدئولوژی غیرعلمگرا و حکومتی که فرصتها را از دست داد، بیشتر مقصر میداند.
پولاک معتقد است که آمریکا باید دغدغههای دیگر در مورد ایران (حقوق بشر و...) را به فراموشی سپارد و به طور کامل تلاشش را در راستای دستیبابی ایران به سلاحهای اتمی معطوف نماید.
- وی مینویسد: در صورت تحریم ایران، نباید چندان روی اروپا حساب کرد. پس راهحل این است که تصمیمی بزرگتر گرفته و کنفرانسی برگزار شود و پیمان منع تکثیر مورد بازبینی قرار گیرد تا دیگر کشورها نتوانند به سادگی آن را نقض کنند.
در صورت متوقف نشدن ایران از راه مذاکره، پولاک دو راه حل را عملی میداند:
1- حمله نظامی به تاسیسات هستهای، که با وجود هزینههای سنگین، ارزش انجام دادن دارد.
2- پذیرش ایران هستهای؛ رفتار ایران در پانزده سال گذشته نشان داده که در مورد استفاده عملی نکردن از سلاحهای اتمی میتوان به ایران اطمینان کرد. البته پولاک در این قسمت تنها سعی دارد احساس خود را توجیه کند و دلیل منطقی برای آن ندارد.
- اگر تحلیلگر یک کارشناس سیاسی همچون کنت پولاک راه حلی نداشته باشد و در نهایت خواستار همزیستی مسالمتآمیز با ایران باشد، پس شاید واقعاً چاره دیگری نباشد. اگر کسی راهحلی دارد، بهتر است زودتر ارائه دهد.
منبع: واشنگتنپست، 28 نوامبر 2004 (8 آذر 1383)
نویسنده: فرد کایلان، پژوهشگر مسائل امنیت ملی
راهحل درست برای آمریکا؛ برقراری رابطه با ایران
دولت آمریکا گاه روی توافقنامههای ایران و اروپا درباره مسائل هستهای موضع مخالف اتخاذ کرده است. علت چیست؟ زیرا تندروهای دولت بوش خواهان حمله نظامی به سایتهای هستهای ایران هستند. اینان هنوز حرف خود را در دولت آمریکا به طور کامل به کرسی ننشاندهاند، ولی نپذیرفتن تعطیل دائم غنیسازی اورانیوم توسط ایران در مذاکرات با اروپا، بدون شک افراطیها را در دولت آمریکا تقویت خواهد کرد.
اگر هدف نهایی دموکراسی در ایران است، پس اگر وحشت از آمریکا برطرف شود و آمریکا دوست دولت و مردم ایران شود، دموکراسی نیاز به بمب هستهای از ترس آمریکا نخواهد داشت.
پرسشی که باید از اعضای دولت پرسید این است که آیا ایران مجهز به سلاح هستهای برای آمریکا تهدید شمرده میشود؟ جواب ما این است خیر. حاکمان کنونی ایران فکر صدور انقلاب را از سر بیرون کردهاند و سلاح هستهای به عنوان ابزاری برای حفظ خود نگاه میکنند، نه وسیلهای به اسراییل، پاسخ هستهای بسیار سنگینی از سوی اسراییل و آمریکا خواهد داشت. در مورد دادن این سلاحها به تروریستها نیز آمریکا توانایی این را دارد که بفهمد چه کشوری این سلاحها را در اختیار تروریستها قرار داده، پس حتماً به عمل متقابل دست خواهند زد.
خطر هستهای شدن ایران بیشتر از این بابت است که رقابتی در منطقه و جهان شکل خواهد گرفت، که پیمان 190 امضایی منع ازدیاد سلاحهای هستهای را به شدت تضعیف خواهد کرد.
هرگونه حمله نظامی به ایران خوشحالی عناصر افراطی در این کشور را درپی خواهد داشت؛ زیرا مردم را پشت سر آنها بسیج خواهد نمود و نهضت در حال عقبنشینی دموکراسی خواهی را بیشتر تضعیف خواهد کرد.
اگر آمریکا به زیانبار بودن اقدام نظامی یقین پیدا کند، پس باید وارد مذاکرات شود و شرط پایههای این مذاکرات باید توقف هر نوع غنیسازی اورانیوم و کار روی پلوتونیوم از سوی ایران است، تا دست ایران برای تقلب برای همیشه بسته شود.
در دراز مدت امید جهان روی کارآمدن یک دولت دموکراتیک و دوست غرب در ایران است، که دیگر نیازی به بمب اتم در برابر تهدید آمریکا نداشته باشد. پس دموکراسی در ایران در نهایت به سود آمریکا خواهد بود. چیزی که بوش و هیچکدام از اسلافش نتوانستند برای نیل به آن استراتژی مشخصی داشته باشند.
گام اول، حضور آمریکا در ایران است. دوری آمریکا از ایران نه تنها نظام ایران را تضعیف نکرده، بلکه باعث تقویت آن شده است. البته ما نمیگوییم که آمریکا سفارتخانهاش را در تهران بازگشایی کند و نقض حقوق بشر را فراموش کند و باعث تقویت نظام روحانیون شود. بلکه ما ورود دانشگاهیان، تاجران و رهبران امور اجتماعی آمریکا را در ایران پیشنهاد میدهیم. این نوع ارتباط البته به حداقلی روابط دیپلماتیک و همچنین لغو تحریمها نیاز دارد. ورود این گروه به ایران باعث تقویت توانایی غرب برای کسب اطلاعات در مورد برنامههای هستهای نیز خواهد شد.
استدلال مخالفان این است که ارتباط با ایران، به منزله پاداشی برای نظام ایران است، که سالها دست به شرارت زده است. ولی در واقع این ارتباط کابوس روحانیون است؛ دولت ایران سالهاست تنش با آمریکا و تحریمها را بهانهای برای مشکلات اقتصادی کشور قرار داده، مشکلاتی که در واقع پیامدهای مستقیم بیکفایتی و فساد اقتصادی است. همچنین در ایران، مخالفان نظام را عمال آمریکا معرفی میکنند و مهمتر از همه بحث مشروعیتی است که نظام با ژست مخالف امپریالیسم آمریکا برای خود کسب کرده است. اگر آمریکا ثابت کند که دشمن ایران نیست، رژیم را از نظر مشروعیت با مشکل روبهرو میکند.
ریگان درابتدای ورود خود به کاخ سفید، سیاست رابطه نداشتن با شوروی را در پیش گرفت، ولی پس از مدتی تغییر 180 درجهای داد و در مورد مسائل مربوط به کاهش سلاحهای هستهای با دشمن وارد گفتوگو شد. در زمان گورباچف، ارتباط مردم شوروی با دنیای غرب، فواید دموکراسی را به آنها نشان داد.
در نهایت، این برنامه کنترل سلاحهای هستهای نبود که امنیت آمریکا را تقویت کرد، بلکه آشنایی مردم شوروی با دموکراسی باعث آن شد. اگر بوش نیز مانند ریگان خواهان ماندگاری در تاریخ است، حالا وقت آن چرخش بزرگ است.
منبع: سان خوزه مرکوری نیوز، 28
نوامبر 2004(8 آذر 1383)
نویسنده: مایکل مک فال و دکتر عباس میلانی
غنیسازی برای همه کشورها ممنوع
غنیسازی اورانیوم یا فرآوری مجدد سوخت مصرف شده، در کشورهایی که راکتورهای معدودی دارند (مثل کره شمالی و ایران) نه ضروری است و نه اقتصادی، پس مشکوک است.
در کشورهایی که دسترسی به دیگر انرژیها به صرف نزدیکتر است، انرژی هستهای، هم غیراقتصادی است و هم خطرناک.
با بازرسیهای دورهای معمول نمیتوان مانع سوءاستفادههای هستهای شد.
شروع ماقبله با این خطر این است که گفتههای آلمان، ایران، برزیل، آفریقای جنوبی و... که میگویند پیمان منع تکثیر و به امضاکنندگانش اجازه میدهد چرخه سوخت داشته باشند را رد کنیم. این عرفی است جهانی شده، ولی از لحاظ تاریخی و منطقی درست نیست. نتیجهگیری؛ یک رویکرد موثر این است که اقتصاد بازار در این گونه کشورها (برزیل، ایران، الجزایر، کرهشمالی و...) گسترش یابد، چرا که آنها نمیتوانند بدون حمایتهای (سوبسید مالی) دولتی پروژههای هستهایشان را پیش ببرند. در حالی که آنها مدعیاند که برنامههایشان مزایای اقتصادی صلحآمیز دارد. آنها نمیتوانند سرمایهگذاران خصوصی را به کار در این عرصه وادار سازند، زیرا جایگزینهای غیرهستهای سود سریعتر و سرمایه کمتری میخواهد، در ضمن ایمنتر نیز هستند.
منبع: ویکلی استاندارد، 24 نوامبر 2004
(11 آبان 1383)
نویسنده: هنری سوکولسکی
منبع: سان خوزه مرکوری نیوز، 28
نوامبر 2004(8 آذر 1383)
نویسنده: مایکل مک فال و دکتر عباس میلانی
غنیسازی برای همه کشورها ممنوع
غنیسازی اورانیوم یا فرآوری مجدد سوخت مصرف شده، در کشورهایی که راکتورهای معدودی دارند(مثل کرهشمالی و ایران) نه ضروری است و نه اقتصادی، پس مشکوک است.
در کشورهایی که دسترسی به دیگر انرژیها به صرف نزدیکتر است، انرژی هستهای، هم غیراقتصادی است و هم خطرناک.
بابازرسیهای دورهای معمول نمیتوان مانع سوءاستفادههای هستهای شد.
شروع مقابله با این خطر این است که گفتههای آلمان، ایران، برزیل، شدهاند، که هدفشان در مورد ایران همان کاری است ک هدر عراق انجام دادند؛ ایشان به خطر سلاحهای کشتارجمعی توجه چندانی ندارند بلکه خواهان روی کارآمدن حکومتی هوادار و دوست آمریکا در ایران هستند. آرزوی ما این است که تجربه تلخ عراق، تندروها را سر عقل آورده باشد، ولی در واقع این چنین نیست.
منبع: آتلانتا جورنال، 17 دسامبر 2004 (27 آذر 1383)
تحولات داخلی از منظر مطبوعات خارجی
تحلیلهای سادهانگارانه آمریکا در مورد ایران
این بینش اشتباه همیشه در مورد ایران وجود داشته است که گویی در ایران یک گروه از روحانیون تحت نظارت رهبری، به شکل کاملاً کنترل شده زمام امور را در اختیار دارند. برای تصمیمگیری و برخورد با ایران باید این گونه تحلیلهای سادهانگارانه را کنار گذاشت.
تحولات در درون هیأت حاکمه ایران در طول سالیان، بسیار گسترده بوده است، اما در آمریکا کمتر کسی به آن توجه میکند. در حال حاضر موازنه قدرت بین نخبگان دینی و نظامیان، به سود دسته دوم در حال تغییر است.
سپاه پاسداران در سال 1979 با هدف مقابله با گروههای مسلح چپ تشکیل شد و پس از آن در جنگ باعراق نیز نقش عمدهای بازی کرد. سپاه همچنین در شکل دهی به حزبا... لبنان و لشکر بدر در عراق نقش داشت.
پس از انتخاب محمدخاتمی به ریاست جمهوری، روحانیون محافظهکار دوباره به حمایت و اعطای نقش به سپاه روی آوردند. بودجه سپاه (آموزش و خرید تسلیحات) افزایش یافت، حقوق پرسنل افزوده شد، نیروهای دریایی و هوایی گستردهتر شد و پیشبرد برنامههای موشکی و هستهای به آن واگذار شد.
سپاه اکنون به فرماندهی سردار یحیی رحیم صفوی است. ایشان در مورد مذاکرات هستهای با اروپا، نقدهایی نسبت به عملکرد دولت داشته است.
هماکنون نیروی انتظامی، صدا و سیما، وزارتخانههای دفاع و اطلاعات و گاردهای حفاظت مسئولان نظام همگی در کنترل سپاه قرار دارند و یک سوم نمایندگان مجلس از کادرهای تربیت شده و عضو سابق این سازمان به شمار میروند.
سپاه در زمینه اقتصادی نیز با بستن قراردادهایی با شرکتهای خصوصی و دولتی، واردات و خرید و فروش کالاهایی که شامل تحریمهای امریکا هستند را در دست خود دارد که احتمالاً در سال، میلیاردها دلار بازده اقتصادی دارد. این فعالیتها نه تنها اهرم دخالت قدرتمند این نهاد در مسائل اقتصادی داخلی است، بلکه باعث استقلال بودجهای سپاه از دولت شده است و کنترل دولت بر خریدهای نظامی و کم به گروههای شبه نظامی در خارج از ایران را تعطیل کرده است.
اگر میخواهید قدرت واقعی این نهاد را لمس کنید، به اتفاقی که در فرودگاه بینالمللی امام خمینی رخ داد توجه نمایید؛ در سال گذشته رئیس جمهور خاتمی این فرودگاه را افتتاح کرد، ولی ساعتی پس از آن نیروهای سپاه که به قرارداد خدماتی این فرودگاه با شرکت ترکیهای تاو اعتراض داشتند، به باند فرودگاه آمدند و مانع فرود آمدن هواپیماها شدند که موجب تعطیلی فرودگاه شد.
مانند نظامیان پاکستان- چند سال پی از کودتای پرویز مشرف و پس از آن- سپاه امروزه خواست خود را برای برعهده گرفتن پستهای غیرنظامی به طور کامل علنی کرده است. آنها نظم، ثبات، امنیت و سعادت را به مردم وعده میدهند. فرماندهان سپاه امروز با ریش و پوشاک بسیار مرتب در انظار عمومی ظاهر میشوند و ترجیح میدهند، به جای لقب سردار، با نام مدارکی که جدیداً در دانشگاههای داخلی کسب کردهاند، نامیده شوند. حتی دکتر قالیباف فرمانده نیروی انتظامی علاقه و آمادگی خود را برای نامزدی انتخابات آینده دریافت جمهوری اعلام کرده است.
سپاه که اکنون تجربه تجاوز عراق به ایران را از سر گذارنده و در آن نبردها شاهد شهدا و مجروحان بسیار زیاد بوده است، کنترل برنامه موشکی شهاب و اعمال حساس برنامه هستهای را در اختیار گرفته است و به عامل بازدارندهای فکر میکند که با استفاده از آن، خیال هرگونه تجاوز به ایران را از سر دیگران خارج کند و احتمالاً گزینه سلاح هستهای انتخاب آنان است. حالا چرا به تقویت نظامی غیرهستهای صرف فکر نمیکنند؟ زیرا ایشان میدانند که ارتش متعارف هرگز یارای روبهرو شدن با ارتش آمریکا که تصمیم قطعی به حمله نظامی داشته باشد، نخواهد داشت.
با این شرایط، واشنگتن چه راهحلی پیش رو دارد؟ آمریکا باید نفوذ خود را بر تصمیمگیریها، منحصر به رهبران روحانی نکند، بلکه باید حوزه سپاه نیز در نظر قرار بگیرد. پس تهدید چه نظامی و چه اقتصادی به تنهایی کاربردی نخواهد داشت. زیرا تنها باعث تقویت سپاه و تلاش این نهاد برای رفع عیوب خود و تقویت موقعیت سیاسیاش میشود و انگیزه سپاه را برای استفاده از احساسات ناسیونالیستی مردم بیشتر میکند.
با این شرایط، سیاستی دقیقتر را باید پیش گرفت. از این رو آمریکا باید مکمل مذاکرات اروپا با تیم مذاکره کننده ایرانی باشد. در آغاز باید روند به انحصار درآوردن قدرت توسط سپاه را کند و سپس اتحاد ایشان را با گروه رهبری مذهبی سست کرد. این کارها باعث تقویت هواداران دموکراسی در ایران خواهد شد. همچنین اروپا باید منافع اقتصادی سپاه را تحتتاثیر قرار دهد، به گونهای که باعث افزایش شکاف میان سپاه و روحانیون عالی مقام و نهادها و گروههای اجتماعی مرتبط با آن گردد. ایران بغرنجترین مسئله سیاست خارجی آمریکا پس از جنگ سرد است. ولی باید دانست با دشمنانی که دچار تفرقه شدهاند، بهتر میتوان مقابله کرد. باید تفرقههای سیاسی ایران را شناسایی و از آنها بهرهبرداری کرد.
منبع: نیویورک تایمز، 13 دسامبر 2004 (23 آذر 1383)
نویسنده: ولی نصر، علی قیصر
منشا تندروی در خاورمیانه چیست؟
آقای نیکی کدی کارشناس تاریخ اسلام، اهل آمریکا در مصاحبهای که توسط آقای ادواردو کاستانیا انجام شده، آرا و دانستههای خود را پیرامون اسلام، خاورمیانه و ایران ابراز میدارد. موضوعاتی که ایشان 40 سال از عمر خود را صرف تحقیق پیرامون آنها کرده است:
بنیادگرایان طوری سخن میگویند که به نظر میرسد با غرب و هر چه غربی است مخالفاند، ولی سازماندهی و آرای ایشان به شدت تحت تاثیر و وام گرفته از غرب است.
از متون دینی اسلام، هم ضدیت با غرب قابل برداشت است و هم موافقت با آن، همانطور که از تمام متون مهم دینی (اسلام، مسیحیت و یهودیت)هم صلحطلبی را میتوان دریافت و هم ستیزهجویی را.
پس مخالفت بنیادگرایان اسلامی با غرب دلایل دیگری غیر از برداشتهای انجام گرفته از منابع مذهبی دارد. برخی از این دلایل به شرح زیر است:
الف) دنیای اسلام صاحب بیشترین منابع سوختهای فسیلی است و این باعث میشود غرب دخالت دائمی در کشورهای اسلامی داشته باشد که عمدتاً خاطرات بد تاریخی به جا گذاشته مانند کودتای 28 مرداد در ایران، دخالتهای قدیم و جدید (کارهای دولت بوش) در عراق و...
ب) توجیه وجود اسراییل و تشکیل این کشور در نظر غرب، ظلمی است که در تاریخ به این قوم شده است. در حالی که اعراب آن را اشغال سرزمینهای عربی و ظالمانه میدانند.
اسلامگرایی در منطقه در دهههای اخیر رشد داشته است. ولی برخلاف این روند در ایران (که به همراه ترکیه بیشترین هوادار لائیسیته را میان کشورهای اسلامی دارا هستند) به دلایلی همچون عدم تحقق وعدههای نظام (در زمینه عدالت و ...) ستم پیشگی و بیتوجهی به اقتصاد، اینها از چشم دین دیده شده، لذا جریان لائیک گسترش پیدا کرده است.
منبع: آونیره، 10 نوامبر 2004 (20 آبان 1383)
نویسنده: ادواردو کاستانیا
اقدام نظامی هدیهای خوب به نظام ایران
- حضور نداشتن آمریکاییها در ایران طی دو دهه اخیر، باعث شده که مردم ایران بیش از پیش مشتاق دیدار مجدد ما باشند.
- با وجود نارضایتی گسترده در میان بسیاری از ایرانیها، یک اپوزیسیون منسجم و واقعی در ایران وجود ندارد.
- مردم دوست دارند که خود را از ساخت سیاسی دور نگه دارند. جوانان بیشتر سعی میکنند دنیایی خصوصی برای خودشان بسازند، دنیایی که برای افراد گوناگون متفاوت است؛ چت کردن در اینترنت، استفاده از فیلمها و موسیقیهای غیرمجاز یا برای برخی مصرف موادمخدر.
- پشازانتخابات مجلس هفتم تحصن نمایندگانمجلس ششم در اعتراض به رد صلاحیتهای گسترده، مورد توجه رسانههای گروهی خارجی قرار گرفت، ولی بیشتر مردم با بیتوجهی به این کار آن را عملاً مردود شمرده و شکست آن را قطعی نمودند. شاید به این دلیل که مدتها بود از سوی اصلاحطلبان مقاومتی واقعی در برابر نهادهای غیردموکراتیک نظام سیاسی در ایران ندیده و از آنها قطع امید کرده بودند.
در محلههای اعیان نشین که دیوارهای بلند منازل، استخرهای خصوصی را از دیده پنهان نموده، ثروتمندان از فروپاشی نظام صحبت میکنند و کوچکترین حرکت غربیها را در این جهت کافی میدانند . البته اینان که طرف معامله تجاری با نظام هستند خارج از خانه عقایدشان را آشکار نمیکنند که شاید باعث به خطر افتادن سهم کلانشان در اقتصاد کشور شود.
با افزایش قیمت نفت، رژیم صاحب ثروت هنگفتی شده و گروهی از مردم تصور میکنند شاید همراهی با نظام، باعث بهتر شدن اوضاع اقتصادی اسفبار اکثریت جامعه شود.
- چشمانداز وقوع یک حرکت عظیم مردمی برای تغییر بسیار دور است، ولی با این وجود به دلایل زیر تندروهای اسلامی نیز در این میان پیروز نیستند:
1- پس از پیروزی انقلاب اینان متوجه شدند که تفکر آنها نمیتواند سعادت را به ارمغان بیاورد.
2- پس از انقلاب، مردم در یک روند آهسته ولی مداوم از مساجد دور شدند.
3- شکاف بین فقرا و اغنیا بسیار عمیقتر شده است.
- اقدام نظامی آمریکا علیه ایران ضربه سنگینی به دموکراسی در ایران خواهد زود.
حس عمیق غرور ملی در میان ایرانیان بر اثر حمله نظامی و یا یک بمب اشتباه پرتاب شده در مناطق مسکونی، هدیهای خوب برای نظام ایران خواهد بود. هرگونه حمله نظامی به ایران توجه ایرانیان را از ناکامیهای نظام، به سمت مداخلهگر خارجی معطوف خواهد کرد.
- اگر در مورد حمله نظامی آمریکا از مسئولان نظام ایران سوال کنید، آنان با اعتماد به نفس به شما پاسخ خواهند داد. آنان درباره قدرت ایران، حملات انتقام جویانه در منطقه و دیگر نقاط جهان و خشم دنیای اسلام حرف میزنند.
- نظام ایران بازدارندگی هستهای را ابزاری مهم برای خود میداند ولی برخلاف کره شمالی به روابطش با دیگران اهمیت زیادی قائل است.
منبع : واشنگتنپست، 21 نوامبر 2004 (1 آذر 1383)
نویسنده: دن دی لوس خبرنگار
آمریکایی روزنامه گاردین، چاپ انگلیس که در سال گذشته از محل ماموریتش که ایران بود اخراج شد.
تلاشهای بیثمر غرب در برابر ایران
طی یک سال و نیم گذشته ما شاهد تلاش بیثمر غرب برای جلوگیری از دسترسی ایران به سلاح هستهای بودهایم. در گزارش روز27 نوامبر خبرگزاری آسوشیتدپرس از تهران، جمعی 300 نفره دیده میشد که در حال نامنویسی برای یادگیری حملات انتحاری (شهادتطلبانه) بودند. این نامنویسی در حاشیه برنامه گرامیداشت شهدای جنبش اسلام انجام گرفت. افراد ثبت نام شده سه گزینه پیش رو داشتید:
1- اجرای عملیات انتحاری علیه آمریکا در عراق
2- عملیات انتحاری علیه اسراییل
3- سوء قصد به جان سلمان رشدی.
دولت ایران به طور رسمی میگوید که ارتباطی با این برنامه ندارد، اما نشست افتتاحیه این سازمان در ژوئن گذشته با حضور برخی چهرهها در یکی از سالنهای یکی از بنیادها برگزار شد. همچنین، ایران حامی شبکه تلویزیونی المنار(وابسته به حزبا... لبنان) که به شورشیان در عراق لقب جهادیون داده است، میباشد. در یکی از برنامههای این شبکه شعار مرگ بر مادر تروریسم (آمریکا) را میبینیم.
ریچارد مینیتر روزنامهنگار و محقق در کتاب تازهاش جنگ سایهها مینویسد: بنلادن در ایران پناه گرفته است. ایران همچنین موشکهای با برد40 کیلومتر در اختیار حزبالله لبنان قرار داده است. اگر ایران به سلاح هستهای مجهز شود، باید منتظر شدت یافتن حمایت ایران از حزبالله لبنان، انتفاضه فلسطین و... باشیم.
منبع: سرمقاله واشنگتن تایمز ، 4
دسامبر 2004(14 آذر 1383)
ایران، آمریکا و گروههای اپوزیسیون
گروه تروریستی تحت حفاظت پنتاگون
مجاهدین خلق منبع اطلاعاتی خوبی برای آمریکا در مورد کارهای ایران در عراق و مسائل هستهایاش شدهاند. آنها در مورد ارتباط چلبی(متحد سابق پنتاگون) با ایران، اطلاعاتی در اختیار آمریکا قرار دادند. وزارت خارجه آمریکا در اکتبر 1997، مجاهدین را به عنوان سازمان تروریستی معرفی کرد. اینان عامل اختلافاتی در داخل دولت امریکا شدهاند؛ برخی از تندروهای وزارت دفاع روی این فکر میکنند که این سازمان را دوباره مسلح کنند و به عنوان نیرویی در حمله به ایران از آن استفاده کنند. ولی در عین حال مقام بلندپایهای در وزارت دفاع میگوید:آنها متحد ما نیستند و ما با آنها همکاری نداریم. آمریکاییهای طبق بند چهار کنوانسیون ژنو، موقعیت فرد حفاظت شده را به اعضای این سازمان اعطا کردند. هماکنون مجاهدین از موقعیت منحصر به فردی در دنیا برخورد دارند؛ گروه تروریستی تحت حفاظت پنتاگون.
منبع: News and world report
Us، نوامبر 2004 (2 آذر 1383) نویسنده: ادوارد تی. پاند
امید آمریکا گروههای مخالف ایرانی؟!
باب فیلنر جمهوریخواه در تجمع پانزده هزار نفری هواداران سازمان مجاهدین خلق در واشنگتن اظهار داشت:در آینده نزدیک ایران در کانون توجه آمریکا قرار خواهد گرفت و مجاهدین بهترین گروهی است که میتواند با نظام ایران مقابله کند."
در ایران به دلیل بسته بودن فضای سیاسی، اپوزیسیون واقعی و توانمند شکل نگرفته است. در خارج نیز گروههای تبعیدی یا بسیار کوچک هستند و یا مانند مجاهدین و سلطنتطلبان فاقد جاذبه عمومی هستند.
یک مقام بلندپایه دولت بوش در پاسخ به سوالی در مورد حمایت از اپوزیسیون ایران گفت: کدام اپوزیسیون؟ البته نبود اپوزیسیون متشکل، دلیل بر محبوبیت نظام حاکم نیست.
گری سیک عضو پیشین شورای امنیت ملی و استاد کنونی دانشگاه کلمبیا معتقد است از الگوی رای دادن ایرانیها میتوان دریافت که در واقع در ایران اپوزیسیونی 70- 80 درصدی وجود دارد ک البته فاقد رهبری است.
الیویه روآ پژوهشگر مرکز مطالعات و تحقیقات بینالمللی در پاریس معتقد است؛ مردم ایران عموماً ناراضیاند، ولی در عین حال به خیابانها نمیریزند.
احساس سرخوردگی مبارزان راه آزادی، کسانی که در انقلاب سال 1979 فعال بودند، باعث انفعال آنها شده است.
جذب موافقیتآمیز ایرانیان در جوامع غربی، احساس نگرانی در مورد انتقام از اقوام ساکن ایران و نبود همبستگی میان ایرانیان، عواملی است که باعث میشود اپوزیسیون خارج فعالیت کافی نداشته باشد.
مجاهدین خلق بزرگترین و کارآمدترین گروه اپوزیسیون و همچنین از نظر نظامی خودکفاست ولی این که ادعا میکند: از دموکراسی، حقوق بشر و زنان حمایت میکند، با اظهارات خیل جداشدگان از این سازمان که کیش شخصیت، گسستن خانوادهها، مصادره اموال، کنترل نیروها توسط شنکنجه، ارعاب و آدمربایی را در خاطرنشان نقل میکنند، در تضاد است.
افشاگریهای این سازمان در مورد مسائل هستهای و موشکی در ایران، از مهمترین فعالیتهای ماههای اخیر سازمان مجاهدین میباشد، ولی این که باور کنیم که این اطلاعات آن طور که سازمان ادعا میکند، توسط عواملش جمعآوری شده، سخت است. به نظر میرسد این گونه اطلاعات توسط سرویسهای اطلاعاتی اسراییلی و غربی برای افشا، در اختیار این سازمان قرار میگیرد.
آمریکا در خلال حمله به عراق پایگاههای سازمان مجاهدین را بمباران کرد، در حالی که این گروه گفته بود دخالتی در جنگ نخواهد داشت. بلافاصله پس از نبرد، آمریکا سازمان مجاهدین را (تا آن زمان سلاحهای سنگین مانند تانک نیز در اختیار داشتند) خلع سلاح کرد و اجازه داد ایشان در پایگاههای خود بمانند.
- پس از یورش پلیس فرانسه به مقر سازمان در پاریس و دستگیری مردم رجوی و عدهای از اعضای سازمان، دست کم 9 تن از هواداران این سازمان دست به خودسوزی زدند، که گفته میشود بیش از سه نفر از آنها جان سپردهاند. مخالفان این گروه میگویند: خودسوزی هواداران به دستور خود سازمان بوده است. اگر این خودسوزیها بنا به دستوری باشد و کسی بدون فکر و چون و چرا خود را بسوزاند، پس به راحتی میتواند شخص دیگری را به فرمان رهبری به قتل برساند."
- پیردو بوسکه رئیس تشکیلات اطلاعاتی- امنیتی داخلی فرانسه میگوید: ادعای این سازمان بر تلاش برای برقراری دموکراسی در ایران، با ماهیت استبدادی شدید این سازمان تضاد دارد.
منبع: لس آنجلس تایمز، 5سپتامبر 2004 (15 آذر 1383)
نویسنده: مارشال و روتلا
تندروهای (آمریکا) خواهان اعاده دیپلماسی با ایران هستند
کمیته خطر بالفعل (CPB) در حرکتی متفاوت از موضعگیریهای تندروهای آمریکا در مورد ایران، به دولت بوش پیشنهاد برقراری رابطه دیپلماتیک با تهران را داده است. این کمیته که به تازگی احیا شده، نخستین پژوهش خود را به ایران اختصاص داده و نتیجهگیری کرده است که سیاست براندازی رژیم باید با حمایت از دموکراتها داخل و داخل از ایران اصلاح شود. یعنی آمریکا روابط فرهنگی و سیاسی خود را با ایران دوباره برقرار نماید و سفارت آمریکا در تهران بازگشایی شود.
گرچه انتظار پیشنهاد این گونه سیاستها بیشتر از شورای روابط خارجی میرود، اما این بار این کمیته به رهبری سناتور کابل جمهوریخواه و سناتور لیبرمن دموکرات و با اعضایی مانند: جورج شولتز وزیر خارجه ریگان و نورمن هوتز چنین پیشنهادی داده است.
البته این امتیازی به روحانیون ایران نیست، زیرا این سفارت در اصل پایگاهی برای کمک به اپوزیسیون خواهد بود. نمونه این کار در گذار بدون خونریزی لهستان به سمت دموکراسی موفق بوده است.
این سیاست شبیه سیاستی است که در سال 1999 در برابر پاکسازی نژادی آلبانیایی تبارها توسط اسلوبودان میلوپوویچ در صربستان اجرا شد و در نهایت به زندگی مخفی میلوشوویچ، دستگیری و دادگاهی شدن وی انجامید.
مارک پالمر سفیر امریکا در مجارستان در زمان فروپاشی شوروی میگوید: ما باید به رهبر ایران پیشنهاد دهیم که دست از کارهای سیاسی بکشد و فقط در مسائل دینی دخالت نماید و اجازه بدهد انتخابات آزاد برگزار شود، وگرنه کیفرخواستی علیه او تنظیم خواهد شد. به نظر پالمر اروپاییان نیز از این حرکت آمریکا باید خشنود شوند، چون هماکنون نیز مطمئن هستند که رژیم ایران پس از توافق در مذاکرت، آن را زیر پا خواهد گذاشت.
منبع:» نیویورک سان، 21 دسامبر 2004 )1 دی 1383)
نویسنده: الی لیک
آمریکا در حمایت از مخالفان ایران باید جدی باشد
ریچارد هاس- رئیس شورای روابط خارجی- در حضور بزرگترین ترسیمکنندگان راهبرد اسراییل، در جریان کنفرانس سالانه سیاستگذاری در اسراییل گفت: این که امیدوار باشیم دموکراتهای ایرانی حکومت خود را ساقط کنند، اشتباه است."
متاسفانه نه فقط هاس، بلکه بسیاری از دیپلماتها و کارشناسان سیاسی اسراییلی و آمریکایی نیز با وی موافقاند. کنت پولاک- افسر سابق سیا و نویسنده کتاب معمای ایرانی- نیز میگوید: مردم ایران شاید رژیمشان را دوست نداشته باشند، اما برای ساقط کردن آن نیز به خیابانها نمیریزند."
البته کارشناسان حق دارند بگویند هیچ تضمینی برای موفقیت مخالفان وجود ندارد، ولی راهبرد این کارشناسان شامل مذاکرات، امتیازدهی، فشار و... نیز موفقیتی دربرنداشته است. اگر سیاست حمایتی آمریکا از مخالفان، باعث پیروزی ایشان گردد، پیروزی بسیار بزرگی در برابر رژیمی است که محل تولد و بزرگترین حامی تروریسم اسلامی بوده است.
اگر سیاست سهلگیرانه اروپا در مذاکرات موفق باشد، آن وقت آمریکا در تحکیم رژیمی همکاری کرده است که از بدو به وجود آمدن، دشمنی با آمریکا را هدف خود قرار داده است. این یک کابوس است.
منبع: نیویورک سال، 15 دسامبر 2004 (25 آذر 1383)
نویسنده: الی لیک
ایران، عراق و امریکا
آیا عراقی با ثبات تهدیدی برای ایران است؟
ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن در سخنرانیاش به سندی که حزب شیعی الدعوه عراق در اوایل دهه 80 میلادی تقریباً همزمان با انقلاب ایران تنظیم کرده بود، اشاره کرد در این سند از منطقهای به نام هلال شیعی یا شده: که از شمال افغانستان آغاز و تا منطقه جبل عامل لبنان امتداد مییابد.
اکثریت شیعیان عراق در دوران جنگ هشت ساله در حمایت از رژیم صدام با ایران میجنگیدند و مشخص نیست شیعیانی که در عراق روی کار خواهند آمد هوادار ایران باشند یا دشمن آن مخصوصاً این که بیشتر نظرات آیتا... سیستانی با آرای ایران در تضاد است.
مخاطرات عراق با ثبات برای ایران:
1- امکان دارد عراق به جمع کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس اضافه شود.
2- پس از آن از ادعای امارات متحده در مورد جزایر ایرانی حمایت نماید.
3- در صورت اتفاق افتادن این دو مورد، چارچوب امنیتی منطقهای از نو تشکیل میشود و منافع تهران لطمه میخورد.
4- با وجود تهدید امریکا و اسراییل علیه ایران احداث پایگاههای بزرگ امریکا در مرز ایران وحشتآور است.
- بیشترین دغدغه آیتالله سیستانی این است که عراق آینده کشوری اسلامی شود و لائیکها و قومیها نتوانند مانع آن شوند. 40 درصد لیست سیستانی از هواداران نظریه ولایت فقیه هستند و 50 نفر بانوانی که در این لیست هستند، ملزم به رعایت حجات اسلامی بودند.
- موفق الربیعی مشاور امنیت ملی عراق خواهان تقسیم عراق به دو استان شیعه، دو استان سنی و یک استان کردنشین است.
- فدرالی کردن که نتیجه آن بالکانیزه شدن عراق است. طرح محافظهکاران جدید آمریکا و منطق امپراتوری سابق انگلستان است؛ تفرقه بینداز و حکومت کن.
- براساس طرح پنتاگون از اهالی فلوجه آزمایش DNA و اسکن شبکیه چشم انجام خواهد شد و این اطلاعات به علاوه آدرس محل سکونت افراد در علایمی ثبت خواهد شد که ایشان مجبورند این علایم را روی سینهشان نصب نمایند. از غیرنظامیان شهر امتحان توانایی به عمل خواهد آمد و افراد طبق توانایی یا استعداد، آموزشهایی پیرامون امور شهرسازی (لولهکشی، ساختمانسازی و...) خواهند دید. آیا این طرح تمدنی، انسان را به یاد اردوگاههای هیتلر و استالین نمیاندازد؟
منبع: الشرق الاوسط، 16 دسامبر 2004 (26 آذر 1383)
نویسنده: هی الحسینی
ایران- رویکردی جدید
حملات به شیعیان عراق از زمان قتل آیتا... باقر حکیم در مقابل حرم امام علی (امامی که عادلانهترین رفتار را با بینشهای مختلف اسلامی در دوران خلافت خود داشت) از یک سال و نیم پیش آغاز شده و تاکنون ادامه یافته است. به ظاهر هدف این حملات، کشاندن شیعیان به راه انتقامجویی است، ولی شیعیان میدانند که قدم گذاشتنشان به این راه، به پیروزی آنها در اولین انتخابات عراق صدمه میزد. رهبری شیعیان عراق در دست شخصی خردمند و با رفتار متعادل است. همه رهبران شیعه در عراق با وجود وحشت کردها و سنیها، هیچ موضعگیری یا عملکردی در جهت اثبات اهداف خصمانه ضد این اقلیتها نداشتهاند.
آمریکا دست از حمله کاذب به ایران برنمیدارد و معتقد است شیعیان عراق به خاطر حمایت ایرانیها تقویت شدهاند. آمریکا به این فرضیه معتقد است که اگر ایران از بین برود، شعیان عراق تضعیف خواهند شد. این فرضیه باعث خنده و همچنین رضایت شیعیان عراق میشود. آنان معتقدند که مرجعیت شیعه در حال تغییر مکان از ایران به عراق است و اگر شیعیان در عراق است که بر ایران نفوذ خواهد داشت. آمریکا باید از این نظر حمایت کند. با افزایش قدرت فقهی نجف در جهان تشیع، فلسفه سیاسی انقلاب ایران نیز تضعیف خواهد شد و تغییر و تحولی که مردم ایران چشم انتظارش بودند اتفاق خواهد افتاد و دست آخر این امر باعث تثبیت قدرت در خاورمیانه خواهد شد.
گزارش کمیته خطر موجود در مورد ایران به نام ایران- رویکردی جدید (تهیه شده توسط مارک پالمر سفیر سابق آمریکا در مجارستان و جورج شولتز وزیر سابق امور خارجه) ایدههای معقول مهمی در بردارد؛از آن جمله، بازگشایی سفارت آمریکا در ایران ولی فرضیه اصلی این گزارش یعنی حمله مستقیم به مقام رهبری ایران به شکل فاجعهآمیزی اشتباه است. این گزارش آیتا... خامنهای را با صدام شخصیت مهمی در ساخت سیاسی ایران محسوب میشود، اما یگانه منبع قدرت در جمهوری اسلامی نیست، در واقع ولی فقیه واژهای بهتر از مقام رهبری برای نامیدن است. درست است که وی شخصیتی محافظهکار است ولی در بسیاری از موارد میانهرویی و میانداری را پیشه مینماید. همچنین او با نزدیکان و حامیان خود مشورت مینماید که این حسن در میان هیچ رهبری از این دست، در کشور دیگری دیده نشده است.
حال که برداشت این گزارش از رهبری و قدرت در ایران این قدر اشتباه است، پس چگونه میتوان به راه حل پیشنهادی ایشان در مورد برخورد با رهبری ایران اطمینان کرد. حرکت برای سرنگونی رهبری ایران به اندازه حمله نظامی به این کشوراحمقانه است. اگر این سرنگونی عملی باشد، نظام سرپا خواهد ماند، منتها تندروها با سوار شدن بر موج احساسات ملی ایرانیان قدرت را به دست خواهند گرفت. سقوط نظام ایران باعث برکناری رهبری این کشور خواهد شد، ولی برکناری رهبری باعث سقوط نظام نخواهد شد.
راهکار برقراری رابطه که در این گزارش پیشنهاد شده، از هر دو راهکار بالا منطقیتر و عملیتر به نظر میرسد.
منبع: آژانس گلوبال، 3 ژانویه 2005 (14 دی 1383)
نویسنده: ویلیام بیمن – دونالد ویدن (وکیل دعاوی و پژوهشگر در مسائل ایران، ساکن واشنگتن)
توسعه عراق با همکاری کاخ سفید
تلاش آمریکا برای ایجاد دموکراسی در عراق کاری خیرخواهانه نیست، بلکه در راستای امنیت ملی آمریکاست؛ زیرا کشورهای دموکراتیک به هم حمله نمیکنند و تروریسم جهانی نیز در آنها جایی ندارد. عراق تنها کشور اسلامی نیست ک تروریسم در آن جریان دارد. کشور مسلمان (مالزی، الجزایر، ترکیه، مصر و...) در سه دهه اخیر چنین مشکلی داشتهاند یا دارند؛ پس بیشتر جوامع اسلامی گرفتار خشونت هستند. در مقایسه با دیگر کشورهای مسلمان تروریستها در عراق نتوانستهاند به بیشتر اهدافشان برسند و حرکت به سمت دموکراسی در آنجا ادامه دارد. انتخابات در آینده نزدیک روی خواهد داد و اگر آمریکا میدان را خالی نکند، عراق در دو، سه سال آینده به سمت نظام تنوعگرا حرکت خواهد کرد. طبق پژوهش صندوق بینالمللی پول میانگین رشد در عراق، رقم شگفتآور %56 را نشان میدهد و این پژوهش عراق را به عنوان موتور توسعه آینده کل منطقه معرفی میکند و طبیعی است که مخالفان بوش توجهی به این گزارشها نکنند. در سال گذشته ارزش دینار جدید عراق در برابر ارزهای خارجی افزایش یافته است. در یک سال گذشته نجف و کربلا نیز پذیرای هشت میلیون زائر داخلی و خارجی (هندی، ایرانی، پاکستانی و...) بودهاند. عراق ظرفیت تبدیل شدن به الگویی از دموکراسی برای منطقه را دارد، به شرط این که کشورهای ائتلاف و آمریکا اشتباه نکنند و نیروهایشان را زودتر از عراق بیرون نکشند.
منبع: الشرق الاوسط، 5 نوامبر 2004 (15 آبان 1383)
نوسنده: امیر طاهری
"پروژه قرن جدید آمریکایی"؛ آمریکایی افراطیتر را میخواهد
-گروه پروژه قرن جدید آمریکایی، درست در شب سوگند جورج بوش برای آغاز دور دوم ریاست جمهوریاش، پیشنهاد افزایش نیروی نظامی آمریکا را ارائه داد. اعضای این گروه پرنفوذ در دولت محافظهکار جدید آمریکا، تضمین صلح و امنیت جهانی توسط ارتش آمریکا را دلیل این پیشنهاد میدانند.
این نامه خطاب به کنگره نوشته شده است، به امضای عدهای از محافظهکاران جدید، ژنرالهای ارتش و تعدادی از مقامات سابق دولت کلینتون رسیده و در نشریه ویکلی استاندارد، متعلق به روبرت مرداک، چاپ شده است. در این نامه آمده است: ... متاسفانه دولت (بوش) در برابر افزایش نیروهای نظامی ما به تعداد مورد نیاز برای چالشها و ماموریتهای امروز و فردا مقاومت مینماید."
هسته بنیانگذار، پروژه قرن جدید آمریکایی متشکل است از نورمن هورتز سردبیر سابق نشریه کامن تری، الیوت آبرامز، مسئول هماهنگی مسائل خاورمیانه در شورای امنیت ملی، دیک چنی، لوئیس لیبی و پل ولفوویتز و هدف از تشکیل آن دومولفه افزایش توان نظامی و اخلاقگرایی بوده است. پس از مدتی ملیگرایان تندرویی مانند رامسفلد وزیر دفاع فعلی و استیوفوربس غول صنعت نشر مجلات به این جمع اضافه شدند و در پایان گری باور رهبر حزب مسیحیان راستگرای آمریکا نیز به آنان پیوست تا این جمع به ترکیبی از محافظهکاری جدید، ملیگرایی تندروانه و راستگرایی مذهبی تبدیل شود.
گروه "پروژه قرن جدید آمریکایی" با وجود حمایت کامل از بوش، از دو سال پیش انتقادات خود را از سیاستگذاریها پیرامون بودجه نظامی آمریکا آغاز کرد. ایشان معتقد بودند دولت به پیشنهاد این گروه برای افزایش بودجه نظامی از 4/3 درصد تولید ناخالص داخلی به 4% آن بیتوجه است. همچنین این گروه دو ماه پس از آغاز حمله به عراق در نامهای اعتراض خود را به نبود منابع نظامی و مالی کافی برای ایجاد ثبات و بازسازی در عراق اعلام نمود. بسیاری این انتقاد را حمله به شخص رامسفلد دانستند. از آنجایی که نامه آخر این گروه خطاب به کنگره در مورد سهلانگاری دولت در افزایش بودجه نظامی است، برخی معتقدند این نامه از نارضایتی فزاینده این گروه از دولت حکایت دارد، نامهای که برخی مقامات دولت کلینتون یا به اصطلاح "بازهای لیبرال" نیز جزو امضاکنندگانش بودند.
رامسفلد معتقد است؛ افزایش نیروهای نظامی تنها باعث تأخیر در روند تبدیل نیروی نظامی آمریکا به نیرویی سبکتر و پیشرفتهتر میشود و از قدرت این نیرو در وارد آوردن ضربه فقط در کمتر از چند ساعت و در هر جای دنیا که لازم بود، خواهد کاست. همچنین هزینه افزایش 24 هزار نفر نیروی نظامی افزون بر 20 میلیارد دلار است.
- با توجه به کسری بودجه آمریکا، بوش باید به دنبال راههای جدید کسب منابع مالی باشد؛ "کم کردن بودجه طرحهای اجتماعی"، "باز گرداندن معافیتهای مالیاتی" و "برقراری مالیاتهای جدید".
- قانونگذاران جمهوریخواه با راههای بوش برای کسب منابع مالی مخالفاند؛ زیرا معتقدند کسری بودجه پاشنهآشیل محافظهکاران در انتخابات آینده است. این نامه در پاسخ به این نگرانی میگوید: "ما خطرات کسری بودجه فدرال را درک میکنیم، ولی دفاع از ایالات متحده اولین کاری است که باید انجام دهیم."
3 فوریه 2005 (15 بهمن 1383)
نویسنده: جیم لوب (خبرنگار اینترپرس سرویس در واشنگتن)
حزبالله لبنان و ایران
غربیها تشکیل حزبالله لبنان را در راستای سیاست صدور انقلاب اسلامی ایران دانستهاند. حزبالله لبنان آیتالله خامنهای را مرجع خود میداند. در سال 1994، رهبر ایران فتوایی در ممنوعیت قمه زدن در ماه محرم صادر کرد. در پی این فرمان حزبالله و پیروان آن دست از این کار کشیدند، در حالی که هواداران حزب امل (دیگر حزب عمده شیعه لبنان)، مانند شیعیان عراق، به این کار ادامه دادند. حزبالله را نمیتوان به طور کامل دستنشانده ایران در میان اعراب دانست. پس از پایان جنگ داخلی لبنان (1990)، این حزب به یک نهاد سیاسی تبدیل شد. بعد از خروج اسراییل از جنوب لبنان، حزبالله به عنوان مهمترین عامل این عقبراندن شناخته شد و پس از آن نمایندگان این حزب توانستند از منطقه بقاع و جنوب بیروت به مجلس لبنان راه پیدا کنند. حزبالله دارای شبکه خدمات اجتماعی گستردهای است که به موفقیت این گروه به عنوان حامی محرومان شیعه کمک بسیاری کرده است.
این فعالیتها به لحاظ مفهومی برای حزبالله بیشتر در کادر ناسیونالیسم عرب جای میگیرد تا هدف ایدئولوژیک پان شیعه، که ایران تبلیغکننده آن است ایران سعی میکند تشیع و نقش تاریخی و محوری ایران (و فرهنگ ایرانی) را در رشد شیعه برجسته نماید. در واقع ایران در پس ترویج شیعه، ایدئولوژی ملیگرایانه خود را تبلیغ مینماید. شیوهای که ایران توسط نمایندگان فرهنگی خود در خارج از کشور در پیش گرفته است، در واقع عظمت زبان و سنن ایرانی را نمایان میسازد. نهادهای تحت کنترل محافظهکاران ایران، در سیاستهای فرهنگی ظریف خود از عواملی همچون سینما و ادبیات بهره میگیرند، در حالی که تا چندی پیش این عرصهها در ایران غیردینی محسوب میشدند.
دولت ایران در سال 1987 تصمیم گرفت بخشهای فرهنگی برخی سفارتخانهها را از زیر نظر وزارت خارجه خارج کند و در اختیار وزارت ارشاد قرار دهد. لبنان نیز یکی از همین کشورهاست. بخش فرهنگی سفارت ایران در لبنان پس از پایان جنگ داخلی فرصت یافت تا فعالیتهایش را گسترش دهد. اکنون این بخش 23 کارمند (17 لبنانی و 6 ایرانی) دارد. این بخش سعی در آموزش زبان فارسی، برگزاری سمینارهایی در مورد اندیشه اسلامی و تاریخ و همچنین چاپ کتب و نشریات دارد. ولی هدف اصلی نشان دادن نقش فرهنگ ایرانی در رشد اسلام و در نتیجه کم کردن فاصله بین شیعه و سنی و نزدیک کردن این دو به یکدیگر است که در نتیجه تفاوتهای نژادی و زبانی میان اعراب و ایرانیان کمرنگتر میشود.
مرکز فرهنگی ایران در دوران جنگ داخی لبنان فیلم "باشو غریبه کوچک" ساخته بهرام بیضایی را پخش نمود. فیلمی که باعث شد تلفنهای این مرکز تا روزها از بابت علاقهمندی لبنانیها به این فیلم اشغال شود. در این فیلم باشو کودک جنوبی در میانه جنگ ایران و عراق به طور تصادفی از شهر خود به شمال سرسبز ایران منتقل میشود، جایی که مردم برخلاف شهر زادگاهش- که عربی سخن میگویند- فارسی را با لهجه گیلکی صحبت میکنند. این فیلم نمایشدهنده تنوع و تفاوت فرهنگی در ایران است و همزمانی پخش این فیلم با دوران جنگ داخلی در کشوری با تنوع فرهنگی بالا مانند لبنان، باعث جلب بیشتر تماشاگران شد. هر چند مرکز فرهنگی علاقهمندی مردم به این فیلمها را دلیل علاقه لبنانیها به جمهوری اسلامی میداند، ولی در واقع باید دانست که خود لبنانیها هم این نکته را درک میکنند که این گونه فیلمسازها به خاطر انتقادات اجتماعی و معرفتی خود از وضع موجود در ایران، چندان هم در سرزمین خود مورد حمایت و محبت نیستند.
یکی از مخالفان بازنویسی تاریخ اسلام توسط ایران، شیخ محمد حسین فضلالله است که تا اواسط دهه 90 رهبر معنوی حزبالله بود. وی فرزند یک خانواده مذهبی در جنوب لبنان است. البته شیخ در نجف به دنیا آمده است. وی در مکتب آیتالله ابوالقاسم خوبی رئیس وقت حوزه نجف تحصیل کرد و پس از آن به "حزبالدعوه" که آیتالله محمدباقر صدر بنیانگذارش بود، پیوست. در ابتدا او چنان افراطی بود که تنها راهحل مشکلات داخلی لبنان را تشکیل جمهوری اسلامی میدانست. شیخ فضلالله در سال 1986 در کنفرانس تهران که برای تدوین پیشنویس قانون اساسی اسلامی برای لبنان تشکیل شده بود، شرکت کرد. اما سالها بعد او به این نتیجه رسید که جمهوری اسلامی در لبنان هدفی واقعگرایانه نیست.
از سال 1996 روابط وی با ایران به دلیل نفوذ ایران در بین شیعیان لبنان و اختلافنظرهای فقهی رو به تیرگی رفت. وی که در سالهای اخیر به مرجعیت کل لبنان دست یافته، معتقد است ایرانیان سعی میکنند سمتهای دینی (مرجعیت) را براساس نژاد اشغال کنند.
محمدحسین فضلالله در مورد تلاشهای فرهنگی ایران در لبنان معتقد است: اسلام تاریخ اعراب را شکل داده و ما درصدد آن نیستیم که بر تاریخ پیش از اسلام خط بطلان بکشیم، اما اسلام به آنها (فارسها) تاریخ، فرهنگ و جنبش داده و با جهان مرتبطشان کرده است. همان طور که اعراب هم با تلاش خود چیزهای زیادی به اسلام دادهاند. پس هیچ کس نمیتواند اسلامگرایان را به سبب عرب گراییشان مورد انتقاد قرار دهد. ما با عربیت درآمیختهایم. پیامبر ما عرب و زبان ما عربی است؛ به همین دلیل است که اسلام توانسته گسترش یابد و بسیاری از غیرعربها وارد تاریخ اسلام شدهاند."
حزبالله نیز مانند رهبری معنوی پیشین خود در برابر حرکات زیرکانه ایران واکنش نشان میدهد. هر سال در ماه محرم یک گروه دستچین شده سی تا چهل نفره از طرف سازمان فرهنگ و تبلیغات اسلامی ایران برای سخنرانی در مساجد و حسینیههای زیرنظر حزبالله به لبنان اعزام میشوند که تمام هزینههای آنان را مرکز فرهنگی ایران تقبل مینماید. بیشتر آنان عراقیهای ایرانیتبار هستند که صدام در دهه 1970 از عراق اخراج کرده بود و عربی را با لهجه عراقی صحبت میکند که بسیار مورد علاقه مردم لبنان است و برای برگزاری مراسم محرم بهترین لهجه است. همچنین مرکز فرهنگی، هزینههای 10 مبلغ ثابت که پیرو مرجعیت آیتالله خامنهای هستند (2 ایرانی و بقیه عراقی و لبنانی) را برعهده دارد. حزبالله خواهان کاهش این تعداد بود، چون خود مبلغانی را تربیت نموده است. ایران به این خواست حزبالله توجهی نکرده است. در اولین روز محرم سال 2003 برخی از این مبلغان مورد استقبال قرار نگرفتند و حزبالله آنها را به مساجد راه نداد. البته حزبالله فقط در برخی موارد در برابر خواست تهران ایستادگی مینماید، حزبالله مهارت خاصی در استفاده از مرجعیت و پشتیبانی اقتصادی ایران برای تحکیم موضع خود در برابر دولت لبنان پیدا کرده است. حزبالله دو سازمان غیردولتی اسلامی ایران در منطقه الضاحیه یعنی "جهاد البنا" و "الامداد" را در طی چند سال از وابستگی کامل به ایران به سازمانهای مستقل لبنانی تبدیل کرده است. هرچند هر دو اینها هنوز رابطه بسیار نزدیکی با سازمانهای بنیانگذار ایرانی خود دارند و بخش قابل توجهی از بودجه خود را از ایران دریافت میدارند. در واقع ایران باعث شده که شیعیان بیش از پیش در جامعه لبنان ادغام شوند.
حزبالله با وجود پیروی از مرجعیت آیتالله خامنهای، اکنون به شریکی همطراز با ایران تبدیل شده است. ایشان با تلاش محافظهکاران ایرانی برای سلطه بر حزبشان مخالفت میکنند. محافظهکاران ایرانی نیز به این نتیجه رسیدهاند که حمایتهای مالی را از فعالیتهای فرهنگی در لبنان افزایش دهند.
منبع: فصلنامه میدل ایست ریپورت (گزارش خاورمیانه)، زمستان 2004 (1383)
نویسنده: روشنک شاعری (دانشجوی دکترای زبان و تمدنهای خاورمیانه در دانشگاه شیکاگو)