بصیرت: سالی که گذشت در تاریخ پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از ویژگیها و تفاوتهای زیادی برخوردار بود. در ابتدای سال 88 هیچگونه تصوری از چگونگی، چرایی و نتایج آن برای طراحان و مجریان برنامهها و از طرف دیگر مردم و مقامات و دستگاههای جمهوری اسلامی وجود نداشت. سازمانهای اطلاعاتی، امنیتی و رسانه غرب انتخابات ریاست جمهوری را فرصتی برای ایجاد دگرگونیهای مورد نظر میدانستند، از این رو سازماندهی، تدارک و هدایت همه طیف معارضی با نظام را برای اجرای برنامه به کار گرفتند. هر یک از زیر مجموعه این طیف تحقق اهداف خود را پیگیری میکرد. اهدافی که از مخالفت با عملکرد دولت و نارضایتی از چگونگی برگزاری انتخابات شروع میشد و بتدریج سطح مطالبات و انتظارات از برنامههای تنظیم شده را افزایش میدادند، به گونهای که در سر دیگر طیف عوامل منحط بهائی و منافق براندازی نظام را هدف قرار داده بودند. بنابراین همه مجموعههای تشکیلدهنده طیف، تحت پوشش هدایت و تغذیه خبری و تحلیلی رسانههایی قرار گرفتند که با استفاده از بودجه آگاهانه یا ناآگاهانه مستقیم یا غیرمستقیم – امکانات نامحدود موساد، فعالیتهای گسترده و بیسابقه خود را از ابتدای سال 88 آغاز و همچنان ادامه میدهند.«جنگ رسانه»ای و به تعبیر دیگر «جنگ نرم» – که در واقع دامنه وسیعتری دارد – در سالهای اخیر موفقیتهای زیادی برای اجرای برنامههای مورد نظر غرب در کشورهای دیگر داشته و لذا سرمایهگذاری روزافزونی در این زمینه صورت گرفته است. اگرچه در ایران به دلایلی که باید به وقت و با همکاری مجموعهای از دستگاههای ذیربط تحقیق و بررسی شود که چرا «جنگ نرم»، «جنگ رسانهای» یک دیپلماسی عمومی و «حتی تهاجم فرهنگی»، جدی گرفته نشد و به سخنرانی، همایش و چاپ و انتشار چند نشریه و کتاب بسنده شد؟ دستگاههای اطلاعاتی و سیاسی غرب با آگاهی از این نقطه ضعف و با استفاده از امکانات و تکنیکهای جدید تبلیغاتی و با به کارگیری همه نیروهای خود، ایجاد و دگرگونی در ایران را از این طریق طراحی و به اجرا درآورد. عدم آمادگی و ضعف دستگاههای داخلی، کمک بزرگی به اجرای برنامههای «جنگ رسانهای» شد، به گونهای که برای مجریان «پروژه اغتشاشات و بیثباتسازی» و از طرف دیگر مردم از وضع به وجود آمده قبل و پس از انتخابات متعجب و غافلگیر شدند. این وضع در ابتدا امیدواری زیاد برای موفقیت و رسیدن به اهداف تعیین شده در سازمانهای توطئهکننده ایجاد کرد، به گونهای که بعضی از آنها صحبت از «پیروزی بزرگ» میکردند. اما ورود عوامل جدید و تعیین کننده به صحنه جنگ سیاسی، رسانهای و امنیتی، شرایط جدیدی ایجاد کرد که برای بسیاری غیرمنتظره بود.
1- حضور مردم:
با تحلیلها و گزارشهای عوامل اطلاعاتی غرب، مردم را هوادار و آماده هرگونه حرکت علیه نظام میدانستند. این ذهنیت تحت تأثیر تداوم تبلیغات یکجانبه و مشابهسازی با بعضی کشورهای دیگر بوده است. در حالی که غالب مردم طی بیش از 30 سال گذشته با حرکتهای آگاهانه و مسؤولانه خود و حضور در صحنههای گوناگون، همه توطئهها و برنامههای دشمن را خنثی کردهاند. حضور مردم و نقش تعیینکننده آنان در جریانهای قبل و بعد از انقلاب اسلامی در دنیای معاصر بینظیر یا کم نظیر بوده است. آنچه که خرداد 88 و 9 دی 88 و 22 بهمن 88 گذشت، پدیدهای عادی و کم اهمیت نیست که بتوان نادیده گرفت. تا زمانی که مردم از جمهوری اسلامی حمایت و پشتیبانی میکنند، استکبار جهانی نمیتوانند بسیاری از طرحها و توطئههای خود را با موفقیت به اجرا درآورند.
2- اقدامات رهبری:
واقعیت این است که یکی از اهداف مهم «طرح براندازی و فروپاشی از درون» تضعیف و حذف رهبری از معادلات حاکمیتی جمهوری اسلامی است، زیرا که در قانون اساسی و مبانی اعتقادی مردم جایگاه ویژهای برای «ولایت فقیه» و «رهبری انقلاب و نظام» دیده میشود. لذا دشمنی با اصل ولایت فقیه و ایجاد فاصله بین رهبری و مردم از اهداف استراتژیک معارضان و دشمنان است. نکته جالب اینکه از زمانی که در مجلس خبرگان قانون اساسی و اصل ولایت فقیه مطرح شد، بنیصدر به عنوان جریان مورد حمایت غرب و سخنگوی طیف ضد انقلاب و وابسته، علنا مخالفت سرسختانه خود را آغاز کرد. بلافاصله پس از تصویب این اصل از مجلس خبرگان، روزنامه انقلاب اسلامی با صراحت و شدت در اشکال مختلف – نوشته کاریکاتور و نقل قول پیام تلفنی – مخالفت و ضدیت خود را اعلام و ولایت فقیه را دیکتاتوری جدید نامید. به هرحال در این مقطع رهبری با درک شرایط و با اتکا به حمایت مردم و بنا بر مسؤولیت خود، در مقابل جریان فتنه و توطئه قاطعانه ایستاد. تصور دشمن این بود که با ایجاد اغتشاش و تردید در صحت انتخابات و به راه انداختن جنگ روانی، تبلیغاتی، سیاسی و امنیتی، میتواند رهبری و مردم را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد و مراحل طراحی شده را یکی پس از دیگری به مرحله اجرا درآورد. آنچه که قطعا میتوان گفت این است که انتخابات و نتیجه شمارش آرا یک بهانه و کلید رمزی برای آغاز عملیاتی بودن از 2 سال قبل از آن طراحی، برنامهریزی، تدارک و زمینهسازی شده بود.
3- محرم و عاشورا:
پس از شکست طرح براندازی در مراحل اولیه آن در خرداد 88، تلاشهای ناموفق دیگری که نشانهای جز عدم آگاهی از شرایط و اجبار به ادامه اقدامات شورشی و آشوبطلبانه نداشت صورت گرفت. نتیجه این اقدامات افشای ماهیت و انزوای بیشتر سردمداران و کارگردانان بود. در آخرین صحنه از اجرای طرح، همه امکانات خود را برای ایجاد دگرگونی و تحول در اوضاع عمومی کشور، تبدیل روز عاشورا از یک حرکت عمومی مذهبی – مردمی به حرکتی شورشی– تخریبی بر ضد همه مقدمات و منتقدات و ارزشها و اصول مورد احترام دینی و سیاسی مردم بود. در این روز طیف گستردهای از بهائیان، منافقان، سلطنتطلبان، جاسوسان آمریکا، انگلیس و حتی اشرار برای بر هم زدن نظم و تغییر وضع و دادن شعارهای ویژه متشکل شده بودند. آنچه در روز عاشورای 1431 هجری قمری، برابر با 5 دی 88، گذشت و همچنین پیامدهای آن از اهمیت ویژهای برخوردار است که نیازمند نوشتهای دیگر است.
دکتر جواد منصوری