صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱۳۸۸ - ۱۰:۲۶  ، 
کد خبر : ۱۳۶۱۰۵

عقیب نشینی یا «فرار رو به فردا»


بصیرت:حوادث پس از انتخابات اگر چه تلخ بود، اما دستآوردهای مثبت بسیاری برای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران – مردم و نیز جناح‌های سیاسی داشت، که از جمله می‌توان به روشن شدن اهداف سیاسی آشوب‌گران – علنی شدن کارگردانی استکبار جهانی ا زجمله آمریکا، انگلیس و اسرائیل – نقاب اندازی و رسوایی برخی از شخصیت‌های ظاهر الصلاح داخلی و ... اشاره نمود.
مردم بیش از پیش به نقش «ولایت فقیه» در حفظ کشور و نظام از آسیب‌ها پی بردند – عده‌ای که بر اساس قانون اساسی به موسوی یا دیگران رأی داده بودند و بر اثر تبلیغات سوء واقعاً گمان می‌کردند که در انتخابات تقلبی صورت پذیرفته است و باید معترض باشند نیز دانستند که تقلبی صورت نپذیرفته است و هم به خوبی فهمیدند که «تقلب» بهانه‌ای بیش نبوده و مقصود اصلی تغییر ساختار نظام (از سوی گروهی) و براندازی (از سوی گروهی دیگر) است. و احزاب چپ که جهت تطهیر نام خود را اصلاح طلب گذاشته‌اند و نیز برخی از رجال سیاسی نیز اگر «ختم الله» نشده باشند، فهمیدند که آشوب‌گران حتی طرفدار آنها هم نیستند و برای آنها ارزشی بیش از یک وسیله‌ی موقتی قایل نیستند.
اگر چه بیانات مقام معظم رهبری در نماز جمعه فصل‌الخطاب بود، اما برای دیر فهمان، آشوب‌های تهران، به ویژه در بعد از ظهر عاشورا با چاشنی سوزاندن قرآن کریم، پارچه نویسی‌های نام ابا عبدالله الحسین، اهانت به همه‌ی مقدسات مسلمانان، شعارهای براندازی و نیز جنایات اسف‌بار از یک سو و تظاهرات چند ده میلیونی مردم در سرتاسر ایران از سوی دیگر اتمام حجت بود.
دیگر برای سردمداران داخلی و اصحابشان چاره و بهانه‌ای نمانده است. یا باید از کشور فرار کنند (که برخی کردند) و یا باید با اظهار ندامت، به آغوش ملت بازگردند و از خجالت و برای جبران مافات، برای همیشه از سیاست کناره‌گیری نموده و به پسته‌کاری – آپارتمان و برج سازی – سرمایه‌گذاری در بورس – تأسیس بانک – صادرات و واردات – تأسیس مراکز آموزشی بخش خصوصی و ... (که حرفه‌ی اصلی اغلب آنان است) مشغول گردند.
اما، از یک سو حب قدرت و از سوی دیگر نقش قدرت در عرصه‌ی اقتصاد و تصاحب سرمایه‌های کشور و مردم، به انضمام پر رویی گستاخانه‌ی همیشگی گناه‌کاران متکبر، اجازه‌ی این عقب نشینی را نمی‌دهد. البته صرف نظر از نقش و وعده‌های اربابان خارجی به اذناب داخلی! لذا شاهدیم که سخن‌گویان و نظریه‌پردازان وابسته به طراحان و مدیران آشوب، تاکتیک عقب نشینی وقیحانه‌ای برای تطهیر و نیز مساعد نمودن شرایط بقا و تداوم حضور سیاسی خود برگزیده‌اند.
در مباحثاتی که در برنامه‌ی «رو به فردا» پخش شد، به رغم گفتگوها و تحلیل‌های متفاوت شرکت کنندگان، چند شاخصه‌ی ثابت (که معلوم بود از سیاست‌گذاری واحدی سرچشمه می‌گیرد)، از سوی افرادی چون: خوش‌ چهره – علی مطهری و کواکبیان مطرح گردید که در سایر موضع‌گیری‌های مطروحه‌ی هم قطاران در بیانیه‌ها – روزنامه‌های زنجیره‌ای – سایت‌ها و ... نیز عیناً مطرح گردیده است که به اهمّ این شاخص‌ها اشاره می‌شود:
1.بازگشت تاکتیکی به مسئله‌ی انتخابات و حواشی آن؛
ادعای تقلب در انتخابات و سایر حواشی مطروحه، اگر چه غیر معقول و دروغی محض بود، اما باز از یک ژست دیپلماتیک و فریبنده به همراه موضع‌گیری مظلومانه برخوردار بود. اما آشوب‌های بی‌نتیجه با حمایت‌های علنی آمریکا، اسرائیل و انگلیس و با مشارکت سلطنت‌ طلب‌ها و بهایی‌ها و هم چنین رسوایی و پرده‌دری بعد از ظهر عاشورا، نه تنها جای ژستی باقی نگذاشت، بلکه موجب نفرت عمومی گردید.
لذا آقایان بهتر دیدند اصلاً به مسائل و مواضعی چون: جمهوری ایرانی – مرگ بر اصل ولایت فقیه – نه غزه، نه لبنان ... و هتاکی‌ها و جنایات بی‌شمار اشاره‌ای نکنند و موضوع اختلاف را همان «انتخابات» مطرح کنند. و حال آن که امروزه مسئله‌ای به نام «انتخابات» نه برای مردم مطرح است و نه برای جناح‌های سیاسی و حتی نه برای آمریکا و انگلیس و اسرائیل! بلکه فقط اینان هستند که صلاح دیدند در عقب‌نشینی تاکتیکی خود، به همان مواضع و مباحث انتخاباتی برگردند تا از عواقب رسوایی‌های اخیر در امان بمانند و هم چنان یک وجه‌ی سیاسی به خود بدهند.
2.تقسیم تقصیرات به گونه‌ای که نظام مقصر اصلی شمرده شود:
با دقت به تمامی مباحث مطروحه توسط افراد متفاوت، به وضوح مشهود است که همگی سعی دارند در مقام توجیه جنایاتی که نه قابل انکار است و نه قابل دفاع، نظام و طرف مقابل را علت و مقصر اصلی معرفی کنند و با شعارهایی مانند: نمی‌شود یک طرفه به قاضی رفت – نمی‌شود گفت: یک طرف معصوم است و طرف دیگر گناهکار – اگر او چنین نمی‌گفت، این چنین نمی‌کردند و چنین نمی‌شد و ...، بغض اذهان عمومی را نسبت به خود، مواضع و عملکرد وقیحانه‌شان تعدیل کنند!
با چنین تاکتیکی، سعی دارند نه تنها هدف افشا شده در تغییر ساختار نظام، تضعیف ولایت فقیه (به ویژه شخص مقام معظم رهبری)، حذف اسلامیت از جمهوری را مجدداً در پرده برده و نیز توجه مردم از خیانت، وابستگی و جنایت را به سوی دیگری معطوف کنند، بلکه می‌خواهند هم چنان ضمن عقب نشینی، نظام و طرف مقابل را گناهکار اصلی جلوه دهند، تا به موقع بگویند ما هیچ‌گاه عقب نشینی نکرده‌ایم.
البته متأسفانه شاهدیم که برخی از مسئولین نیز به این ادعا دامن می‌زنند و گمان می‌کنند که هر گاه مردم فشاری مبنی بر ضرورت دستگیری و محاکمه‌ی مجرمان به میان می‌آورند و فریاد اعتراضشان از اهمال دستگاه‌های ذیربط بلند می‌شود، باید یک آوانسی هم به آن طرف بدهند. لذا ضمن بیان پیگیری، با به کار بردن واژه «البته» اضافه می‌کنند که کسانی نیز از طرف مقابل تحت پیگرد، بازداشت و محاکمه قرار خواهند گرفت(؟!)
3.نخبه معرفی کردن خود در اذهان عمومی؛
یکی از نکات مهم و قابل توجه در کلیه‌ی بحث‌های قبلی و کنونی، «نخبه» معرفی کردن مخالفین، معارضین، براندازان و حتی مدیران آشوب است (؟!) حال تعریف نخبه چیست و اساساً چه کسی گفته است که اینها نخبه هستند بماند، اما این تاکتیک می‌تواند برای آنها دو ثمر داشته باشد:
اول آن که پس از آن همه جهالت‌ها – کج فهمی‌ها – حماقت‌ها – بد سلیقگی‌ها – بد اخلاقی‌ها – لجاجت‌ها ... و در نهایت فضاحت‌هایی که در طول انقلاب و به ویژه پس از انتخابات داشتند، که همگی ناشی از نادانی و بی‌بصیرتی است، خود را در پشت پرده‌ و تابلوی جعلی «نخبه» مخفی کنند!
و دوم آن که به صورت غیر مستقیم به اذهان عمومی القا کنند که «نخبگان» مخالف‌اند، پس موافقت شما از عوامی شماست(؟!)
اگر به خاطر داشته باشید، حتی افراد معلوم الحالی چون: ابطحی، حجاریان و عطریانفر، چه هنگامی که با لباس زندانی پشت دوربین قرار گرفتند و چه (متأسفانه) چند روز بعد که با کت و شلوار و پا روی پا (هر سه نفر) به عنوان کارشناس در استودیوی تلویزیونی حاضر شدند، خود را «نخبه» خواندند! و هنوز هم امثال عطریانفر در مصاحبه‌ها می‌گوید: من به عنوان یک نخبه .... (؟!)
4.هم چنان مردم خواندن عده‌ی قلیل خود؛
یکی دیگر از تاکتیک‌های مخالفین نظام و معارضین برانداز، «مردم» خواندن عده‌ی معدود خود است. البته بهره‌وری از این شیوه‌ی تبلیغاتی در تمامی حرکت‌های سیاسی معمول بوده و تا این حدش اشکالی ندارد. بدیهی است که یک سیاستمدار (به ویژه قدرت طلب و نه خداجو) برای طرح و تبلیغ خود باید از سوی مردم حرف بزند، مثلاً بگوید: مردم چنین می‌خواهند و یا چنان می‌گویند. اما پس از مشاهده‌ی همه‌ی مردم در خیابان‌ها و اعلام مواضع علنی همه‌ی مردم، آن هم به‌ گونه‌ای که دیگر هیچ جای توجیه و تحریفی وجود نداشته باشد، خود و تعداد معدود یاران خود را «مردم» خواندن، بسیار وقیحانه است.
اگر چه این جناح و سردمدارانشان (به ویژه آنان که با ولایت مقام معظم رهبری و یا اساساً با اصل ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی ایران مخالف‌اند) می‌دانند که طرفدارانشان حتی از 2٪ اول انقلاب هم کمتر است، اما هنوز می‌گویند: «مردم» مخالف‌اند - «مردم» اگر به خیابان‌ها ریختند ... - «مردم» اگر آشوب کردند... - «مردم» اگر شعار بر علیه مقدسات دادند ... - «مردم» ... (؟!)
5.مهم شمردن نظرات و حتی چرخش خود به جای ندامت:
از دیگر تاکیتک‌های وقیحانه‌ی رو به فردا (همان فرار به جلوی قدیمی) این است که هم چنان خود و نظراتشان را قابل توجه جلوه دهند. اگر گفتند: «ما این انتخابات، رأی مردم و دولت را به رسمیت نمی‌شناسیم» باید در نظر همگان مهم شمرده شود و اگر پس از رسوایی به صورت علنی یا مستتر گفتند: «ما دولت را به رسمیت می‌شناسیم، اما ...» نیز باید در نظر همگان مهم باشد؟!
لذا شاهدیم که برخی در بیانیه‌های خود به رسمیت شناختن دولت از ناحیه‌ی «موسوی» را به عنوان یک امتیاز مهم شرط می‌گذارند و در مقابل امتیازات بسیاری برای این چرخش بی‌اهمیت طلب می‌کنند و یا در مصاحبه‌ها می‌گویند: «ایشان که دولت را به رسمیت قبول کرد، ما باید برای این مسئله اهمیت قایل باشیم و ...»!
هر چند برخی دیگر مدعی هستند که ایشان (موسوی – خاتمی و ...) هنوز دولت را به رسمیت قبول نکرده‌اند، اما نکته اینجاست که مگر نظر ایشان چه اهمیت یا نقشی در روند انقلاب یا بهبود اوضاع کشور دارد؟! مثلاً اگر ایشان هم چنان بر نظر خود پا برجا باشند و رأی ملت، دولت مشروع و مقبول، قانون اساسی و ... را به رسمیت نشناسند، چه اتفاق مهمی می‌افتد؟! یا مگر از اول انقلاب که همیشه به اصطلاح «چپ زدند» چه اتفاقی افتاد، که حالا قبول کردنشان مهم و یکی از شرایط باشد؟!
6.هتک مقدسات مردم و تعصب در مقدسات خود:
جالب است این جناح که از اول انقلاب، فرمان طراحان جهان استکبار مبنی بر ضرورت «هتک مقدسات» و «بی رنگ کردن باورها» به منظور زمینه‌سازی جهت تغییر را سر لوحه‌ی اقدامات خود قرار دادند، ضمن هتاکی و حرمت‌شکنی و پرده‌دری، هر گونه انتقاد و اعتراض به مقدسات خود – اعم از مکتب یا اشخاص – را مستوجب بدترین پیامدها می‌دانند! لذا شاهدیم به رغم آن که در مقابل اهانت به ولایت و حتی ساحت مقدس ابا عبدالله الحسین علیه السلام سکوت می‌کنند، هنوز به صورت لجوجانه معترضند که چرا فلانی یا فلانی حرمت افراد را نگه نداشته و به فرزندان آقای هاشمی توهین کرده‌اند و اساساً همین اهانت‌ها موجب اغتشاشات شده است!
حال کاری نداریم که اهانت به فرزندان هاشمی تحت اصطلاحاتی چون «آقازاده‌ها» - «عالیجنابان سرخ‌پوش» - «رانت خواران» و ... در زمان انتخابات خاتمی (2 خرداد) و توسط طرفداران ایشان باب و سو تیتر روزنامه‌های زنجیره‌ای و نقل محافل سیاسی و اجتماعی شد، اما انگار آن مهم نبود و می‌شد به نوعی کنار آمد، ولی در این دوره هیچ کس حق ندارد به صاحت مقدس ایشان و فرزندانشان اهانتی کند. که البته اهانتی نشد، بلکه در نهایت بیان حقایق و انتقاد صورت پذیرفته است (؟!) البته ما و فرهنگ ما با «اهانت» به هر مکتب و شخصی مخالف است، اما از بیان حقایق ابایی نیست.
هنوز از خاطر نبرده‌ایم که قبل از بروز و ظهور اغتشاشات، هاشمی در نامه‌ی بدون سلام خود به مقام معظم رهبری نوشت: سینه‌های جوشان مردم «همان مردم» ... تاب تحمل توهین به بزرگان نظام مانند فرزندان اینجانب را ندارد»! و جالب آن که هنوز هر کجا بحثی از کراهت «اهانت» و ضرورت اجتناب از آن پیش می‌آید، حضرات «عالیجنابان نخبه»، بدون توجه به مواضع فرزندان و آقازاده‌ها و عملکرد سوء آنان می‌گویند: مصداق این اهانت (نه مقدسات مردم و نظام جمهوری اسلامی ایران) بلکه فرزندان آقای هاشمی است(؟!) و آن قدر در این مقدسات خود تعصب دارند که هر گونه انتقاد یا شفاف‌سازی عملکردها را اهانت می‌شمرند!
7.آشتی مشروط و مدعیانه:
از تاکتیک‌های دیگر، ادعای وجود بحران، ضرورت خروج از بحران و مضحک‌تر از آن سخن از «آشتی» آن هم به صورت مشروط و مدعیانه است.
بدیهی است که واژه‌ی سیاسی «آشتی» در این شرایط، همان «فرار رو به فردا»ی پس از شکست است. مگر مردم ما با کسی قهر هستند که آشتی کنند. مسئله، مسئله دوست و دشمن است و نه قهر و آشتی بین دو شخص یا دو جریان! مردم «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» هستند و کاری هم با قهر و آشتی برخی از سیاسی‌کاران ندارند.
ملاک «خودی» و «غیر خودی» است. همان ملاکی که مقام معظم رهبری سال‌های پیش طرح نمودند و عده‌ای از همین آقایان با این مرزبندی صمیمانه که همه‌ی جناح‌های خودی را به رغم تفاوت نظرها و سلیقه‌ها در خود جای می‌داد، مخالفت کردند.
بدیهی است اگر مردم بخواهند که با مخالفان انقلاب و جمهوری اسلامی ایران – ولایت فقیه – شخص ولی فقیه – فرهنگ اسلام – هتاکان بی ساحت مقدس معصومین – شعارگویان به نفع اسرائیل – هم سویان سیاست‌های غربی و هم نوایان بی‌بی‌سی‌ها آشتی کنند، به سه یا چهار عنصر ورشکسته توجهی نکرده و با اصلش آشتی می‌کنند. در حالی که این قهر، همان قهر و غضب الهی است که در مردم مسلمان تجلی کرده و آشتی‌ای در کار نیست.
چقدر مدعیانه و وقیحانه است در حالی که مردم پیگرد، بازداشت، محاکمه و مجازات مجرمین و محاربین را از مسئولین طلب می‌کنند، آن جنابان مانند نو عروسانی که به بهانه‌ای قهر کرده و به خانه‌ی پدریشان رفته‌اند، سخن از «آشتی» و شرایط آن به میان می‌آورند و تازه ناز هم می‌کنند(؟!)
8.تفسیر به رأی بیانات مقام معظم رهبری به نفع خودشان:
آخرین تاکتیک حضرات، تفسیر به رأی بیانات مقام معظم رهبری به نفع خودشان است. که البته این تاکتیک از زمان حضرت امام (ره) نیز در بین آنها متداول بوده است.
هنوز به یاد داریم که وقتی جنجال «فقه پویا» را در مقابل «فقه سنتی» به راه انداختند تا مرجعیت را به همان لحن و مقصود شاه مخلوع مرتجع نشان دهند و حضرت امام (ره) با صراحت لحجه بر «فقه سنتی» صحه گذاشت و سخن از «اسلام ناب محمدی‌ص» در مقابل «اسلام آمریکایی» به میان آورد، شایع کردند که منظور امام «جامعه روحانیت مبارز» و اشخاصی چون آیت‌الله مهدوی کنی و سایر آیات می‌باشد(؟!) وقتی به عنوان جناح چپ و دولت (موسوی) مدعی به ضرورت قانونمند بودن و محدودیت رهبری (شعار خاتمی و ...)، آیت الله العظمی خامنه‌ای را مجبور کردند تا از امام استفتاء نماید و امام نیز حدود اختیارات ولی فقیه را همان اختیارات رسول الله (ص) بر شمردند، جو سازی کردند که امام چه جواب محکمی به آقای خامنه‌ای داد(؟!) – وقتی امام در مقابل شانتاژهای بنی صدر، به عنوان یک تاکتیک دستور دادند که پاسخ ندهید. گفتند: دیدید امام مخالفت با بنی صدر را منع کرد(؟!) – وقتی امام پس از جنایات مهدی هاشمی معدوم و تذکرات مکرر به منتظری مبنی بر تطهیر بیت از نفوذی‌ها و جنایتکاران و ...، استغفای ایشان را پذیرفت تا حرمتش بیش از این نشکند، گفتند: دیدید که امام ایشان را فقیه عالیقدر خوانده بود(؟!) ... و همین طور بود فرازهای دیگر انقلاب اسلامی.
حال همان جنابانی که مقام معظم رهبری را قبول ندارند و در پی حداقل ایجاد شورا و حد اکثر حذف اسلامیت نظام هستند، با تمسک به بیانات ایشان و تفسیر به رأی به نفع خود، هر کجا که گیر می‌افتند، می‌گویند:
مگر آقا نفرمود: هتک حرمت نکنید؟ (بدون توجه به حرمت شکنی‌های خود)
مگر آقا نفرمود: جذب حداکثری و دفع حداقلی؟ (بدون توجه به قرار گرفتن خود در موضع اقلیت ناچیز و لازم الدفع)
مگر آقا نفرمود: مرّ قانون اجرا شود؟ (به توجه به قانون شکنی‌ها و حتی جرم‌های سنگین تا حد محارب)
مگر آقا نفرمود: نخبگان؟ (بدون توجه به جهالت‌ها و بی بصیرتی‌های خود)
و با وقاحت تمام مدعی می‌شوند که «سخنان اخیر ایشان مبنی بر خودسر کار نکردن مردم» مورد قبول است (؟!)
بدون توجه به شورش‌های خیابانی، دفاع طبیعی مردم از نظام و نیز بدون توجه به این مهم که اگر مردم ما خودسر کار می‌کردند، امروز یک نفر از آنها نمی‌توانست حتی در خیابان راه برود.
تاکتیک‌های مذکور، چند شیوه‌ی مهم و اصلی از تاکتیک‌های متعددی است که جناح برانداز برای «فرار رو به فردا» به صورت واحد دستور کار قرار داده‌اند و در همه‌ی مباحثات به آن متوسل می‌شوند. البته جای نگرانی نیست. مردم با توکل به خداوند متعال و اطاعت از ولایت فقیه آگاهند، امید داریم که مسئولین ذیربط نیز از بصیرت کافی برخوردار باشند و فریب این ترفندها را نخورند.
عبدالله چینی چیان
 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات