تاریخ انتشار : ۰۹ آذر ۱۳۸۹ - ۱۳:۲۴  ، 
کد خبر : ۱۸۶۱۵۷

بردگی زنان در نظام استکباری غرب

مقدمه: موعود شماره 116 ماهنامه فرهنگی، اعتقادی و اجتماعی "موعود" با عناوین زیر منتشر شده است: راز درهای بسته، دعا حلقه اتصال عبد و معبود، الگوهای مصرف چند ملیتی، چشم در راه، جان شیفته، سرمایه‌داری پیاده نظام دشمن، تفسیر ادبی دعای ندبه، رویارویی تمام اسلام با تمام کفر، کیفر خواست علیه نظام سلطه و تعدادی عناوین دیگر در ذیل، مقاله اخیر را که نوشته ابراهیم شفیعی سروستانی است، برای بهره‌مندی خوانندگان درج می‌کنیم.

تمدن غربی که از قرن 19 م. به بعد به تدریج دوران رشد و بلوغ خود را آغاز کرد و به اوج شکوفایی خود رسید، با سرعتی شگفت آور همه جهان را درنوردید، تا آنجا که با پایان قرن بیستم میلادی، کمتر کشوری در جهان باقی مانده بود که در فرهنگ، سیاست و اقتصاد شیفته و دنباله رو تمدن غربی نباشد.
این تمدن تمامیت خواه و سلطه طلب با ادعای برتری در همه شئون اجتماعی از فرهنگ و اخلاق و فنون ملک‌داری گرفته تا اقتصاد و صنعت و فناوری، از آغاز تولد خود همه تمدن‌های موجود را به سخره گرفت و فرهنگ، اخلاق، آداب و رسوم نظام و حقوقی آنها را عقب مانده، بدوی و دور از عدالت و انسانیت معرفی کرد.
امروز، در اوج سلطه تمدن غربی بر جهان و در زمانی که نظریه پردازان غربی آن را پایان تاریخ و عصر حاکمیت بلامنازع الگوی دمکراسی لیبرال بر جهان معرفی می‌کنند، بیش از هر زمان دیگر نشانه‌های افول و شکست این تمدن هویداست و با اندکی تامل می‌توان این نشانه‌ها را در همه حوزه‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ملاحظه کرد. در این مقاله، بحران‌های موجود در زمینه موضوع زن و خانواده، بررسی می‌شود.
جنبشی که در قرن نوزدهم میلادی با شعار "فمینیسم" (زنگرایی) و با هدف به دست آوردن حقوق برابر با مردان آغاز شد، در عمل موجب به وجود آوردن بحران‌های سهمگین در عرصه روابط خانوادگی و تنزل جایگاه و شخصیت انسانی زن گردید. در این گفتمان جدید، زن از انسانی با ویژگی‌های متعالی به "کالا"ی جنسی و موضوع سودآورترین تجارت جهانی (تجارت سکس)، "مشتری" تولیدات رنگارنگ صنایع بهداشتی، آرایشی، پوشاک و... در جهان سرمایه‌داری و "ابزار"ی برای عرضه و فروش هر چه بیشتر کالاهای تولیدی شرکت‌های بزرگ ملی و فراملی تبدیل شد.
نگاهی به برخی از بحران‌هایی که امروز جهان غرب در عرصه مباحث زن و خانواده با آنها روبه رو است، برای درک جایگاه زن و خانواده در دوران معاصر راهگشاست.
1 - بحران اخلاقی
در دنیای امروز، صنعت پورنو گرافی (هرزه نگاری) و صنعت سکس (روسپیگری) تبدیل به دو صنعت گسترده با گردش مالی ده‌ها میلیارد دلار در سال شده است. نگاهی به برخی آمارهای رسمی، عمق این فاجعه انسانی را بیشتر روشن می‌کند.
الف) صنعت هرزه‌نگاری 
هر ساله در "آمریکا" سیزده هزار فیلم پورنو تولید می‌شود. بر پایه گزارش "1 - temet gilter review" در آمد جهانی پورنو، شامل پخش فیلم در هتل‌ها، کلوپ‌های سکس و صنعت رو به گسترش سکس الکترونیک، در سال 2006 م. نود و هفت میلیارد دلار بوده است. این درآمد با درآمد شرکت‌های پیشرو در امر فناوری، مانند "مایکرو سافت"، "گوگل"، "آمازون"، "ای بی"، "یاهو"، "اپل"، "نت فلیکس" و "ارث لینک" برابری می‌کند.1 
شرکت:جنرال موتورز" صاحب "tv Direct" هر ماه چهل میلیون تصویر پورنو روانه خانه آمریکایی‌ها می‌کند. شرکت‌های "At&T" و جنرال موتورز نزدیک به هشتاد درصد دلار‌های صرف شده توسط کاربران و مصرف کنندگان صنعت پورنو را پارو می‌کنند.2 
توماس مور، نویسنده معرف آمریکایی، در توصیف وضعیت جامعه آمریکا در این زمینه می‌نویسد: ما سال‌هاست که مذهب خویش را از دست داده‌ایم. البته من در مورد مجموعه‌ای از عقاید و سازمان‌ها صحبت نمی‌کنم، چرا که منظور من یک روش زندگی همراه با معنا و امید است. در غیاب دین، زندگی بیش از هر زمان دیگری به منجلاب تبدیل می‌گردد. به همین دلیل هم ما در تصویرگری سکس یا پورنوگرافی تا این حد به بیراهه رفته‌ایم. کافی است نگاهی به انبوه مجلات مستهجن انگاری و فیلم‌های پورنوگرافی بیندازید تا بیشتر به حقیقت این مفاهیم پی ببرید. ما خود را از آغوش فرشتگان به درون جهنم انداخته‌ایم و در آن ما تنها شاهد حماقت و بی‌احساسی روز افزون هستیم.3
ب) صنعت روسپیگری 
بر اساس گزارش "سازمان اروپایی کنترل و پیش‌گیری جرایم"، هر سال پانصد هزار زن و کودک از "اروپای شرقی"، "آفریقا"، "آمریکای جنوبی" و "جنوب شرق آسیا" برای استثمار جنسی به کشورهای اروپایی برده می‌شوند. این تجارت سالانه هشت میلیارد دلار سودآوری داشته است.4 
عادی سازی سوء استفاده‌های جنسی، شدیدا با قانونی شدن و جرم زدایی صنعت سکس در کشورهای مختلف اروپا افزایش یافته است. قانونی شدن این فعالیت‌ها، هدیه‌ای برای قاچاقچیان و دلالانی است که یک شبه به تاجران قانونی بدل شده‌اند. روسپیگری امروزه به یک کار شرافتمندانه عمومی بدل شده است و دولت‌ها درآمد فراوانی از طریق قانونی شدن این فعالیت‌ها کسب می‌کنند.5 
براساس گزارش سازمان‌های حقوق بشر، همه ساله حداقل سه هزار زن برای تجارت سکس به "فلسطین اشغالی" (اسرائیل) قاچاق می‌شوند، جدای از "رومانی"، این زنان از "روسیه"، "مولداوی" و "اوکراین" به این کشور قاجاق می‌شوند.6 
روسپیگری کودکان به معضلی ملی در آمریکا تبدیل شده است.... محتاطانه‌ترین برآوردها حاکی از آن هستند که، دست کم یکصد هزار کودک آمریکایی قربانی این کسب و کار شده‌اند. بسیاری از کارشناسان معتقدند که رقم سیصد هزار و بیشتر از آن واقعی‌تر به نظر می‌آید. 7 
یک مطالعه انجام شده در مورد "تایلند" نشان می‌دهد که در یک دوره دوازده ساله درصد مردان خارجی وارد شده به این کشور از 66 درصد به 75 درصد افزایش یافته است. هم اینک با توجه به ورود سالانه سه میلیون گردشگر به تایلند، بین پانصد هزار تا هفتصد هزار روسپی نیز به فعالیت مشغولند. این عدد بزرگ حدود 8 درصد کل زنان 15 تا 34 ساله بومی را تشکیل می‌دهد و گفته می‌شود، در آینده‌ای نزدیک، تعداد زنان روسپی از یک میلیون نفر فراتر خواهد رفت.8
2. بحران خانواده
کاهش میزان ازدواج رسمی، افزایش طلاق، سیر صعودی خانواده‌های تک والدینی و خانواده‌های بدون فرزند و خشونت علیه زنان از مظاهر مختلف بحران خانواده در دنیای غرب است.
برای روشن‌تر شدن این موضوع، برخی اطلاعات و آمارهای موجود را مرور می‌کنیم:
الف) کاهش میزان ازدواج رسمی 
در سال‌های اخیر میزان تولد فرزند در میان زنان مجرد و همچنین نسبت والدینی که هرگز ازدواج ننموده‌اند، رشد پیدا کرده است. 
تقریبا یک سوم زنان قیم فرزند در آمریکا، هرگز ازدواج نکرده‌اند. 
در "یونان"، از سال 1980 م. تعداد مادران مجرد، 8/29 درصد افزایش یافته است.9 
مطابق آمارهای کنونی، از هر 5 کودک سفید پوست آمریکایی، یکی از مادری متولد شده که هرگز ازدواج نکرده است. در میان سیاهان، از هر دو کودک یکی این گونه است (بیش از 50 درصد). 
در ایالات متحده از سال 1960 م. تاکنون، درصد مادران ازدواج نکرده سه برابر (300 درصد) افزایش پیدا کرده است.10
ب) خانواده‌های تک والدینی 
در سال 2000 م. 5/13 میلیون نفر از والدین آمریکایی، سرپرستی 7/21 میلیون کودک و نوجوان زیر 21 سال را بر عهده داشته‌اند، در حالی که یکی از والدین آنها در جایی دیگر زندگی می‌کرده است. 
تعداد خانواده‌های تک والدینی در سال 2000 م. به 12 میلیون خانواده رسیده است. 
خانوارهای تک والدینی آمریکایی در دوره 1990 م. تا 2000م. از 9 درصد کل خانواده‌‌ها به 16 درصد افزایش یافته است. 
از مجموع والدین زندانی، 85 درصد آنان مادر و 15 درصد آنان پدر بوده‌اند. 
خانواده‌های بدون پدر از 7 میلیون در سال 1990 م. به 10 میلیون خانواده در سال 2000 م. افزایش یافته است. امروزه 8/13 میلیون فرزند در آمریکا (33 درصد از کل فرزندان آمریکایی) که زیر 15 سال سن دارند، با مادرانشان زندگی می‌کنند. 7/2 میلیون فرزند نیز (5 درصد از کل فرزندان) با پدرانشان زندگی می‌کنند. 
در آمریکا تعداد مادران مجرد در سال‌های 1970 م. تا 2000 م. از 3 میلیون نفر به 10 میلیون نفر افزایش یافته است. همچنین در همین مدت تعداد پدران مجرد از 000/393 نفر به دو میلیون نفر افزایش یافته است. 
در انگلیس نسبت خانواده‌های تک والدینی به حدود 25 درصد کل خانواده‌ها افزایش یافته است.
در آلمان، در طول دو دهه اخیر، تعداد خانوارهای تک والدینی دو برابر شده است که تقریبا همه این خانواده‌ها با سرپرستی مادران اداره می‌شود.
در "ژاپن"، تعداد خانواده‌هایی که با سرپرستی مادران اداره می‌شود، در طول سال‌‌های دهه 70 میلادی افزایش یافته است. در سال 1997 م. 17 درصد کل خانواده‌های ژاپنی با سرپرستی زنان اداره می‌شده است.
ج) خانواده‌های بدون فرزند
در ایالات متحده نسبت زنان بین چهل تا چهل و‌پنج سال که بی‌فرزندی اختیار می کنند، از ده درصد در سال 1976 م. به 5/17 درصد در سال 1995 م. افزایش یافته است (دفتر سرشماری ایالات متحده آمریکا، 1997م.) در سال 1961م. 29 درصد از خانواده‌های کانادایی بی‌فرزند بوده‌اند، در حالی که این رقم در سال 1991 م، 31 درصد بوده است. (کانون، 1997 م.)
در "نیوزلند"، بریتانیا و "کانادا" براساس تمایلات جدید نسبت به تولد پیش‌بینی می‌شود، بیست درصد از خانم‌هایی که در سن بچه‌داری، ولی بی‌فرزند هستند، بدون فرزند باقی بمانند(کامرون، 1997 م. کانوی، 1997 م، گیلسپای، 1999م.)012
در آمریکا نسبت جمعیت به وجود آمده به وسیله زوج‌‌های ازدواج نموده‌ای که فرزند نیز دارند، از 40 درصد کل جمعیت در سال 1970 م. به 24 درصد کل جمعیت در سال 2000 م. کاهش یافته است.
د) افزایش طلاق
دیوید اج اولسون، استاد علوم اجتماعی در "دانشگاه مینوستا" و از جمله صاحب‌نظران حوزه خانواده در آمریکا، می‌گوید: شواهد بیانگر آن است که هر چه جوامع،‌صنعتی‌تر یا به عبارت دیگر غربی‌تر می‌شوند،‌ بر میزان طلاق در آنها افزوده می‌شود. بیست سال پیش، پدیده طلاق به ندرت در ژاپن اتفاق می‌افتاد، ولی هر چه که به جامعه امروز ما نزدیک‌تر و شبیه‌تر شد، آمار این پدیده افزایش یافت. پنج سال پیش، تقریبا طلاق در "چین" پدیده‌ای غیرمحسوس بود، ولی در همین مدت کوتاه، آمار طلاق و شکل‌گیری پدیده هم خانگی بدون ازدواج، در "پکن" به نحو فزاینده‌ای افزایش یافته است. وقتی به جامعه چین نگاه می‌کنیم، درمی‌یابیم که آنها نیز به سوی نظام سرمایه‌داری غرب پیش می روند.13
استفان باسکرویل،‌ استاد علوم سیاسی "دانشگاه هاروارد"، در مقاله‌ای می‌نویسد: سیستم کنونی طلاق در جامعه ما، نه تنها عادلانه نیست که اصولا به گونه‌ای بنیادین، فریبکارانه و نامشروع است. برای همه کسانی که از "فرهنگ حاکم بر طلاق" صبحت می‌کنند، این حقیقت چندان پوشیده نیست که امروزه اکثریت مردم جامعه ما با این هدف پیمان زناشویی می‌بندند که روزی آن را زیر پا گذارند. "خسته شدن از همسر" یا "ناامیدی از بروز تغییر در همسر" یا "تمایل به تغییر همسر" عواملی هستند که موجب گسست بنیاد خانواده‌ها در ایالات متحده می‌شوند. 15
هـ) خشونت علیه زنان
جوزف بیدن، رئیس سابق کمیسیون قضایی سنای آمریکا، معتقد است که در آمریکا مهم‌ترین معضل، خشونت در خانواده است که اکثر قربانیان آن زنان هستند. در ایالات متحده آمریکا، در هر 8 ثانیه با یک زن بدرفتاری می‌شود و در هر 10 ثانیه، یک زن مورد تجاوز قرار می‌گیرد.
براساس گزارشی که در سال 1992 م. به وسیله کمیسیون قضایی سنای آمریکا تهیه شده است، قربانیان خشونت زناشویی بسیار بیشتر از تصادفات رانندگی هستند.
یک مطالعه دولتی به وسیله نشریه "روانشناسی آمریکا" بیان می‌کند که در ایالات متحده، تنها 2 درصد آزارهای جنسی در خارج خانواده صورت می‌گیرد و 6 درصد خشونت‌ها به وسیله افراد بیگانه صورت گرفته است. جالب است بدانیم که تنها 5 تا 8 درصد تجاوزات جنسی نسبت به زنان بزرگسال،‌ به پلیس اعلام شده است.
در اکثر کشورها، آزار جنسی به طور وسیعی دامنه‌دار است. در کانادا،‌ مطالعه روی یک نمونه، 420 نفری زنان نشان داد که 54 درصد آنها حداقل یک تجربه ناخواسته، قبل از شانزده سال داشته‌اند و 51 درصد هم بیان کرده‌اند که قربانی آدم‌ربایی شده‌اند. در 25 درصد موارد،‌ زنان قربانی که دچار بدرفتاری شده‌اند،‌ از سوی شرکای خود به مرگ هم تهدید شده‌اند. 
در ایالات متحده آمریکا، 51 درصد زنان بزرگسال،‌ قربانی خشونت و تجاوز شده‌اند.
در "پرو" 70 درصد جرایمی که به پلیس اعلام شده است، مربوط به زنانی است که توسط شوهرانشان به شدت کتک خورده‌اند.
در "نروژ" 25 درصد زنان مبتلا به امراض زنان،‌ متحمل آزار و خشونت‌های شریک جنسیشان شده‌اند.
در قسمت‌های حاشیه‌نشین شهر "بانکوک" (تایلند)، 50 درصد زنان متاهل، به طور متناوب و کاملا عادی کتک می‌خورند.16
3- بحران هویت
الف) صنعت تبلیغات
برخلاف همه سروصداهایی که از سوی غربیان در زمینه احقاق حقوق زنان و نفی فرودستی از آنها بلند شده است، زنان در دنیای غرب نه تنها به حقوق واقعی خود دست نیافته‌اند، بلکه شخصیت انسانی‌شان را هم از دست داده‌اند. واقعیت‌های موجود بیانگر آن است که امروزه زن، تنها به ابزاری برای جلب مشتری بیشتر برای کالاهای تولیدی شرکت‌های بزرگ از مسواک و خمیردندان و شامپو گرفته تا تلویزیون و ماشین لباسشویی و خودرو، تبدیل شده و هیچ اثری از هویت متعالی انسانی او باقی نمانده است.
هواردلاوین و استفان اچ. واگز، دو تن از اساتید دانشگاه‌‌های آمریکا، در تحقیقی در زمینه تاثیرات روانی و اجتماعی نمایش زنان در تبلیغات،‌ می‌گویند:
روند صعودی نمایش زنان به عنوان کالاهایی سکسی نیز در سال‌های اخیر نگرانی‌های زیادی را برانگیخته است، چرا که مخاطبان با احتمال بیشتری، افراد را براساس همین معیارهای مشاهده شده،‌ تقسیم‌بندی می‌کنند. عاملی که می‌تواند به رفتارهایی متناسب با این دیدگاه‌ها بینجامد، به عنوان مثال آگهی‌هایی که در آنها از زنان دارای ظاهر زیبا به عنوان وسیله‌ای برای جذاب تر شدن و جلب مخاطب استفاده می‌شود، ممکن است این تفکر را در افراد زنده کند که زنان، کالاهایی جنسی برای لذت بردن بیشتر مردان هستند. از سوی دیگر، تبلیغات نشان دهنده الگوهای سنتی وظایف زنانه، می‌تواند به تقویت دیدگاه‌های مرزبندی شده اجتماعی کمک کند.
این دو در ادامه می‌افزایند: در تحقیق حاضر، ما به دنبال یافتن این حقیقت بودیم که مشاهده تبلیغات تلویزیونی‌ای که زنان را به عنوان کالاهایی جنسی نشان می‌دهد، تا چه حد بر رفتارهای مخاطبان تاثیر می‌گذارد. برای تبیین بیشتر موضوع، ما درصدد درک این موضوع بودیم که چنین تبلیغاتی (که در آنها از استانداردهای غیرعادی باریک اندامی و زیبایی استفاده می‌شود) تا چه حد به نگرانی‌‌های زنان در مورد ظاهرشان و در نتیجه نارضایتی از فیزیک بدنی کنونیشان دامن می‌زند؟
پژوهشگران یاد شده در جمع بندی تحقیق خود می‌نویسند: در سال‌‌های اخیر،‌ تبلیغات تلویزیونی به صورتی فزاینده، کلیشه‌های جنسیتی مورد استفاده خود را از زنان خانه‌دار به سوی کالاهایی سکسی تغییر داده‌اند. در این تحقیق، ما با آزمون چند فرضیه دریافتیم که این کلیشه‌ها بر ذهنیت مردان و زنان بیننده آنها تاثیرات معینی می‌گذارد که نارضایتی از اندام‌های کنونی، تصور وجود فاصله‌ای غیرواقعی بین شرایط کنونی و شرایط آرمانی و همچنین اشتباه در درک کلیشه‌های ذهنی دیگران نسبت به اندام‌های افراد، بخشی از این آثار است. از سوی دیگر، چنین پیش فرض‌هایی به بروز اضطراب و گوشه‌گیری و انزوای فردی در روابط اجتماعی خویش می‌انجامد.17
جین کیلبورن، در کتاب "متقاعدسازی مرگ‌آور" که در زمینه تاثیرات ویران کننده تبلیغات تجاری بر فرهنگ نوشته است،‌ چنین می‌گوید: اگر شما نیز نظیر سایر مردم، گمان می‌برید که تبلیغات هیچ تاثیری بر شما ندارند. این دقیقا همان چیزی است که تبلیغاتچی‌ها از شما می‌خواهند که آن را بپذیرید. اگر این حرف صحیح باشد، چرا شرکت‌های تجاری سالانه بیش از دویست میلیارد دلار برای تبلیغات تجاری خویش هزینه می‌کنند؟"
وی همچنین می‌افزاید: تبلیغات با فروش ارزش‌ها، تصاویر و مفاهیم عشق و سکس، رویا و موفقیت‌، بیش از آنکه یک آینه منفعل از جامعه باشد، یک رسانه موثر و ترغیب کننده و تاثیرگذار و متقاعدکننده است که تاثیر‌های شگرفی دارد، هر چند در اکثر شرایط این تاثیر نامریی است".18
ب) صنعت پوشاک و مد
سال‌هاست که مدیران شرکت‌های طراحی لباس و پوشاک زنان، برای نمایش کارهایشان از دختران لاغر اندام و کشیده و زیبا و به عنوان مدل استفاده می‌کنند، ولی فراسوی این صنعت، حقایقی وجود دارد که بیانگر هویت از دست رفته زنان در دنیای امروز است. حقایقی چون وادار کردن مدل‌‌ها به استفاده از رژیم‌های غذایی طاقت‌فرسا، استفاده روزافزون از لباس‌های سکسی‌تر و وقیح‌تر، دورانداختن مدل‌های قدیمی و تلاش برای یافتن دخترکانی لاغرتر و ناشناس‌تر و...
آنتونیا زربیسیاس، بانوی روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویس کانادایی،‌در توصیف وضع دختران فعال در صنعت پوشاک و مد می‌نویسد:
همه می‌دانند که دختران فعال در این صنعت باید همواره با رژیم‌‌های غذایی سخت و طاقت فرسا و گرسنگی دست و پنجه نرم کنند. حداقل 3 نفر از این افراد در 18 ماه گذشته به دلیل افراط در رژیم‌های توصیه شده، جان خود را از دست داده‌اند. آنان باید همواره با لباس‌‌هایی کوتاه‌تر و تلاش برای متناسب نمودن اندام‌هایشان با لباس‌‌های جدید طراحی شده، بکوشند تا در مراسم افتتاحیه‌ها، بتوانند نمایش خود را به بهترین صورت انجام دهند. با بزرگتر شدن این دختران کوچک آنان مشاهده می‌کنند که مدیران این صنعت، همواره چشم به ورود دخترکانی لاغرتر و کشیده‌تر دارند. آنها درمی‌یابند که بازوهایی استخوانی و زانوانی ناصاف و برآمده مورد توجه هستند و باید سینه‌ها و سرشانه‌هایی سکسی‌تر از دیگران داشته باشند، به علاوه، آنان شاهد این حقیقتند که آنها دختر‌کان بدون نام و صامتی هستند که تنها به خاطر ظاهر برازنده و معده‌های خالیشان ارزش‌گذاری می‌شوند.
آنچه که آنها نمی‌بینند این حقیقت است که در زندگی جایی برای نقش بازی کردن وجود ندارد.19
ج) صنعت زیبایی
یکی دیگر از نمودهای روند بحران هویت در میان زنان دنیای امروز، به فراموشی سپرده شدن شخصیت انسانی زنان در انبوهی از مواد آرایشی است که زنان هر روز برای زیباتر نمایاندن خود و جلب توجه بیشتر دیگران از آنها استفاده می‌کنند. 
درآمد بخش جراحی‌های زیبایی، همه ساله با رشدی ده درصدی در انگلستان همراه است و این عدد در سال آتی به سیصد میلیون پوند خواهد رسید. 
در سال گذشته، هشت و نیم میلیون عمل جراحی زیبایی مختلف در آمریکا انجام شد و مصرف کنندگان، یازده میلیارد دلار برای این کار پرداخت کردند. 
بازار محصولات آرایشی و عطریات، در سال گذشته از بازاری یک و هفت دهم میلیارد پوندی برخوردار بوده است. 
با رشد لجام گسیخته نرخ ابتلای زنان انگلیسی به سرطان پوست، عده‌ای از کارشناسان و متخصصان حوزه پزشکی، اعلام کرده‌اند که بین ابتلای سی و هشت هزار زن به این نوع سرطان و مرگ سیزده هزار و صد زن دیگر به دلیل این بیماری با مصرف اسپری‌های ویژه ضد تعرق و دئودورانت‌های زیر بغل، ارتباط وجود دارد. چرا که به دلیل وجود مواد شیمیایی خطرناک در این محصولات و جذب آنها از طریق پوست، به وجود آمدن چنین تومورهایی قابل پیش‌بینی خواهد بود. همچنین در تعدادی از این تومورها مورد بررسی قرار گرفته، مواد شیمیایی موجود در دئودورانت‌ها مشاهده شده است.
* مطالعات پزشکی نشان می‌دهد که این مواد شیمیایی آرایشی و بهداشتی، به بروز آسیب‌های زیر منجر می‌شود:
الف) انواع سرطان؛ ب) بی نظمی هورمونی؛ ج) آسیب رساندن به سیستم عصبی؛ د) آسیب به اندام‌های مختلف بدن. 
همچنین اکثر محصولات مربوط کننده، لوسیون‌های دست و سایر مواد آرایشی عرضه شده در بازار، حاوی "پروپیلن گلیکول" می‌باشد که از این ماده در ساخت ضد یخ‌ها، روغن ترمز و مواد جلوگیری کننده از یخ زدگی نیز استفاده می‌شود. از سوی دیگر، به حیوانات زیادی فکر کنید که جان یا چشم خود را برای زیباتر کردن شما از دست می‌دهند. آیا شما می‌دانید که بسیاری از رژهای لب، حاوی اجزایی از وال‌ها بوده و در ساخت تعدادی از کرم‌های صورت عرضه شده در بازار محصولات آرایشی و زیبایی، از ادرار حیوانات (و اغلب الاغ‌های باردار) یا جنین‌های حیوانات استفاده می‌شود؟20 
کیت وارد، روزنامه نگار آمریکایی، درباره به فراموشی سپرده شدن هویت زنان در اثر روی آوردن افراطی به استفاده از مواد آرایشی در محیط‌های معمولی می‌نویسد: کارشناسان یادآوری می‌کنند که انتقادات دامنه‌دار موجود نسبت به آرایش و خودآرایی به سال‌های قرن هفدهم میلادی باز می‌گردد، هنگامی که زنان جوان با ترکیب مواد مختلف دردسترس، در خانه هایشان، به ساخت رژ لب و ماسک‌های پوست دست می‌زدند. مثلاً در سال 1616 م، توماس تیوک که به فرقه دینی پیوریتن‌ها تعلق داشت، در اظهارنظری پر سرو صدا، از آرایش زنان به دلیل ایجاد یک "تصویر غیرحقیقی" انتقاد کرده بود. 
خانم کتی پییس در کتاب خود با عنوان "جنجال شیشه‌ای؛ پیدایش فرهنگ زیبایی آمریکایی"، چنین می‌نویسد: اخلاق گرایان احساس می‌کردند که زنان با صرف وقت و هزینه زیاد برای آرایش و خودآرایی، به شخصیت زنان لوند و فتنه گر نزدیک می‌شوند. گویی که رنگ و لعاب‌های مصنوعی استفاده شده از سوی روسپیان به یک فرهنگ عمومی هشدار دهنده تبدیل شده بود و همه خواهان داشتن یک چهره رنگ آمیزی شده غیرحقیقی و ساختگی بودند. به دنبال نهضت جنسیتی زنان در سال‌های قرن نوزدهم میلادی، زنان بسیاری این اعتقاد را پیدا کرده بودند که برای بالا بردن جاذبه جنسی و فردگرایی خود، باید از این محصولات استفاده کنند. 
از سوی دیگر، زنان بسیاری که در گذشته به سنتی بودن متهم می‌شدند، به یک باره برای کسب استقلال و گسترش دامنه آن به استفاده از رژ لب و انواع مواد آرایشی دیگر روی آوردند تا پیش فرض‌های دیرپای خانه‌داری و مادری به عنوان وظیفه و شغل اصلی خود را به کار در مشاغلی نظیر رقص، زندگی شهری و فعالیت در عرصه مد تغییر دهند و البته در این دورنمای رویایی زندگی مورد انتظار، فردگرایی و هویت جدید زنان، تنها در گروی استفاده از مواد آرایشی بود که نشانگر یک هویت جنسیتی متفاوت با گذشته نیز باشد. 21
سردبیری: در اصل مطلب اشاره به شماره پاورقی‌های 11 و 14 نگردیده است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات