بصیرت: در هر کوی و برزنی که در این شلوغبازار تبلیغات قدم مینهی، ردپایی از گزارههای امنیت،ناامنی در سرزمین رسانههای غربی نقش بسته است؛ هر واقعه و ماجرایی بلافاصله برچسب و هویتی امنیتسوز پیدا میکند و در فضای مدیریت بحران و ناامنی پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری معنادار میشود؛ رادیکال امنیت بر سر هر معادلهای میآید و اساسا ریشه و جذر هر معادلهای اعم از اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به مقوله امنیت،ناامنی ختم میشود!!
در چنین فضای امنیتزده و شکنندهای که رسانهها از وضعیت کنونی جامعه ایرانی ترسیم و تصویر میکنند، برخی وقایع نیز مانند ترور دکتر مسعود علیمحمدی، استاد فیزیک ذرات بنیادین دانشگاه تهران، بر شدت و حدت گزارههای امنیتی میافزاید و راه را برای بازتولید تحلیلهای امنیتی در این سیکل تحلیلی معیوب هموار میکنند. این ماجرا نیز مانند بسیاری از ماجراهای شومی که در گذشته در ایران اتفاق افتاده از قرار معلوم و طبق سناریوهای همیشگی بیگانه باید یک واقعه صددرصد داخلی و معلول مشکلات و فعلوانفعلات سیاسی- حزبی داخلی معرفی شود تا صورتبندی هر گونه گفتمان جدید بیگانه(غرب-آمریکا- صهیونیسم)ستیز در فضای تبلیغی حکومت جمهوری اسلامی ایران با مشکل مواجه شود یا حداقل کماعتبار جلوه داده شود!!
باز در این دایره دوار امنیتی است که نقطه پرگار موضوعاتی مانند طرح شکایت خانواده کشتهشدگان کهریزک از سعیدمرتضوی و تبعات احتمالی اجرایی نمودن لایحه هدفمند کردن یارانهها، موضوع "امنیت" و "ناامنی" ترسیم میگردد.
در تحلیل نهایی، امنیتی کردن و امنیتینمایاندن مضاعف و دوچندان فضای جامعه ایرانی در شرایط حساس کنونی هدفی جز بازگرداندان جمهوری اسلامی ایران از فاز و گفتمان اقتصادی - فرهنگی به فاز و گفتمان امنیتی ندارد. این چرخش و پسرفت گفتمانی در غایت امر هدف و نتیجهای جز نگهداشتن ایران در پیله امنیتی خود و جلوگیری از زایش گزارههای پویای اقتصادی، فرهنگی، تکنولوژیکی و ... نخواهد داشت.