تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱۳۸۸ - ۱۰:۲۴  ، 
کد خبر : ۱۲۸۸۷۵
گفت‌وگو با ناصر افراسیابی، عکاس جنگ

دفاع مقدس به عکاسی‌ ما هویت داد

محمدعلی عباسی اقدم مقدمه: عکاسان زیادی از جنگ هشت ساله ایران و عراق عکس گرفته‌اند. آن‌ها به جای تفنگ، دوربین به دست گرفته و پابه‌پای رزمندگان دویده‌اند، پیش رفته‌اند. زمین خورده‌اند، زخم برداشته‌اند، خون داده‌اند. شهید شده‌اند تا توانسته‌اند تاریخ جنگ را به تصویر بکشند. آن‌ها هشت سال تمام از ویزور دوربین به زندگی جاری در جنگ چشم دوخته و تمام همت خود را برای جاودانه ساختن حماسه‌آفرینی‌های رزمندگان اسلام صرف کرده‌اند. ناصر افراسیابی نیز از عکاسان جنگ است. او داوطلبانه با دوربین عکاسی خود به گونه‌ای تاریخ پرحماسه دفاع مقدس را نگاشته است. او هشت سال تمام از چشم دوربین لحظه‌های ناب جاری در متن جنگ را شکار کرده و نزدیک به 5000 فریم عکس از خود به یادگار گذاشته است. امروز هر فریم از عکس‌های او روایتگر لایه‌های پیدا و پنهان جنگ هشت ساله و مدرک و سندی معتبر برای بازخوانی پرونده جنگ تحمیلی یا به قول عکاسی معروف جنگ، جیمز نچوی «شاهدی بهتر برای قضاوت تاریخ» است. افراسیابی متولد 1343 زنجان و دانش‌ آموخته رشته علوم ارتباطات از دانشگاه آزاد اسلامی است و هم اکنون علاوه بر عکاسی و تدریس در دانشگاه، مسئولیت روابط عمومی مؤسسه فرهنگی و ورزشی بهار اندیشه را به عهده دارد. گفت‌وگوی صمیمی با این عکاس جنگ را می‌خوانید:

* میل و علاقه شما به عکاسی چگونه شکل گرفت؟
** زمانی که 13 - 12 سال بیشتر نداشتم در کوچه با بچه‌های محل با قوطی شیرخشک اولین تجربه عکاسی را دیدم. خیلی برایم جذاب بود. بعدها برادر بزرگترم دوربینی تهیه کرد. با آن دوربین از خانواده عکس می‌گرفت. علاقه من به عکاسی روز به روز بیشتر می‌شد. از عکاس محل‌مان در مورد عکاسی سوال می‌کردم تا این که برادرم قول داد اگر در آن سال قبول شوم دوربین را به خودم بدهد. بالاخره من هم قبول شدم و صاحب دوربین. با آن بیشتر عکس‌های یادگاری می‌گرفتم.
* اولین بار که دست به دوربین شدید چند سالتان بود و چه حسی داشتید؟
** اولین بار که دوربین به دست گرفتم فکر می‌کنم حدوداً 14ـ 13 سال داشتم. از این که توانسته بودم از خانواده عکس‌های خوبی بگیرم خیلی خوشحال بودم. فکر می‌کردم که آخر عکاس‌ها شده‌ام.
* نوع دوربین‌ یادتان هست؟
** بله دوربینم «لوی‌تر» از نوع دوربین‌های دو لنزی بود. بعدها صاحب یک دوربین دیگر به نام پلاروید فوری شدم.
* اولین عکس‌تان را از چه کسی گرفتید؟
** اولین عکسم را از مادرم گرفتم.
* آیا در زمینه عکاسی دوره خاصی هم گذراندید یا این که به صورت تجربی یاد گرفتید؟
** در آن زمان چون عکاسی را تجربی یاد گرفته بودم همانطور عکاسی می‌کردم و مواردی را که بلد نبودم از سیدعکاس، عکاس محله‌مان سوال می‌کردم. «سید» هم وقتی علاقه شدید مرا به دوربین و عکاسی می‌دید، با حوصله جوابم را می‌داد. من هم خوب گوش می‌دادم و به کار می‌بستم و عکس‌های قابل قبولی می‌گرفتم. البته بعدها برحسب نیاز از محضر اساتید بزرگواری استفاده کردم.
* توضیح بیشتر می‌دهید؟
** در سال 61 که کارم عکاسی در مراکز تبلیغی بود نیاز پیدا کردم که درباره عکاسی بیشتر بدانم و بیاموزم. در کلاس‌های عکاسی دکتر شفائیه حاضر شدم و یک ترم از کلاس ایشان استفاده کردم. همچنین از تجربیات دوست خوب و همکار گرامی‌ام آقای حدادیان نیز بهره زیادی بردم.
* چه اتفاقی باعث شد که در زمان جنگ به طور جدی کار عکاسی را پیگیری کنید؟
** در اولین اعزام به جبهه به عنوان نیروی زمینی شرکت داشتم. در آن موقع احساس کردم که ثبت وقایع جنگ کار مهمی است. اوایل از رزمنده‌ها عکس می‌گرفتم و به خود آن‌ها می‌دادم. بعدها کارم تا حدودی در واحد تبلیغات و جنگ با عکاسی و امور تبلیغی گره خورد، لذا عکاسی را هدف اصلی خودم قرار دادم و به طور جدی در جبهه‌ها عکاسی را پی گرفتم.
* یعنی به جای تفنگ، دوربین عکاسی به دست گرفتید؟
** بله، هر کاری اثر خود را دارد. تفنگ وسیله مقابله با دشمن است. رزمندگان با شجاعت تفنگ به دست می‌گرفتند و مقابل دشمن می‌جنگیدند. ما عکاسان نیز باید از حماسه‌آفرینی آن‌ها عکس می‌گرفتیم و در اختیار رسانه‌ها و مطبوعات می‌گذاشتیم.
* آیا هر فریم از عکس شما می‌توانست جای شلیک یک تیر به قلب دشمن را بگیرد؟
** اگر بدون اغراق بگویم، بله آن موقع هر فریم عکس، می‌توانست به جای یک تیر، قلب دشمن را نشانه بگیرد، معمولاً بعد از هر عملیات در اطراف نماز جمعه تهران نمایشگاهی از عکس‌های گروه عکاسان جنگ را برپا می‌کردیم و در معرض دید مردم قرار می‌دادیم. جوانان با دیدن تصاویر جنگ به شوق می‌آمدند و دوست داشتند که در کنار رزمندگان باشند. همانجا تاریخ و روز اعزام را از ما می‌پرسیدند و جبهه‌ها از نیروی جوان پر می‌شد. این برای ما به منزله شلیک تیر به قلب دشمن بود.
* موضوع اولین عکس‌ شما در جنگ؟
** اولین عکسم به عنوان عکاس جنگ در مورد یک بسیجی است که داخل سنگر در پشت تیربار به شکل آماده‌ باش مراقب منطقه بود.
* مکان و زمان عکس یادتان مانده است؟
** سال 60 در جبهه گیلانغرب، منطقه عملیاتی آوزین، بالای تپه ابرویه بود.
* انگیزه و هدف اصلی شما از عکاسی در جنگ چه بود؟
** در زمان جنگ نیت و هدف اصلی همه رزمندگان دفاع از کشور بود. من هم می‌خواستم با عکاسی توان رزمی سپاه اسلام را در معرض دید عموم قرار دهم.
* از جنگ چند فریم عکس گرفتید؟
** چون کارم در زمینه تبلیغات بود، کل عکس‌هایم در یک جا متمرکز نیست. در جاهای مختلفی کار کردم و عکس‌ها در آن مراکز مانده. فکر می‌کنم نزدیک به 5000 فریم عکس گرفته باشم.
* با عکاسی در جنگ بیشتر به دنبال انتقال چه حس و حالی بودید؟
** به عنوان عکاس می‌خواستیم گوشه‌ای از دلیری‌ها و شجاعت رزمندگان را ثبت کنیم. حضور ما در میان رزمندگان جا افتاده بود، در واقع بنده بیشتر به دنبال انتقال حس و حال ایثار و شهادت و حماسه رزمندگان بودم.
* بهترین عکسی که از واقعه بزرگ جنگ هشت ساله گرفتید چیست؟
** بهترین عکسم را در سال 67 در آخرین عملیات دشمن یعنی حمله مرصاد گرفتم. این عکس رزمندگان را در حال دفاع نشان می‌دهد. این عکس در کتاب «حماسه مقاومت» توسط معاونت فرهنگی و تبلیغات دفاعی ستاد فرماندهی کل قوا به چاپ رسیده است.
* در زمان جنگ از چه صحنه‌هایی دوست داشتید عکاسی کنید که برایتان مقدور نشده است؟
** همیشه می‌خواستم از موقع عبور رزمندگان از معابر دشمن عکاسی کنم. چون اکثر عملیات‌ها در شب انجام می‌شد. به علت تاریکی و نبود نور، برای عکاسی به مشکل می‌خوردیم. خیلی دوست داشتم در آن لحظات از اوج ایثار رزمندگان عکس بگیرم. آن لحظه که خودشان را روی سیم‌های خاردار می‌انداختند تا دیگران از روی پیکرشان عبور کنند. شما هیچ جای دنیا این گونه فداکاری‌ها را نمی‌بینید.
* بهترین خاطره‌ای که از جنگ دارید؟
** با تعدادی از بچه‌های محله ابوذر تهران عازم جبهه شدیم. همدیگر را خوب می‌شناختیم. توی منطقه هم با هم بودیم. صبح‌ها با صدای سوت خمپاره‌های دشمن از خواب بیدار می‌شدیم. بچه‌ها وقتی برای وضو گرفتن بیرون می‌رفتند، دشمن برای این که زیاد تلفات بگیرد، بیشتر خمپاره می‌زد. تا این که یکی از بچه‌ها موقع گشت در روستای اطراف منطقه تعداد زیادی لاستیک تراکتور را شناسایی کرده بود. تصمیم گرفتیم عراقی‌ها را با لاستیک‌ها اذیت کنیم. با کمک بچه‌ها همه لاستیک‌ها را به بالای کوه کشیدیم و داخل آنها مقداری باروت، گازوئیل و مواد آتش‌زای دیگر ریختیم و بعد از آتش زدن از چند جهت به سمت عراقی‌ها رها کردیم. انفجار بزرگی یکی پس از دیگری رخ داد و باعث وحشت عراقی‌ها شد و آن‌ها چندین کیلومتر عقب‌نشینی کردند.
* تلخ‌ترین خاطره از جنگ؟
** وقتی دشمن توانایی مقابله با رزمندگان را از دست می‌داد، شهرها و روستاهای ما را بمباران می‌کرد و مردم بی‌دفاع را به شهادت می‌رساند که برای من بسیار تلخ بود و تلخ‌تر از آن پذیرش قطعنامه توسط حضرت امام بود، آن جا که گفتند: «من جام زهر را می‌نوشم.»
* بعد از پذیرش قطعنامه و خاتمه جنگ، باز هم به عکاسی ادامه دادید؟
** بله. بعد از خاتمه جنگ به فکر ارایه عکس‌های جنگ به شکل نمایشگاه افتادم و هیچگاه از عکاسی دور نشدم.
* حول چه موضوعی عکاسی کردید؟
** بعد از جنگ بیشتر به عکاسی اجتماعی و خبری روی آوردم یعنی بیشتر در خدمت مطبوعات بودم. البته درکنار موضوع اجتماعی، به عکاسی صنعتی نیز پرداختم.
* آیا تا به حال نمایشگاهی از آثار خودتان برگزار کرده‌اید؟‌
** بله بعد از هر عملیات به همت بچه‌های عکاس، نمایشگاهی از عکس‌های جنگ برپا می‌کردیم و تا بعد از جنگ نیز ادامه داشت. بعد از جنگ نیز 14 نمایشگاه به شکل انفرادی و به صورت کلاسیک برگزار کردم.
* الان وقتی به عکس‌های دوران جنگ خود نگاه می‌کنید، چه حسی به سراغتان می‌آید؟
** چیزهای بسیار زیادی نسبت به زمان جنگ در آن‌ها پیدا و کشف می‌کنم. شبیه همان حسی که در زمان عکاسی کردن داشتم. به غیر از ملاحظات فنی کار و حس زیبایی شناسی، به درون عکس می‌روم. آن موقع در زمان جنگ هدف، ثبت وقایع بود و به علت مشکلات و موقعیت زمانی زیاد به عکس‌ها توجه نمی‌کردم ولی حالا فرق می‌کند.
* کیفیت و ارزش هنری عکس‌های جنگ ایران در مقایسه با عکس‌های جنگ سایر کشورها را چطور ارزیابی می‌کنید؟
** عکس‌هایی که از دفاع مقدس گرفته شده، چیزی کمتر از عکس‌های خوب جنگ دنیا ندارد. ما همه نیازمندیم که این عکس‌ها را به عنوان تنها اسناد غیرقابل انکار جنگ هشت ساله، دوباره نگاه کنیم و ارزش‌های آن‌ها را احیا نماییم.
* آیا دلتان برای روزهای جنگ و عکاسی در آن جا تنگ نمی‌شود؟
** دلم خیلی تنگ می‌شود. دوران جوانی نسل ما در آن جا سپری شده. خیلی‌ها هنوز هم می‌گویند که روزهای خوب عمر ما آنجا بود. حالا سالی یکی دو بار از طریق کاروان راهیان نور برای بازدید مناطق جنگی می‌روم. وقتی وارد منطقه می‌شود روحیه می‌گیرم از روح بلند شهیدان والامقام. از حضور مردم نیز استفاده می‌کنم چندین بار از کاروان راهیان نور در مناطق جنوب عکاسی کرده‌ام.
* بهترین عکس در زمینه دفاع مقدس به انتخاب شما؟
** عکس رزمنده‌ای که توسط آقای محمود بدری‌فرد در حال نماز بر روی کانال و دیگری بر روی پل شناور گرفته شده است.
* تاثیرگذارترین عکاسان جنگ؟
** سعید صادقی، محمود بدری‌فرد، سیدعباس میرهاشمی، حسین حیدری، رضا برجی، امیرعلی جوادیان، شهید جان بزرگی.
* سه نفر از پیشکسوتان عکاسی جنگ؟
** سعید صادقی، محمود بدری‌فرد، سیدعباس میرهاشمی
* ارزش و اهمیت عکس‌های جنگ از نظر شما؟
** عکاسی ایران بالاترین و باارزش‌ترین جایگاهی که به دست آورده از طریق عکاسی جنگ بوده است. به نظر من دفاع مقدس به عکاسی ما هویت داد.
* در مورد جایگاه و کاربرد عکس‌های جنگ در زمان صلح بگویید؟
** عکس‌های جنگ گذشته از این که جزء اسناد هر کشور محسوب می‌شود، می‌تواند در پژوهش‌ها و تحقیقات نیز مورد استفاده قرار گیرد (البته در کابردهای نظامی و اجتماعی). متأسفانه الان از عکس‌های جنگ فقط در مناسبت‌ها و هفته دفاع مقدس استفاده می‌شود (استفاده موردی) حال آن که بحث جنگ یا دفاع مقدس یک موضوع اجتماعی نیز بود. نمی‌توانیم آن را از این موضوع جدا کنیم. 8 سال جنگ یعنی 8 سال زندگی. در سال‌های جنگ در تمام فصول سال از موضوعات مختلف عکاسی شده چه در عملیات‌ها و چه در پدافند‌ها یا آموزش‌ها و یا اوقات فراغت رزمندگان.
* برای عکس‌های جنگ چه باید کرد؟ پیشنهاد شما چیست؟
** محققان و پژوهشگران باید در این عرصه وارد شوند و عکس‌ها را تفسیر و تحلیل کنند و در مورد آن‌ها به مردم آگاهی لازم را بدهند. انتقال فرهنگ دفاع مقدس به نسل‌های بعد می‌تواند از طریق همین عکس‌ها باشد. کتاب‌های فراوانی می‌شود از طریق همین عکس‌ها تولید کرد. البته ذکر این نکته قابل توجه است که عکاسان جنگ چیزی فراتر از ظاهر قضایا را به تصویر کشیده‌اند. باید همه عکس‌های جنگ در یک مرکز متمرکز شود، هر چند که این کار به همت انجمن عکس دفاع مقدس شروع شده و کارهای بسیار ارزنده‌ای را انجام داده‌اند.
* به عنوان آخرین سوال لطفاً نظرتان را راجع به عکاسان زیر بفرمایید:
** شهید سعید جان‌بزرگی: عکاسی پرتلاش. به نظر بنده سعید عشق را به شهادت گره زد. عکاس جنگ باید عاشق باشد و سعید اینگونه بود.
* کاوه گلستان: در دوران انقلاب زحمات زیادی کشید و بعد از عکاسی خبری توانست به آژانس‌های خارجی وارد شود و عکاسی ایران را به دنیا معرفی کند. روحش شاد و یادش گرامی باد.
* سعید صادقی: یکی از پرتلاش‌ترین عکاسان جنگ بود. به نظر بنده سعید معدن عکس‌های جنگ است.
* احسان رجبی: در زمان جنگ جوانی بی‌باک و پرانرژی بود که همیشه همراه لشکر 27 رسول‌الله دیده می‌شد.
* محمود عبدالحسینی: عکاسی که همیشه در خدمت انقلاب اسلامی بوده است.

نظرات بینندگان
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات