ابراهیم گراوند
علاقه دانشجویان به سیاست را میتوان متاثر از عوامل و مشکلاتی چون مشکلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جامعه و بهویژه ساخت تفکر انتقادی دانشجو دانست. جنبش دانشجویی حاصله واکنش تفکر انتقادی دانشجویان در جهت اصلاح یا تغییر وضعیت موجود جامعه رو به سوی آرمانهای دانشجویان است که البته باعث پویایی دانش، پیشرفت، ترقی و طرح ایدههای جدید میشود.
در جامعه ایران از ابتدای تاسیس دانشگاه در سال 1313 تاکنون همواره دانشجویان با توجه به روح نقاد، آرمانگرا و رادیکال خود نسبت به وضعیت جامعه در ابعاد مختلف واکنش نشان داده و خواهان تغییر و اصلاحات شدهاند و نقش برجستهای را در تحولات ایران بهعهده گرفتهاند. از مهمترین مشکلات ساختاری ایران در دوره پهلوی میتوان از استبداد سیاسی، نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی و عدم استقلال و وابستگی به بیگانگان را نام برد که جنبش دانشجویی در قالب واحدهای سازمانی متعدد و با افکار متفاوت و در سایه جنبشهای فکری بزرگتر فعالیت رو به گسترش و تکاملی را انجام داد.
مشکلات ساختاری همچون وجود دیکتاتوری و عدم توزیع قدرت سیاسی و عدم اجرای قانون اساسی مشروطیت باعث شد که رژیم برای تداوم و بقا، نیازمند پشتوانههای خارجی باشد و این پشتوانهها نیز در جهت کسب منافع خویش مشکل ساختاری دیگری را ایجاد کردند. زمینههای شکلگیری جنبش دانشجویی در طی سالهای استقرار حکومت پهلوی در دهههای 1320 و 1330 و کودتای 28مرداد 1332 ایجاد گردید و پس از آن حضور روزافزون و نفوذ آمریکا، نابسامانی اقتصادی، استبداد داخل گسترش شکاف طبقاتی و گسترش فرهنگ غربی و تحقیر فرهنگ مذهبی، جنبش دانشجویی را معترض و به آن واکنش نشان داد.
جنبش دانشجویی با توجه به روح نقاد و عدالتطلب خویش برای حل این مشکلات، خواهان آرمانهایی نظیر آزادی، عدالت اجتماعی، استقلال و توسعه و پیشرفت در کشور بود و اقدامات سرکوبگرانه رژیم نیز بر روند رادیکالیزهتر شدن فعالیت دانشجویان و نیز گرایش به نوگرایی مذهبی انقلابی بسیار موثر بود. در این برهه جنبش دانشجویی در سایه جنبشهای بزرگتر و جریانهای روشنفکری قرار گرفت و به عنوان بازوی عملیاتی آنها برای پیشبرد ایدئولوژی و جنبش عمومیتر عمل کرد.
در پاسخ به مشکلات ساختاری و فشارهای وارد شده به جامعه ایران، سه ایدئولوژی کلی با طیفهای مختلف مارکسیسم، ملیگرا و اسلامگرا توسط مبارزان و رهبران سیاسی ارائه گردید که هر کدام سر منشاء پیوند بخشهایی از جنبش دانشجویی با جریانهای سیاسی و باعث شکلگیری سازمانهای متعدد در جنبش دانشجویی شدند. ایدئولوژی مارکسیسم بعد از تحقق انقلاب روسیه و پیروزی کمونیستها توجه نیروهای انقلابی رادیکال و جوانان را به خود جلب کرد که عمدهترین اهداف آن حول محور از بین بردن شکاف طبقاتی و ایجاد عدالت اجتماعی و مبارزه با نظام سرمایهداری و امپریالیسم جهانی بهویژه آمریکا بود.
این ایدئولوژی به دلایلی چون وابستگی حزب توده و رهبران سیاسی طرفدار مارکسیسم به اتحاد شوروی بهزودی دچار لرزش شد. ایدئولوژی سیاسی دیگری که از اوایل دهه 1320 در دانشگاه مطرح شد و در طی سالهای جنبش ملی کردن صنعت نفت جایگاه مناسبی را در میان دانشجویان کسب کرد، ملیگرایی بود که به رهبری دکترمصدق برای کسب استقلال و آزادی در چارچوب قانون اساسی مشروطه حرکت میکرد که بخش عمدهای از خواستههای دانشجویان را در دهههای 1320 و 1330 پاسخگو بود، اما در آغاز دهه 1340 و با روشن شدن این موضوع که شاه اجازه استقرار آزادیهای سیاسی مقرر در قانون اساسی را نمیدهد و اصرار رهبران این جنبش بر وفاداری به شاه بهتدریج زمینه فاصله گرفتن جنبش دانشجویی از این ایدئولوژی را فراهم کرد.
در سالهای بعد بهرغم اینکه بخشی از رهبران و احزاب رادیکالتر ملیگرا معترض شخص شاه شدند، اما اصرار آنان بر وفاداری به چارچوب قانون اساسی مشروطه و عدم اجابت از اهداف رادیکال جنبش دانشجویی از جمله مبارزه مسلحانه، باعث کاهش نفوذ آنان در دانشگاهها شد و همچنین عللی مثل اختلافهای درون طیف، نداشتن رهبر برجسته بعد از مصدق، عدم پاسخگویی به بحران هویت فرهنگی، نداشتن طرح جدی برای رفع شکاف طبقاتی از رهبری جنبش انقلابی در ایران عقب ماند.
اما مهمترین ایدئولوژی، اسلام سیاسی بود که در دانشگاهها مطرح و در نتیجه منتهی به انقلاب اسلامی شد. ایدئولوژی اسلام گرا دو ویژگی برجسته داشت که روشنفکران مذهبی و روحانیون مبارز آن را طراحی کردند.
1- سیاستهای استعماری و دخالت و نفوذ اقتصادی سیاسی و فرهنگی قدرتهای بزرگ در سرنوشت جوامع جهان سوم را عامل بدبختی و سیهروزی این جوامع میدانست.
2- بازگشت به خویشتن اعتقادی و فرهنگی یعنی بازگشت به اسلام را راهحل اصلی مشکلات جامعه میدانستند. به این ترتیب بحران هویت دینی که در دوره پهلوی شدت گرفته بود، باعث شد که نه تنها اسلام گراها به دفاع از مذهب در دنیای معاصر بپردازند، بلکه از متن مذهب اسلام و با طراحی یک ایدئولوژی انقلابی درصدد پاسخگویی به مشکلات و آرمانهای اصلی جامعه دینی کسب آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی برآیند. دانشجویان اسلامگرا در سایه وحدت نظری در زمینه دفاع از مذهب، امکان برقراری و پیوند با توده مردم را پیدا کردند که عواملی چون نزدیکی روحانیون مبارز و دانشجویان و به وجود آمدن نسل روشنفکر مذهبی و نشر اندیشههای مذهبی در دانشگاه با توجه به ظهور شهیدمطهری و دکترعلی شریعتی و از همه مهمتر ایجاد و گسترش روابط بین جنبش دانشجویی امامخمینی که بر گسترش و هرچه اسلامیتر شدن جنبش دانشجویی افزود.
امام خمینی با عنایت خاصی که به خواستها و نیازهای جنبش دانشجویی داشت، باعث پیوند و استحکام رابطه رهبر با جنبش شد. اعتقاد امام به مبارزه با استبداد و نفی شرق و غرب و تکیه بر فرهنگ اسلامی و رهایی از دو قطب استعماری، اتکای به نفس و احساس هویت، پاسخگوی مشکلات و خواستههای جنبش دانشجویی بود. در سالهای 56 و 57 افزایش پیامهای امام خمینی به جنبش دانشجویی و نیز متقابلاً گرایش فوقالعاده جنبش دانشجویی به ایشان بسیار قابل توجه است. در مجموع جایگاه دانشجویان و موفقیت نهایی جنبش زمانی رقم خورد که امکان برقراری ارتباط با تودههای مردم فراهم شد که آن هم با حسن نظر رهبر کبیر انقلاب نسبت به جنبش دانشجویی فراهم آمد.