* نحوه آشنایی شما با امام خمینی(ره) و اندیشههای ایشان چگونه بود؟
** در ابتدا لازم میدانم از شما، همکاران تان و مدیر مسئول روزنامه جوان که رسالتی مهم را بر دوش دارد و در راستای بصیرت افزایی و روشنگری مخاطبین در جامعه گام برمی دارد، تشکر کنم.
آشنایی من با حضرت امام به سال 1344 بر میگردد که از زادگاهم یعنی شهر شاهرود به قم آمدم. در سالهای 45 و 46 به مدرسه حقانی رفتم. آنجا کانون انقلاب در قم بود. همه ارکان از اساتید گرفته تا تأثیرگذاران عرصه مدیریت و سیاستگذاری در تعلیم و تربیت مدرسه حقانی، شاگردان حضرت امام بودند. بنابراین آشنایی من با امام به حضور در این مدرسه بر میگرددکه از طریق مدیریت مدرسه شهید قدوسی و اساتید آن بیشتر با اندیشهها و افکار امام خمینی(ره) آشنا شدم. مدرسه حقانی در کنار دروس حوزوی، طلاب را به پیگیری مسائل انقلاب ترغیب میکرد و آنها را با روحیه انقلابی و شم سیاسی بار میآورد. به طور طبیعی تفکر غالب در مدرسه حقانی تفکر امام بود. تفکر اساتید از حضرت امام و مبانی اندیشه ایشان نشأت میگرفت.
ممکن بود در سایر مدارس رادیو ممنوع باشد ولی در آنجا توصیه میشد که اخبار رسانهها که برخی مطالب و اطلاعات را بیشتر از رسانههای داخلی ارائه میکردند، گوش بدهیم و دنبال کنیم.
در مدرسه روزنامهها را میخریدند و روی برد نصب میکردند تا طلاب بخوانند، یا دروس جدید مانند ریاضی، انگلیسی و دستور زبان فارسی کنار دروس حوزوی تدریس میشدند که ما را با جامعه دانشگاهی و روشنفکری آشنا میکرد و با مسائل روز آشنا میساخت. بنابراین پیریزی و زیر ساخت فکری طلبهها با اندیشههای امام شکل میگرفت.
ماه رمضان و ماه محرم که به شهرهای مختلف برای تبلیغ میرفتیم اندیشههای امام را ترویج میکردیم و به مردم انتقال میدادیم.
در تظاهرات قم و سایر شهرها نیز مدرسه حقانی پیشتاز بود. به یاد دارم سال 56 در ایام محرم برای سخنرانی به شهرکرد سفری داشتم و در راهپیمایی شرکت کردم. تصاویر آن راهپیمایی توسط ساواک گرفته شده بود که در یادنامه استان چاپ شده است. از شهربانی مرا خواستند و گفتند 24 ساعت زمان داری شهرکرد را ترک کنی وگرنه دستگیر میشوی و سپس مرا از محل تبلیغ به خارج از شهرکرد تبعید کردند.
بنابراین آشنایی بیشتر من با امام از سال45 شروع شد و هرچه به سمت روزهای پیروزی انقلاب اسلامی پیش میرفتیم، این شناخت روبه تزاید رفت و افزایش پیدا کرد تا اینکه انقلاب پیروز شد.
* کدام اندیشه امام خمینی(ره) جذابیت بیشتری برای شما داشت؟
** مهمترین رهاورد اندیشه امام(ره) بازگشت به گفتمان دینی بود. به خصوص که ما در دوران معاصر با چهار گفتمان روبهرو بودیم؛ گفتمان لیبرال غربی که میرزا ملکم خان و آخوندزاده مروج آن بودند و میگفتند ما از فرق سر تا نوک پا باید غربی شویم تا به تمدن برسیم و دین نمیتواند ما را به تمدن برساند.
گفتمان دوم لیبرال ملیگرایی بود که جبهه ملی و نهضت آزادی سردمدار آن گفتمان بودند. نهضت آزادی شاخه مذهبی و جبهه ملی شاخه لائیک و ملیگرایی بودند.
گفتمان سوم، چپ مارکسیستی بود که سازمان مجاهدین خلق و جنبش مسلما نان مبارز جزو شاخه التقاطی بودند و حزب توده، با افرادی چون کیانوری، احسان طبری، آریانپور و. . . . جزو شاخه الحادی آن بودند.
در برخی زمانها جریان غربی حاکم بود و در برخی زمانها جریان ملیگرایی مانند دوران مصدق و جنبش نهضت ملی ایران حاکم بود.
بعد از آن در سال 45 به بعد اندیشه چپ تبلور پیدا کرد. نوع کتابهایی که در آن زمان نوشته شد معمولاً در تقابل با هر دو اندیشه قبلی بود.
البته مرحوم مطهری روش اصول فلسفه و رئالیسم را مینوشت و مرحوم صدر، فلسفتنا را نوشتند. مرحوم مطهری در نوشتهها و سخنرانیهای متناسب با زمان به اندیشه انحرافی که در فضای ایران تبلور پیدا کرده بود اشاره میکرد.
گفتمان چهارم گفتمان اسلامی بود واسلام فقاهتی و ناب محمدی(ص) که طرفدار این گفتمان اکثراً علما و مسلمانان متعهد بودند.
اکثر مردم ما مسلمان بودند و به گفتمان دینی اعتقاد داشتند ولی برای حاکمیت اسلام و به قدرت رساندن این گفتمان آمادگی نداشتند.
در طول 200 سال گذشته گفتمان دینی همیشه در کنار سایر گفتمانها دیده میشود. مثل قرارداد رویتر، جنبش تنباکو، در نهضت مشروطیت، یا در گفتمان کاشانی در نهضت ملی ایران گفتمان دینی دیده میشود.
هنر امام این بود که در این عصر گفتمان دینی را محقق کرد. در طی سالها گفتمان رایج غیر دینی بود. اگر چه در مساجد، محافل و حوزههای علمیه گفتمان اسلامی بود اما آنچه در دانشگاهها مطرح بود گفتمان دیگری بود. امام گفتمان دینی را جامه عمل پوشاند و محقق کرد. در این گفتمان دینی همه گفتمانهای ارزشی دیگر جا داشت. یعنی ولایت فقیه، مشروعیت الهی رهبری، قوانین الهی، شورای نگهبان، مردم سالاری دینی، اسلامیت نظام، همه در ذیل گفتمان امام(ره) قرار میگرفت و همین منشأ بسیاری از تحولات شد.
* اندیشه و گفتمان امام خمینی(ره) درباره ولایت فقیه چه بود، چرا بر آن تأکید داشتند؟
** گفتمان امام در مورد ولایت فقیه از خود امام(ره) نیست. این گفتمان خداوند و پیامبر(ص) است. برای دستیابی به رهبری مطلوب دو راه بیشتر وجود ندارد. یا فرضیه الهی و دکترین ذات خداوندی یا راهی که بشر طی کرده و میرود که طبق نظریه و دکترین ژان ژاک روسو، رأی نصف به علاوه یک مردم ملاک است. اگر نصف به اضافه یک نفر از مردم به فردی رأی دادند او رهبر مطلوب است یا اگر به 100 نفر رأی دادند، آنها قانونگذاران مطلوب جامعه میشوند و قانونی که آنها وضع میکنند قانون مطلوب است. ما شاهدیم که این دکترین در 200، 300 سال بعد از رنسانس در دنیا حاکم شده است اما نتیجه آن ناموفق بوده. چراکه از داخل صندوقهای رأی افرادی چون بوش، برلوسکنی، سارکوزی و نتانیاهو درمیآیند که نهتنها رهبران مطلوب نیستند بلکه هیچیک از استانداردها را ندارند. خود مردم هم ماندهاند که چطور این افراد به عنوان رهبر و حاکم انتخاب و مسئول تصمیمگیرنده مسائل اساسی حکومت و مردم میشوند.
در انتخابات اخیر امریکا در کنگره، 110 نفر همجنسباز رأی آوردند بنابراین نظریه ژان ژاک روسو به بن بست رسیده است.
رهبری مطلوب کسی است که دو شرط اساسی را داشته باشد، یا مصونیت حداکثری یا مصونیت ذاتی داشته باشد. یعنی یا معصوم باشد یا عدالت واقعی داشته باشد. دوم اینکه این رهبر به منابع وحیانی اشراف داشته باشد که بتوانند قانون صحیح را از طریق وحی یا علم غیب یا اشراف به قرآن و سنت استخراج نماید.
* قانون مطلوب نیز قانونی است که از مصونیت حداکثری یا ذاتی برخوردار باشد. دوم اینکه قانون فرازمانی باشد. برای اینکه انسان فرازمانی است. دنیا قیامت و آخرت دارد. سؤال این است که از طریق مراجعه به آرای مردم میتوان به قانون و رهبری مطلوب با شرایط مذکور دست یافت؟
** در اینجا فرضیه الهی و دکترین ذات خداوندی مطرح میشود. واقعه بعثت پیامبر رخ داد تا رهبری مطلوب و قانون مطلوب با نبوت محقق شود. بعد از پیامبر اصل امامت مطرح میشود که همین فرمول عملیاتی است. یعنی رهبری مطلوب امام معصوم و قانون قرآن کریم و در عصر غیبت، رهبری ولیفقیه توسط فردی که هم عدالت واقعی وهم اشراف بر قرآن و سنت داشته باشد.
ولایت فقیه دکترین امام خمینی نیست. دکترین ذات باریتعالی است که توسط ائمه تبیین شده است. راهی که عملیاتی است و بشریت را به تکامل میرساند.
راه سومی هم وجود ندارد. بشر یا باید به دکترین خدا عمل کند یا به دکترین ژان ژاک روسو که انحرافی و غلط است.
* چطور امام خمینی(ره) ولایت فقیه را که پس از غیبت امام عصر به فراموشی رفته بود احیا کرد؟
** اگر خواص و مردم به فرضیه و پیشبینی خداوند تن میدادند ما گرفتار پدیده بحرانها وچالشها نمیشدیم. پدیده دستیابی به رهبری و قانون مطلوب از طریق رأی مردم با چالشهای جدی مواجه شده است. حتی در امریکا و فرانسه که مهد تمدن است کارتلها و سرمایهدارها در انتخاب رئیسجمهور نقش دارند و آن عناصر و عوامل پشت پرده تعیینکنندهاند، مردم و رأی آنها خیلی تأثیر ندارد. چه برسد به کشورهای جهان سوم مثل مصر و اردن که دیکتاتوری کامل هستند و فقط اسم پادشاهی را جمهوری گذاشتهاند.
بنابراین در دوران غیبت اصل ولایت فقیه وجود داشت، منتها محقق نشده بود. علما قبول داشتند و فقها در بحث تئوریکی نظریهپردازی میکردند، اما زمینه تحقق آن نبود که امام خمینی(ره) این بستر را فراهم کرد.
* موانع و مشکلات سر راه انقلاب اسلامی ایران چه بود؟
** بزرگترین مانع انقلاب، رژیم طاغوت بود. حکومت لائیک شاه که همپیمان امریکا بود.
مسئله دوم گفتمانهای دیگر بودند که رنگ و لعاب خوبی در ظاهر داشتند مانند گفتمان چپ مارکسیستی که بسیاری از فضای ایران را گرفته بود. کشورهایی مثل عراق، سوریه، لیبی و الجزایر تحت تأثیر شوروی بودند. عامل سوم عدم آمادگی مردم ایران بود. مردم تحت تأثیر تبلیغات بیگانه قرار گرفته بودند. ولی الحمدلله روحانیت شیعه نقش بسیار مهمی را در بیداری آحاد جامعه داشت. شما نقش حوزه علمیه قم و دانشگاه الازهر مصر را که درباره تحولات اخیر مصر گفت تظاهرات و راهپیمایی حرام است مقایسه کنید. روحانیت شیعه غالباً در مقابل ظالمان، حاکمان و قلدران قرار داشتند.
امام ابتدا فردسازی کرد، بعد ملتسازی کرد، دولتسازی کرد و در نهایت امتسازی کرد. امام موانع را کنار زد و کارهای نشدنی را شدنی کرد. بزرگترین مانع را برداشت.
مانع دیگر تسلط امریکا بر کشورمان بود. خصوصاً هممرزی ایران با شوروی سابق از لحاظ استراتژیکی برای امریکا خیلی مهم بود. سرمایه زیادی را گذاشته بودند که شاه ایران ژاندارم خاورمیانه و منطقه شود. امام معجزه کرد و دست امریکا را از کشور قطع کرد.
امام مردم را آماده انقلاب کرد. موانع را برداشت و خود مردم انقلاب کردند. زمانی که منافقین به نجفاشرف رفتند تا از امام برای جنگ مسلحانه اجازه بگیرند، امام فرمود شاه را با سلاح نمیتوان بیرون کرد باید مردم آگاه شوند و آنها شاه را بیرون کنند.
* امام(ره) چگونه با گفتمان دینی توانست سایر گفتمانها را همراه کند؟
** قدرت علمی، تسلط بر مبانی دینی و شم سیاسی امام فوقالعاده بود. درک درستی از شرایط زمان داشت. موقعیت را خوب شناخت و بر اصل اسلام تکیه کرد.
اسلام این پتانسیل و ظرفیت را دارد که از یک ملت خمود و مرده یک ملت انقلابی بسازد طوری که پیامبراعظم(ص) چنین کردند. مردم عربستان افرادی جاهل، متعصب و مرده بودند. پیامبر(ص) با فردسازی، ملتسازی، دولتسازی و امتسازی آنها را زنده کرد. امام خمینی نیز با تکیه بر اسلام ناب محمدی توانست مردم را به حرکت دربیاورد. وقتی مردم خدا را باور کردند، طاغوت را شناختند و در برابر طاغوت ایستادند، زمینه انقلاب فراهم شد.
* تحلیل شما از شرایط داخلی و خارجی هنگام وقوع انقلاب چیست؟
** پیروزی انقلاب اسلامی ایران در شرایط سختی شکل گرفت. جهان آن زمان جهان دوقطبی بود و به دو بلوک شرق و غرب، سوسیالیسم و کاپیتالیسم تقسیم شده بود. نظام سرمایهداری با محوریت امریکا و نظام سوسیالیستی با محوریت شوروی و کشورهای دیگر در این معادلات تقسیم شده بودند. گرچه جنبش عدم تعهد بود، ولی غالب کشورهای عدم تعهد باز هم به شرق و غرب وابسته بودند. مثلاً مصر آن موقع وابسته به شوروی بود. ایران در قطب امریکا بود. راه سومی نبود.
در ایران این سلطه بسیار قوی بود و یک حکومت 2500 ساله هم در کشور مستقر بود. هیچکس باور نمیکرد که یک راه سومی ارائه شود امام در شرایطی انقلاب کرد که وابسته به هیچ قدرتی نبود. «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» از اساسیترین شعارهای امام بود. ظلمستیزی و مقابله با استبداد، استکبار و استعمار از خصوصیات امام(ره) بود.
شرق و غرب دنیا را تقسیم کرده و به راحتی در حال چپاول آن بودند، انقلاب امام(ره) زلزلهای به پا کرد که کانون آن ایران بود، اما امواج آن تمام دنیا را فراگرفت و امروز آثار پسلرزههای آن را با گذشت 32 سال میبینیم.
این عظمت امام(ره) و ملت ایران بود که توانست با تکیه بر مبانی دینی و اسلامی یک انقلاب عظیم را با شاخصههایی که مورد اشاره قرار گرفت، برساند.
* تأثیر انقلاب در معادلات جهان را چگونه ارزیابی میکنید؟
** سه بخش را باید مورد ارزیابی قرار داد. یکی بخش داخلی که مهمترین اثر آن براندازی نظام شاهنشاهی طاغوتی با یک دیرینه و پیشینه زیاد بود، جایگزین کردن یک نظام دینی با تکیه بر گفتمان نبوی و علوی از دستاوردهای انقلاب در داخل کشور بود. استقلال سیاسی، علمی و دفاعی از آثار انقلاب است.
بخش دوم، آثار خارجی است. مارکس میگوید دین افیون ملتهاست، اما امام(ره) نظریه مارکس را کنار زد و اندیشه بازگشت به دین را در دنیا مطرح کرد. حتی بسیاری از رهبران فلسطین با تکیه بر داس و چکش(نماد پرچم شوروی) میخواستند انقلاب کنند، ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به شعارهای دینی و الهی برگشتند.
از آثار دیگر ایجاد اعتماد به نفس در مسلمانان بود. قبل از انقلاب، کشورها و ملتهای اسلامی اعتماد به نفس نداشتند. از برکات بینالمللی انقلاب، شکست هیمنه امریکا بود. انقلاب اسلامی ایران تئوری نفوذناپذیری امریکا را به چالش کشید. بعد از پیروزی انقلاب افول امریکا را به تدریج شاهدیم.
از دیگر برکات انقلاب ایجاد جنبشها و خیزشها بوده است که در لبنان، افغانستان، پاکستان و. . . شاهد جنبشهای اسلامی بودهایم. همچنین از برکات انقلاب بیداری ملتهاست. جنبش با بیداری متفاوت است. جنبشها اثر زودهنگام انقلاب هستند مانند لبنان. ولی بیداری اثر متأخر انقلاب اسلامی است که در تونس، مصر و دیگر کشورها شاهد هستیم. در آنجا بیداری بود ولی قدرت دیکتاتور آنقدر بود که نمیگذاشت آنها انقلاب کنند. امیدواریم انقلاب مردم مصر هم به پیروزی دست پیدا کند و دیگر کشورهای همسان تونس هم دست به انقلاب بزنند.
* چه شاخصهایی در انقلابهای مصر و تونس میبینید که میگویید متأثر از انقلاب ایران است؟
** ما در دوران قبل از انقلاب اسلامی ایران شاهد چهار انقلاب بزرگ هستیم، انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789 میلادی که منشأ رنسانس شد، اما با بحرانهایی مواجه گردید. به دنبال آن سکولاریسم به وجود آمد، اومانیسم شکل گرفت و تفکر لیبرالیسم بخشی از جغرافیای جهان را تحت سلطه خود قرار داد. انقلاب دوم انقلاب اکتبر شوروی در سال 1917 با ایدئولوژی مادیگرایی سوسیالیستی بود.
این هم بخشی از جهان را تحت سلطه خودش قرار داد. انقلاب سوم انقلاب الجزایر بود که در سال 1962 میلادی در الجزایر با یک میلیون کشته صورت گرفت و هزینههای آن بیشتر از انقلاب اول و دوم بود. انقلاب چهارم انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 میلادی بود.
مبنای انقلاب فرانسه آزادیخواهی بود. آزادی فردی که موجب فجایع زیادی شد، یعنی لیبرالیسم اقتصادی، جنسی، سیاسی تکبعدی، که عوارض بسیار منفی را در غرب برجا گذاشت و به علت فقدان جامعیت و تکساحتی بودن، نتیجهاش افراطگرایی وایجاد سوسیالیسم شد.
آنها مالکیت را کلاً حذف کردند. فردگرایی را حذف کردند و عدالت اجتماعی شعار آنها شد. هر دو اشتباه کردند؛ چراکه هر دو تکساحتی بودند. اولی آزادی فردی را هدفگیری کرد، دومی عدالت اجتماعی را.
انقلاب الجزایر از مساجد بود، ولی چون رهبر نداشت و بن بلا تفکر مارکسیستی داشت، بومیدین تفکر التقاطی داشت و هیچکدام تفکر اسلامی نداشتند، یک روز هم اسلام در الجزایر حکومت نکرد. مردم اکنون سرخورده شدهاند. احتمال انقلاب در الجزایر مانند تونس و مصر خیلی زیاد است.
انقلاب ایران تکساحتی نبود. ابعاد مختلفی داشت ولی اصالت را به اسلام و پروردگار و خدامحوری داد. در سایه خدامداری همه چیز قابل تحقق است. آزادی انسان، منتها آزادی که در راه کمال آدمی باشد. انقلاب ایران در شرایط خاصی حاکم شد و توانست دو فرضیه را کنار بزند یعنی نه ایدئولوژی سوسیالیسم و نه ایدئولوژی لیبرالیسم؛ چراکه مدینه فاضله آنها بازگشت به کمونیسم اولیه بود و از طرف دیگر فوکویاما پایان تاریخ را اصل حاکمیت لیبرال دموکراسی وعده میداد. امروز هر دوی آنها رنگ باختند. کمون اولیه به زبالهدان تاریخ پیوست.
آقای فوکویاما نیز نظریه خود را پس گرفته است. در حکومت بوش اشکالات زیادی بود و فوکویاما گفت آنچه به آن امید بستیم خیلی آینده ندارد تا بتواند بشریت را نجات دهد. امام تکیه داشت بر ایدئولوژی اسلام ناب که جامعیت دارد و متکی به وحی الهی است. استانداردهای لازم را دارد، زمینه تحقق آن هم فراهم است.
در مصر و دیگر کشورهای در حال انقلاب، مردم مسلمان هستند و البته به شدت سرخورده شدهاند. حکومت آنها لائیک است. اسما لائیک است، ولی در حقیقت ضددین هستند. بن علی ضد دین بود. مساجد را تعطیل کرد، حجاب زنان را ممنوع کرد. مردم مسلمان هستند، ولی حکومتی ضداسلام بر سرشان است، مصر بدتر از تونس است. مصریها آدمهای انقلابی هستند، روحیاتی مانند ایران دارند، آنها درگذشته در عرصههای مختلف پیشتاز بودند. در زمان نهضت ناصری، مصر در دنیای عرب خیلی کارها کرد ولی با آمدن انورسادات و حسنیمبارک سرخوردگی شدیدی در ملت مصر به وجود آمد. آقای عمر سلیمان که وزیر اطلاعات مصر بود و بعد معاون اول حسنیمبارک شد، شناسنامه اسرائیلی دارد. در اسرائیل خانه دارد. برای ملت انقلابی مصر بسیار شکننده است که حسنیمبارک اولین فردی است که قرار کمپدیوید را امضا کرده و اسرائیل از مصر به عنوان بزرگترین همپیمان خود یاد میکند.
در جنگ غزه تمام ملتهای آزاده دنیا از مردم غزه حمایت کردند، اما دولت مصر در کنار اسرائیل، غزه را محاصره کرد و چهار سال مردم غزه را در منگنه قرار دادند. پس همه چیز شبیه انقلاب ماست. هم دیکتاتوری حاکم، هم ملت مسلمان هستند. منتها روحیه ظلمستیزی، از جانگذشتگی و روحیه تهاجمی به حاکمیت طاغوت لازمه تحقق انقلاب است.
مشکل اصلی دنیای عرب فقدان رهبری است. نگرانی جدی که وجود دارد این است که امریکاییها زود از بن علی و حسنمبارک دست بردارند ولی به سراغ رهبر بدلی بروند، امروز آقای البرادعی را آماده میکنند برای آینده. برای آنها فرقی نمیکند که حسنیمبارک یا البرادعی باشد.
آنها اهداف خودشان را دنبال میکنند. ممکن است با دست البرادعی رفورم هم انجام دهند. غزه هم مدتی باز شود، ولی بعد ایدههای غربی را دوباره به مردم تحمیل کند.
رهبر بدلی با تکیه بر رسانههای تبلیغاتی میتواند آرامآرام خودش را جا بیندازد. پس خطر اصلی انقلابها مصادره است؛ مصادره انقلاب توسط رهبران بدلی وابسته، منتها به شیوههای بسیار ظریف. اما انقلاب ایران از این خلأ مستثنا بود. رهبری امام آنقدر قوی بود که مردم هر لحظه چشم و گوششان به لب و زبان و سخن امام بود. بعد از رهبری امام هم، معلم ثانی و پرچمدار انقلاب حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای است. دقیقاً ایشان تمام استانداردهایی که امام داشت را دارند.
به خصوص در عصر آیتالله خامنهای ما پیچیدگیهای بیشتری را شاهد هستیم. مقابله با پیچیدگیهای داخلی و همچنین دنیای استکبار یک قدرت و ظرفیت بالایی برای حفظ انقلاب میخواست. رهبر انقلاب این ظرفیت و توان را داشتند و به نحو احسن کشتی انقلاب را بعد از امام در دنیای طوفانزده سالم به حرکت درآوردند و هدایت کردند.
* بعد از انقلاب شاهد وقایع و رخدادهای بسیاری بودیم در کدام یک از وقایع سکانداری و درایت امام(ره) را پررنگتر میبینید؟
** امام(ره) یک نقطه تمرکزی داشت و آن حفظ کیان اسلام و بعد حفظ نظام و انقلاب بود، هدف امام در پاسداری از انقلاب حفظ اسلام بود چون انقلاب حامل اسلام است هر کجا احساس خطر از ناحیه هر جریانی متوجه انقلاب شد امام(ره) در مقابل آن محکم ایستاد.
در جریان انقلاب مقاطعی بسیار مهم است مقابله با اندیشه التقاطی جبهه ملی و نهضت آزادی در سالهای اول که امام(ره) جلوی آنها ایستاد و آن جریان التقاطی را از صحنه مدیریت حذف کرد.
دومین حلقه خطر گفتمان بنیصدر و منافقین بود که در قدرت و در جایگاه فرمانده کل قوا قرار گرفت. امام با این جریان نیز برخورد کرد و هزینه زیادی پرداخت نمود. فتنه دیگر که منشأ خارجی داشت و به کشور تحمیل شد. تحمیل جنگ بود امام(ره) جنگ را خوب مدیریت کرد. هیبت و صلابت امام(ره) جنگ را پیش برد. چه حذف بنیصدر، چه تشکیل سپاه و بسیج و چه تزریق روحیه به ارتش، ارتش بعد از انقلاب وضع خوبی نداشت، امام(ره) آن را زنده کرد و فرمود 20 فروردین ارتش به خیابانها بیاید و رژه بروند. گفتند: نمیتوانیم. امام(ره) فرمود: میتوانید، به خیابانها بیایید تا مردم ببینند که به انقلاب پیوستید. این حرکت امام(ره) ارتش را زنده کرد. اینکار یکی از شاهکارهای امام(ره) بود.
کنار گذاشتن منتظری یکی دیگر از شاهکارهای امام(ره) بود. واقعاً فتنه عمیقی بود. این فتنه در گردنه اصلی نظام شکل گرفته بود. بیت قائم مقام رهبری، در اختیار جریان انحرافی مهدی هاشمی و گروههای تبهکار قرار داشت. خودش دربست در اختیار اندیشه التقاطی و روشنفکران غرب زده، نهضت آزادی و جبهه ملی بود.
به نظر من اگر شجاعت و درایت ایشان در مسائل مختلف را مقایسه کنیم برخورد با منتظری امتیاز اول را میگیرد. چون خطری جدی بود و سخت میشد با آن برخورد کرد. خیلی از خواص میگفتند که چنین کاری نکنید ولی امام(ره) با قاطعیت و شجاعت این معضل را برطرف کرد.
سال 68 امام(ره) به رحمت ایزدی پیوست. اما انقلاب تداوم دارد. فتنهها هم تداوم دارد. ما سکانداری رهبر عظیمالشان انقلاب را شاهدیم که چگونه با فتنهها برخورد کردند. مقابله با فتنههای ظریف و جنگ نرم سختتر است ترکشهای جنگ سخت را راحتتر میتوان تحمل کرد. خیلی از سیاسیون ما تحمل ترکشهای جنگ سخت را داشتند و خط مقدم جبهه میرفتند. ولی تحمل ترکشهای سیاسی جنگ نرم را ندارند. مقایسه عصر امام با عصر آیتالله خامنهای خیلی مهم است اینکه چه تفاوتها و شباهتهایی به یکدیگر دارند.
* یکی از حوادث پیش روی انقلاب، فتنه سال 88بود. به نظر شما اگر امام(ره) در زمان ما حضور داشتند، چه برخوردی با فتنهگران اتخاذ میکردند؟
** معتقد هستم همان برخوردی که رهبری اکنون با فتنهگران کردند امام(ره) نیز همانگونه عمل میکردند. اما با این تفاوت که چون آنها مدعی یار امام(ره) بودند سیلی که امام(ره) به آنها میزد محکمتر بود و میگفت چرا از من مایه میگذارید؟چرا در مقابل ولی خداوند ایستادید؟
ما دوران پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشتیم. گفتمانهای التقاطی متأسفانه گاهی در رأس حکومت آمد. مثلاً گفتمان کارگزاران گفتمان اسلام ناب نبود. شعار اصلی، سازندگی بود با رویکرد توسعه اقتصادی. خیلی از وزرا، تکنوکرات بودند. آقای مهاجرانی تفکر تکنوکراتی داشت و میگفت اسلام قابل پیاده شدن نیست. چرا اصرار داریم که اسلام را در جامعه پیاده کنیم. خودم در مالزی بودم همه دختران بدون روسری به نماز جمعه میآمدند، این تفکر، تفکر التقاطی است. با تفکر امام(ره) سازگاری ندارد.
امام(ره) نمیخواست تک بعدی حرکت کند. توسعه اقتصادی با شعار سازندگی انحراف از گفتمان امام(ره) بود. من مخالف توسعه اقتصادی نیستم باید زیرساختهای اقتصادی بعداز جنگ ترمیم میشد ولی تک بعدی خطرناک است. نمیتوانیم بگوییم خط معنویت که در جبههها داشتیم را میبندیم و خط تولید زیرساختها را انجام میدهیم.
به یکباره 180 درجه خط تولید تغییر کرد. یعنی تمام توان و فکر و ذهن مسئولان به سمت ساخت اتوبان، پل، فرودگاه و. . . منحرف شد. من مخالف پیشرفت نیستم اما اگر معیار اسلامی شدن جامعه و تربیت انسان به آمار ساخت جاده، اتوبان و... است نیویورک از ما اسلامیتر است! ما دنبال چیز دیگری بودیم یعنی زیرساخت فرهنگی و دینی، بعد زیرساخت اقتصادی. در اواخر ریاست کارگزاران بستر لازم را برای اصلاحطلبان مهیا کردند و پلی برای اصلاحطلبان شدند. هر کس شاهد شعارها و نوع تبلیغات کارگزاران در اواخر ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی بود، میتوانست پیشبینی کند که دوره بعد یک جریان سکولار با گرایش به تلورانس در رأس کار خواهد آمد.
ذائقه مردم را تغییر داده بودند. بنابراین دوره اصلاحطلبان مرتبط بود به کارگزاران، اصلاحطلبان پایه خود را جایی بنا کردند که کارگزاران بنا کرده بودند. مثلاً در اصفهان جشن بهترین سبزه عید نوروز برگزار شد و 10 سکه طلا برای برنده بهترین سبزه جایزه گذاشتند. این با کدام نگاه امام(ره) سازگاری دارد؟ ترویج چیست؟ یا جشن برترین مارها را در شهر شیراز که 35 نوع مار از امریکا وارد کرده بودند تا مردم بیایند مار تماشا کنند. این عرفیسازی برخی چیزهایی است که در دوران جاهلیت وجود داشت. عرفیسازی مسائلی که اصل هدف انقلاب را در حاشیه قرار دهد.
یکی از تئوریسینهای غربی در تحقیقی که چگونه میتوان جوانان را کنترل کرد، به دو راه میرسد؛ یکی فساد و دیگری ورزش و سرگرمی. اگر انرژی جوان در جایی صرف نشود یکجا طغیان و همه چیز را سرنگون میکند. پس باید سرگرم شود تا به کار خود مشغول باشد.
در عصر بعد از امام(ره) ما شاهد فتنه اصلاحطلبان در مجلس و دولت بودیم که دچار افراطگرایی تند علیه اسلام ناب بودند و با تابوشکنی رسماً گفتند ما هیچ چیز مقدسی نداریم. رهبری کاریزما را باید بشکنیم. ما چیز مقدسی نداریم که بگوییم رهبری مقدس است. همان بلایی که بر سر بیت شریف نبوی آوردند میخواستند دوباره همان کار را بکنند. در روزنامهها، مجلات، نشریهها و. . . امامزدایی کردند. مجلس ششم به دنبال در خواست ازرهبری بودند که جام زهر را بنوش و تأسیسات هستهای را تعطیل کن. در فتنه جدید، امریکا از بازیگران داخلی در داخل استفاده کرد.
فتنه بسیار عمیق و گسترده بود و دشمنان توانستند بخشی از جامعه را اغفال کنند. عناصر پیاده آنها ورود و آشوب به پا کردند. هزینه زیادی را تحمیل کردند و آبرویی که امام(ره) و رهبری در عرصه بینالمللی برای نظام کسب کرده بودند در ظرف چند ماه به باد دادند. ولی خداوند لطف کرد و با اقدامات بعدی رهبری و ایستادگی در مقابل این جریان، فتنه خنثی شد و مردم در حماسه 9 دی 88 به پا خاستند و با حمایت از نظام و انقلاب فتنه را کاملا خنثی کردند.
* از تبعات فتنه اخیر، ریزش برخی خواص بود، به نظر شما ریشه جدایی آنها از خط امام(ره) چه بود؟
** از دلایل ریزشها، داشتن دو برداشت از گفتمان دینی است. یعنی آیا ایستادن ما در مقابل امریکا اعتقادی است یا رفورم، نگاهمان به امریکا زیربنایی است یا ابزاری، دفاع ما از فلسطین آرمانی است یا ابزاری. آقای میرحسین موسوی میگوید اول خودمان بعد لبنان، این با گفتمان امام خمینی(ره) نمیخواند. گفتمان امام(ره) و رهبری ملاک ما در عصر غیبت برای عبور از فتنه است. گفتمان نهضت آزادی، کارگزاران، اصلاحطلبان با گفتمان امام(ره) فاصله دارد.
ایستادن ما مقابل امریکا با ایستادن ژاپن و مالزی جلوی امریکا کاملاً متفاوت است. درگفتمان امام(ره) میگوید ما راهی جز ایستادگی مقابل امریکا نداریم. چون در تضاد با آرمان و اعتقاد ماست. حیات ما بستگی به ایستادگی مقابل شیطان بزرگ یعنی امریکاست. اگر یک لحظه عقبنشینی کنیم ضربه میخوریم. دفاع ما از فلسطین نیز اعتقادی است.
اختلاف دیگر ما تیم مدیریتی کشور است. نگاه امام(ره) به آقای رجایی است که با بنیصدر خیلی تفاوت دارد. نگاه امروز رهبری را مشاهده کنید. از چه رئیسجمهوری حمایت میکند؟ از چه وزیری دفاع میکند؟ آیا ما اصولگرای ارزشی هستیم یا ولنگاریسم را دنبال میکنیم.
رهبر انقلاب ما میگوید باید احکام الهی را پیاده کنیم. باید ظاهر اسلامی را حفظ کنیم. یک خانواده در خانهاش آزاد است ولی در خیابان حق ندارد هنجارشکنی کند. اما عدهای میگویند نباید این طور برخورد کنید.
حال اگر جریانی با تفکر لیبرال بر سر قدرت آمد چه اتفاقی میافتد؟ دوگانگی به وجود میآید. بنابراین ریشه مشکل در اینجاست.
* تأثیر ریزشها و رویشها چه بوده است؟
** ریزشها و رویشها سه مرحله دارند. یکی از شروع حرکتها تا پیروزی انقلاب که ریزش بسیار کم ولی رویشها زیاد است. مرحله دوم از پیروزی انقلاب تا رهبر اول که ریزشها کم ولی در سطوح عالی است، رویشها خیلی زیاد است. قبل از پیروزی دشمن مشترک است. تقسیم اموال، مقام، مسئولیت و بیتالمال نیست. آقازادهها هنوز مطالبات ندارند. ولی بعد از پیروزی زمان تقسیم منصبهاست. انسانها متفاوت هستند. یکی در ابتدای انقلاب خوب شور و هیجان دارد ولی در مدیریت ضعیف است ابوذر در صدر اسلام انقلابی دو آتشه بود ولی در مدیریت ضعیف بود. پیامبر فرمود من به تو مسئولیت نمیدهم چون در مدیریت مشکل داری. اگر فرد دینمدار نباشد شروع به مخالفت میکند. چرا فلان فرد را مسئول کردید ولی به من پست کمی دادید. افرادی دنبال رانتخواری میافتند و میگویند ما پدر این انقلاب هستم.
دوره سوم سختتراست. اصل زلزله دردوره رهبر دوم رخ میدهد چون از بین خواص فقط یکی به عنوان رهبری انتخاب میشود. مخالفتها با موسی زیاد نبود ولی مخالفتها با هارون زیاد شد. چون موسی رهبر انقلاب بود جرئت نمیکردند با او درگیر شوند و میگفتند ما یار رهبر هستیم. ولی موسی بن عمران که به میقات رفت در برابر هارون ایستاد که چرا هارون انتخاب شده است؟ما سابقه و سنمان بیشتر است. در برابر پیامبر اسلام نیز جرئت نمیکردند بایستند ولی در برابر حضرت علی(ع) ایستادند. در عصر رهبری دوم، خطری جدی برای لغزش خواص است والبته یاران واقعی انقلاب در این زمان مشخص میشوند.
* با وجودگذشت سه دهه از پیروزی انقلاب، انقلاب ما تاچه میزان به اهداف خود دست پیدا کرده است ؟
** بحث این است که انقلاب اسلامی برای چه به وجود آمده بود تا متوجه شویم اهداف آن محقق شده است یا نه.
پنج مرحله است. اولین مرحله انقلاب اسلامی است. آیا اینکه میگویند انقلاب اسلامی درست است؟ اسلامیت انقلاب آشکاراست؟ بدون تردید، بله. اسلامیت انقلاب متکی به رهبری آن، شعارهای آن و ایستادگی بر سر آرمانهاست. مردم برای اسلام انقلاب کردند.
دوم نظام اسلامی است. نظامی که قانون اساسی آن برگرفته از قرآن و سنت باشد، قوای سهگانه زیر نظر ولی فقیه باشد، قانون آن اسلامی باشد و تضمینی برای قوانین اسلامی و رهبری وجود داشته باشد. اکنون اسلامیت نظام حاکم قطعی است و محقق شده است و شورای نگهبان تضمین میدهد.
مرحله سوم دولت اسلامی است. آیا طی 32 سال دولتها همه اسلامی بودند؟ شرایطی دارد. یکی بحث فردی است که شخص رئیس دولت باید شاخصههایی داشته باشد. 20 شرط هست صادق، وارسته، شجاع و. . . باشد. دو شرط سازمانی باید داشته باشد دین مدار و دیندار باشد. اعتقاد به حکومت دینی داشته باشد. ممکن است کسی مؤمن باشد ولی دینمدار نباشد یعنی بگوید دین در حوزه فردی است و نباید در حوزه حاکمیت وارد شود. دو شرط هم هست که خارج از دولت باید اسلامی شود؛ یکی نظام برنامهریزی و دو ساختار سازمان نظامات، بنابراین برنامهریزی باید جامع باشد. در یک جامعه توحیدی که در آن انسان ترکیبی از روح و جسم است و دین و دنیا به هم مربوط است، باید نظام برنامهریزی تلفیقی باشد. یعنی نیاز مادی و معنوی را در نظر بگیرد. نظام نیز باید کشش این برنامهریزی را داشته باشد. نظام گزینش، نظام حقوق و دستمزد، نظام ترفیعات باید بر مبنای دین و شرع باشد.
در بعضی اوقات دولتی بود که فرد در رأس دولت آن شرایط را نداشت. سیستم ما متأسفانه سیستم ناقصی است. سیستمی که دولت با آن کار میکند ناقص است. تک بعدی و بیشتر به نیازهای مادی مردم توجه دارد.
در توزیع امکانات میبینید که باز هم 90 درصد به سمت برطرف کردن نیاز مادی رفته است در فرهنگ هم اگر میخواهیم بودجه بگذاریم پیست اسکی، دوچرخهسواری، استادیوم ورزشی، استخر، سونا و جکوزی به عنوان مجتمع فرهنگی میسازیم. یعنی در بخش فرهنگ هم غلبه با بخش مادی است.
مرحله چهارم جامعه اسلامی است. جامعه اسلامی که صداقت، امانتدار، رعایت بهداشت و درمان، رعایت حقوق دیگران، نظم و انضباط را داشته باشد. ظواهر اسلامی را حفظ کنند. بیش از 60 درصد به مساجد مراجعه کنند. هست یا نیست ؟ قضاوت با شماست. نسبی موفق بودیم، نواقصی هم داشتیم، در بخش اسلامیت جامعه فاصله زیادی داریم. آداب، رسوم و روابط جامعه باید براساس شرع باشد. مراسم ازدواج، ولیمه، ختم طبق دین باشد. مرحله پنجم کشور اسلامی است اینکه مردم در جای جای میهن از مواهب استفاده کنند. مانند آموزش و پرورش، آموزش عالی، عمران، خدمات، انرژی و آبادی در تمام کشور متناسب با جمعیت بهرهمند شوند و متمرکز در یک شهر پایتخت نباشد.
* یکی از ثمرات انقلاب و درایت امام(ره) تشکیل سپاه وبسیج است که مقام معظم رهبری نیز خیلی برآن تأکید داشتند. این نهاد چه وظایف و مأموریتهایی در عرصه جنگ نرم بر عهده دارد؟
** سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از بزرگترین دستاوردهای انقلاب است که در هر عرصهای که انقلاب تهدید میشود سپاه باید ایفای نقش کند. چه در عرصه جنگ سخت و چه در عرصه جنگ نرم. حتی سپاه که در چرخه اقتصادی وارد شده در ارتباط با اصالت و مأموریت او است. سپاه از پس جنگ سخت برآمد، هشت سال جنگید. جنگ نیمه سخت هم داشت که ترکیبی از امنیتی و نظامی است مثل فتنههای مرزی و استانها که در کنار نیروی انتظامی انجام وظیفه کرد. وظیفه برخورد با جنگ نرم هم بر عهده سپاه است منتها در جنگ نرم عرصه کشور صحنه درگیری است. یعنی در اقصی نقاط کشور، زن و مرد، پیر و جوان درگیر آن هستند.
پس عمق بخشی داخلی مهمترین راه مقابله با جنگ نرم است. یعنی پربار کردن ذهن و باور جامعه از فرهنگ دینی و معارف دینی، این کار بسیج است. آنجا که سپاه حضور میدانی و محلی دارد توسط بسیج است و به وسیله بسیج میتواند وظیفه خود را انجام دهد بنابراین بسیج نقش بسیار تعیینکنندهای دارد.
* آقای هاشمی اخیراً در مورد تکرار مشروطیت ابراز نگرانی کردهاند، نظر شما چیست؟
** مسئله مهمی است. آقای هاشمی به مناسبت 19 دی بعد از 32 سال از پیروزی انقلاب بیانیه دادند و ابراز نگرانی کردند و گفتهاند که باید مواظب بود مشروطیت تکرار نشود. من تعجب میکنم نمیدانم که نگرانی ایشان یک توهم است یا واقعیت. در دوره اصلاحات که شاهد حذف روحانیت از منصبها و مشاغل و برخوردهای اهانتآمیز بودیم ایشان هیچگونه ابراز نگرانی نکردند، نگران تکرار مشروطیت نبودند، اما حالا با چه استنادی نگران هستند، صحبت یک تئوریسین باید مستند و مستدل باشد. مبتنی بر القائات و گزارشات افراد مغرض نباشد. نمیدانم براساس چه سندی این را گفتهاند؟ به نظر من مقداری فضاسازی در در تقابل با این دولت است و این کار درستی نیست. واقعاً روزهایی که ما شاهد تکرارمشروطیت بودیم، تقابل با روحانیت یعنی حذف ولایت، حذف دین از صحنه حاکمیت، ایشان چنین احساسی نداشتند. در جریان مشروطیت شهید نوری برای دفاع از روحانیت قیام نکرد برای دفاع از مشروعیت الهی قیام کرد. سکولار دنبال مشروعیتزدایی از حاکمیت بود به دنبال حذف دین از حاکمیت بود. امروز اینگونه نیست. نگاه صاحبنظران و دلسوزان نظام این نیست. تعابیر رهبر معظم انقلاب بازگشت به گفتمان و شعارهای امام(ره) است. گفتمان امام راحل حمایت از روحانیت است. دفاع از انقلاب و آرمانها و دین است.
هیچ شاهد و دلیلی بر گفته نگرانی ایشان وجود ندارد مگر اینکه بگوییم دچار توهم شدهاند. من از تیزهوشی ایشان بعید میدانم که این نظر واقعی ایشان باشد. در گذشته ایشان جزو تیزهوشان و افرادی بودند که دارای شم سیاسی قوی داشتند. الان اینگونه حرف زدن و اینکه فضای کشور را در حال هیجان و بحران دیدن به نظرم توهم بحران است و توهم تکرار مشروطیت است و نباید این مسائل بدون استناد ذکر شود. چون موجب نگرانی میشود. امیدوارم ایشان نظرات خود را اصلاح کنند.
* به نظر شما چه مسئلهای موجب بیان چنین نظراتی میشود؟
** ایشان نسبت به این دولت موضعگیری بسیار منفی داشت. هم دوره اول، هم دوره دوم، به نظرم در شأن رئیس تشخیص مصلحت نظام و رئیس مجلس خبرگان نیست که نقش اپوزیسیون دولت را بازی کند. به ویژه اینکه این دولت شاخصهای مثبتی دارد که با گذشته متفاوت است وکسانی که در جایگاه مسئولیت قرار دارند ومنصف هستند باید نگاه مثبتی به این دولت داشته باشند.