بصیرت: روزنامههای امروز در سرمقالههای خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداختهاتند که برخی از آنها در زیر میآید.
تهران:اهمیت سفر مالکی به تهران
«اهمیت سفر مالکی به تهران»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهران امروز به قلم رحمان قهرمانپور است که در آن میخوانید؛نوری المالکی در حالی فردا راهی تهران خواهد شد که صحنه سیاسی عراق طی یک هفته گذشته باز هم تغییر کرده و تردیدها نسبت به نخستوزیر شدن نوری المالکی بیشتر از هفته قبل شده است.
اعلام العراقیه مبنی بر اینکه به هیچ وجه از نوری المالکی حمایت نخواهد کرد و نیز اعلام نارضایتی مجلس اعلا و برخی از اعضای حزب الدعوه از اصرار بیش از حد نوری المالکی بر نخستوزیر شدن، شرایط را نسبت به هفتههای قبل پیچیدهتر کرده است. بعد از اعلام اینکه پیمان ملی شیعیان، نوری المالکی را به عنوان نامزد اصلی خود برگزیده، انتظار میرفت مسیر نخستوزیری وی هموارتر شود اما شرایط آنگونه که تصور میشد پیش نرفت. دیدار عمار حکیم از سوریه و ملاقات ایاد علاوی با مقامهای مصری بار دیگر صحنه را عوض کرد.
از طرف دیگر ائتلاف دولت قانون نتوانست رضایت فهرست العراقیه را برای حضور در دولت آینده به دست آورد. در سوی دیگر چانهزنیهای سیاسی بر سر پستهای آینده، العراقیه اعلام کرد به شرطی از پست نخستوزیری چشمپوشی میکند که پست ریاستجمهوری را در اختیار بگیرد و این چیزی بود که کردها را نگران کرد.
صحنه سیاسی عراق هر روز و بلکه هر ساعت تغییر میکند و در این میان کار میانجیگران و دیپلماتها بسیار سخت و دشوار است. در صحنه عملی امکان و شانس نوری المالکی برای نخستوزیر شدن بیشتر است اما مسئله اصلی میزان مقبولیت و اقتدار وی در صورت تشکیل دولت است. در دولتی که مجلس اعلا و فهرست العراقیه حضور نداشته باشند، ائتلاف شکننده خواهد بود. ضمن اینکه کنار کشیدن العراقیه میتواند احتمال بیثباتی را در عراق افزایش دهد.
در چنین شرایط حساسی است که نوری المالکی تصمیم گرفته است با سفر به تهران با مقامهای کشورمان رایزنی کرده از نفوذ معنوی آنها برای تسهیل مسیر تشکیل دولت آینده استفاده کند. با توجه به روابط نزدیک تهران با دمشق و آنکارا در شرایط فعلی، ایران میتواند دامنه حمایت از دولت مالکی را در سطح منطقهای افزایش دهد.
طبیعی است نقش جمهوری اسلامی ایران در عراق تسهیلکننده است نه تعیینکننده. سیاست رسمی جمهوری اسلامی ایران حمایت از ایجاد ثبات و امنیت در عراق بوده و در این راستا و با توجه به پیوندهای تاریخی فرهنگی روابط نزدیکتری با شیعیان و کردها داشته است. هر چند این به معنای مخالفت با قدرت گرفتن سنیها نبوده است.
از این نظر سفر مالکی به تهران و دیدار وی با مقامهای کشورمان میتواند این اطمینان را به همه گروههای عراقی بدهد که اولویت اصلی ایران ایجاد ثبات و امنیت در عراق است و در این راستا حاضر به استفاده از ابزارهای دیپلماتیک خود است.
در همین راستا هیچ گروهی نباید این انتظار را داشته باشد که جمهوری اسلامی ایران بیشترین حمایت از آنها را به عمل آورد. آنچه برای سیاست خارجی ما در عراق مهم است روندهاست نه افراد. هر چند به صورت طبیعی افراد تفاوتهایی با یکدیگر دارند. متاسفانه آقای مالکی در سالهای گذشته اشتباهاتی داشته که باعث رنجش گروههای شیعی و دوستان سابق وی شده است و برطرف کردن این نارضایتیها کار چندان سادهای نیست.
آنچه اصل است، نه بودن در قدرت بلکه انجام کار مثبت و سازنده است. چه بسا اصرار بیش از حد بر به دست آوردن سمتی، قرب و منزلت فرد را تحت تاثیر قرار داد و اعتبار وی را نزد سایر گروههای سیاسی کاهش دهد، امری که عراق امروز بیشتر از هر زمان دیگری به آن نیاز دارد. در شرایط فعلی خروج از بنبست سیاسی در عراق اولویت بیشتری دارد تا اینکه کدامیک از رهبران شیعیان پست نخستوزیری را در اختیار میگیرد.
رسالت:افتخاری دیگر برای صنعت پزشکی
«افتخاری دیگر برای صنعت پزشکی»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن میخوانید؛دیروز شاهد افتتاح اولین سایت تولید بیوایمپلنتهای چشمی در جهان در شمس آباد قم با حضور رئیسجمهور بودیم. این رکورد علمی در حالی است که دانش فنی تولید بیوایمپلنت های چشمی در آمریکا هنوز به مرحله تولید صنعتی نرسیده است. اگر چه تولید بیوایمپلنت های استخوانی و ایمپلنت های قلبی و عروقی چند سال است که در کشور جریان دارد اما باید گفت تولید انبوه بیوایمپلنت های چشمی - حلقوی از اهمیت فوق العاده ای نسبت به سایر بیوایمپلنت ها برخوردار است.
تولید یک کیلو از بیوایمپلنت ها معادل یک کیلو طلا ارزش دارد و تا امروز این تکنولوژی استراتژیک تنها در انحصار چند شرکت آمریکایی بوده است. شمس آباد قم یکی از 7 مرکزی است که رئیس جمهور قبلا قول آن را داده بود برای تولید انبوه بیوایمپلنت ها در کشور ساخته شود.
تولید صنعتی بیوایمپلنتهای چشمی و پوششی برای نخستین بار در جهان قابلیت و استعداد دانشمندان و متخصصان ایرانی را به رخ جهانیان کشید و نشان داد ایران و ایرانی است که مرزهای دانش را حتی اگر به ستاره ثریا نیز باشد در می نوردد و به پیشرفته ترین علوم دست پیدا می کند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به خصوص در سال های اخیر که به فرموده مقام معظم رهبری یک حرکت علمی در سراسر کشور شروع شده، پیشرفتهای بزرگی برای ایران بدست آمده است که حاصل خودباوری و اعتماد به نفس ملی جوانان این مرز و بوم است. دانشمندان ایرانی در اوج مظلومیت و محرومیت از امکانات پیشرفته آزمایشگاهی و علمی به دستاوردهای بزرگی به خصوص در عرصه فناوری های جهشی و استراتژیک دست یافته اند که جهانیان را مبهوت کرده است.
انحصار گرایی، تبعیض، تحمیل، تبختر، خودخواهی، ناجوانمردی و خست متاسفانه بخشی از واقعیات دنیای علم و فناوری در زمانه ای است که عده ای مدعی شاهراه آزاد اطلاعات هستند.
رمز توفیق بر این خصم متکبر و انحصارطلب که همه چیز را برای خود می خواهد و هیچ چیز را به دیگران نمی دهد مجاهدت علمی در راه خدا و نهضت فراگیر نرم افزاری است. فوران و جوشش تولید علم در کشور آغاز زوال یک جانبه گری های دنیای پیشرفته است. این جوشش علمی مجاهدت مخلصانه در مواجهه با جنگ نرم تمام عیار دشمن است. امروز باید گفت دور زدن تحریم ها تنها با خود باوری علمی موثر است.
پیشرفت های ایران در زمینه پزشکی در سالهای اخیر آنقدر چشمگیر است که به جرات می توان گفت جمهوری اسلامی به یکی از قطب های پزشکی در منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی تبدیل شده است. همین دیروز در دور افتاده ترین نقطه کشور یعنی بیمارستان امام خمینی پارس آباد مغان عمل جراحی ترمیم پارگی قلب انجام شد.
شاخصهای روبه رشد سلامت در کشور، انجام عملهای پیشرفته در داخل کشور و انبوه بیمارانی که برای درمان از کشورهای منطقه به ایران می آیند، 1800 تا 2000 پیوند کلیه، فزون بر 43000 پیوند قرنیه ،50 پیوند ریه و همچنین شمار فراوانی پیوندهای قلب و کبد را از جمله موفقیتها و دستاوردهای جامعه پزشکی کشور در طول سالیان اخیر است.
"رشد 1825 درصدی در نرخ رشد تولیدات مقالات علمی کشور و ربایش این امر از کره جنوبی و ترکیه و تایوان و در زمره پنج کشور تراز اول در انتهای سال 2009 میلادی و رشد تقریباً دو برابری تولیدات حوزه سلامت پزشکی کشور در دوسال اخیر از رهیافتهایی است که قابلیت افتخار و ارزش طرح در خدمت حضرتعالی، دانشمندان عزیز و افاضل گرامی و مردم شریف و قدرشناس کشورمان را دارد."
همین افتخار برای جامعه پزشکی کشور بس که تعداد بیماران اعزامی در سال 88 برای دریافت خدمات درمانی تکمیلی در خارج از کشور کمتر از ده مورد بوده،
97 درصد داروهای تولید کشور در کشور تولیده شدهاند.
در زمینه پیشرفت اخیر نیز باید گفت بیو ایمپلنت ها حداقل در بخش ارتوپدی 30 تا 35 درصد درمانها با جراحی و به کارگیری ایمپلنت ها انجام میشود که یکی از فراگیرترین بخشهای استفاده از تجهیزات پزشکی است و حتی عملهایی چون دریچههای قلب، مغز، چشم، زیبایی وسرطانها بدون استفاده از تجهیزات پزشکی تقریباً غیرممکن است. رئیسجمهوری اسلامی ایران دیروز در مراسم افتتاح طرح تولید انبوه بیوایمپلنتهای پوششی و چشمی از دستیابی ایران به این دانش به عنوان دستاورد بزرگ متخصصان و صنعتگران ایرانی یاد کرد و از آنان خواست در مسیر تعیین مرزهای علم حرکت کنند.
حرکت در مسیر تعیین مرزهای علم ضمن رساندن ایران به نقطه عالی و بی رقیب در دانش و فناوری مایه جهت دهی انسانی و الهی به علم خواهد شد. حرکت علمی در ایران اسلامی بر مبنای معنویت است. متأسفانه کشورهای غربی ضمن انحصار طلبی علمی، از علم سوء استفاده کرده و آن را در جهت مخالف با منافع بشریت و ارزشهای انسانی بهکار گرفته اند.پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:"کلمه الحکمه ضاله المؤمن فحیث وجد ها فهو احق بها": همانا دانش راستین گمشدة مؤمنین است.
امروز یکی از گفتمان های پایه ای کشور، گفتمان پیشرفت علم و فناوری است و با هدایت و التفات ویژه رهبر فرزانه انقلاب کارهای بزرگی برای جبران عقب ماندگی های کشور صورت گرفته است. این موضوع مرهون الگوی اصلاحی جمهوری اسلامی در نهضت تولید علم و جنبش نرم افزاری است که
روز به روز جایگاه ایران را در جامعه علمی ارتقا می دهد.
در پایان می بایست افتخار تولید صنعتی بیوایمپلنتهای چشمی و پوششی برای نخستین بار در جهان را به جامعه صنعتی و پزشکی ایران تبریک گفت.
مردم سالاری:حساسیت های انتخاب نمایندگان ملت در عرصه دیپلماسی
«حساسیت های انتخاب نمایندگان ملت در عرصه دیپلماسی»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم علیرضا سعیدآبادی است که در آن میخوانید؛وقتی به واژگان نماینده ملت بر می خوریم ناخودآگاه به یاد وکلای مجلس شورای اسلامی می افتیم. اما سوال این است که آیا این تمام دامنه و تنها تعریف قابل ارایه درباره نمایندگان ملت است؟در یک تعریف موسع از نمایندگان ملت، آیا کسانی که در سایر قوای کشوری و لشگری در رده های مختلف مسوولیت وظیفه تنظیم، پیگیری و نظارت بر روابط سیاسی، اقتصادی، آموزشی، فرهنگی و دفاعی کشورمان را در برابر بیگانگان به عهده دارند نمایندگان ملت نیستند ؟و در پیشگاه ملت صرفا نماینده مقام مافوق خود هستند؟آیا همانگونه که نمایندگان مجلس شورای اسلامی از سوی مردم انتخاب می شوند و سرآمدان جامعه اند نمایندگان کشور در عرصه های بین المللی اعم از مدیران روابط آموزشی، فرهنگی، دفاعی، اقتصادی و سیاسی همگی به همان اندازه از برگزیدگان و نمایندگان ملت اند؟
در این نوشتار سخن از رای اعتماد مجلس به وزرای دولت و نمایندگی غیرمستقیم مسوولان و دست اندرکاران اصلی دولت در حوزه های داخلی و خارجی از سوی مردم، ساخت نظام سیاسی و یا سهم احزاب و گروه های سیاسی در دولت مطرح نیست.البته اینجا، جای آن هم نیست.اما مدل مربیان تیم های ملی به نظر به این بحث کمک می کند.مدیران ارشد همانند مربیان تیم های ملی که برای بازی های مهم بین المللی سعی می کنند با رعایت استانداردهای فنی و حرفه ای موردنیاز پیراهن تیم های ملی را برتن کسانی بپوشانند که بیشترین شایستگی را برای کسب افتخار نمایندگی ملت دارا هستند آنها نیز با پیروی از این مدل می توانند در انتخاب ها یا بهتر بگوییم انتصاب های خود از استانداردها و سازوکارهایی استفاده کنند که بیشتر به منافع و شان ملت توجه داشته باشند و آن را تضمین کنند.
سوال موکد این است آیا تمامی ایرانیانی که در عرصه های مختلف روابط خارجی ماموریت و مسوولیت های خطیری دارند به همان اندازه که نماینده مقام مافوق خود هستند بی کم و کاست نمایندگان ملت نیز هستند؟آیا رسانه های ورزشی که حتی جزئیات زندگی حرفه ای ملی پوشان را به مخاطبان ارایه می دهند مدل خوبی برای سایر رسانه های ما محسوب نمی شوند تا رسانه ها با پیگیری و حساسیت درباره زندگی حرفه ای مدیران سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و دفاعی کشور در عرصه های بین المللی از موفقیت ها و ناکامی های آنان بنویسند و به افکار عمومی در این موارد شکل دهند و حتی فراتر از آن قدرت و نقش مناسبی برای افکار عمومی در این عرصه های سرنوشت ساز کشورمان پدید آورند؟همه می دانیم در نظام های سیاسی به فراخور درصد توسعه یافتگی هرکشور و نهادینگی حوزه سیاست در آن سعی می شود که اطلاعات طبقه بندی نشده مربوط به سیاست خارجی در عرصه های اقتصادی، فرهنگی، دفاعی و سیاسی و حتی اطلاعات طبقه بندی شده آن حوزه پس از طی یک دوره زمانی تعریف شده در جامعه منتشر و شفاف سازی شود. در اینجا، در تعریف نمایندگان ملت، اول باید گفت ملت، در ادبیات سیاسی به مجموعه ای از افراد انسانی اطلاق می شود که در یک سرزمین معین زندگی می کنند و در اثر زندگی در همان سرزمین مشترک با هم متحد شده اند.این ملت ممکن است از نژادهای مختلف باشند اما سرنوشت و اوضاع و احوال زندگی، آنها را گردهم آورده است و بعد از این که برای مدت مدیدی در طی نسل های متمادی با هم زندگی کردند، دارای آرزوها، علایق و احساسات مشترک، زبان مشترک و فرهنگ مشترک می شوند و همین اشتراک ها است که باعث پیوند آنان می گردد.
از این رو، مفهوم نماینده ملت یعنی این که باید نماینده خوبی برای این آرزوها، علایق، احساسات، زبان و فرهنگ مشترک بویژه در مسائل خارجه باشیم.به نظر نویسنده، مسوولان سیاست خارجی در رده های مختلف نمایندگان ملت و عصاره آن در عرصه های بین المللی هستند و این ویژگی کلیدی را با ترکیبی از تخصص گرایی دانشگاهیان ، میهن پرستی نظامیان، شور حماسی شاعران، نگاه عمیق سینماگران و عشق هنرمندان و همه شهروندان ایرانی به ملت باید در اعماق وجود شان همواره داشته باشند.
اصلی ترین مشکل حوزه سیاست خارجی در کشور ما فقط وجود دستگاه های متعدد یا موازی کاری نیست بلکه مشکل عدم اجماع بر سر نقش نمایندگان ملت در مواجهه با بیگانگان است.برداشت و سو» برداشت و عدم اجماع بازیگران متعدد داخلی از دولتی ها گرفته تا غیردولتی ها، از نخبگان اجرایی تا نخبگان فکری درباره سه مفهوم کلیدی جامعه; اول، منافع ملی که ستاره راهنمای دستگاه دیپلماسی کشورها با تمامی شیوه ها و اشکال سنتی، مدرن و فرامدرن آن است، دوم، هویت ایرانی که سازنده دو تمدن ایرانی و اسلامی است و سهم ارزنده ای نیز در تمدن و میراث مشترک بشری دارد و سوم، استراتژی ملی که پایه و اساس تمامی اقدامات خرد و کلان اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی ما محسوب می شود از اصلی ترین موانع موجود برسر راه فرایند اجماع سازی درکشور است.
در چارچوب این نوشتار، نمایندگان ملت در مسائل خارجه یعنی مدیرانی که مسوولیت تنظیم روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران، پیگیری ها و نظارت براجرای آنها را در تمامی عرصه های اقتصادی، سیاسی،آموزشی، فرهنگی و دفاعی کشور در برابر بیگانگان به عهده دارند یا در آینده خواهند گرفت از نظر شرایط و ویژگی های فردی و حرفه ای باید بااطلاع ترین، باهوش ترین، متعهد ترین ، جامع نگرترین و فرایند گراترین افراد در میان کاندیداهای مطرح برای احراز شرایط تصدی پست های مهم و بی شمار اقتصادی، سیاسی، آموزشی، دفاعی و فرهنگی ایران اسلامی در نظام نوین بین الملل باشند تا کشور بتواند با استفاده از تمامی توانایی ها و مقدورات ملی، بهره برداری منطقی از رفتارهای دوستان و دشمنان و درک درست از ویژگی های ساختاری و هنجاری نظام جدید بین الملل به ایفای نقش همه جانبه تر و بازیگری هنرمندانه ای در قاره آسیا و بویژه در دو ژئوپلتیک شمالی و جنوبی خود دست یابد.از این رو، دیگر میزان نزدیکی یا دسترسی به شخصیت های سیاسی آن هم فقط در فضای شفاهی نباید اصلی ترین ملاک برای برگزیدن و انتصاب مسوولان باشد.
همه می دانیم این ملاک از زمان تشکیل دولت به معنای امروزی در ایران وجود داشته و متاسفانه در دولت ها و فرهنگ سیاسی ما هم تا حدودی رسوب کرده و با گذشت سال های سال از تکاپوی فزاینده و روبه رشد جامعه ایرانی برای رسیدن به توسعه یافتگی، هنوز هم در کشور ما آثار آن کم و بیش وجود دارد اما به نظر نویسنده که خود دانش آموخته روابط بین الملل و کارشناس حوزه فرهنگ و رزمنده و جانباز دوره دفاع مقدس است زمان آن رسیده که فقط منافع و شان ملت در اولویت انتخاب ها یا بهتر بگوییم انتصاب ها قرار گیرد و نه ملاحظات شخصی و درهای مدیریت سیاست خارجی کشورمان برای استفاده حداکثری از سرمایه دراختیار انسانی بر روی تمامی دانش آموختگانی که واجد شرایط حرفه ای اند و در بخش های مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، آموزشی و دفاعی جامعه قرار دارند و می توانند نمایندگان شایسته ای برای ملت مسلمان و با عظمت ایران در صحنه های بین المللی باشند گشوده شود.
کیهان:سفیر وحدت و مقاومت
«سفیر وحدت و مقاومت»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛«استقبال گرم لبنانی ها از احمدی نژاد مهم نیست، حتی سنگ انداختن او به سوی ما هم مهم نیست، اینکه به نزدیکی مرز ما بیاید و این جمله خود را تکرار کند که «اسرائیل رفتنی است» هم مهم نیست، مهم این است که در این سفر، احمدی نژاد روابط ایران را با دولت لبنان به سطح استراتژیک خواهد رساند.»
این بخشی از سخنان «تزیپی لیونی» رئیس حزب کادیما و وزیر خارجه سابق رژیم صهیونیستی است که در حین سفر رئیس جمهور ایران به لبنان بیان کرده است. از نظر لیونی و سایر مقامات و گروههای این رژیم غاصب و نیز از نظر مقامات آمریکایی نکته اساسی و حساس در سفر دکتر محمود احمدی نژاد این است که ایران هم محور مقاومت باشد و هم محور وحدت و همگرایی منطقه ای. اگر ایران، تنها محور مقاومت باشد، گروهی از دولت ها، احزاب و شبکه های اجتماعی در خاورمیانه در مقابل آن قرار گرفته و این نظام اسلامی را تضعیف خواهند کرد و این امید را برای جبهه غرب به وجود می آورد که در نهایت از سوی همین دولت ها و ... مهار گردد.
سفر هیات ایرانی بیش از هر چیز بر مبنای وحدت و همگرایی شکل گرفت البته وحدتی که با حفظ هویت و اصول «بلوک مقاومت» همراه بود. تماس تلفنی رئیس جمهور با مقامات ارشد اردن، عربستان و سوریه و اینکه آنان بطور رسمی در جریان جزئیات برنامه سفر هیات ایرانی قرار گرفتند فضای سیاسی و رسانه ای دولت های عربی را به نفع اهداف این سفر تلطیف کرد تا جایی که بعضی از شبکه های تلویزیونی منطقه ای که خصومت دیرینه ای با جمهوری اسلامی داشتند تا حدود زیادی همراهی کردند. اولین اظهارات رسمی رئیس جمهور که ساعتی پس از ورود به کاخ بعبدا انجام شد نیز بر این نکته تاکید داشت. حضور رهبران همه گروهها و احزاب سیاسی لبنان در ضیافت ناهار و شام که در طول سالهای اخیر بی سابقه بود تا جایی که امین جمیل خطاب به دکتر احمدی نژاد گفت: «چند سالی است که ما دور هم جمع نشده بودیم». دکتر احمدی نژاد بدرستی در جلسه مشترک احزاب لبنانی گفت «تفرقه بزرگترین دشمن لبنان و وحدت مهمترین نیاز آن است». در واقع اظهارات لیونی که ترجمان نگاه صهیونیست ها به سفر هیات ایرانی به بیروت است به خوبی نشان داد که ایران در این سفر دقیقاً به هدف اصلی زده است.
در این بین واکنش آمریکا به سفر احمدی نژاد عجز آلود و تا حدود زیادی احمقانه بود. مقامات رسمی آمریکا از سفر رئیس جمهور ایران و اینکه ممکن است این سفر موضوع پرونده حریری را به نفع مقاومت حل و فصل نماید، ابراز نگرانی کردند. این ابراز نگرانی به خوبی وضعیت پشت صحنه دادگاه رسیدگی به پرونده ترور حریری را برملا کرد چرا که اگر این پرونده سیاسی نباشد نباید کسی را نگران کند جالب این است که سعدالدین حریری نخست وزیر بعد از پایان سفر رئیس جمهور ایران به لبنان اعلام کرد که: «برخلاف مقامات ارشد عربی که وقتی به لبنان می آمدند، خیلی وارد جزئیات پرونده می شدند، رئیس جمهور ایران وارد جزئیات نشد و فقط به من گفت کاری نکنید که وحدت لبنان بهم بخورد.»
آمریکایی ها در یک موضع عجز آلود اعلام کردند که به دلیل سفر دکتر احمدی نژاد به لبنان توافق انجام شده بین واشنگتن-بیروت برای تجهیز ارتش لبنان را به حالت تعلیق درمی آورند این در حالی است که اگر غرب از کمک به تجهیز ارتش لبنان طفره رود با دست خود این موضوع را به ایران واگذار کرده است. واقعیت این است که مدت هاست دولت آمریکا امکان تاثیر گذاری بر تحولات لبنان- و بسیاری از کشورهای دیگر منطقه- را از دست داده است. وضعیت لبنان به خوبی نشان می دهد که سیاست آمریکا در خاورمیانه از اشتباهات فاحش و متداوم مقامات این کشور رنج می برد. بر این اساس «مایکل مالوف» یکی از ژنرالهای سابق پنتاگون یک روز پس از پایان سفر دکتر احمدی نژاد به لبنان با صراحت گفت: «آمریکا دیگر آن نفوذی را که سالها پیش در لبنان داشت، ندارد. واشنگتن زمانی می توانست تاثیرات مثبتی بر لبنان بگذارد ولی این کار را نکرد و اکنون حاصل آن سیاست های اشتباه را مشاهده می کنیم.» وی با اشاره به همگرایی کنونی ایران، ترکیه و سوریه گفت اکنون در خاورمیانه این محور جای آمریکا را گرفته و آن را کمرنگ کرده است.
یکی از روزنامه های لبنانی با اشاره به اهدای دستگاه بسیار پیشرفته «نانو اسکوپ» - که قادر است، اشیاء را 100 هزار بار بزرگتر از میکروسکوپ نشان دهد- به رئیس جمهور لبنان- که از طریق وی به دانشگاه بین المللی لبنان اهداء شد- نوشت سالهاست که به غرب می گوییم بیایید ما را در صنعتی شدن لبنان کمک کنید ولی آنان امتناع می کنند و حالا ایران بدون تشریفات دستاوردهای علمی خود را در اختیار ما می گذارد. در پایان سفر هیات ایرانی، جمع زیادی از تجار لبنانی طی بیانیه ای اعلام کردند که سفر رئیس جمهور ایران به لبنان به صنعت، تجارت و کسب و کار در لبنان رونق تازه ای خواهد داد چرا که اینک یک بازار بزرگ در خاورمیانه به روی ما گشوده شده است. تجار لبنانی با اشاره به امضای 16 سند همکاری اقتصادی میان ایران و لبنان- که عمده ترین آنها در حوزه انرژی و ساخت چند پالایشگاه بزرگ نفت در لبنان بود- اعلام کردند لبنان به زودی مرکزیت اقتصادی خود را در خاورمیانه احیا می کند.
واکنش رژیم صهیونیستی هم به این سفر شنیدنی بود. همزمان با حضور دکتر محمود احمدی نژاد در بیروت، این رژیم اعلام کرد که یک مانور 10 روزه را در آب های دریای مدیترانه برگزار می کند و در عین حال نیروهای زمینی و زرهی خود را به حال آماده باش در آورد در این روز باراک وزیر جنگ رژیم صهیونیستی به بلندی های اشغالی جولان رفت و در حالی که از یک تانک پیاده می شد در پاسخ به سوال خبرنگار که در مقابل احمدی نژاد چه سخنی دارید اعلام کرد که «ما آماده ایم» در همان حال بنیامین نتانیاهو نخست وزیر این رژیم در دومین روز حضور احمدی نژاد به منطقه شمالی فلسطین- همانجا که موجودیت نامشروع این رژیم در سال 1948 اعلام شد- رفت و اعلام کرد که اسرائیل ماندنی است.
این عکس العمل فوری مقامات رژیم صهیونیستی به خوبی تزلزل این رژیم در مواجهه با مقاومت را مشخص می کند در واقع هم باراک و هم نتانیاهو قبول کردند که «اسرائیل رفتنی است» جالب این است که همزمان با دومین روز سفر رئیس جمهور به لبنان، جمع زیادی از ساکنان یهودی شهرک های صهیونیستی در قدس غربی در یک راهپیمایی و در حالی که به سمت ساختمانهای دولتی سنگ می زدند اعلام کردند که این همان سنگ های احمدی نژاد است که قرار بود او به سمت اسرائیل پرتاب نماید. این صحنه به خوبی نشان داد که اسرائیل از درون دچار فروپاشی عمیق است و این سخن احمدی نژاد از دقت بالایی برخوردار است: «دنیا بداند صهیونیست ها رفتنی هستند.»
یک نکته دیگر سفر این بود که در میان 16 یا 17 سند همکاری اقتصادی که به امضای مسئولان اقتصادی ایران و لبنان رسید، هیچ سند نظامی و امنیتی به چشم نمی خورد کما اینکه در میان اظهارات و برنامه های هیات ایرانی هم نشانه ای از برنامه خاص نظامی ایران در لبنان به چشم نمی خورد این موضوع به خوبی نشان داد که از نظر ایران، مسئله لبنان امنیتی یا نظامی نیست بلکه لبنان از یک سو نیاز به همدلی درونی و منطقه ای و از سوی دیگر نیاز به بازسازی اقتصادی دارد، این دو موضوعی است که کسی در آن مناقشه نمی کند؛ نه از درون لبنان و نه از بیرون کسی نمی تواند علیه همگرایی و یا علیه کمک به بازسازی اقتصادی لبنان حرف بزند. این بخشی از مدیریت هوشمندانه ای است که در این سفر با دقت دنبال شده است.
یک نکته مهم دیگر این سفر شادابی آن بود، سرودهایی که ساخته شد، مراسم نمادین برنج پاشی- که مادران برای بدرقه جوانان خود انجام می دهند- و گستره تصاویر حضرت امام خمینی(ره)، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای- دام ظله- و آقای دکتر احمدی نژاد، سفر را الهام بخش کرده بود. در واقع روزهای چهارشنبه و پنجشنبه در لبنان به یک جشن بزرگ، فراموش نشدنی تبدیل گردید.
تاکیدات خاص مردم لبنان، مقاومت مسئولان و رسانه های لبنانی بر نقش احیاگر انقلاب اسلامی و رهبری پرجاذبه آن نشانگر آن بود که مردم لبنان رمز اقتدار خود را پیدا کرده اند. و این البته فقط حکایت لبنان نیست حکایت هر قطعه از خاورمیانه و شرق و غرب این منطقه است و چه کسی است که نتواند دست خدا را در این همه احساسات پاک مشاهده کند.
ابتکار:اتحاد در داخل، اقتدار در خارج
«اتحاد در داخل، اقتدار در خارج»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم جاماسب محمدی بختیاری است که در آن میخوانید؛سفر آقای دکتر احمدی نژاد به لبنان با استقبال بی نظیر و گسترده مردم آن کشور مواجه شد. شور و شعف مردم لبنان در استقبال از یک مسئول ایرانی از چنان گستردگی برخوردار بود که باعث رقابت و حسادت دشمنان ایران بخصوص کشورهای عرب منطقه و از طرفی باعث انفعال آنان شد.انفعال کشورهای منطقه میتواند یک فرصتی باشد تا مسئولین بتوانند در داخل به ترمیم و بهبود اوضاع داخلی بپردازند. به دلیل غلبه گفتمانی متفاوت از جمهوری اسلامی در دهه سوم انقلاب، اندیشه اسلام سیاسی با یک چالش جدی مواجه شد .اکنون که مسئولین سیاسی کشورمان طعم شیرین محبوبیت را در عرصه جهانی چشیدند،فرصتی است تا برای زدودن فضای بی اعتمادی در داخل، تلاشها و اصلاحات موثری برای احیا و ترمیم فضای عمومی انجام دهند.
وقتی که نظام سیاسی بتواند در بحرانهای داخلی از جمله بحران مشروعیت و کاهش فاصله بین “ دولت –ملت” غلبه کند در واقع دوام و بقاء خود را تضمین کرده است . محبوبیت هر نظام سیاسی مبتنی بر اندیشههای جهانشمولی، وقتی میتواند پایدار و مداوم باشد که بتواند در داخل عملکرد موفقی داشته باشد تا بتواند آن الگوی موفق را به گیتی عرضه کند و تاثیر فکری در دیگر نقاط جهان را در پی داشته باشد .
سعه صدر وتدبیر جناب آقای احمدی نژاد در بین گروههای متعارض و مخالف لبنانی و گامهای وحدت بخش او که انعکاسی از فرهنگ و تمدن ایرانی است قابل تحسین است . اما اکنون این سوال در اذهان عمومی مردم ایران و افکار عمومی مطرح است که اگر با تدبیر و سعه صدر آقای احمدی نژاد،سعد حریری و سید حسن نصرالله میتوانند در کنار هم قرار گیرند آیا این وحدت بخشی قابل تعمیم به داخل کشور است؟چرا در داخل چنین مهندسی اجتماعی و سیاسی صورت نمیگیرد تا ظرفیتها و نیروهایی که اکنون هر کدام در گوشه و کناری به تحلیل میروند و دچار فرسایش روزمرگی هستند جلوگیری شود .
حال که مواضع مسئولین سیاسی کشورمان در بیرون از مرزها با استقبال روبرو است،لازمه نافذ بودن این مواضع و اسلام سیاسی برخاسته از ایران این است که از اوضاع داخلی ایران یک تصویر شفاف تر و دلنشین تری ارائه شود . نگارنده برای کاهش شکاف بین دولت و ملت و احیای فضای بی اعتمادی به برخی از مهمترین راهکارهای تقویت پایههای داخلی نظام به طور سطحی و گذرا میپردازد .
1- تمام قرائتهای موجود در مذهب تشیع به رسمیت شناخته شود : به رسمیت شناختن سایر قرائتها در مذهب تشیع باعث همراه شدن جمعیت کثیر شیعیان ناراضی و علمای منتقدی است که از نفوذ قابل توجهی در داخل و خارج برخوردارند .
2- تلاش برای رفع تبعیض بین شیعه و سنی : همانگونه که نظام سیاسی ما از تودههای مسلمان به عنوان یک قدرت قابل اتکا مینگرد ، باید این واقعیت را بپذیرد که اکثر مسلمانان جهان را برادران اهل سنت تشکیل میدهند .همانگونه که در خارج از کشور به برادران اهل سنت به عنوان همراه و متحد نگریسته میشود،در داخل نیز به برادران اهل سنت که به دلیل ملیت مشترک با حکومت مرکزی از اشتراکات بیشتری برخوردارند، توجه شود و تلاشهای موثر و جدی برای رفع تبعیضات صورت گیرد تا هم هموطنان عزیزمان به حقوق و مزایای خود دست یابند و هم ضریب امنیت ملی مضاعف گردد.
بهره مندی تمام شهروندان ایرانی از آزادیهای سیاسی و مدنی نشان دهنده ظرفیت بالای اسلام سیاسی، به عنوان یک الگوی موفق در جهان اسلام و یک رقیب جدی فکری و ایدئولوژیک با تفکر لیبرال دموکراسی در جهان است.اندیشه اسلام سیاسی وقتی از پایداری و تداوم برخوردار است که حکومت بتواند یک امنیت همه جانبه اعم از امنیت روانی،امنیت شغلی،امنیت اقتصادی برای شهروندان خود در داخل ایجاد کند و چهره کارآمدتری از نظام سیاسی ارائه دهد. لازمه این کارآمدی بهبود اوضاع سیاسی،اقتصادی و اجتماعی ایران است .
ایران:گفتوگو در اوج قدرت
«گفتوگو در اوج قدرت»عنوان سرمقاله روزنامهی ایران به قلم مرتضی قمریوفا است که در آن میخوانید؛جمهوری اسلامی ایران در حالی سال 89 را آغاز کرد که پرونده انتخابات ریاست جمهوری و فتنه پس از آن را با «اقتدار کامل» بست و با عبور پیروزمندانه از یک ماجرای سخت و پیچیده سیاسی، به تثبیت بیشتر فضای داخلی و تعمیق مردمسالاری دینی پرداخت و بدین گونه مدیریت موفق خود را به رخ جهانیان کشید.
فراتر از مسائل سیاسی داخلی، ایران در طول سال 88 و امسال با تدابیر رهبر معظم انقلاب و رئیسجمهور و دولت انقلابی در صحنههای بینالمللی خوش درخشید و توانست با قدرت افزونتری اهداف مهم انقلاب و نظام را به پیش برد. اکنون با قاطعیت میتوان گفت که جمهوری اسلامی ایران یکی از قدرتهای مهم و تأثیرگذار منطقهای و بینالمللی است و در هر حرکت جهانی یکی از پارامترهای مؤثر به حساب میآید و نگاهها به « بله یا نه» کشورمان دوخته شده است.
صحنههای عراق، افغانستان، فلسطین و لبنان در خاورمیانه به خوبی ترجمان نقش عمیق و وسیع جمهوری اسلامی ایران است و از همین روست که اکنون تحلیلگران جهانی از شکست استراتژی ایالات متحده در خاورمیانه به دلیل سلطهآمیز بودن اهداف و بخصوص عدم همراهی ایران با آن و بالعکس فعالیتهای کشورمان در این حوزه جغرافیایی یاد میکنند. امریکای لاتین، آفریقا، قفقاز، آسیا و حتی اروپا و امریکا امروز شاهد ارتقای قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران در همه ابعاد استراتژیک و حتی درون مرزی خود هستند و این موضوع بارها از زبان صاحبنظران و سیاستمداران غربی در گزارشهای مختلف بیان شده است.
همسو با چنین فضایی پیشرفتهای خیرهکننده علمی و فناوری ایرانیان و همچنین اقتصاد رو به توسعه و شتابان ایران، همه و همه «قدرت ملی و فراملی» کشورمان را در «وضعیت اوج» قرار داده است. بدیهی است درک عمیق این واقعیات درباره «تراز قدرت» جمهوری اسلامی ایران، هم از سوی دولتمردان کشورمان و هم از سوی کشورهای دیگر و نهادهای بینالمللی ضرورتی حیاتی است تا در چنین شرایطی بتوانیم به طور حداکثری «منافع ملی»مان را به پیش ببریم. بدیهی است با فهم تراز جدید قدرت جمهوری اسلامی ایران، دیگر نباید شاهد «دیپلماسی 2 مسیره» (تحریم – مذاکره) از سوی غرب با ایران باشیم؛ چه با تحولاتی که در 5/1 سال اخیر و شکست انواع فتنهها، فشارها و تحریمها اتفاق افتاد، دیگر غربیها چارهای جز گزینه «میز مذاکره» ندارند و در چنین شرایطی جمهوری اسلامی ایران حاضر بوده و هست در قالب «بسته پیشنهادی به روز شده خود» (منتشره در شهریورماه 88) و همچنین بر مبنای مباحث نامه آقای دکتر جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی (تیرماه 89) به خانم کاترین اشتون، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا، به گفتوگوی «جامع و سازنده» با گروه موسوم به 1+5 (اعضای شورای امنیت + آلمان) بپردازد. بر این اساس مذاکرات در چارچوب مسائل و چالشهای مهم جهانی در حوزههای سیاسی – امنیتی، بینالمللی و اقتصادی (مصرح در بسته پیشنهادی و نامه جلیلی به اشتون) خواهد بود.
در موضوع هستهای نیز ایران تنها آمادگی خود را برای گفتوگو و همکاری در زمینههای خلع سلاح هستهای، جلوگیری از اشاعه سلاحهای هستهای و نیز چگونگی همکاری برای استفاده همه اعضای NPT از فناوری صلحآمیز هستهای اعلام کرده است. از اینرو تأکید خانم اشتون برای «ازسرگیری مذاکرات ایران و 1+5 در موضوع هستهای و بهمدت 3 روز در وین» قابل فهم و مسموع نیست؛ چرا که؛
1- ایران در گفتوگوهای ژنو یک در تیرماه 87 و ژنو 2 در مهر 88 به صراحت اعلام کرد که حول بسته پیشنهادی حاضر به گفتوگو است و در ادامه در نامه دکتر جلیلی به خانم اشتون هم بر همین امر تأکید شد و علاوه بر آن با توجه دادن وی به ظرفیتهای سیاسی، اقتصادی، منطقهای و بینالمللی جمهوری اسلامی ایران، آمادگی کشورمان برای گفتوگو درباره همکاریهای سازنده بینالمللی برای رفع نگرانیهای مشترک اعلام گردید و انگارهها و پرسشهای رئیسجمهوری اسلامی ایران (هدف از گفتوگو، تعامل و همکاری است و نه ادامه روند دشمنی و تقابل با حقوق ملت ایران / آیا به منطق گفتوگو که لازمه آن اجتناب از هرگونه تهدید به فشار است، التزام خواهید داشت؟ / برای روشن شدن مبانی مشترک گفتوگو، نظر روشن و صریح شما درباره سلاح هستهای رژیم صهیونیستی چیست؟) برای ارائه پاسخ پیش از تداوم گفتوگوها مطرح شد که متأسفانه تاکنون با عدم پاسخ اتحادیه اروپایی و خانم اشتون و انفعال وی در حوزه عمل (گفتوگو و مذاکره) مواجه شده است. در این میان تغییر جایگاه قدرت در لندن و شکست حزب کارگر و در نتیجه تضعیف پشتوانه خانم اشتون و در ادامه آن کاهش سطح فعالیت رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپایی برای ایران قابل درک است.
2- جمهوری اسلامی ایران همواره تأکید کرده است که درباره مسائل فنی و حقوقی فعالیت صلحآمیز هستهای خود تنها با نهاد تخصصی مرتبط با آن یعنی آژانس بینالمللی انرژی اتمی مذاکره و گفتوگو میکند که تاکنون همین مشی منطقی پیش رفته است و این موضوع حتماً باید برای خانم اشتون فصلالخطاب باشد.
3- ایران و اتحادیه اروپایی همچنان که در گذشته توافق کرده بودند، ترکیه میزبان مذاکرات تهران و 1+5 تعیین شده بود و براین اساس، اگر قرار بر آغاز مذاکرات باشد، در ترکیه و نه وین میتواند باشد. همچنین در چارچوب بسته پیشنهادی و نامه دکتر جلیلی، مذاکرات میتواند هر چند روز باشد؛ 3 تا 30 روز! مهم آن است که تاکتیک نافرجام «مذاکره برای مذاکره» کنار گذاشته شود و همچنان که دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان تأکید کرد، روند پرهزینه و بینتیجه گذشته باید برای غربیها تجربهای باشد که با احترام به ملت ایران و اعتراف به ظرفیتهای ممتاز کشورمان، درک کنند «گفتوگو برای همکاری» تنها گزینه ممکن و یک فرصت برای آنان است.
این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران در سطوح فنی و تخصصی فعالیت صلحآمیز هستهای نسبت به سال گذشته پیشرفتهای بسیاری داشته که از جمله آن سوختگذاری نیروگاه اتمی بوشهر و راهاندازی قریبالوقوع آن، شروع غنیسازی 20 درصدی و تولید 30 کیلو اورانیوم 20 درصد غنی شده برای مصارف رآکتور پزشکی تهران میباشد. این در حالی است که بزودی نیز خبر خوش هستهای دیگری اعلام خواهد شد.
همه اینها باید به قدر کافی طرفهای غربی را با شرایط خطیر کنونی جمهوری اسلامی ایران آگاه کرده باشد و براین اساس، نگاه تهران در گفتوگوهای جامع و سازنده با غرب از چنین دالانی میگذرد؛ «گفتوگو در اوج قدرت.»
آفرینش:تاملی در آتشفشان ایدز
« تاملی در آتشفشان ایدز»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛اظهارات وزیر بهداشت کشور در حاشیه نشستی درباره ایدز و اشاره وی به موفقیت در کاهش نرخ شیوع ایدز در میان معتادان تزریقی زندانی از 8.3 به 4.1 و قابلیت کاهش به صفر همراه با هشداری نیز بود هشداری که سالهاست کارشناسان از وقوع وافزایش ان در جامعه به مسئولان کشور گوشزد کرده بودند. در این بین وزیر بهداشت اشاره کرده است که در حال حاضر هفت درصد از مبتلایان به ایدز را افراد در معرض خطر مسایل اخلاقی و رفتاری تشکیل میدهنداما با افزایش رفتارهای پرخطر در آینده ممکن است با آتشفشانی از بیماری ایدز در کشور روبرو شویم.
آتشفشانی که به نگاه بسیاری سالهاست که حرکت فزاینده وتدریجی خود را در کشور آغاز کرده و در صورت عدم بکارگیری اقدامات لازم بیم افزایش همه گیری ایدز کشور را تهدید می کند .در واقع اکنون بیش از دو دهه از شناسایی نخستین مبتلا به ایدز در ایران میگذرد در این دوره بحث و گفتگو درباره ایدز انجام نمی گرفت و تصور بسیاری بر این بود که جامعه ایران به دلیل فرهنگ و باورهای دینی در برابر هجوم رفتارهای پرخطر مرتبط با ایدز ایمن خواهد بود اما با آغاز اپیدمی ایدز از طریق زندان و تزریق خونهای آلوده بسیاری به اهمیت اگاهی بخشی به شهروندان صحه گذاشته ودولت نیز تلاش هایی را در این زمینه آغاز کرداما در واقع این تلاش ها واگاهی بخشی درمورد خطرات ایدز نتوانسته جلو افزایش مداوم ان را در جامعه بگیر د چه اینکه در واقع در سالهای گذشته از یک سو مقامات دو لتی با ارائه آمارهایی بیشتر از اعتیاد تزریقی با حدود 71 درصد به عنوان دلیل اصلی بروز ایدز نام برده اند از سوی دیگر برقراری رفتارهای پرخطر جنسی و روابط جنسی چندان مورد توجه قرار نگرفته و آماری ندادهاند و عملا در مورد آن تا حدی پرده پوشی نیز شده است .
در این راستا اینک که خطر موجهای بعدی این بیماری از طریق رفتارهای جنسی نگرانیهای زیادی به وجود اورده باید توجه داشت که پتانسیل های گسترده ای برای این موج جدید ایدز در کشور فراهم است یعنی از یک سو وقتی سن ازدواج بالا رفته و از سوی دیگر آمار طلاق رو به افزایش بوده که به تبع تماس جنسی محافظت نشده و غیر اخلاقی نیز تاحدی افزایش یافته و در نتیجه شیوع موارد ابتلا به ایدز از طریق این شکل از تماسهای جنسی شدت یافته و از سوی دیگر نیز آمار های مختلف دولتی وغیر دولتی نیز حکایت از ابتلا ی 20 تا 50 در صد زنان خیابانی به بیماری ایدز دارد امری که در کنار عدم آموزش کافی جوانان و نوجوانان در زمینه رفتارهای جنسی منجر به گسترش ایدز در کشور می شود.
همین خطرات است که نشان می دهد که موج جدیدی از ایدز از طریق رفتارهای جنسی کنترل نشده در کشور رو به فزونی است واین بین قشر جوان و نوجوان جامعه هستند که بیش از سایرین در معرض خطر قرار دارند لذا در این راستا باید با اتخاذ راهکارهای علمی و اجرایی، جامعه را از پیامدهای ناگوار ایدز مصون نگه داشت و با تدوین برنامههایی از موجی که احتمال بروز آن در آینده بیشتر وبیشتر میشود جلو گیری کرد.
آرمان:واگذاری مدارس دولتی خلاف قانون اساسی و عدالت
«واگذاری مدارس دولتی خلاف قانون اساسی و عدالت»عنوان سرمقالهی روزنامهی آرمان به قلم دکتر حسین راغفر است که در آن میخوانید؛کمیسیون تلفیق مجلس، توافق دولت و آقایان ابوترابی، باهنر و عبداللهی برای واگذاری «حداقل 20» درصد از مدارس دولتی در طول برنامه پنجم را تصویب کرد. در صورت تصویب نهایی مصوبه کمیسیون تلفیق در صحن علنی مجلس، دولت میتواند تا صد در درصد مدارس دولتی را در طول برنامه پنجم به بخش غیر دولتی واگذار کند. واگذاری مدارس دولتی یک فاجعه است. طبق قانون اساسی دولت مکلف است آموزش و پرورش رایگان در اختیار مردم قرار دهدواین
اقدام برخلاف شعار حمایت از مستضعفان است . انگلستان که مهد سرمایه داری صنعتی است از سیستم آموزش و پرورش رایگان برخوردار است و بسیاری از خدمات رایگان به کودکان ارائه میشود. اما تعدادی از بچهها در کشور به دلیل پرداخت مبالغی که در مدارس دریافت میشود قادر به تحصیل نیستند چرا که خانواده هایشان توانایی پرداخت این هزینهها را ندارند.
با روند شکلگیری مدارس غیر انتفاعی و غیردولتی در کشور و کم توجهی به تعهدات اجتماعی شاهد رشد ناهنجاریها هستیم. طبق قانون اساسی و نیز ذات دولت بودن اقتضا میکند که دولت در فراهم کردن آینده کشور که مبتنیبر آموزش و پرورش، پرورش نیروی انسانی و آموزش عالی و تحقیقات است باید تلاش کند.
فرار مغزها نشان دهنده این است که کم توجهی به آموزش میتواند تا چه حد تاثیرات مخربی در جامعه داشته باشد و اینگونه ظرفیتهای مولد کشور به شدت کاهش پیدا میکند. در عصری که عصر سرمایه انسانی است، رشد و توسعه اقتصادی مشروط به داشتن این سرمایه است که فقدان سرمایهگذاری کافی ناشی از عدم پایبندی به مسئولیتهای اجتماعی است و عدم مدیریت این سرمایهها میتواند آثار مخربی در آینده برای کشور داشته باشد.
واگذاری مدارس دولتی به بخش غیردولتی به معنای خصوصیسازی آموزش و پرورش، آموزش عالی و تحقیقات است و هزینههای آن را نسلهای آینده خواهند داد و آثار مخربی برای اقتصاد و جامعه خواهد داشت. امروز شاهد نوعی فرسایش انضباط اجتماعی هستیم که ناشی از رشد گروههایی است که از آموزش کافی برخوردار نیستند و هیچ آیندهای نداشته و فاقد هرگونه سرمایه هستند.
این قشر در دام کانونهای بزه و جرم و جرائم قرار میگیرند و میتوانند خوراک مناسبی برای گروههای تبهکاری باشند. اینگونه است که این عامل از عوامل توسعه اعتیاد به موادمخدر و رشد ناهنجاری در جامعه میتواند باشد.
جهان صنعت:سایههای تهدید
«سایههای تهدید»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت به قلم ستاره شهریاری است که در آن میخوانید؛ نوسانات بازار طلا و ارز و استقبال سرمایهگذاران از رشد قیمتی این بخش در روزهای گذشته بورس را زمین زد به طوری که در هفته گذشته دماسنج اقتصادی کشور هزار واحد پایین آمد و دوباره به محدوده مقاومتی 17 هزار واحد بازگشت، گویا این بار نقدینگی به بازار طلا و ارز هجوم آورده است.
واضح است که در بازار سرمایه هر شخص به دنبال کسب سود است و حال آنکه گرایش افراد تعیینکننده روشهای دستیابی به این هدف خواهد بود.هرچند تصور میشد با بازدهی بالای بورس در شش ماهه ابتدای سال و اعلام حمایت مسوولان از این بازار دیگر هیچ بازاری نتواند به عنوان رقیب این بازار اعلام حضور کند، به نظر میرسد هنوز هم انگیزه کسب سود در کوتاهمدت آنقدر شدید است که به یکباره اکثریت جامعه سرمایهگذار طلا و ارز میشوند.
اما نکته قابل تامل در اینگونه سرمایهگذاریها قابلیت نقدشوندگی پایین آن است و این در حالی است که تنوع ابزارهای سرمایهگذاری در بورس و نیز حمایتهای متوجه این بازار هنوز هم میتواند به عنوان یک انگیزه قوی برای ورود و حضور در چنین بازاری باشد.
از سوی دیگر شاید اتفاقی که در سال 83 برای سرمایهگذاران بورسی رخ داد، اکنون در انتظار سرمایهگذاران طلا و ارز باشد و این در حالی است که رویداد حبابی شدن بورس در سال 83 با تحلیل و مطالعه قابل درک بود حال آنکه ریسک سرمایهگذاری در حوزه طلا و ارز بیش از آن است که بتوان تحلیل درستی از آن داشت به ویژه آنکه اکثر سرمایهگذاران این بخش در هفتههای گذشته را افرادی تشکیل میدهند که کمتر به دنبال تحلیل و بیشتر به دنبال جو بازار هستند.
بر این اساس هرچند بورس در هفته گذشته نگران خروجی سرمایهگذاران و ورود شاخص به ارقام منفی بود اما با بررسی شرایط موجود به نظر میرسد تهدید جدی برای بازار وجود نخواهد داشت و روند رو به رشد تنها با اندکی تعدیل همراه خواهد شد.
دنیای اقتصاد:آسیبشناسی بورس تهران
«آسیبشناسی بورس تهران»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم علیرضا کدیور است که در آن میخوانید؛بورس تهران پس از ثبت میانگین بازدهی دو درصدی در نیمه نخست مهرماه و لمس لحظهای سطح 19 هزار واحد در هفدهم ماه جاری، طی هفته گذشته با عقبنشینی شاخص کل و از دست رفتن بازدهی کسب شده مواجه بوده است؛
به نحوی که در حال حاضر بازدهی بورس طی مهرماه، به منفی 5/3 درصد رسیده است. هرچند بورس تهران طی نیمسال اول 89 با ثبت میانگین 7/48 درصدی یکی از دورههای پررونق خود را سپری کرده است، اما سقوط قیمت سهام طی روزهای گذشته، نگرانیهایی را در میان فعالان بازار سرمایه درپی داشته است.
باید توجه داشت رفتار قیمت سهام در کلیه بورسها از جمله ایران بهگونهای است که قیمتها پس از یک دوره جهش هیجانی و سریع، باید مدتی را جهت تثبیت قیمتهای جدید به صورت دوران استراحت سپری کنند. وضعیتی که در شرایط فعلی به نظر میرسد دلیل اصلی افت قیمتها در بورس تهران است. اما دلیل اصلی و بنیادی ریزش قیمتها در بورس را نه فقط در گذران دوران استراحت، بلکه باید در عوامل اقتصادی جستوجو کرد.
در وهله نخست دخالتهای عمدی دولت و بانک مرکزی در بازارهای رقیب بورس به ویژه بازار مسکن و پول طی دو سال گذشته، تنها گزینه بورس را در مقابل سرمایهگذاران قرار داده است. بورسی که به دلیل کم بودن عمق آن، چارهای جز افزایش سهام را پیشروی سرمایهگذاران و فعالان خود قرار نمیدهد.
در واقع اگر دخالتهای دولت و بانک مرکزی در بازار پول و مسکن طی دوسال گذشته رخ نمیداد، بورس تهران نیز به طور قطع نمیتوانست طی 5/1 سال گذشته بازدهی 140 درصدی را برای سرمایهگذاران به ارمغان آورد. اما با وجود تداوم دخالتها طی ماههای اخیر، اجبار دولت به اجرای طرح تحول اقتصادی و هدفمندسازی یارانهها در حال باز پسگیری مزیت بورس تهران به عنوان بازار بدون رقیب برای کسب بازدهی است.
به بیان دیگر در شرایطی که متغیرهای پیشین کنترلی دولت و بانک مرکزی در بازار مسکن و پول همچنان بدون تغییر باقی مانده است، اجرای طرح تحول و اثرات آن بر متغیرهای کلان اقتصادی، بورس تهران را در نقطه ضعف نسبت به سایر بازارها قرار داده است. تحرکات روزهای اخیر بازارهای ارز، طلا و مسکن که بعضا به دلیل نگرانی مردم از آثار هدفمندسازی یارانهها رخ میدهد، خود گواهی بر جذابتر شدن این بازارها برای سرمایهگذاری نسبت به بورس است.
نگاهی به روند تغییرات شاخص بورس در سال جاری نشان میدهد، بورس پس از دستیابی به سطح 14 هزار واحد در پایان فروردین ماه 89، ماههای اردیبهشت و خرداد را با نگرانی از اجرای طرح تحول در شرایط به نسبت باثباتی سپری کرد، اما قطعیت عدم اجرای طرح تحول در نیمه اول سال در روزهای پایانی خردادماه، موتور محرک جهش 5 هزار واحدی شاخص در فاصله تنها 3 ماه شد.
وضعیتی که به نظر میرسد این بار در شرایطی که قیمت سهام برخی شرکتها به شدت افزایش پیدا کرده است، در حال تشدید شدن است.
در این شرایط تصور برخی مسوولان اقتصادی در خصوص جابهجایی سرمایهها در بورس از صنایع انرژیبر به صنایع مصون از اجرای طرح تحول نیز به دلیل جذابتر شدن بازارهای رقیب بورس نمیتواند قرین واقعیت شود.