صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱۳۸۸ - ۰۹:۰۶  ، 
کد خبر : ۱۰۲۸۵۳
ارزیابی صبح صادق از برپایی مراسم شصتمین سال تاسیس دولت جعلی اسرائیل

جلادانی که برای مرگ خود جشن می‌گیرند


ساعت 4 بعد از ظهر 14 مه 1948 «دیوید بن گوریون» اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی، بیانیه استقلال این رژیم را در سالنی در تل آویو قرائت کرد.
پس از گذشت 60 سال از آن روز که جهان اسلام به ویژه فلسطینیان از آن به عنوان «یوم النکبه» نام می برند، قرار است مراسم جشنی از 24 تا 26 اردیبهشت به مناسبت شصتمین سال تاسیس رژیم صهیونیتسی در سرزمین های اشغالی برپا شود.
مقامات این رژیم علاوه بر بوش، مرکل و سارکوزی، از سران 77 کشور دنیا نیز دعوت به عمل آورده اند تا در جشن های شصتمین سال تاسیس دولت جعلی اسرائیل که همراه با جشن های به اصطلاح هنری، فرهنگی، ورزشی و علمی است، شرکت نمایند. رسانه های غربی به ویژه صهیونیستی ماههاست تلاش گسترده ای را آغاز کرده اند تا هرچه باشکوه تر این جشن ها را برگزار نمایند، جشن هایی که هنوز نتوانسته بیش از هزار تخت هتل های تل آویو را به رزرو خود درآورد. از حدود 6 ماه قبل که مقامات ارشد رژیم صهیونیستی از برنامه های خود برای برپایی شصتمین سال تاسیس دولت جعلی اسرائیل سخن گفته اند، سوالها، کنایه ها و تحلیل های فراوانی درباره اهداف برپایی این مراسم در سطح رسانه های منطقه و بین المللی منتشر گردیده است.
بسیاری از رسانه های منطقه که در میان آنان حتی نام برخی روزنامه های صهیونیستی همچون «یدیعوت آحارنوت» و «معاریو» به چشم می خورد، عمده ترین دلیل برپایی این مراسم را فرار از کابوس شکست خفت بار رژیم صهیونیستی در جنگ 33 روزه و لحن تلخ و آتشین سید حسن نصرالله معرفی کردند که در مراسم جشن پیروزی حزب الله گفت: «فروپاشی و اضمحلال رژیم صهیونیستی آغاز شده است... به خدا سوگند اسرائیل شبیه خانه عنکبوت سست و در حال فرو ریختن است.»
شکست خفت بار ارتش رژیم صهیونیستی در «حرب تموز» که در گزارش وینوگراد از آن به عنوان «عدم پیروزی»! نام برده شده است، یادآور رجزخوانی های «اسحاق رابین» فرمانده ستاد ارتش اسرائیل در جمع فرماندهان این رژیم بود که پیش از آغاز جنگ های شش روزه اعراب و اسرائیل در سال 1967 گستاخانه می گفت: «ارتش اسرائیل نباید شکست بخورد. ما باید پیروزی را به هر قیمتی به دست آوریم. حملات ما باید برق آسا و ظرف مدت کوتاهی به پیروزی منجر شود. اولین شکست ارتش اسرائیل، آغاز دوران انحطاط و فروپاشی دولت اسرائیل خواهد بود. ما نباید بگذاریم این شکست اتفاق بیفتد.»
فرار رو به جلو
اجازه دهید به محور اصلی بحث بازگردیم و این سوال را دوباره مطرح نماییم که «چرا صهیونیست ها مراسم شصتمین سال تاسیس دولت جعلی اسرائیل را جشن گرفته اند؟ علت دعوت از سران کشورهای غربی چیست؟ مگر برای بیستمین، سی امین، چهلمین و پنجاهمین سال تاسیس دولت جعلی اسرائیل جشن و پایکوبی به راه انداخته بودند که اینکه برای شصتمین سال تاسیس این رژیم چنین کرده اند؟»
پاسخ به این سوال ها تقریبا روشن است و برای کسانی که از حداقلی از اخبار و تحلیل های منطقه اطلاع دارند، معلوم است که صهیونیست ها با برپایی چنین مراسمی نوعی «فرار روبه جلو را آغاز کرده اند.» آنها برای دلداری دادن به ساکنان اراضی اشغالی که با وعده «شیر و عسل» از کشورهای مختلف به این سرزمین کوچ کرده اند و اینکه خود را سخت در دام دسیسه می بینند، مجبورند مراسم های جشن پوشالی بگیرند تا اندک روحیه ای را به آنان بازگردانند.
روزنامه فرانسوی «لیبراسیون» که اقدام به انتشار ویژه نامه ای به مناسبت شصتمین سال تاسیس رژیم جعلی اسرائیل نموده است، مصاحبه ای را با «دانیل بنسیمون» تحلیل گر روزنامه هاآرتص ترتیب داده و نظر وی را درباره این جشن ها جویا شده است.
بنسیمون می گوید: «دولت می خواهد این جشن ها را به ما تحمیل کند در حالی که تردیدها و سوالات بسیاری درباره ماهیت دولت اسرائیل و دولت یهود وجود دارد. بسیاری از اسرائیلی ها دچار تردیدهای اساسی درباره ماهیت یهود، دولت یهود وهولوکاست شده اند و تلاش دارند برای فرار از این سوالات روزانه که هر گونه انگیزه و تلاش برای ماندن در این سرزمین را از آنان ربوده است، گذرنامه های خارجی و ترجیحا آمریکایی بگیرند.» سردبیر ویژه نامه لیبراسیون «فرانسوا سرژان»، در پایان این ویژه نامه یک سوال کلیدی را مطرح می نماید و می گوید: «برای کشوری که از دو عنصر سازنده «زمین مادری» و «ملت» برخوردار نیست و جامعه ای ناهمگون و نامتجانس را از مهاجران روس تبار، لهستانی، یمنی، آفریقایی و دیگر کشورها رقم زده است، چه آینده ای را می توان تصور کرد؟ آیا می توان محور وحدت را تقلید به دین یهود و یا قرائت صهیونیستی از یهودیت و انتساب به قوم بنی اسرائیل دانست؟ آیا حفظ این وحدت شکننده با این همه تشتت ملیت ها، ریشه ها و فرهنگ ها ممکن است؟»
سوال فرانسوا سرژان، سوال تازه ای نیست و اگر در موتور جستجوگر گوگل اسامی افراد بلندپایه و صاحب نظری از جامعه یهود همچون «باری شمیس»، «یاکوف پری»، «آمی ایالون»، آبراهام شالون»، «گارمی گیلون»، «یعقوب لیفتس»، «آوستای برورمن»، «یسرائل اومان»، «اسحاق گالنور» و حتی «ایهود اولمرت» را جستجو و نقطه نظرات آنان را درباره سرانجام رژیم صهیونیستی که آن را ستاره بخت رو به افول خوانده اند، جویا شویم معلوم می شود که این سوال اساسی سالهاست که چونان خوره و موریانه پیکره رو به زوال این جامعه وصله ای و پوشالی را در نوردیده است.
بیماری در اتاق آی سی یو
«باری شمیس» از پژوهشگران ارشد یهود با انتشار کتابی در سال 1384 با نام «سقوط اسرائیل» می نویسد: «دولت اسرائیل و جامعه یهودی ساکن در فلسطین به دلیل بحران های داخلی و تکیه بر تعصب و باورهای غلط و تحریف شده ایدئولوژیک، به سوی فروپاشی پیش می رود. حاکمیت تفکر جنگ طلبانه بر سردمداران این رژیم، باعث شده بدهی های خارجی رژیم کوچکی مانند اسرائیل اکنون به 66 میلیارد دلار برسد، بحران اقتصادی موجب تعطیلی 55 هزار شرکت و موسسه مالی شده و میزان بیکاری به 8/12 درصد افزایش یافته است. مردم اسرائیل مردمی مایوس از آینده هستند و اکنون دامنه اعتیاد به مواد مخدر و میزان خودکشی روبه افزایش است و روزنامه ها همواره از فساد سیاسی و اقتصادی و بیماری های اجتماعی پرده بر می دارند. ظرف چهار سال گذشته (از آغاز انتفاضه دوم) 400 هزار یهودی، اسرائیل را ترک کرده اند و یک سوم جمعیت یهود ساکن روسیه از قصد و برنامه خود برای مهاجرت به اسرائیل منصرف شده اند و 70 درصداسرائیلی ها بر این باورند که اگر امکانات مادی برای آنها در کشورهای دیگر به وجود آید، اسرائیل را ترک خواهند کرد.
مطابق آمار منتشره توسط آژانس بین المللی یهود، 68 درصد اسرائیلی ها درصدد گرفتن تابعیت کشورهای دیگر هستند و 73 درصد نیز معتقدند که مقام های تل آویو نمی توانند آینده روشنی را برای کودکان و نوجوانان به وجود آوردند. نا امنی و رشد فزاینده انتقاضه مسجدالاقصی ، عامل خروج هزاران مهاجر یهودی از اسرائیل ظرف چهارسال گذشته بوده و بی ثباتی و ترس از مرگ نقش جدی در مهاجرت معکوس یهودیان و شهرک نشینان داشته است.» تحلیل مایوسانه بارشمیس در سال 1384 در کتاب سقوط اسرائیل در حالی منتشر گردید که هنوز نه خبری از تشکیل دولت حماس در فلسطین بود و نه رژیم صهیونیستی گرفتار سرپنجه های قدرتمند حزب الله در جنگ 33 روزه شده بود.
قبل از باری شمیس هم ما شاهد اظهارات افرادی همچون «سوربلوتسکر» نماینده پارلمان اسرائیل بودیم که اعلام نموده بود:« به رغم گذشت 52 سال از تاسیس رسمی دولت اسرائیل ، حدود 70 درصد اسرائیل آینده روشنی برای دولت یهود پیش بینی نمی کنند چرا که یک تجربه تاریخی نشان می دهد ایده صهیونیسم به عنوان پایه و اساس تشکیل دولت یهودی، ایده ای شکست خورده و نافرجام است. امروز دولت اسرائیل مانند یک بیمار بازور تجهیزات مدرن پزشکی زنده نگه داشته شده است.» و رئیس سازمان جهانی صهیونسیم که در گفت وگو با روزنامه «یدیعودت آهارنوت» هشدار می دهد:« بعید نیست نسل ما آخرین نسلی باشد که به صهیونیسم معتقد است و معلوم نیست تا 25 سال دیگر، کشوری به اسم اسرائیل وجود داشته باشد.» و رئیس کنیسه های اسرائیل در جمع دانشجویان مذهبی نیز با ابراز نگرانی از گسترش امواج انتفاضه دوم یا انتفاضه مسجدالاقصی که با ورود آریل شارون در مهر 1379 آغاز شد، می گوید «با توجه به عدم برخورداری مردم اسرائیل از امنیت، موج مهاجرت معکوس، معضل ترکیب جمعیتی ، عدم امید به آینده ، مشکلات حاد اقتصادی و عدم انسجام درونی، شمارش معکوس برای فروپاشی اسرائیل آغاز شده است.»
اگر بخواهیم کدهایی از این نوع را در این نوشتار عرضه و بدان استناد نمائیم بدون شک کتابی قطور را تقدیم خوانندگان کرده ایم، کتابی که آغاز آن با پیش بینی نویسندگان و تحیل گران صهیونیست آغاز و پایان آن با اظهارات چهره های تاثیرگذاری چون شیمون پرز و ایهود اولمرت به پایان می رسد. اما سوال اساسی تر در این میان آن است که ریشه این افول و افتادن در سراشیبی سقوط در کجاست؟ و چرا پیش بنیی ها از فروپاشی دولت اسرائیل در سال 2025 این روزها به سال 2010 رسیده است ؟ آیا ریشه این فروپاشی در انتفاضه مردم فلسطین است؟ در تشکیل دولت حماس است؟ در تبدیل شدن سنگ کودکان فلسطینی به موشک های میان برد است؟ در شکست طرح های سازش و مذاکرات صلح است؟ در شکست ارتش تا بن دندان مسلح رژیم صهیونیستی در حرب تموز ( جنگ 33 روزه ) است؟ در مهاجرت معکوس ساکنان اراضی اشغالی است؟ در ناامنی های اجتماعی و فساد فراگیر جامعه اسرائیل است؟ و یا در سربرآوردن دولت یهودی سکولار در سرزمین موعود است؟ و یا در به پایان رسیدن نسل های گذشته ای همچون آریل شارون، اسحاق رابین گلدامایر، مناخم بگین، اسحاق شامیر و شائون موفاز و جایگزینی چهره های دمکرات و شهری همچون ایهود اولمرت و ایهود باراک است؟ تاکنون به این سوال اساسی بسیاری از سران رژیم صهیونیستی، مقامات کشورهای غربی، تحلیل گران مسایل منطقه ای و بین المللی و رسانه ها پاسخ گفته اند که برای اختصار تنها به پاراگرف هایی کوتاه از آخرین اظهارات «شیمون پرز» اکتفا می کنیم که در تحلیل ناکامی های رژیم صهیونیستی می گوید:« پیام بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران مبنی بر اینکه اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود، بیشترین لطمات و آسیب ها را در خلال دو دهه گذشته به منافع و امنیت اسرائیل وارد کرد تاجایی که حتی استفاده از مدرن ترین تسلیحات برای سرکوب انتفاضه و جلوگیری از عملیات استشهادی موفقیت چندانی در برنداشته است.»
پایان عمر مترسک
به اعتقاد قاطبه تحلیل گران امور سیاسی، پیروزی انقلاب اسلامی ایران را باید سرآغاز افول دولت جعلی اسرائیل و آشفته شدن رویاهای اسرائیل بزرگ دانست، چرا که این انقلاب ضمن در هم پیچیدن طومار طرح ها و مذاکرات سازشکارانه، استراتژی جدیدی در نحوه مبارزه مردم فلسطین و جهان اسلام با سلطه گران جهانی ارائه کرد و آن سلاح شهادت طلبی است که شارون از آن به عنوان «توازن وحشت » یا «وحشت اسلامی » نام برده و گفته است که این سلاح مخوف، محصول ایدئولوژی دستگاه حاکم ایران است که درصحنه فلسطین ظهور یافته و ما را در چگونگی جذب این نیروها و اجرای عملیات های آن، سردرگم و پریشان ساخته است.»
و در تایید سخنان شارون، « افرایم سینه» از اعضای برجسته حزب لیکود، در کتابی تحت عنوان «آینده اسرائیل» می گوید:« بزرگترین چالش دولت اسرائیل ، حکومت اسلامی ایران است. تهدیدات غیرقابل تصور جمهوری اسلامی ایران ، حیات دولت یهود را به مخاطره افکنده و نفوذ ایدئولوژیک این حکومت در جنبش های افراطی منطقه، همراه با توانمندی های دفاعی جمهوری اسلامی ایران، دولت اسرائیل را که از کمبود جمعیت و فقدان عمق استراتژیک رنج می برد، با چالش های جدی و ساختارشکن مواجه ساخته است.»
به راستی چه تهدید و خطری اینگونه به روح و جان سران مغرور و دگم رژیم صهیونیستی افتاده است که برای حضور در نشست های سازشی چون آناپولیس که در قبال پیمان صلح باید سرزمین بدهند ایهود اولمرت نخست وزیر این رژیم را مجبور می سازد که در پاسخ به منتقدان بگوید:« شکست در نشست آناپولیس هشداری برای سقوط و فروپاشی دولت اسرائیل است. مانباید بگذاریم مذاکرات صلح با اعراب به شکست بینجامد. ناکامی در مذاکرات صلح به معنای پایان عمر دولت اسرائیل است.»
امروز ورای امپریالیسم رسانه ای که می کوشد از جامعه اسرائیل یک کل غیرقابل گسست و از رژیم صهیونیستی یک قدرت همیشه برتر و تصویری واضح و فراموش نشدنی ارائه دهد،واقعیت آن است حیات رژیمی که همزاد «نژادپرستی»، «تروریسم دولتی»، «نسل کشی»، «ساخت و بکارگیری سلاح های مرگبار و کشتار جمعی» ، «نقض حقوق بشر»، «کشتار غیرنظامیان » و «اشغالگری» است ، سخت به خطر افتاده و شمارش معکوس برای فروپاشی و اضمحلال این مترسک دروغین آغاز شده است. « انهم یرونه بعیدا و انا نراه قریبا».

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات