تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱۳۸۸ - ۰۹:۲۱  ، 
کد خبر : ۱۲۷۶۸۵

غرب، سیاست و سینما


 مسعود سمیعی
طی پنجاه سال اخیر وضعیت صادرات فیلم های غربی به گونه ای تغییر یافت که به هنگام اشغال افغانستان و عراق توسط دول غربی، نه تنها امری تهاجمی و اشغالگرایانه لقب نگرفت بلکه شکلی ناجی گرایانه یافت. البته توجه به دو نکته حائز اهمیت است؛ اول آنکه تنها مبحث صادرات فیلم در میان نبوده و فیلم های صادراتی در کشورهای سازنده فیلم ها هم نمایش داده می شد (این اتفاق قبلابه گونه ای دیگر بود)، دوم آنکه با به وجود آمدن سیستم ماهواره ای و خانواده ای نمودن جهان طبعا سهلترین روش، القای سیاست به طریق فرهنگ سیاسی می باشد و منظور از فرهنگ سیاسی یعنی سیاسی نمودن فرهنگ است.
فیلم های امروز غرب با چند گزینه نسبت به قبل، تفاوت های ماهوی یافته اند، تفاوت هایی که به طریق غیر مستقیم فرهنگ ایجاد می نمایند و عمده مخاطبین آنان کودکان، نوجوانان و جوانان می باشند، مخاطبینی که امروزه و همواره بیشترین پتانسیل اجتماعی را دارا هستند.
1- تکنولوژی: تکنولوژی ساخت را بایست در مقابله با تکنولوژی کشورهای توسعه نیافته ارزیابی نمود، افغانستان و عراق سنتی که هر یک مدت مدیدی در جنگ و تنش بوده اند هنگامی که در معرض تکنیک ساخت انواع فیلم ها که به رایگان از طریق ماهواره ها در معرض تماشا قرار می گیرند واقع شوند، خود به خود در مخاطب دارای مقایسه می گردد، مقایسه ای که مطلقا همتراز نیستند و به همین دلیل نخستین قضاوتی در مخاطبین به وجود می آید برتری علمی است.
2- مضمون: مضامین در اکثریت قریب به اتفاق، آمیزه ای از سکس مستهجن و خشونت است. انسان غیرتمند، منشا طریق غیرتش را از فرهنگ پرورش جامعه اش می گیرد که اگر متکی بر مکتب و ایدئولوژی نباشد حتما متکی بر اخلاق خواهد بود. سکس مستهجن، اخلاق انسانی را نشانه رفته است، عکس ها و فیلم های پلی بوی و همچنین پورنو که تا دیروز در دسترس همگان نبود، امروز از دو هزار کانال هر ایستگاه فرستنده ماهواره ای چندین ده بار پخش می گردد که متاسفانه و به دلیل شرایط اجتماعی، بیشترین بینندگان هم همین کشورهایی هستند که شکل و شمایل فرهنگ سنتی و اخلاق گرایانه ای دارند. تعارض میان آن گونه فیلم ها اعم از سینمایی و یا تلویزیونی، تعارضی را ایجاد می نماید که به دلیل تداوم و ضربات پی در پی بر ذهن و روان بسته جامعه سنتی، سر آخر به نفع ترویج کننده می شکند که نمونه هایش را در عملکرد کرداری در جامعه هایشان می بینیم. مضمون دیگر این گونه فیلم ها جنگ است، آن هم با ابزاری پیشرفته که مخاطب جامعه سنتی هرگز آن را به چشم ندیده است و شاید هم هنوز ساخته نشده باشد، لیکن توسط تکنولوژی این امکان را فراهم می سازد که در دست بازیگران دیده شود، ادغام سکس مستهجن و خشونت و کشتار وسیع در مظامین فیلم ها، ابتدا خلاء فکری ایجاد می نماید و سپس بی بند وباری و خشونت را جایگزین می سازد.
3- گزینه نهایی: که هدف غایی را دنبال می نماید قهرمان پروری است که به طور عموم به دو طریق صورت می پذیرد؛
الف) قهرمان، روبات است. روباتی که حرف می زند و عمل می نماید و هیچ ابزاری یارای از بین بردن آن را ندارد، چه هر گاه ضربه ای به او وارد شود مکانیسم خودش، خودش را بهبود می دهد، آیا این روبات قهرمان، که سازنده اش غرب است، سمبلی از قدرت و توانایی کشور سازنده اش را القا نمی نماید؟
ب) مضامین متفاوت با گذشته دارای تفاوتی کیفی و بطئی گردیده اند، از آن جهت که اگر تا دیروز قهرمانی درصدد رفع گرفتاری عده ای یا شهری بود، امروزه درصدد نجات جهان می باشد. این روند از برنامه کارتونی میکی موس تاکنون تداوم داشته است.
میکی موس، موشی کوچک اندام بود که همیشه سر بزنگاه حاضر می شد و فرد گرفتار را نجات می داد و یکبار هم در یک نمایش کارتونی که حداقل40 سال از آن می گذرد خورشید را که از مدارش خارج شده بود با یکدست گرفت و آن را در مدار خویش قرار داد و جهان را نجات داد. آن گاه در حالی که مردم مشغول شادمانی از رفع بلابودند جناب میکی موس به پرواز در می آمد تا به یاری ستمدیده ای دیگر بشتابد.
بنابراین آموزش ناجی بودن غرب ازمدت ها پیش در دستور کار مضامین بوده است و امروز به انسان با هر طیف و تفکری به واسطه قهرمانان روبات و حتی غیر روبات نزدیکتر و صمیمی تر شده است. در این گزینه یعنی نجات دادن انسان های مظلوم اعم از فردی تا کشوری، مضامین جدیدی هستند که در پنجاه سال اخیر به وجود آمده و سرعت بیشتری گرفته اند. در جمع، مشخصه فیلم های پخش شده و پخش شونده به دو پخش تقسیم می شوند؛ خشونت بیش از اندازه، نجات بشریت که توسط تکنولوژی بسیار پیشرفته نشان داده می شود. حال با توجه به اینکه واقف گردیم چه میزان از مردمان جهان جزء مخاطبین هستند و نیز چند مدت است که دیش های ماهواره ای بر بام خانواده های جهان رو به افق سیاست ها آغوش گشوده است. بسیار طبیعی می نماید که به هنگام تهاجم بی سابقه تاریخی به کشورها، نه تنها صدا از مردم جهان بر نیاید بلکه با دیده ناجی به آن بنگرند.
جامعه ما هم از این بلیه بر کنار نیست. ماهواره ها، اینترنت و.... امروزه جزء لاینفک زندگی گردیده اند و از تهران بزرگ شروع شده و اکنون روستا را هم در بر گرفته اند، ماهواره ها در طی مدت زمان موجودیتشان دارای تجاربی شده اند که از جمله ایستگاه های ترجمه فیلم ها به زبان فارسی و نیز فراتر از آن تکثیر نامحدود فیلم ها در کنار پیاده روهای شهرهای بزرگ و کوچک و روستاها را می توان نام برد. حوزه پخش وسیعی بدین وسعت از فیلم هایی که هیچ نقطه مشترکی با جامعه ما ندارد لامحاله ایجاد نقطه مشترک می نماید!
جالب ترین قسمت موضوع در برابر با این گونه فرهنگ سازی ها، سیاست تلویزیون است که با انجام هزینه های بسیار گزاف و تاسیس ایستگاه های برون مرزی، نه تنها به مقابله با آن نپرداخته است بلکه با نیم نگاهی به فیلم های ساخته شده جهت ایستگاه های برون مرزی، یک علامت پرسش در ذهنمان ایجاد می گردد که آیا، اینجا، ایران است؟ آیا روش مقابله سازی در این است که به جوانان بگوییم ما را هم تماشا کنید؟ و ببینید به جز مواردی که هنوز قابل پخش از آنتن های ماهواره ای نیست اما در مضامین چندان تفاوتی با یکدیگر نداریم. مضامین مانند، دوستی های دختر و پسر، آرایش هایی که صد رحمت به گریم و ظاهر زنان آمریکایی و اروپایی. مدل لباس ها، زیر ابرو برداشتن پسران بازیگر، موسیقی رپ و پاپ و... و واقعا به چه دلیل جامعه و مسئولین فرهنگی- هنری جامعه ما، از پس سی سال هنوز نتوانسته اند عناصری را از جوهره مذهب و فرهنگ و ایضا هنر دینی به درون جامعه ببرند؟ شیوه های برخورد با این قضایا، یا در خصوص آرایش و پوشش است و یا بر چیدن گاه گدار ماهواره ها که بنا به اقرار مسئولین انتظامی، اساتید فرهنگی و بانیان اخلاق و فرهنگ در جامعه هیچ کدام موفقیت آمیز نبوده اند. در یک کلام آنان قصد دارند به جهان بفهمانند که کشورهای سنتی و توسعه نیافته و صاحب مکتب از تحجری برخوردارند که در آن انسان ها در حال خفه شدن هستند و ما (یعنی آنان) به عنوان کشوری دموکرات، باید برخورد بکنیم و این جزء وظیفه انسانی است!
ما در این میان به صورتی نا خودآگاه و یا خودآگاه بر تئوری آنان صحه می گذاریم که به طریق ذیل صورت می پذیرد؛
1- عمدتا فیلم هایی که اساس مملکت، سیاست و مذهب آن را زیر سوال می برد، گاه گداری در جشنواره فجر از آنان تقدیر می شود و اگر هم این گونه نگردید، بنیاد فارابی این گونه فیلم ها را برای شرکت در جشنواره ها ارسال می نماید. توجه به این نکته بسیار حائز اهمیت است که در طی مدت سی سال عموما فیلم هایی به جشنواره های جهان راه یافته اند و در آنجا مقام آورده اند که انتقادهای بنیادی از نظام داشته و الگویی گردیده که اگر قصد ارسال فیلم به جشنواره های بین المللی دارید، چند تا فحش تکنیکی و هنری و سینمایی به نظام بدهید!
2- اوایل انقلاب، کشورهای غربی و بخصوص حقوق بشر به اصطلاح جهانی، بیشترین چاک یقه اش برای استعمار و استحمار زنان جامعه بود، امروزه ما در فیلم هایمان چنان جایگاهی برای دختران و زنان ساخته ایم که می توان گفت فراپست فمینیست است. زنان و دختران فیلم هایمان هر گونه که می خواهند پوشش دارند و امروزه هم به یمن فیلم های تاریخی، کلاه را جایگزین مقنعه نموده ایم.
در انتها پرسش اصلی این است که از اوایل قرن19 ، سازمان های سیاسی و اقتصادی جهان مانند سرمایه داری و کمونیست توانستند الگوی فرهنگی را برای خودشان تدوین نمایند. در این چند دهه اخیر چگونه است که هنوز نتوانسته ایم به شیوه های ساختاری هنری با تطابق اصل اخلاق و انسان جامعه مان تدوین نماییم؟
نکته آخر اینکه آنان می دانند چرا این گونه فیلم ها را می سازند، می دانند که ارزان ترین جنس الکترونیک در کشور ما وسایل ماهواره است. می دانند که تاثیر روانشناسی اجتماعی ساخت این گونه فیلم ها در جامعه ما چیست؟ و با القای الگوی مشابه در سریال ها و فیلم ها اعم از برون مرزی و درون مرزی تا به امروز چقدر موفق شده اند. این تحلیل تا بدانجا پیش می رود که واقفند در پاره ای از رجل سیاسی هم موثر واقع شده اند که نمونه اش را در وقایع پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری دیدیم و قطعا در آینده هم خواهیم دید.
فرهنگ جامعه اگر همردیف با سیاستگذاری های جامعه باشد وحدت هم حفظ می شود و اگر همردیف نباشد قطعا مشکلات غیر قابل جبرانی را ایجاد می نماید.
تلویزیون ما اگر توجهی به ساختار فرهنگی و هنری ما که سابقه ای طولانی تر از غرب دارد بنماید با یک تیر، دو نشان را می زند. که یک نشان آن حداقل ایرانیزه شدن کسانی خواهد بود که اگر به اخلاق مذهبی توجهی ندارند لااقل به هویت کشورشان علاقه مند خواهند شد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات