صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۲ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۱:۱۱  ، 
کد خبر : ۱۴۹۲۳۷

گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های 2 مرداد1389


بصیرت:  روزنامه‌های امروز در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند که برخی از آنها در زیر می‌آید.

جمهوری اسلامی:دو وظیفه مهم

«دو وظیفه مهم»عنوان سرمقاله روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛

هر چند شهادت حدود 30 نفر از مردم مومن زاهدان و مجروح و مصدوم شدن بیش از سیصد نفر از آنان در انفجار مسجد جامع زاهدان واقعه جانسوز و تأسف باری است که اکنون 10 روز است مردم استان سیستان و بلوچستان و همه‌ی مردم ایران را داغدار کرده است، لکن تحرکاتی که بعد از این حادثه برای تأمین امنیت شرق کشور و برخورد قاطع با اشرار پدید آمد می‌تواند سرآغازی برای پایان دادن به این قبیل شرارت‌ها و جنایات باشد.

حضور پرشور مردم زاهدان در مراسم تشییع پیکرهای پاک شهدای انفجار مسجد جامع این شهر و شعارها و اظهارات مردم در همبستگی شیعه و سنی و ابراز انزجار قاطبه اهل سنت از اقدام تروریستی افراد و عناصر خودفروخته و وابسته به بیگانگان، سیلی محکمی به صورت این عناصر جنایتکار و سران استکبار بود. در این مراسم، شعارهای مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس و مرگ بر اسرائیل مردم نشان داد آنها عوامل اصلی این جنایت را می‌شناسند و سران استکبار را کانون واقعی توطئه‌ها و اقدامات تروریستی میدانند.

همین نکته در پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت هفتمین روز شهادت عزیزانی که در جنایت انفجار مسجد جامع زاهدان به لقاء‌الله پیوستند مورد تأکید قرار گرفت. ایشان در این پیام فرمودند: "متعصبان کور و جاهل و قاتل، دل گمراه و باطن ظلمانی خود را به قدرت‌های فاسدی سپردند که دشمنی خود را با اسلام و مسلمین بارها و بارها نشان داده و هر جا و هرگاه توانسته‌اند عناد و بغض خود نسبت به مسلمانان را آشکار کرده و ضربه خود را وارد ساخته‌اند. دشمنی آنان با جمهوری اسلامی هم به خاطر پرچم برافراشته اسلام در این کشور و دعوت همیشگی آن به اتحاد و اقتدار و عزت اسلامی است. در این حادثه خونین و مشابهات آن، یکی از هدف‌های دشمنان، اختلاف افکنی میان مسلمانان است. جمهوری اسلامی که ده‌ها سال بزرگترین و مطمئن‌ترین حامی مسلمانان مظلوم در غزه و فلسطین و افغانستان و کشمیر و دیگر مناطق اسلامی بوده و هست، اکنون آماج این توطئه خبیث از سوی دستگاه‌های جاسوسی آمریکا و رژیم صهیونیستی و انگلیس قرار می‌گیرد تا به خیال خام آنان، درگیر فتنه‌ی مذهبی و نزاع شیعه و سنی شود. غافل از آن که اهل تسنن در ایران اسلامی نیز مانند برادران شیعه خود بارها وفاداری خویش را به این نظام مقدس اسلامی ثابت کرده و مردانه و مومنانه در برابر استکبار و عوامل مزدورش به دفاع از جمهوری اسلامی و کشور عزیز ایران برخاسته‌اند." روزنامه جمهوری اسلامی 31/4/89 صفحه اول و سوم

نکته مهم دیگر اینست که سران استکبار در عین حال که خود پدید آورندگان تروریسم هستند، تلاش می‌کنند با استفاده از امکانات تبلیغاتی گسترده‌ای که در اختیار دارند خود را مخالف تروریسم جلوه دهند و حتی به عنوان پیشگامان مبارزه با تروریسم جا بزنند. اکنون با توجه به عملکرد آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی، ملت‌های منطقه تردیدی ندارند که پیدایش و رشد تروریسم زائیده سیاست‌های سلطه جویانه آمریکا و انگلیس و صهیونیست هاست که مثلث شوم وحشت و ترور و اشغال را تشکیل می‌دهند.

در انفجار مسجد جامع زاهدان هر چند آمریکا بلافاصله این جنایت را محکوم کرد، لکن هیچکس این محکوم کردن ریاکارانه را باور نکرد و درباره این واقعیت کسی کوچکترین تردیدی به خود راه نداد که مباشران این جنایت عوامل اجرائی آمریکا هستند. اشغال افغانستان و عراق و عملکرد آمریکا و انگلیس در این دو کشور طی 9 سال گذشته و حمایت آنها از رژیم اشغالگر قدس در طول بیش از 60 سال اشغال فلسطین توسط صهیونیست‌ها، ملت‌های مسلمان را به این نتیجه رسانده که ناآرامی‌های منطقه و عوارض وحشتناک تروریسم که جان و مال و خانه و کاشانه آنها را در بر گرفته، محصول مستقیم خوی استکباری سران آمریکا و ا نگلیس و رژیم صهیونیستی است. به همین دلیل، دیگر حنای این مثلث شوم نزد ملت‌های مسلمان رنگی ندارد و از نظر این ملت ها، مسئول همه‌ی این جنایات، همین مثلث شوم است.

خوشبختانه این آگاهی توانسته به عرصه عملی راه یابد و خود را به شکل‌های گوناگون نشان دهد. هفته گذشته، علمای اهل سنت سیستان و بلوچستان در مراسم بزرگداشت شهدای انفجار مسجد جامع زاهدان، این اقدام تروریستی را "حرام" اعلام کردند و همبستگی خود و همه‌ی اهل سنت را با شیعیان اعلام نمودند. این اقدام می‌تواند عامل مهمی در جهت زمینه سازی برای تأمین امنیت شرق کشور باشد و این امر که خواسته عموم مردم است با کمک خود مردم به ویژه علمای دین برآورده شود.

در ا ین میان، مسئولان امنیتی وظیفه سنگینی برعهده دارند. با توجه به فرمان اکید رهبر معظم انقلاب که در پیام خود به مناسبت هفتمین روز شهادت جمعی از مردم در انفجار مسجد جامع زاهدان صادر کردند و در آن بر ضرورت مقابله قاطعانه همه‌ی دستگاه‌های مسئول با دشمنان وحدت و امنیت کشور تأکید نمودند، اکنون مسئولیت این دستگاه‌ها بسیار سنگین‌تر از گذشته است.

مسئولان امنیتی کشور نیز در پی انتشار پیام رهبری اعلام کرده‌اند که قاطعانه با عوامل حادثه زاهدان برخورد خواهند کرد، لکن آنچه مهم است پای بندی عملی به این وعده و به فراموشی نسپردن آن با گذشت زمان است. ما اکنون در شرایط حساسی بسر می‌بریم. توطئه‌ها از خارج در قالب فشارهای سیاسی و اقتصادی و تبلیغاتی و از داخل در قالب ترور و انفجار و تفرقه افکنی‌های مذهبی و قومی در جریان است. در چنین شرایطی، حرف اول و آخر را وحدت و همبستگی مردم از یکطرف و هوشیاری مسئولان امنیتی از طرف دیگر خواهد زد. این هر دو وظیفه را باید جدی گرفت.

کیهان:حرف مرد دوتاست!

«حرف مرد دوتاست!»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن می‌خوانید؛یادداشت روز یکشنبه نگارنده- کیهان 27/4/89- واکنش های فراوان و گسترده و البته متفاوتی را در پی داشت. در آن یادداشت بر ایمان و تعهد اکثریت قریب به اتفاق اصناف و بازاریان و همراهی و فداکاری آنان برای انقلاب و نظام تأکید شده بود و در همان حال از برخی کلان سرمایه داران انتقاد شده بود که کمترین نسبتی با اصناف و بازاریان متعهد ندارند ولی از نام بازار و سابقه بازاریان سوء استفاده می کنند و آمده بود که این عده اندک و کم شمار نه فقط از پرداخت مالیات طفره می روند بلکه با فضاسازی کاذب و توهم پراکنی از طریق رسانه های بیگانه و یا عوامل اجاره ای به کارشکنی در چرخه مالیات نیز دست می زنند و هرگاه پای حساب و کتاب مالیاتی - که حق مردم است و نه حق دولت- به میان می آید، با تهدید و ارعاب کرکره ها را پایین می کشند. در جای جای یادداشت مورد اشاره میان قاطبه اصناف و بازاریان که از اقشار مؤمن و انقلابی هستند با شمار بسیار اندک کلان سرمایه داران سودجو تفکیک شده بود و البته در بخشی از آن یادداشت از بازاریان و اصناف متعهد که اکثریت قریب به اتفاق این صنف را تشکیل می دهند گلایه شده و آمده بود؛ «... شما که بیشترین آرزویتان برپایی هیئت های مذهبی، زیارت عتبات عالیات، کمک به مستمندان و امثال اینگونه اقدامات خداپسندانه است، با مشتی مال مردم خوار که از صدقه سر این ملت مظلوم، ثروت های افسانه ای اندوخته اند و تابستان ها در جزایر هاوایی لم می دهند و زمستان ها در پیست های اسکی سوئیس قیقاج می روند چه نسبتی می توانید داشته باشید؟!»

در پی چاپ و انتشار یادداشت یاد شده، شمار فراوانی از بازاریان و اصناف و برخی از افراد دیگر در تماس های تلفنی با کیهان و یا ارسال نامه دیدگاههای حمایتی و یا انتقادی خود را درباره بخش هایی از یادداشت مورد اشاره مطرح کردند که نظرات مطرح شده را می توان در چهار محور زیر خلاصه کرد.

1- تعداد قابل توجهی از اصناف و بازاریان آنچه در یادداشت کیهان آمده بود را تأیید می کردند و بر این باور بودند که باید هم حساب شماری اندک از کلان سرمایه د اران قانون شکن از حساب توده های عظیم بازاریان و اصناف مومن و متعهد جدا شود و از این روی یادداشت کیهان را دقیق و منطبق با واقعیات ارزیابی می کردند. این عده به آدرس ها و اطلاعاتی از برخی کلان سرمایه داران اشاره می کردند که از نام بازار و بازاری سوء استفاده می کنند و در حالی که صاحبان شرکت های بزرگ تجاری و برج های سر به فلک کشیده هستند، و با اصناف و بازاریان و سنت های پسندیده آنان کمترین نسبت و مشابهتی ندارند، هرگاه پای بازار و بازاریان به میان می آید، اصرار می ورزند که خود را بخشی از این قشر گسترده و زحمتکش جلوه دهند.

2- شماری از اصناف و بازاریان نیز اگرچه یادداشت کیهان را با واقعیات موجود منطبق ارزیابی می کردند، اما معتقد بودند تفکیک میان کلان سرمایه داران قانون شکن که عمدتاً بیرون از بازار هستند با کسبه و اصناف متدین آنگونه که باید صورت نگرفته است، و چنانچه خواننده یادداشت مورد اشاره کیهان در متن آن دقت کافی نکند، این احتمال وجود خواهد داشت که انتقاد مطرح شده در آن یادداشت را به تمامی اصناف و بازاریان نسبت دهد. این عده خواستار توضیح بیشتر کیهان بودند.

3- تعدادی دیگر از تماس گیرندگان معتقد بودند که در یادداشت کیهان به وظایف دولت در قبال اصناف و بازاریان اشاره ای نشده است و می گفتند؛ اگرچه مالیات حق مردم است و کیهان روی این نکته تأکید ورزیده بود ولی دولت هم در مقابل مالیات دهندگان و از جمله اصناف و بازاریان وظایفی دارد که مقابله با کاغذبازی در ادارات، رشوه خواری و برخی زد و بندها میان مأموران مالیاتی و اصناف از جمله آنهاست. در این میان دو تن از تولیدکنندگان نیز گلایه جدی داشتند که دولت بدون توجه به ضرورت اشتغال زایی و حمایت از تولیدات داخلی، دست برخی از شرکت های تجاری- که به گفته آنها کمترین نسبت مثبتی با نظام ندارند- را برای واردات کالا باز گذاشته است این عده معتقد بودند که کشورهای صادر کننده اینگونه کالاها- عمدتاً چین- با حمایت از تولید کنندگان خود و برخورداری از تکنولوژی مدرن، کالای مشابه را با قیمت های به مراتب ارزان تر از نمونه های داخلی وارد کشور می کنند، در حالی که برخی از این کالاهای وارداتی نسبت به تولیدات داخلی از کیفیت پایین تری برخوردارند و نتیجه آن که تولید کننده داخلی بعد از مدتی ناچار به توقف تولید، تغییر شغل از تولید به تجارت می شود و نهایتاً به تعداد بیکاران افزوده می گردد.

4- و اما، چند نفری هم در تماس تلفنی و یا از طریق ارسال نامه های بدون امضاء - 2 نامه و 3 تماس تلفنی- انتقاداتی با سمت و سوی تهدید داشتند که چرا کیهان از کلان سرمایه داران برج نشین با عنوان «حرامخوار» یاد کرده است. یکی از این چند نفر تا آنجا پیش رفته بود که سرمایه داران بزرگ را «افتخار»!و «باعث آبرو»ی اصناف و بازاریان می نامید!

این شخص معترض بعد از شنیدن اطلاعات و اخباری که کیهان از حرامخواری برخی کلان سرمایه داران و قانون شکنی ها و زورگویی های آنان ارائه کرد، به جای پاسخ، ترجیح داد که با نثار دشنام، تماس تلفنی خود را قطع کند! کیهان ضمن ارائه اطلاعات دقیقی از سیاهکاری و سوء استفاده های برخی از کلان سرمایه داران به شخص تلفن کننده گوشزد کرد این عده کم شمار که تعبیر حضرت امام(ره) درباره آنها یعنی «مرفهین بی درد» مناسب ترین واژه برای نامیدن آنهاست، هرگز نمی توانند هویت حرامخوار خود را در پوشش توده های عظیم اصناف و بازاریان متعهد پنهان کنند و کیهان افشای هویت آنان را وظیفه شرعی و ملی و مصداق واقعی حرفه مطبوعاتی خود می داند.

و اما، در این گفت وگوهای دوجانبه، نکته بااهمیتی بود که انگیزه نگارش یادداشت پیش روی است. تقریباً تمامی تماس گیرندگان- غیر از گروه چهارم که حرف دیگری داشتند و حساب جداگانه ای نیز دارند و اساساً در حلقه اصناف و بازاریان نیستند- در این نقطه اتفاق نظر داشته و به کیهان انتقاد می کردند که چرا در یادداشت مورد اشاره نوشته بود «اگر بازاریان مغازه های خود را تعطیل کنند هیچ حادثه تلخ و ناگواری اتفاق نمی افتد».

برای این عده از دوستان معترض توضیح می دادیم که جمله مورد اشاره فقط یک کنایه است و منظور از آن، همان کلان سرمایه داران قانون شکن بوده است. ولی این توضیح اگرچه با توجه به بینش و منش شناخته شده کیهان مورد قبول برادران انتقادکننده قرار می گرفت ولی رضایت کامل آنان را جلب نمی کرد و می گفتند؛ کلان سرمایه داران مورد نظر اولاً؛ بسیار اندک و کم شمارند و ثانیاً؛ این عده اساساً بازاری به مفهوم رایج آن نبوده و همانگونه که کیهان به درستی اشاره کرده است، برج نشینان بیرون از حلقه اصناف و بازاریان هستند و...

خدای مهربان بر درجات علمای بزرگ و معلمان وارسته اخلاق از جمله دو شهید بزرگوار، بهشتی و مطهری بیفزاید و سایر بزرگان حاضر را عمر باعزت و دوام عطا فرماید که می گفتند؛ مهم آن نیست که نویسنده یا سخنران چه منظوری داشته است، بلکه آنچه مهم است، منظور و مفهومی است که خواننده یا شنونده از آن نوشته یا سخن برداشت می کند. از این روی نگارنده وظیفه خود می داند که جمله یاد شده در یادداشت مورد اشاره را تصحیح کند و بر این نکته تأکید ورزد که قصد ایجاد خدشه در جایگاه بازار و اصناف و بازاریان در میان نبوده است و چنانچه یادداشت آن روز کیهان به گونه ای بوده است که چنین برداشت ناروایی را القاء کرده است قصور خویش در پیدایش آن برداشت و تلقی ناروا را انکار نمی کنیم.

امام راحل ما- رضوان الله تعالی علیه- بر این تصور رایج خرده می گرفتند که «حرف مرد یکی است»! و توصیه می کردند اگر کسی متوجه اشتباه خود شد بایستی آن را تصحیح کند و در اینگونه موارد، می فرمودند؛ «حرف مرد دوتاست».

و بالاخره سخنی هم با اصناف و بازاریان متعهد که قاطبه این قشر را تشکیل می دهند در میان است و آن اینکه حضرت امام(ره) توصیه می فرمودند هر یک از اقشار بایستی خود به اصلاح افراد و اعضای غیرصالح آن قشر و یا طرد آنان اقدام کنند.

مردم سالاری:هزینه اختلا ف بین سیاستگذار و مجری برگرده جامعه

«هزینه اختلا ف بین سیاستگذار و مجری برگرده جامعه»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم میرزا بابا مطهری نژاد است که در آن می‌خوانید؛یکی از مسائل بسیار مهم و پایه ای در اداره جامعه، یک کاسه کردن اذهان سیاستگذاران، هدایتگران و مجریان در سطوح مختلف مدیریت جامعه است. داشتن شناخت مشترک و بسته مشترک از مهمترین مسائل کشور می تواند به یک کاسه شدن اذهان کمک کند و یک کاسه شدن اذهان سیاستگذار، هدایتگر و مجری به یک کاسه نمودن اذهان عمومی در پیرامون یک مساله خاص منتهی خواهد شد.

در مسائل توسعه، هر رل مشترکی که بین سیاستگذار، هدایتگر و مجری پدید آید، نهادهای اجتماعی شکل لا زم آن را پیدا خواهد کرد و بر عکس، اگر شناخت مشترک، بسته مشترک و تعریف مشترک، در سطوح کلا ن مدیریت جامعه پدید نیاید، نهادهای اجتماعی و به تبع آن نهادهای اقتصادی و فرهنگی مانع شکل گیری یکدیگر می شوند و نفی مکرر، روش ها و حتی سیاست های همه را بلا تکلیف خواهد کرد.هدف غایی و نهایی توسعه در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، تغییر و تحول در نهادها و مناسبات اجتماعی است و اگر این تغییر و تحول حاصل نشود امکانات نیل به کمال برای افراد جامعه فراهم نخواهد شد.

یکی از مفاهیم مهم، مفهوم استقلا ل و خودکفایی است. نگهداری استقلا ل امری پویا و نیازمند تلا ش دائم است. خودکفائی مثل زندگی یک پدیده متحرک است و راه حل خودکفائی  حرکت کردن از یک نقطه معین و هدف گرفتن نقطه دیگر است، این نقاط ملا ک هستند و مهم، به همین دلیل است که به حق اصلا ح طلبان اعتقاد دارند، روش ها از بودجه مهمترند، روش ها هستند که کار را سنگین یا سبک می کنند و کارکرد آن را بالا  می برند. عقل روشی نیاز امروز جامعه ما است و یک ضرورت حتمی برای اداره جامعه.

جامعه امروز ما به دنبال یافتن این پاسخ است که در روش های اتخاذ شده از جمله روش خصوصی سازی و اجرای سیاست های اصل 44 منافع چه طبقه ای یا گروهی مورد حمایت است و منافع چه طبقات و گروه هایی نادیده گرفته می شود؟ یا در بحث سیاست های تعاملی با جهان که به تحریم های مرحله ای منجر شده و می شود منافع چه طبقاتی تامین می شود و منافع چه گروه هایی به خطر می افتد؟ پاسخ همه این سوالا ت وقتی میسر است که بیندیشیم مشکل یکپارچه کردن اذهان سیاستگذاران، هدایتگران و مجریان چیست؟ هفته گذشته، از این نگاه یک رکورد بود!

قصه فروش سهام سایپا، قصه ابلا غ بودجه مترو توسط مجلس و اعتراض قوه مجریه، قصه آلودگی آب تهران و اختلا ف نظرهای فراوان بین وزارت نیرو و وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی،قصه انتقال واحدهای دولتی و میراث فرهنگی از تهران به شهرستانها، قصه ممنوعیت استخدام در تهران، قصه فاجعه تاسف بار مسجد جامع زاهدان و استعفای و پس گرفتن استعفای چند نماینده سیستان و بلوچستان و...  نگاه من از نوع نقادی نیست، که خود بحث دیگری دارد. نگاه من اظهار نظرهای متناقض سیاستگذاران، هدایتگران و جریان ها در مورد این مسائل است و یک کاسه شدن اذهان آنها و آتشی که در اذهان عمومی یا افکار عمومی برخواهد انگیخت. آیا بهتر نبود در موارد مذکور ابتدا اذهان سیاستگذار، هدایتگر و مجری یک کاسه و بعد در جامعه طرح و با مردم در میان گذاشته می شد؟

رسالت:استبداد و دیکتاتوری

«استبداد و دیکتاتوری»عنوان سرمقالهِ‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم بهزاد حمیدیه است که در آن می‌خوانید؛محسن کدیور، در نامه سرگشاده  اخیرش به رئیس مجلس خبرگان رهبری، چهار اتهام بر رهبر معظم انقلاب وارد می کند: استبداد و دیکتاتوری، ظلم و جور، قانون شکنی و براندازی جمهوری اسلامی و بالاخره وهن اسلام و شان تشیع. وی این چهارگانه را که آثار افراط و تندروی حماقت آمیز در آن قابل مشاهده است، «درهم تنیده، مرتبط و متداخل» قلمداد می کند و می نویسد: «در واقع، بیان یک بلیه از چهار منظر مختلف است.» با این بیان معلوم می شود که ذهن نویسنده این نامه ، ذهنی کینه توز و اشکال تراش است که می خواهد یک چیز را با چهار بیان مطرح کند تا به جای یک ایراد، چهار ایراد بر فرد مورد نظر وارد کند. بنابر این، همه ایرادات محسن کدیور، وابسته به یک ایراد واحد و اصلی است و طرفه آنکه، ایراد مزبور، ایرادی عینی و واقعی نیست بلکه برخاسته از طرز دید و مبتنی بر پیشفرض های فاسد محسن کدیور است.

فرض کنید، یک وهابی، بر مسلمانی شیعی، اشکال کند و او را به صد گناه متهم کند: بی نمازی، روزه نگرفتن، حج انجام ندادن، ... وهن شریعت. این فرد وهابی، در واقع، یک ایراد گرفته است و آن پیروی از مکتب اهل بیت علیهم السلام است و این ایراد هم ناشی از پیشفرض های فاسد آن فرد وهابی است. او با عینکی از پیشفرض هایش است که نماز و روزه و حج شیعیان را باطل می بیند. محسن کدیور، مبانی امام راحل در باب ولایت فقیه را نمی فهمد و بر اساس همین سوء فهم، بر رهبر معظم انقلاب بلکه بر امام راحل خرده می گیرد.

اما ببینیم مستندات محسن کدیور برای اتهامات فوق چیست. در طی نامه طولانی و قلم فرسایی خسته کننده کدیور، اهم مستندات کدیور بدین شرح است.

اول. موقت و محدود نبودن دوران زمامداری: در این باره پیشتر سخن گفتیم که ولایت فقیه، مسندی نیست که مردم به شخصی خاص تفویض کنند و در نتیجه طبق خواست آنان دوره تفویض هم موقت باشد. دکتر محسن کدیور، نباید مبنای سکولار و آشکارا ضد دینی خود را اساسی برای ایراد قرار دهد، چرا که چنین ایراد گرفتنی، فاقد عینیت و صرفا امری ذهنی و وابسته به بینش فرد مستشکل خواهد بود. ظاهرا باید نوعی ملانکولی در محسن کدیور وجود داشته باشد که به رغم مدرک دکترا و سواد نه چندان کمش، نمی تواند این امر واضح را درک کند!

دوم. انتخاب یک بار برای همیشه نیست: مقصود کدیور آن است که رضایت مردم را باید هر چند وقت یک بار احراز کرد. او با عبور نابخردانه و عمدی از واقعه9  دی88  و وقایع مشابه آن، مردم را هم رای خود و به کیش خود می پندارد. همه پرسی ای را که کدیور تقاضا می کند، بارها و بارها انجام شده است آن هم در قالب انتخابات های پرشور. مگر رهبر معظم انقلاب فارغ از هرگونه سلیقه حزبی و سیاسی، همگان با همه سلایق را به شرکت فرانمی خواند. اگر مردم با رهبر و نظام مشکل دارند چرا بدین سخن و دعوت رهبر، پشت نمی کنند و انتخابات را تحریم نمی کنند. آقای کدیور، این همه نشانه های اقبال به رهبری در انتخابات ها، در دیدارها، در سفرهای رهبری، در پوسترهای ایشان که در منازل و محل کار و غیره استفاده می شود و ... را نمی بیند یا به خاطر شدت حقد و کینه نمی تواند ببیند؛ «صم بکم فهم لا یبصرون.»

سوم. عدم نظارت افکار عمومی و فقدان مطبوعات آزاد و احزاب سیاسی و انجمنهای مدنی غیر دولتی:محسن کدیور می خواهد نشان دهد که هیچ نظارتی بر رهبری نیست و مجلس خبرگان هم عملا هیچ نظارتی بر عملکرد رهبری، عملکرد دفتر رهبری و عملکرد نهادهای پرقدرت تحت امر رهبری از قبیل قوه قضائیه، شورای نگهبان، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای نظامی و انتظامی، سازمان صدا و سیما، مجمع تشخیص مصلحت نظام، آستان قدس رضوی و سازمان اوقاف، بنیاد مستضعفان، بنیاد مسکن، بنیاد پانزده خرداد، بنیاد شهید، کمیته امداد، شورای سیاستگذاری ائمه جمعه نداشته است. باید به محسن کدیور متذکر شد که هر نظارتی، سازوکار و مجرایی دارد. طبق قانون اساسی، مجلس خبرگان بر وجود شرایط ولایت و رهبری در شخص رهبر نظارت دارد و سازوکارش این نیست که هر تخلفی در گوشه و کنار نهادهای زیر نظر رهبری، به نام رهبر نوشته شود، چرا که در این صورت، هیچ مصداقی برای رهبر جامع الشرایط نخواهد ماند.

مگر در حکومت امیر المومنین علیه السلام هیچ تخلفی در هیچ گوشه حکومت صورت نمی گرفت؟! اصولا رهبر یک تنه نمی تواند کل امور را هدایت کند، تدبیر کند، خاطیان را خود تنبیه کند ... . روشن است که سلسله مراتبی برای تدبیر و تمشیت امور لازم است و در این تشکیلات سلسله مراتبی عظیم الجثه، تعداد کثیری از افراد به کار گرفته می شوند.

هر فرد بر اساس معیارهایی انتخاب می شود و چه بسا دارای خطاهای متعدد و کم کاری هایی باشد، اما فی المجموع و بر اساس ماتریسی پیچیده از ملاک ها بهترین فرد برای تصدی فلان امر تشخیص داده شده است. خبرگان رهبری درباره منصوبین رهبر معظم انقلاب می توانند نظر دهند. مثلا می توانند بگویند رهبر در انتخاب فرد الف برای ریاست فلان مرکز یا نهاد، کاملا ناشیانه (بدون مشورت، بر اساس نسبت فامیلی یا دوستی دیرین و یا بر اساس مطامع دنیوی و ...) عمل کرده است و از گماردن فرد ب که برای این مقام، بسیار مناسب تر است سرباز زده است.

 اما نوشتن خطای یک مدیر جزء در یک بخش از مثلا صدا و سیما به پای رهبر معظم انقلاب، کاملا نامنصفانه است. رهبر چه کسی را می توانست به ریاست صدا و سیما بگمارد که هیچ خطایی تحت امر او در تشکیلات بدان عظمت رخ ندهد؟

درباره مطبوعات و رسانه ها نیز لازم است به یاد کدیور بیندازیم که مطالب وی و همکاران، همفکران و هم حزبی های وی سال ها و سال ها است که در مطبوعات و مجلات طبع می شود و برخی از آنها چنان جسورانه به ولایت فقیه می تازند که دل امت حزب الله آزرده می شود، اما بر اساس آزادی مطبوعات، جلوی انتشار آنها گرفته نمی شود. اما چه می شود کرد که بسیاری از اصحاب رسانه و قلم، راه درست استفاده از آزادی را یاد نگرفته اند و فرهنگ حسن استفاده از فضای باز، نهادینه نشده است. چه بسیار بود مواردی که از این آزادی برای دعوت به شورش و بلوا یا علیه امنیت ملی و حتی گاه برای براندازی استفاده شد. اگر جملگی نقدهای به عمل آمده از عملکرد نهادهای تحت امر رهبری مانند صدا و سیما، قوه قضائیه، بنیاد شهید و ... را در مطبوعات و خود رسانه ملی جمع آوری کنیم، به آلاف و الوف می رسند.

چهارم. مهندسی انتخابات: این ادعای کدیور، بسیار بی مبنا و بی پایه است و مبتنی بر دروغ بزرگی است که شکست خوردگان انتخابات88  برساختند. محسن کدیور، باید دقت کند که از کسانی تقلید می کند که با گذشت یک سال، هنوز کوچک ترین سند محکمه پسند و درستی بر ادعای خود ارائه نداده اند. اگر بخواهیم برای رد این ادعا به یک شاهد بزرگ از گذشته اشاره کنیم، از انتخابات76  یاد می کنیم، انتخاباتی که در آن، آقای سید محمد

خاتمی، پیروز شد در حالی که پیش ازانتخابات،  شایع شده بود که «بنویسیم خاتمی بخوانیم ناطق.»

نکاتی حاشیه ای

1- محسن کدیور، از اعمال فشار بر بهائیان در ایران خرده می گیرد و محروم کردن شهروندان بهائی از امکان ادامه تحصیل در دانشگاهها را «نقض آشکار قانون اساسی و موازین شرعی (مطابق فتوای مرحوم آیت الله منتظری)» می خواند. روشن است که کدیور نمی تواند وابستگی بهائیت به اسرائیل و استکبار جهانی را ببیند و این آیین سراسر فساد و کفر را عاملی برای تفرقه میان مسلمین و براندازی حکومت  اسلامی مشاهده کند، زیرا کدیور به تازگی از سفر اسرائیل بازگشته است.

2- محسن کدیور مسئله اقتصادی بالا رفتن قیمت مسکن را بهانه قرار می دهد تا بگوید رهبر اصل سی و یکم قانون اساسی درباره حق برخورداری هر فرد ایرانی از مسکن متناسب با نیاز را نقض کرده است. او می خواهد همه اشتباهات دولت را به پای رهبر بنویسد، علاوه بر اینکه او نقش مافیا در بالا بردن تصنعی قیمت مسکن را نادیده می گیرد.

ابتکار:آلودگی آب تهران، از ادعا تا تکذیب!

«آلودگی آب تهران، از ادعا تا تکذیب!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛مثل اینکه در سرنوشت ما نوشته شده که هر روز با مسئله‌ای دل نگران و مضطرب شویم یک روز تنش‌های سیاسی آرامش روانی جامعه را نشانه می‌گیرد و هرج و مرج و بهم ریختگی همه جا را فرا می‌گیرد،روز دیگر شایعه افزایش قیمت‌ها آسایش خانواده‌ها را سلب می‌کند؛یک روز هم مردم تهران باید شب تا صبح از شایعه زلزله تنشان بلرزد و... امروز نیز شائبه آلودگی آب تهران کام مردم را تلخ کرده است .

مسئله‌ای که هنوز نمی‌توان با قاطعیت نام شایعه بر آن گذاشت چرا که مدعی آلودگی آب تهران بالاترین مسئول در حوزه سلامت مردم یعنی وزیر بهداشت می‌باشد ادعایی که به سرعت برق دهان به دهان شد و به صورت طبیعی تیتر بسیاری از رسانه‌ها گردید ولی مطابق معمول اینبار نوبت وزیر نیرو بود که با تمام توان اقدام به تکذیب ادعای ذکر شده نماید.او که مسئول تامین آب سالم برای شهروندان است بدون توجه به میزان باور مردم به صورت یکطرفه اصل موضوع را تکذیب کرد و جالب است که این دفعه هم رسانه‌ها مقصر قلمداد شدند و ایشان مسئله آلودگی آب تهران را «شوی رسانه ای» نام گذاشت در حالیکه دو وزیر محترم هر دو در زیر یک سقف به نام هیئت دولت در طول هفته چند بار رودر رو، همدیگر را ملاقات می‌کنند و مناسب تر این بود که اگر مسئله حاد و بحرانی نیست با بحث و استدلال اقدام به تصمیم نمایند وقتی مسئله‌ای آنچنان دامنه بحرانی پیدا کند که با بحث در اتاق‌های در بسته نتیجه‌ای بدست نیاید آنگاه رسانه‌ای می‌شود .

جامعه ایران جزو جوامع شایعه پذیر و شایعه باور بحساب می‌آید و این هم به فرهنگ عمومی برمی گردد.شایعه در کشور ما آنچنان جایگاهی دارد که می‌توان آنرا ملی ترین رسانه نام گذاشت.

آرامش روانی جامعه ما به صورت متوالی در تلاطم است اینکه با هر پدیده روانی بپرسیم که بر هم زنندگان آرامش روانی چه کسانی هستند صورت مسئله را پاک می‌کند حل مسئله با جواب به این پرسش صورت نمی‌گیرد این پرسش پاسخ واحدی ندارد گاهی یک موضوع تخصصی به شکل عوامانه در رسانه‌ها مطرح می‌شود و بحران می‌آفریند گاه نیز مسئولی با اظهار نظر شتاب زده موجی از التهاب را در سطح جامعه ایجاد می‌کند.گاهی شایعه آنقدر قوت می‌یابد و آنچنان در اذهان آحاد مردم رسوخ می‌کند که اطلاعیه‌ها و توضیحات منابع دولتی هم نمی‌تواند آنرا تکذیب و از افکار عموم خارج کند.بلکه بر عکس تائید و تکذیب‌های پی در پی مسئولین مسئله را بغرنج تر می‌کند زیرا مردم به تائید و تکذیب‌های مسئولین عادت کرده اند.

در موضوع آلودگی آب تهران که پیش از این نیز بارها از زبان کارشناسان مختلف در حوزه‌های بهداشت و زیست محیطی هشدار‌هایی را شنیده و حتی در سال 87 مدیر عامل وقت شرکت آب و فاضلاب تهران باحضور در شورای شهر تهران خبر از آلودگی آب تهران داد و در آن زمان این وزیر بهداشت بود که آنرا تکذیب می‌کرد حال مسئله برعکس شده بعد از ادعای وزیر محترم بهداشت که عین مصاحبه به صورت زنده در بخشهای مختلف خبری پخش شد استاندار محترم تهران برای حل مسئله اقدام به توجیه و تفسیر صحبت‌های وزیر کردند که کمی عجیب به نظر می‌رسید.

به هر حال اگرآب تهران آنچنانکه وزیر بهداشت مدعی است آلوده و برای نوزادان و باردارها مضر است با این تکذیب‌ها مسئله حل نمی‌شود و با بحران نمایی این بحران فروکش نمی‌کند اگر هم آب سالم است و میزان آلودگی به آن اندازه که در ادعاها آمده نیست مناسب است که وزیر محترم بهداشت که در عین مسئولیت سلامت جامعه، مسئولیت روانی جامعه را هم برعهده دارد،کمی بیشتر در اظهار نظرها دقت نماید باور اینکه این مسئله بحران است یا بحران نمایی مشکل شده است اگر در موارد اینچنینی که مسئله‌ای تخصصی و مربوط به سلامت مردم مطرح است،نهادهای علمی و غیر دولتی حضور موثر داشته باشند و البته از امنیت لازم جهت اظهار نظر برخوردار باشند به این شکل شاهد تائید و تکذیب دستگاههای دولتی نخواهیم بود.تائید و تکذیب همزمان مسئولین در خصوص مسایل مهم،اعتماد عمومی را سست و اعتبار اجتماعی افراد،موسسات و کشورها را خدشه دار می‌سازد.

آفرینش:آب تهران و شائبه آلودگی

آب  تهران  و شائبه آلودگی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛هر چند سالهاست که شماری از کارشناسان به آلودگی آب تهران در برخی از مناطق و مشکلات ناشی از سیستم فاضلاب این کلان شهر هشدار هایی  به مسئولان و مردم داده بودند اما بعد از آنکه  وزیر بهداشت در اقدامی «شجاعانه و صادقانه» اعلام کرد که میزان نیترات آب تهران از حد مجاز بیشتر است توجه بسیاری به این مشکل دوخته شد.

هر چند در پس از این سخنان اظهارات ضد ونقیضی در مورد آلودگی و ناپاکی آب تهران از سوی مسولان دولتی  و غیر دولتی ایراد شده است اما به نظر می رسد رویکرد فعلی مسئولان  در نگاه به مساله ای چنین پر اهمیت  هم از سوی کارشناسان و هم از سوی مردم با دیده تردید نگریسته می شود .در گذشته نتایج برخی  بررسی ها نشان می داد آب های سطحی حوزه آب خیز تهران حاوی جیوه، کادمیوم، آرسنیک و فلزات سمی دیگری است که این آلودگی های زیست محیطی در مرگ و میرهای ناگهانی شهروندان از جمله سکته های قلبی و مغزی بی شمار در کلانشهرها تاثیر دارد اما مقامات مسئول هرگونه آلودگی منابع آبی تهران را به آرسنیک، جیوه، کادمیوم و فلزات سمی ردمی کرد ند و تاکیدمی کردند که آب شرب مصرفی در تهران، بهداشتی و سالم است. در همین حال طول چند سال گذشته و با توجه به استفاده 30 درصد ی از آب های زیرزمینی  برای آب مصرفی  کلان شهر تهران بسیاری بر خطرات احتمالی ناشی از آن هشدار میدادند  هشدارهایی که به نگاه بسیاری  چندان با جدیت پیگیری نشد و جسته و گریخته گاه اخباری از مشکلات  آب آشامیدنی تهران به گوش میرسید تا اینکه با تایید  وجود نیترات در آب برخی از مناطق تهران   این قضیه ابعاد دیگری به خود گرفت

.

در واقع به دلیل نقصان سیستم فاضلاب ,عدم وجود سیستم منظم فاضلاب در کلان شهر تهران ( تهران در پوشش شبکه فاضلاب شهری جزو 10 کلانشهر آخر دنیاست )و وجود چاه های جذبی در شهر، مواد شیمیایی و فلزات سنگین مانند ازت در شوینده ها، سوخت ماشین آلات سبک و سنگین و پسماندهای صنعتی و ده ها دلیل دیگر و با توجه به سهم حدود30 در صدی آب مصرفی تهران از چاه هایی زیرزمینی  بر بسیاری آشکار بود که مسلما برداشت ها از آب های زیرزمینی تهران بویژه در شرایطی که این کلان شهربه سیستم  فاضلاب مجهز نیست  تاثیرات بسیاری بر آلودگی آب تهران خواهد گذاشت در این بین گذشته از نوع پالایش آب در تهران باید گفت که هر چند  تاثیرات برخی مواد باقی مانده و پالایش نشده در آب تهران شاید کم یا با پیامد های ناگواری همراه نباشد اما به نگاه بسیاری این پیامدها گاه میتواند تا سالها بر  سلامت شهروندان اثرات مخربی داشته باشد بطور مثال  آلودگی ازت  که تاثیرآن  15 سال بعد آشکار می شود که به گفته پزشکان یکی از دلایل افزایش ابتلا به سرطان سینه در تهران وجود این عنصر در آب شهر است. 

آنچه مشخص است اکنون  متاسفانه آب تهران نه  تنها سالم نیست بلکه میتواند خطرناک نیز باشد و به نگاه بسیاری  آلودگی آب تهران نیز  انکارناپذیر است است در چنین شرایطی مسئولان وزارت نیرو، استانداری و موسسه استاندارد  و سایر مقامات دولتی باید با در پیش گرفتن سیاست ها و برنامه  هایی کوتاه مدت میان مدت و بلند مدت از حجم آلودگی ها در آب تهران بکاهند.

در این راستا قابل توجه است  سیاست کتمان آلودگی  در عین وجود شواهد و قراین میتواند بر سلامت میلیون ها شهروند تاثیرات نامطلوبی داشته اشد لذا باید با در نظر گرفتن برنامه  هایی جدا از آگاه ساختن شهروندان و ارائه را ه حل های جایگزین ومناسب  وبا در نظر داشتن اصل مهم پیشگیری توجه  دوچندانی به مسائلی از این دست نمود چه اینکه به راستی پیشگیری همواره بهتر از درمان بوده است .

سیاست روز:اعتراف پنهان

«اعتراف پنهان»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن می‌خوانید؛کشورهای غربی که همچنان در توهم نظام سلطه و یک جانبه گرایی قرار دارند بدون توجه به خواست جهانی و اقدام سازنده‌ایران در امضای توافقنامه مبادله سوخت هسته‌ای با برزیل و ترکیه (بیانیه تهران )، اقدام به اجرای سیاست سوخته استفاده از ابزار تحریم علیه‌ایران در شورای امنیت کردند.

پس از تصویب قطعنامه 1929 ، غرب در چارچوب اصرار بر سیاست های اشتباه گذشته فاز جدید تحرکات خود را در قبال ‌ایران آغاز کرد و آن تصویب تحریم های یک جانبه علیه‌ایران بود. در‌این جهت کنگره آمریکا لایحه جدید تحریم ها را مورد بررسی قرار داد، اتحادیه اروپا با 27 عضو نیز که در روزهای گذشته ادعای آمادگی خود برای مذاکره با‌ایران را مطرح کرده بود، نیز در جدیدترین نشست خود از آغاز این روند سخن به میان آورد.

هرچند که‌این کشورها –آمریکا و اتحادیه اروپا- ادعا دارند با‌این اقدامات می توانند به اهداف خود در قبال جمهوری اسلامی‌ ایران بویژه در متوقف ساختن حقوق هسته‌ای ملت ایران دست یابند اما رویکرد به اعمال تحریم های یک جانبه بیانگر حقایقی قابل توجه است که بیش از هر چیز ضعف و ناتوانی‌این کشورها را آشکار می کند.

نخست آنکه رویکرد‌این کشورها به اجرای تحریم های یک جانبه نشان داد که آنها به رغم تصویب قطعنامه 1929، حتی برای اجرای آن نمی توانند اجماع شورای امنیت با 15 عضو را کسب کنند چنانکه در کنار کشورهایی همچون برزیل ، ترکیه و لبنان ، حتی روسیه و چین نیز با‌این اقدام غرب مخالفت و اعمال تحریم های یک جانبه را مغایر با اصل گفت و گو و مذاکره عنوان کرده اند.

دوم آنکه بر خلاف ادعای غربی ها ، جامعه جهانی حاضر به عقب نشینی از اصل اعتماد به فعالیت های هسته‌ای صلح آمیز ‌ایران نبوده و همچنان بر اصل گفت و گو و پذیرش حقوق هسته‌ای ملت‌ایران تاکید دارد. عدم همراهی جنبش عدم تعهد با 118 عضو ، سازمان کنفرانس اسلامی با 57 عضو ، اتحادیه آفریقا با بیش از 50 عضو ، اتحادیه آمریکای لاتین و اتحادیه های شرق آسیا نظیر آسه آن و.. با قطعنامه 1929 و خواست غرب برای اعمال تحریم ها علیه‌ایران، خود سندی بر شکست و ناکامی غرب در قبال ‌ایران در عرصه بین الملل است.

جالب توجه آنکه در اتحادیه اروپایی 27 عضوی نیز بسیاری از اعضا بر عدم اجرای تحریم ها علیه‌ایران تاکید کرده و بر ادامه روابط همه جانبه با تهران اصرار دارند. آنها اذعان می‌دارند که تحریم‌ایران برابر با تحریم اروپا است چرا که در شرایط کنونی که بحران اقتصادی اروپا را فراگرفته به دلیل جایگاه‌ایران در عرصه اقتصادی، اعمال تحریم ها اقدامی نادرست و غیر قابل اجرا است.

با توجه به این روند بسیاری از ناظران سیاسی اذعان دارند که رویکرد به اجرای تحریم‌های یک جانبه این حقیقت را آشکار می‌کند که ادعای غرب مبنی بر اجماع جامعه جهانی در برابر ‌ایران، ادعایی واهی و تبلیغاتی است، چنانکه اروپا و آمریکا برای اجرای سیاست‌های خصمانه علیه‌ایران اجبارا به اقدامات یک جانبه روی آورده‌اند.

سوم آنکه اروپایی‌ها با‌این اقدام دو اصل اساسی را آشکار ساختند. آنها از یک سو نشان دادند که همچنان در توهم اجرای سیاست سوخته و نخ نما شده چماق و هویج به سر می‌برند چنانکه همزمان با ادعای رویکرد به مذاکره از اعمال تحریم های یک جانبه علیه‌ایران سخن می‌گویند.

از سوی دیگر اروپایی‌ها با ‌این رویکرد اثبات کردند که از استقلال درتصمیم گیری برخوردار نبوده و همچنان مطیع و مجری خواسته‌های آمریکا هستند. امری که نمود آن را در مواضع اروپا در قبال بسیاری از تحولات جهانی می‌توان مشاهده کرد.

این حقایق باردیگر اثبات کننده حقانیت بی اعتمادی جمهوری اسلامی‌ایران به ادعاهای غرب در زمینه آغاز مذاکرات است که تاکیدی بر لزوم پاسخگویی‌این کشورها به چهار سوال اساسی‌ایران به عنوان پیش شرط شروع دوباره مذاکرات بویژه الزام حضور کشورهای مستقلی مانند ترکیه و برزیل در دور جدید مذاکرات ایران و 1+5 می باشد.

با توجه به آنچه ذکر شد به صراحت می توان گفت که رویکرد غرب به اجرای تحریم های یک جانبه، نه نشانه قدرت بلکه اعتراف پنهان به ضعف و ناتوانی آنها در برابر اراده ملت ‌ایران در دستیابی به حقوق خود بویژه در عرصه استفاده صلح آمیز از انرژی هسته‌ای است. هر چند که آنها با‌ این اقدامات سعی در سرپوش نهادن بر ناتوانی خود در ‌ایجاد اجماع جهانی در قبال‌ایران را دارند اما رویکرد کنونی بار دیگر دو اصل را آشکار می سازد، اولاً تزلزل جایگاه جهانی غرب که آنها را به سمت اقدامات یک جانبه سوق داده و ثانیاً جایگاه‌ایران در معادلات جهانی که موجب دوری جهانی از غرب و گرایش به برقراری و توسعه روابط کشورها با جمهوری اسلامی‌ایران شده است.

جهان صنعت:رسانه همیشه متهم است‌

«رسانه همیشه متهم است»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهاتن صنعت به قلم حمیدرضا طهماسبی‌پور است که در آن می‌خوانید؛ یکی از انتقادهایی که همیشه دولت از رسانه‌ها داشته، موضوع نقد و نقادی و مستدل بودن آن است چراکه دولت با توجه به ماهیت اجرایی و قدرت در اختیارش تلاش می‌کند تا به واسطه قوای قهریه و گاهی جاذبه‌هایش، رسانه‌ها را به سمتی هدایت کند که بیشتر از نقد، کرده‌های مطلوبش را روی خط اخبار بیاورند.

دوگانگی ماهیت رسانه و وظایف دولت همیشه موضوع بحث‌های طولانی و گستره‌داری بوده که هیچ‌گاه هم به نتیجه قطعی منجر نشده اما اینکه گاهی رسانه‌ها و دولت به هم نزدیک می‌شوند به درک متقابل و هماهنگی‌های کارشناسی بسته است که کمتر اتفاق افتاده است.

نکته دیگر در این بحث، استراتژی و نحوه اطلاع‌رسانی اطلاعاتی دولتمردان است که گاهی دچار تناقض‌گویی‌هایی هستند و باعث می‌شوند رسانه‌ها به‌عنوان چشم بیدار جامعه دچار سردرگمی‌های محسوسی شوند.

نمونه این موضوع هم بحث شائبه‌های آلوده بودن آب تهران و برنج‌های هندی است که چندی باعث مشکلات در این ارتباط شد و در نهایت هم بدون دلیلی موجه خبررسانی نهادها و مدیران دولتی که توسط رسانه‌ها منتشر شده بود، دلیلی شد تا به رسانه‌ها اتهام سیاه‌نمایی زده شود.

در این رابطه هیچ‌کس نگفت که رسانه‌ها چه باید می‌کردند؛ زمانی که وزیر بهداشت از آلوده بودن آب برخی نقاط تهران می‌گوید یا رییس استاندارد تهران از سمی بودن برنج‌ها خبر می‌دهد! آیا رسانه‌ها که وظیفه ذاتی خود (اطلاع‌رسانی و پردازش اخبار) را انجام داده‌اند مقصر هستند یا مسوولی که خبررسانی صحیحی انجام نداده است؟

چرا هیچ‌گاه دولت به ریشه این موضوعات نمی‌پردازد که دو وزیر کابینه درخصوص آلودگی آب تهران کاملا حوزه‌ای اندیشیده‌اند و اذهان عمومی را با چالشی خطرناک مواجه کرده‌اند. مقصر شایعه‌پراکنی گوینده شایعه است یا رسانه. چرا همیشه دست آخر و در پی اشتباه مسوولان ، رسانه‌ها متهم شده و همچون گوشتی می‌شوند که هم در عزا و هم عروسی ذبح می‌شوند.

نمونه‌های بسیاری در این خصوص است اما اگر به اصل موضوع نظری بیندازیم، متوجه می‌شویم که دولت و سیاست‌های اطلاع‌رسانی‌اش در موضوعی به این سادگی که نیازمند هماهنگی و استعلام گرفتن ساده‌ای است، دچار خطایی بزرگ است و بدون هماهنگی لازم تشویش اذهان عمومی از سوی خود دولتمردان پدید می‌آید. آن وقت در چنین شرایطی سیاست دستوری دولت در بخش رسانه  درخواست‌هایی دارد که اندکی عجیب به نظر می‌رسد. اگر به رسالت ذاتی رسانه که همان نقد سالم است دقت کنیم، شمشیر دو لبه رسانه را می‌توانیم متصور شویم که علاوه بر واگویی عیوب و مشکلات نادیده در دولت می‌تواند برخی مشکلات دولت را هم رفع کند.

اما این نکته همان موضوعی است که کمتر به آن توجه شده تا همیشه معدود رسانه‌های فراجناحی گاهی رفیق و گاهی نارفیق تلقی شوند و مشکلاتی در حوزه رسانه پدید آید. دولت همراهی مطبوعات را در تعریف و تمجید آنها از عملکرد دولت می‌داند و با سیستم‌های سنتی رسانه‌ای تلاش می‌کند در عصر ارتباطات گام بردارد. با رسانه‌هایی که نقادی کنند برخوردی از سر قدرت دارد و با قطع حمایت‌هایش، اجبار رسانه‌ای ایجاد می‌کند تا انتقادها کاهش یابد.

اما در چنین شرایطی که دولت به دنبال اعطای کمک‌های بی‌دریغ به چند رسانه منتسب به خود است آیا به واقع می‌توان آینده مطلوبی برای رسانه‌های کشور متصور بود؟ در این عصر که راه‌های ارتباطی فراوانی پیش‌روی مردم جهان قرار گرفته و مردم حقایق مشکلات پیش روی خود را کمتر در رسانه‌ها می‌بینند، چیزی جز بی‌اعتمادی مردم به مطالب رسانه‌های تایید شده و مجوزدار کسب خواهد شد که بتوانیم به آینده رسانه‌ها خوشبین باشیم. قصد نقد مخرب و روش‌های غیرمتعارف در نوشتار رسانه‌ها مقبول هیچ‌کسی نیست اما احتیاط بیش از حد رسانه‌ها در قلم‌فرسایی و حفظ مجوزهای رسانه‌ای راهی است که انتهایی جز بی‌اعتمادی به رسانه‌های مجوزدار را نخواهد داشت چراکه رسانه‌های متعدد مستند و گاهی غیرمستند آنچنان در اعماق زندگی عامه مردم نفوذ کرده‌اند که دیگر به سادگی نمی‌توان جریان ارتباطی مردم با حقایق مشکلات را قطع کرد.بر این اساس اگر دولت با اخطارهای مکرر به رسانه‌ها و بستن شریان‌های اقتصادی آنها تلاش کند و راه تنبیه رسانه‌ها را پیش گیرد تنها اتفاقی که رخ می‌دهد این است که راه اعتماد تدریجی به رسانه‌های غیرموثق را باز کرده  و آینده رسانه‌ها را به خطر انداخته است. ای‌کاش اندکی تامل بیشتری می‌شد تا در جنگ رسانه‌ای عصر ارتباطات، رسانه‌های ایرانی نیز پرتوان ظاهر شوند.

دنیای اقتصاد:این 40 میلیارد دلار امنیت نمی‌آورد

«این 40 میلیارد دلار امنیت نمی‌آورد»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم محمود صدری است که در آن می‌خوانید؛رهبران آمریکا و کره شمالی هیچ روزی را بی‌هراس از دیگری سپری نمی‌کنند.

آمریکا همواره نگران تهدید منافع خود در ژاپن و کره جنوبی و دیگر نقاط جنوب شرقی آسیا است که همگی در تیررس موشک‌های کره شمالی قرار دارند؛ کره شمالی نیز همواره زیر سایه تهدیدهای نظامی، سیاسی و اقتصادی آمریکا روزگار می‌گذراند. این نگرانی دو سویه دیروز در جدال لفظی نمایندگان آمریکا و کره شمالی در اجلاس امنیتی جنوب شرقی آسیا در هانوی بازتاب یافت. نماینده کره شمالی، آمریکا و کره جنوبی را از برگزاری مانور مشترکی که قرار است این هفته برگزار شود، برحذر داشت و وزیر خارجه آمریکا از عزم کشورش برای دفاع از امنیت همسایگان کره شمالی خبر داد.

نزاع آمریکا و کره شمالی سابقه‌ای 60 ساله دارد و جنگ لفظی اخیر پدیده‌ای تازه نیست؛ اما ماهیت این نزاع از دو دهه پیش تاکنون مدام در حال دگرگونی است و اکنون به نقطه‌ای رسیده است که بروز وقایعی تازه در جنوب شرقی آسیا را اجتناب‌ناپذیر کرده است. منازعه آمریکا و کره شمالی تا سال 1991 میلادی بازتابی از نبرد قدرت جهانی بین آمریکا و اروپا و ژاپن از سویی و شوروی و چین و اروپای شرقی از سوی دیگر بود؛ اما از دو دهه پیش تاکنون آن صف‌بندی از بین رفته و روسیه و اروپای شرقی به متحدان یا دست‌کم رقیبان کم‌خطر آمریکا و اروپا و ژاپن تبدیل شده‌اند.

چین نیز در حمایت از کره شمالی محتاط‌‌تر شده است. این وضع علاوه‌ بر کره شمالی برای کشورهای دیگری هم پیش آمده است.کشورهای پرشماری در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین تا دو دهه پیش متحد شوروی و چین بودند؛‌ اما در پی فرو ریختن بلوک شرق، راه‌هایی برای سازگاری با دنیای جدید پیدا کردند. مهم‌ترین روش کشورها برای انطباق با شرایط جدید، اصلاح الگوی اقتصادی و افزایش کارآمدی و به تبع آن افزایش درآمد و ثروت بود.

در این دوران جدید شمار اندکی از کشورها و در راس آنها کره شمالی به راه پیشین ادامه دادند. نتیجه این شد که فاصله درآمدی این کشورها با همتایان منطقه‌ای و جهانی آنها مدام افزایش یافت. نسبت تولید ناخالص داخلی کره شمالی با کره جنوبی در دهه 1980 میلادی حدودا یک به پنج بود؛ اما این نسبت اکنون به حدود یک به سی رسیده است. تولید ناخالص داخلی کره‌شمالی در سال گذشته براساس شاخص قدرت خرید 40 میلیارد دلار و براساس شاخص مبادله جهانی 27 میلیارد دلار بود. این ارقام در مورد کره‌جنوبی به ترتیب 1350 و 810 میلیارد دلار بود؛ یعنی اینکه ثروت ساکنان کره‌جنوبی حدود 30 برابر ثروت مردمان کره‌شمالی شده است. فقر جانکاه کره‌شمالی، مردم این کشور را مستاصل کرده و رهبران آن را به پرخاشگری وا داشته است؛ اما همین کشور فقیر از نظر نظامی از همسایگان ثروتمند خود؛ یعنی کره‌جنوبی و ژاپن نیرومندتر است و قدرت برهم زدن امنیت این دو کشور را دارد.

همین نابرابری‌های اقتصادی و نظامی، شبه‌جزیره کره را به آتشفشان آماده فوران تبدیل کرده است و اگر راهی برای ایجاد توازن تازه پیدا نشود، احتمال وقوع جنگ افزایش می‌یابد. زیرا رهبران کره‌شمالی برای حل مشکل خود راه چاره‌ای به جز جنگ و تشنج نمی‌شناسند و راه‌حلی که آمریکا و کره‌جنوبی می‌شناسند مورد قبول رهبران کره‌شمالی نیست. آمریکا و متحدانش انتظار دارند کره‌شمالی ابتدا به خلع سلاح هسته‌ای تن دهد و سپس سیاست آزادسازی سیاسی و اقتصادی پیشه کند.

به این ترتیب، به نظر می‌رسد گزینه‌های زیادی پیش روی رهبران کره‌شمالی نیست. آنها اگر بخواهند به روش کنونی ادامه دهند فاصله اقتصادی خود را با دیگر کشورهای جهان افزایش می‌دهند و اگر به همه خواسته‌های آمریکا تن دهند، فرجام محتوم این پذیرش، فروپاشی است. در واقع بلایی که امروز گریبان مردم کره‌شمالی را گرفته محصول شش دهه انکار علم اقتصاد است و اگر راهی برای خلاصی از این بلا باقی مانده باشد، باز همین اقتصاد و تمکین به منطق آن است.

اگر کره شمالی الگوی اقتصادی خود را به تدریج اصلاح کند شاید بتواند از قبل ثروتی که به ثروت‌های جهان اضافه می‌کند، انگیزه‌های صیانت از خود را افزایش دهد، وگرنه تولید 40 میلیارد دلار ثروت توسط 22 میلیون نفر جمعیت، در کنار همسایگانی که ده‌ها برابر آن به ثروت جهان اضافه می‌کنند، انگیزه کافی برای پاسداری از این رقم ناچیز ایجاد نمی‌کند. در روز واقعه شاید جهان بر این 40 میلیارد دلار یارانه‌ای و 27 میلیارد دلار واقعی چشم بپوشد.

حال آنکه اگر گشایشی در وضع اقتصادی کره‌شمالی ایجاد شود و این کشور کالاها و خدماتی برای مبادله با دیگر کشورهای جهان داشته باشد، همین مبادلات می‌توانند راه جنگ را سد کنند.

اما به درستی معلوم نیست که کره‌شمالی این فرصت را از دست داده است یا هنوز فرصتی باقی است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات