صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۸ شهريور ۱۳۸۹ - ۱۱:۳۰  ، 
کد خبر : ۱۶۴۶۴۳

شهریور 57 شماره‌انداز سقوط پهلوی

سردبیری: این سند پس از بررسی توسط گزینشگر متن حذف گردید.

حسن حجابى
نیمه اول شهریور ماه 57 مصادف بود با نیمه دوم ماه مبارک رمضان که بهترین فرصت مبارزه علیه رژیم شاه فراهم گردید. در مساجد، حسینیه ها، مجالس باشکوهی برگزار می شد. علما، روحانیون اهل منبر رفتار و عملکرد عوامل رژیم شاه را به چالش های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی می کشیدند و در موارد متعدد اقدام به افشاگری می کردند. یکی از مهمترین حوادث غم انگیزی که رخ داده بود آتش سوزی سینما رکس آبادان در 28 مرداد 57 بود که همانند یک کوره آدم سوزی فاجعه ای وحشتناک بوجود آورد که بین 400 تا 700 نفر در آتش سوختند و زغال شدند. هنگامی که این خبر پخش گردید مردم به خشم آمدند. هر شب در مساجد اجتماع باشکوهی برگزار می شد. در ایام ماه مبارک رمضان روز به روز حضور مردم در مساجد بیشتر می شد، به طوری که حادثه سینما رکس آبادان، دولت آموزگار را به سقوط کشاند و شاه مجبور گردید عنصر کهنه کار سیاسی دیگری وارد عرصه سیاست و قدرت کند. او که دارای سوابق فراماسونری و انگلیسی مسلک بود مأمور تشکیل کابینه گردید. او در اوائل شهریور پس از مراسم شب های قدر موضع و برنامه های خود را اعلام کرد. شریف امامی این مهره سوخته با سیاست فریبکارانه ای «سیاست آشتی ملی» را اعلام داشت. مطبوعات وقت به قم در منزل علما خبرنگار اعزام کردند تا نقطه نظرات برخی از افراد سازشکار را جذب کنند و اعتماد عده ای ساده لوح را جلب نمایند و تا حدودی هم افکار عمومی را به شک و تردید انداختند که در این هنگام همه در انتظار موضع امام راحل بودند. وقتی که پیام روشنگرانه امام رسید و راه را برای هرگونه سازش بست و اعلام نمودند:«آشتی کنیم و خون عزیزان را هدر دهیم؟ آشتی کنیم و بر رژیم ظالمانه و خیانتکار پهلوی سر فرود آوریم؟ چگونه روحانیون با رفتن احکام مسلمه اسلام و به غارت رفتن مخازن کشور و کشتارهای بی رحمانه رژیم به پاس آنکه گفته اند ما به روحانیون احترام می گذاریم، آشتی کنند و این ننگ ابدی را برای خود در تاریخ ثبت کنند؟ خواست ملت را باید از تظاهراتی که در این چند ماهه می شود به دست آورد. عموم ملت در تظاهرات خود می گویند ما شاه و سلسله پهلوی را نمی خواهیم...» با این پیام بلند و بالای روشنگرانه مردم تکلیف خود را دانستند و در روز عید فطر مصادف با 13 شهریور، گروه گروه در مساجد اجتماع کردند و سخنرانان براساس پیام امام راحل اقدام به تبیین مواضع نمودند و پس از انجام این سخنرانی ها، جمعیت میلیونی ملت به حرکت درآمد و حدوداً سه میلیون جمعیت در سراسر کشور اقدام به راه پیمایی و سر دادن شعارهای انقلابی علیه رژیم شاه کردند و این رژیم را به رسوایی کشیدند، به خصوص جمعیت نیم میلیونی در تهران از تپه های قیطریه به سمت جنوب تهران به حرکت در آمد و بدنه رژیم متزلزل گردید و در همین اجتماع باشکوه بود که مردم بر سر لوله های تفنگ ارتش های مستقر در خیابان گل قرار دادند. ارتشی ها مردم را در آغوش می گرفتند، صحنه های بسیار اعجاب انگیزی بوجود آمده بود که برای رژیم مدعی آشتی به هیچ وجه قابل تحمل نبود و این حرکت دستگاه های امنیتی را در بن بست و گیجی قرار داده بود که در جست وجوی چاره ای بودند. در این سخنرانی ها و تبلیغات عمومی به مردم اعلام شد که روز پنج شنبه 16 شهریور 57 به مناسبت گرامیداشت شهدای انقلاب عزای عمومی و تعطیل می باشد و عوامل خبری رژیم به خصوص روزنامه «رستاخیز» آن را شایعه اعلام کرد و شروع کرد تحت عنوان «شایعه» خبرسازی نمود و نقطه نظر برخی از افراد روحانی و علما و بعضی از عناصر وابسته رژیم را تبلیغ می کرد. در این هنگام حوزه علمیه قم با صدور اطلاعیه ای اعلام کرد:«حوزه علمیه قم با الهام از نیات مقدس مراجع عظام به خصوص رهبر اندیشمند و قائد بزرگ عالم تشیع حضرت امام خمینی به عنوان شدیدترین ابراز انزجار و اعتراض نسبت به رژیم غیرقانونی و منفور شاه و اظهارات همبستگی و همدردی کامل با شهدای عزیز اخیر سراسر ایران روز پنج شنبه (16/6/57) را تعطیل و عزای عمومی اعلام نموده ...»
این روز ضمن تعطیل و برگزاری مراسم عزای عمومی از صبح تا شب جمعیت میلیونی در تهران از شمال و شرق و جنوب تهران به سمت غرب در میدان آزادی اجتماع کردند و با برپایی نماز جماعت و سخنرانی شهید بهشتی و با صدور قطعنامه ای راه پیمایی اعتراض آمیز خاتمه یافت و این ماجرا ضربه سهمگینی را بر بدنه رژیم مدعی آشتی ملی وارد نمود. در بعد از ظهر روز شانزدهم شهریور شورای امنیت ملی و هیئت دولت جلسه اضطراری تشکیل می دهند و تا بعد از نیمه شب به بحث می پردازند و نقطه نظرات را مرتب از طریق تلفن به شاه ارائه می دهند که این جلسه تا چهار صبح به طول انجامید. در نهایت اجرای حکومت نظامی در 12 شهر به تصویب می رسد که گفت وگوهای مفصلی در این رابطه انجام می شود که اسنادش وجود دارد که در این بحث ها گویا سقوط رژیم را در پیش چشم خود می بینند و جملگی چهره خشن واقعی خود را نشان می دهند به طوری که خود شریف امامی در یکی از سخنرانی هایش فریاد می زند که«من دیگر آن شریف امامی بیست روز قبل نیستم و کمر به تغییر اوضاع بسته ام...» در این مدت کوتاه برای همگان عیان شد که شریف امامی مهره ای از رژیم فاسد و عاملی از سیاست بیگانه است ولی او با وقاحت تمام درصدد بود که همه را خام کند و خود را به جامعه روحانیت پیوند دهد و مقلد مراجع بشناساند. به خصوص این رسوایی، هنگامی نمایان گشت که روز 17 شهریور که گروهی از مردم برای گرامیداشت شهدای میدان ژاله سابق (که بعد از انقلاب میدان شهدا نام گرفت) گردهم آمده بودند بدون هیچ گونه اطلاعی از حکومت نظامی در محاصره قرار گرفتند و منجر به درگیری شد و عوامل مسلح حکومت نظامی از سرکوبی مردم هیچ دریغ نکردند و لحظه به لحظه به جمعیت افزوده می شد و فاجعه ای به نام جمعه خونین( سیاه) در تاریخ انقلاب به ثبت رسید و در واقع این روز شتاب سقوط رژیم شاه را به شدت سرعت داد. دستگاه های تبلیغی رژیم شاه و بعضی از عناصر ساده اندیش، این حضور مردم انقلابی را خودسرانه دانستند و سعی کردند آن را محکوم کنند. در این بین سردمداران احزاب و گروه های سیاسی و غیره هم سکوت اختیار کردند و در برابر این فاجعه وحشیانه موضع گیری ننمودند. طولی نکشید که پیام امام به این مناسبت صادر گردید و ایشان مرقوم فرمودند:«چهره ایران گلگون است، دلاوری و نشاط در تمام اماکن به چشم می خورد، آری اینچنین است راه امیرمومنان علی(ع) و سرور شهیدان امام حسین (ع) ای کاش خمینی (ره) در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی کشته می شد...»
البته در این پیام امام راحل خطاب به مردم پیروزی را در آینده نزدیک نوید می دهد. پس از این ماجرا بود که بار دیگر رژیم و دولت آشتی ملی دست به حیله دیگری زد و آن، این بود که با یک صحنه سازی نمایشی نمایندگان مجلس شورای ملی وقت اقدام به هیاهوگری نمودند. به مدت چهار روز نمایندگان وضع موجود را به نقد و بررسی گذاشتند و در این رابطه سخن فراوان می باشد، اما هنگامیکه به مناسبت هفتم شهدای 17 شهریور امام راحل خطاب به ملت ایران پیام مهمی صادر نمودند تحلیل جامعی ارائه دادند و مرقوم فرمودند:«... گول این خیمه شب بازی های دولت و وکلای شاه را نخورید که با حرف های فریبنده می خواهند شاه را که در شرف مرگ است نجات دهند...» در این ایام یعنی روز 25 شهریور حادثه دیگری رخ داد و آن وقوع زلزله هفت ریشتری در جنوب خراسان و شهر طبس بود که حدود بیست هزار کشته و مجروح بر جای گذاشت و گروه گروه مردم با کمک های امدادی نجات دهنده در آنجا مستقر شدند و مدیریت امور را با سرعت بدست گرفتند. برروی چادرهای برپا شده زلزله زدگان تابلوهای امدادی امام خمینی(ره) نصب شده بود. در این هنگام که شاه و فرح - زن شاه- به دیدار منطقه می روند مشاهده می کنند که امدادگران واقعی همین هایی هستند که در خیابان ها با تظاهرات و راه پیمایی مرگ بر شاه می گویند و بار دیگر دولت آشتی ملی به رسوایی کشیده شد. حتی بسیاری از انقلابیون در خدمت رسانی به مردم زلزله زده جان سپردند، به ویژه فرزند مرحوم حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی به نام سید مهدی گلپایگانی و همراهانش در سانحه ای جان خود را از دست می دهند.
در اواخر شهریور، سران حاکمیت و استکبار جهانی به این نتیجه رسیدند که حاکمیت در سیر نزولی سقوط قرار گرفته است. استکبار جهانی دریافت که راه چاره ای برای حفظ رژیم در پیش گیرد. تا این ایام دستگاه های استکبار به خصوص عوامل رژیم شاه و آمریکا روند جریان انقلاب را زیاد جدی تلقی نمی کردند و آن را در چارچوب یک اغتشاش و ناآرامی و تحرکات نارضایتی می دانستند، اما از اواخر شهریور دریافتند که انقلاب و رهبری امام راحل جدی است و سقوط رژیم را در پیش دارد و منافع آمریکا و غرب در معرض خطر جدی قرار گرفته است. این موضوع در گزارش «سولیوان» سفیر آمریکا در تهران به وزارت امور خارجه دولت متبوع خود نشان می دهد او در این گزارش مشروح نگرانی اش را از وضع موجود ابراز کرده و در بخشی از آن به تحلیل نفوذ علما و روحانیت پرداخته و در بخشی دیگر وضع حاکمیت را مورد بررسی قرار داده و نوشته است:«... برای حل مشکل باید به منابع نارضایتی توجه شود و ضمن آن برای پیاده کردن برنامه های دولت زمان به دست آورد. در چارچوب این دیدگاه، به عنوان مسکن و آرام کننده ناراضیان، شاه دستور مبارزه علیه فساد چهره ها و توقیف وزرای پیشین و دیگران را داد. نتیجه نهایی این توقیف ها از سوی ساواک تحت عنوان قوانین حکومت نظامی اعمال می گردد. هر چند به نظر نمی رسد دلیل محکمی برای محاکمه عده زیادی از آنها در دادگاه های قانونی وجود داشته باشد، احتمال دارد که نتیجه معکوس هم بدهد زیرا در میان حامیان شاه همانند مخالفین او کسانی هستند که اقدام وی را طعمه گرگ کردن زیردستان برای مصلحت شخصی تلقی می کنند. چرا که خود او را مسئول تمام سیاست های اصلی دولت های پانزده سال گذشته یا بیشتر می دانند... سولیوان در انتهای گزارش خود به نقش سفارت آمریکا در جریانات جاری به عنوان نقش میانی یا واسطه اشاره نموده و می افزاید:«... سفارت در پیام های بعدی سعی خواهد کرد که قدرت نیروهای مختلف درگیر را ارزیابی کند و مسیر اقدامات احتمالی را زیرنظر بگیرد و نقش میانی خود را طبق پیش بینی ، به انجام برساند...»
شاه و عوامل استکبار جهانی در روزهای پایانی شهریور و در اوائل مهرماه به این نتیجه رسیدند که راه چاره در این است که ارتباط امام خمینی را با مردم ایران قطع کنند که دولت آشتی ملی با دولت بعثی عراق وارد مذاکره شدند با یکدیگر متعهد گردیدند که منزل امام خمینی در نجف در محاصره و کنترل کامل قرار گیرد و این توطئه هم آنها را به ناکامی فرو برد.
پس از دو هفته فشار بر امام، امام راحل تصمیم می گیرند که از نجف به کشورهای دیگر هجرت کنند و از فعالیت های خود دست برندارند که خود ماجرای دیگری دارد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات