بصیرت: اول دبستان – سال 1370- معلمی داشتیم که اولین روز کلاس درس را با این جمله افتتاح کرد:«کتک و تنبیه، سالها پیش از کتب مقدس بر انسان نازل شده است.» او با استناد به همین جمله «من درآوردی» به بهانههای گوناگون دانشآموزان را کتک میزد. یادم میآید که او یک بار یکی از همکلاسیهایمان را فقط به خاطر اینکه دهانش بوی سیر میداد به این شیوه تنبیه- بخوانید شکنجه- کرد: خودکاری را بین انگشتانش گذاشت و با زور مردانهاش انگشتهای کودکانه این همکلاسی را «تعلیم و تربیت» کرد!
اما گویا جمله خطرناک «کتک و تنبیه، سالها پیش از کتب مقدس بر انسان نازل شده»، تنها اعتقاد معلم ما نبوده و نیست بلکه گروهی از معلمان دیگر را هم در بر میگیرد.
یکی از دوستان که مدت کوتاهی است جامه معلمی- در مقطع راهنمایی- بر تن کرده، خاطره نخستین روز سر کلاس رفتنش را با آب و تاب زیاد اینطور تعریف میکرد:« همکاران به من گفته بودند اولین روز کلاس خیلی تعیینکننده است. باید شاخ چندتا از بچهها را بشکنی و یک ضرب شست اساسی نشانشان بدهی تا خبرش به کلاسهای دیگر هم برسد و مابقی دانشآموزان جرأت نکنند جیک بزنند. من هم وقتی وارد کلاس شدم یکی از دانشآموزان را صدا زدم و پرسیدم: ابوعلی سینا چه سالی متولد شد و چند سانتی متر قد داشت؟ پسرک هاج و واج به من و همکلاسیهایش نگاه کرد و گفت که نمیداند. مثل ببر از جایم بلند شدم و چند سیلی و چند لگد نثارش کردم و گفتم: خاک بر سرت حیوان! وقتی یک دانشآموز ایرانی ابوعلی سینا را نشناسد از خارجیها توقعی نیست؛ تو هیچی نمیشوی، برو بتمرگ.»
هجدهم آبانماه بود که یک معلم در شهرستان نیکشهر-سیستان و بلوچستان- یکی از دانشآموزان را به علت نیاوردن کتاب تنبیه کرد و چنان با کتاب بر سرش کوبید که این دانشآموز سوم راهنمایی پس از یک هفته بستری شدن در بیمارستان جانش را از دست داد.
به فاصله یک ماه و شش روز از این ماجرای تلخ، معلم روستای منصورخانی شهرستان یاسوج هم به علت آن که «آنیاز» دختر کلاس اول دبستان نتوانست شکل دایره را روی تخته سیاه بکشد با عصبانیت خط کش آهنی را روی میز میکوبد که خط کش در برگشت به چشم راست این دختر اصابت کرده و او را نابینا میکند. در حال حاضر، چشم راست آنیاز تخلیه شده و او از دیدن معلم خود که دایی او نیز هست به شدت وحشت دارد.
هر چند وقوع این گونه اتفاقات تلخ در مدارس کشور هر از چندگاهی به گوش میرسد اما طی یک سال گذشته افزایش پیدا کرده و روند نگرانکنندهای را در پیش گرفته است. میرزاها و ملاهای دوران مکتبخانهها اگر کف پای دانشآموزان را شلاق زده و به اصطلاح «فلک» میکردند حرجی بر آنها نبود، زیرا علوم و تکنیکهای روانشناختی هنوز غریب و مجهول بودند اما در هزاره تکنولوژی و عصر گفتاردرمانی، چنین رخدادهایی در نظام آموزشی و تربیتی کشور ما جای تأسف و نگرانی دارد. به نظر میرسد وزارت آموزش و پرورش برای پیشگیری از رشد چنین نابهنجاری خطرناکی در بدنه تعلیم و تربیت باید دو اقدام اساسی انجام دهد:
1ـ برگزاری کلاسهای آموزش تعلیم و تربیت و دورههای روانشناختی کاربردی برای معلمان به صورت مداوم و پیوسته
2- اجرای قانون ممنوعیت تنبیه بدنی دانشآموزان در مدارس.
محمد صادق زمانی